هزار سؤالی که پیش از انتخاب همسر باید جواب آن‌ها را بدانید؛
با دل دادن، گل خریدن و کافه نشستن دردی دوا نمی‌شود. مهم نیست او چه رنگی دوست دارد یا غذای مورد علاقه‌اش چیست. باور کنید مهم نیست او چه پرنده‌ای دوست دارد یا از بین دو شهر کدام را برای ماه‌عسل انتخاب می‌کند. مهم نیست موسیقی سنتی می‌پسندد یا مثل شما اهل موسیقی پاپ است. مهم نیست سر شما غیرتی شود و یقه بگیرد. مهم نیست چقدر برای به دست آوردن دل‌تان خرج کند و مدام هدیه بگیرد. مهم شناخت کافی است. باید در کنار عشق دنبال مؤلفه‌های مشترک یکدیگر باشید. خوبی‌ها و نقص‌ها را در کفه ترازو بگذارید. هر کدام سنگین‌تر بود بر همان اساس عمل کنید.

به گزارش «سدید»؛ دادگاه‌های خانواده هر روز پر از آدم‌هایی می‌شود که روزی سوگند وفاداری خورده بودند. وانمود کرده بودند بدون هم و دور از هم می‌میرند. بهترین عکس‌های یادگاری را گرفته بودند و برای عشق هم شعر و غزل می‌سرودند. همه آن‌ها قسم خورده بودند مراقب «مایی» که از ترکیب «من‌ها» درست شده بود، بمانند و برای خوشبختی آن یکی بی‌وقفه از جان مایه بگذارد. قسم خورده بودند باهم بخندند و اشک را از دیدگان هم پاک کنند. اصلاً همه ازدواج‌ها اولش شبیه دفتر شعر است؛ پر از حرف‌های ناب، پر از شیرینی قند و نبات و همه زوج‌ها از نظر خودشان خوشبخت‌ترین زوج جهانند. چه حیف که گاهی این احساس‌های زیبا و انسانی در زیر سقف مشترک رنگ می‌بازد و کم‌کم عشق جایش را به نفرت می‌دهد و تلاش برای خوشبختی آن یکی، تبدیل به تحمل او می‌شود.


چه بلایی بر سر عشق می‌آید؟
سؤال این است که چه بلایی سر عشق می‌آید که هر یک از طرفین نمی‌خواهد سر به تن آن دیگری باشد؟ یا برایش شمشیر کینه از رو می‌بندد؟ به کجا می‌رسند که مادرِ دامادی که روزی برای بله گرفتن و دل بردن مادر همسر، دلبری می‌کرد، حالا او را دشمن خونی می‌نامد و مدام سر نصیحت‌های مادرانه‌اش جنجال به پا می‌کند؟
چرا مادر مردی که دوستش داشته و یک روز برای پسرش خواستگاری رفته و از سر مهر چادر سپید روی سرش انداخته، حالا می‌شود سردسته قوم‌الظالمین؟! چرا حرف‌هایش می‌شود نیش و نگرانی‌هایش می‌شود دخالت؟ چرا یکی می‌آید می‌گوید همسرم بچه زیاد می‌خواهد، ولی من نه. آن یکی می‌گوید بچه‌دار نمی‌شویم، می‌خواهد زن بستاند؟ چرا او می‌گوید همسرم رفیق‌باز است و آن یکی همسرش را برای نداشتن دستپخت شماتت می‌کند؟ چرا در دوره آشنایی همه چیز ایده‌آل بود و دختر هر لباسی که می‌پوشید، برای پسر جذاب به نظر می‌رسید، ولی حالا خود را مالک او می‌داند و برای مدل و رنگ آن تعیین تکلیف می‌کند و در شرایط حادتر، قیل و قال راه می‌اندازد؟ مگر به پدر و مادر همسرش قول نداده از گل نازک‌تر به دخترشان نگوید و نگذارد اشکی از چشمش فرو افتد؟ پس چطور می‌شود که عهدش را فراموش می‌کند و زن را کتک می‌زند؟ چطور می‌شود در دوران نامزدی خانواده همسرش را اغراق‌گونه دوست دارد و تکریم می‌کند، ولی پس از عقد، القاب خواهر زن و خواهر شوهر و باجناق پررنگ می‌شود و ساز نفرت کوک می‌کند؟
چرا پس از بریدن هندوانه سربسته وصلت یا آنقدر خوب و شیرین است که کسی تصورش را نمی‌کند یا آنقدر سفید و بی‌مزه است که هنوز نبریده باید انداخت در سطل زباله؟ چه می‌شود که کار زوج‌ها پس از چند ماه یا چند سال زندگی مشترک به دادگاه خانواده می‌کشد؟ داستان چیست؟ چرا داستان‌های عاشقانه زوجین تبدیل به تجربه‌های درناک و تراژیک می‌شود؟
بیایید برای یافتن پاسخ، قصه آدم‌ها را از اول مرور کنیم. از اولِ اول. وقتی می‌خواهند دلبری کنند و به هر قیمتی شده به وصال برسند؟

