گروه راهبرد «سدید»؛ هر ملتی در طول تاریخ دارای یک سیر رشد و تکامل طبیعی بوده است. ذات زندگی انسان آجین با کمال طلبی و بعضاً جاهطلبی اوست، به همین منظور زندگی اجتماعی وی ناچار از توجه به تکامل، انباشت قدرت و... بوده است. اما این مسئله امروزه و با سیطره جهانی تمدن غرب، وضع متفاوتی پیدا کرده، بهنحویکه مسئله تکامل و پیشرفت، به عنوان مهمترین مسئله تمامی کشورها لحاظ شده است، بهگونهای که گویا جهان هیچ کار دیگری ندارد جز آنکه به فکر تکامل و پیشرفت باشد. با این اوصاف جا دارد تا در وضع معاصر کشور خودمان نیز از مقوله تکامل، توسعه، پیشرفت و نیروهایی که تقلای تغییر داشتهاند سؤال شود.
تاریخ نگاری روشنفکری و بیداری ایرانیان
تاریخ نگاری روشنفکری ایران تقلا برای تکامل و پیشرفت را عمدتا به آشنایی ایرانیان با اروپا و شکست در جنگهای ایران و روس، گره زده است. این ایده به گونهای مطرح میشود که گویا پیش از جنگهای ایران و روس، ما ایرانیان هیچ میلی برای تحول و تکامل نداشته ایم. در این سبک از تاریخ نگاری، با مفهومی مواجه هستیم با عنوان بیداری ایرانیان، بدین بیان که ایرانی جماعت، در غفلت خود از آنچه که در دنیا میگذشته به سر میبرده، اما با جنگهای ایران و روس، تازه متوجه این موضوع میشود که گویا در غرب این دنیا، اتفاقاتی افتاده که به واسطه آن، ما امروزه طرف همواره مغلوبه جنگ هستیم، لذا این پرسش برای او طرح میشود که چرا غرب به پیش رفت و ما به پیش نرفتیم و اکنون برای رفع این عقب ماندگی چه باید کرد؟ روشنفکری ما از این پرسش به عنوان مبدأ بیداری ما یاد کرده و طبیعتا پاسخ آن نیز چیزی است که توسط خود او و از غرب اتخاذ شده است. اما آیا حقیقتا نیروهای دیگری در این مرز و بوم، پیش از مواجهه ما با غرب و یا همزمان با تولد روشنفکری، حضور نداشته اند که به نحوی از پیشرفت باور داشته و برای آن دست و پایی میزده اند؟ اگر پاسخ مثبت است، طرح آنان از گذشته و آینده (فلسفه تاریخ)، درک آنان از خویشتن خود، از موقف تاریخی و... چگونه بوده است. اینان در طول ادوار تاریخ چه تطوراتی داشته اند؟
پاسخ تفصیلی به این پرسشها در طی مطالب پیشین و مطالب پیشرو، داده میشود، اما به اجمال باید گفت که ایده بوم گرایی تاریخی که با عباس میرزا، امیر کبیر و میرزا حسین خان سپهسالار شروع شد، در کنار تکامل گرایی دینی که در اندیشه سید جمال الدین اسدآبادی و بعدها در نسلهای متأخر بعدی آن علی شریعتی و جلال آل احمد طرح شد، همگی از جمله تقلاهایی برای تغییر و تکامل هستند که با ایده روشنفکری در طرح تاریخ ایرانیان و بسط آن در ایده عقب ماندگی در تضاد است. اکنون قصد داریم تا به نحو تفصیلی، همین دو حوزه فکری تکامل گرایی دینی و بوم گرایی تاریخی را در دوران پس از انقلاب اسلامی شرح دهیم.
جریانهای انتقادی در نسبت با توسعه و نقد تاریخ بیداری ایرانیان
جریانهای فکری در خلأ تحقق نیافته و در دل یک کنش و واکنش فکری، میان خود و جریان رقیب است که تحقق پیدا میکنند. جریان بوم گرایی تاریخی و تکامل گرایی دینی نیز در برهه پسا انقلاب اسلامی، ابتدا در وجهی سلبی و انتقادی در مقابل با جریان توسعه که حامل ایده عقب ماندگی بود جلوه گر شدند.
بر همین اساس و با توجه به رویکرد آنان در انتقاد به توسعه میتوان گروههای زیر را از یکدیگر تفکیک نمود:
کمال گرایان دینی