سؤال‌هایی که قبل از ازدواج باید پاسخ دهید
پسری دختری را در یک مکان مشخصی می‌بیند و در نگاه اول ارتباط چهره برقرار می‌شود و او فکر می‌کند دختر به دلش نشسته و انتخاب خوبی برای همسری است.
این مهم‌ترین و در عین حال پیش‌پاافتاده‌ترین اتفاق در ازدواج است. اغلب قصه‌ها از همین یک خط شروع می‌شود. حالا کجا و چگونه‌اش به تعداد آدم‌های کره زمین متفاوت است، یکی در پارک، یکی در سینما، آن یکی در میهمانی، در دانشگاه و در محل کار.
اشکال بزرگ همین جاست. به دل نشستن ضروری است، ولی کافی نیست. تازه وقتی فهمیدید این فرد، مناسب برای یک عمر زندگی است، تازه کار شروع می‌شود. باید بگردید دنبال مناسبات مشترک. باید بروید خانواده‌اش را از نزدیک ببینید. آیا می‌توانید یک عمر با فرهنگ خانوادگی آن‌ها همسو شوید؟ باید نکات کلیدی را در نظر بگیرید. آیا تفاوت اعتقادی و فرهنگی‌تان زیاد است؟ آیا او راضی می‌شود خود را متعادل کرده و به فرهنگ شما نزدیک کند؟ حاضر است مطابق اعتقاد شما عمل کند؟ به عنوان مثال به خاطر احترام به شما حجاب کامل داشته باشد؟ آیا می‌تواند در میهمانی‌های مختلط، مراقب مسائل محرم و نامحرم باشد؟ یا هر بار که میهمانی می‌روید، قرار است به او چشم‌غره بروید و او بی‌تفاوت به نگاه شما کار خودش را بکند و با پسرعمو‌ها و شوهرخاله‌ها دست بدهد و شما فقط حرص بخورید؟
قرار است شوهر رفیق‌بازی باشد؟ آیا مثل دوران پیش از ازدواج که بدون هماهنگی با دوستانش آب هم نمی‌خورد، قرار است بعد از ازدواج هم در زندگی‌تان باشند؟ قرار است از آن‌ها خط فکری بگیرد؟ قرار است هر دقیقه در این میهمانی و آن تجمع دوستانه باشد؟ مادرش را چطور زنی شناخته‌اید؟ مهربان و دلسوز است؟ مهرطلب است یا مدام دنبال تحقیر شماست؟ روی پسرش تسلط فکری دارد یا فقط از سر نگرانی، نظرش را بیان می‌کند؟
چند بار پیش از ازدواج مطابق خواسته مادرش عمل کرده؟ یا قرار با شما را برای مناسبات خانوادگی کنسل کرده است؟ آیا در هر شرایطی او خانواده‌اش را به همسرش ترجیح می‌دهد؟
اگر میهمانی می‌روید، مبادی آداب است؟ به خانواده شما احترام کافی می‌گذارد یا مدام دنبال کلاس گذاشتن و قیافه گرفتن است که ثابت کند از شما برتر است؟
سخاوت او را امتحان کرده‌اید؟ باهم خرید مشترک رفته‌اید؟ دست و دلباز است یا خسیس؟ سلیقه و خواست شما برایش مهم است یا موجودی کارتش؟
از او پرسیده‌اید بچه دوست دارد یا نه؟ چند تا دلش بچه می‌خواهد؟ یا چطور قرار است تربیت‌شان کند؟ یا نه! این‌ها را به آینده موکول کرده‌اید و حالا سر همان مسئله دچار اختلاف هستید، چون همسرتان بچه دوم و سوم نمی‌خواهد؟
آیا او به استقلال مالی شما احترام می‌گذارد یا مدام حساب و پیام‌های مالی‌تان را چک می‌کند؟ شما می‌توانید با مردی که آمار حتی هزار تومان پول‌تان را دارد، زندگی کنید یا اجازه ندهد از حقوق خودتان برای خود خرید کنید؟
آیا اهل بریز و بپاش و هدیه دادن وقت و بی‌وقت به اطرافیان است؟ آیا دیگران از مهربانی او سوءاستفاده می‌کنند و سواری می‌گیرند؟
آیا اگر حرفی می‌زند سر حرفش می‌ماند یا پایش به خانه خواهر یا مادرش نرسیده، نظرش عوض می‌شود؟
آیا وقتی با شما بیرون است، نگران قضا شدن نمازش است که بدانید چقدر اعتقادات برایش دغدغه است؟ یا مهم است که به هر قیمتی نان سر سفره نبرد و آنچه می‌خورید حلال باشد؟!
آیا در انتخاب سفرهایش مکان زیارتی هم هست یا مدام دنبال تفریح و خوشگذرانی است؟ اگر با او برای خرید می‌روید، او چه جور لباسی خرید می‌کند؟ سلیقه و فرهنگ پوشش او با ذهنیت شما هماهنگ است؟
آیا می‌دانید که بعد از ادواج بیشتر، دوستانش را دعوت می‌کند یا خانواده‌اش را؟
این‌ها تنها بخشی از باید و نباید‌هایی است که باید پیش از ازدواج و رفتن زیر سقف مشترک تکلیف‌تان را با آن‌ها روشن کنید.

آگاهانه انتخاب کنید
با دل دادن، گل خریدن و کافه نشستن دردی دوا نمی‌شود. مهم نیست او چه رنگی دوست دارد یا غذای مورد علاقه‌اش چیست. باور کنید مهم نیست او چه پرنده‌ای دوست دارد یا از بین دو شهر کدام را برای ماه‌عسل انتخاب می‌کند. مهم نیست موسیقی سنتی می‌پسندد یا مثل شما اهل موسیقی پاپ است. مهم نیست سر شما غیرتی شود و یقه بگیرد. مهم نیست چقدر برای به دست آوردن دل‌تان خرج کند و مدام هدیه بگیرد. مهم شناخت کافی است. باید در کنار عشق دنبال مؤلفه‌های مشترک یکدیگر باشید. خوبی‌ها و نقص‌ها را در کفه ترازو بگذارید. هر کدام سنگین‌تر بود بر همان اساس عمل کنید.


درست است که می‌گویند ازدواج هندوانه سربسته است، ولی همان هندوانه را هم می‌توان هوشمندانه انتخاب کرد. از اهل فن پرسید، با دست ضربه زد و صدای طبل‌گونه‌اش را شنید یا به رگه‌های سبز رنگش دقت کرد.
شما اگر تمام موارد یک هندوانه شیرین و سالم را در نظر بگیرید و آگاهانه انتخاب کنید، احتمال اشتباه‌تان کمتر است. آن وقت اگر به هر دلیلی هندوانه شیرین نبود، می‌شود تقصیر تقدیر و شانس انداخت. پس مراقب انتخاب‌های‌تان باشید، چند ماه عاقلانه شرایط را بررسی کنید و برای یک عمر، عاشقانه و بی‌دردسر زیر سایه تفاهم، خوشبخت زندگی کنید و از کنار هم بودن‌تان لذت ببرید.

 

انتهای پیام/

منبع: جوان
ارسال نظر
captcha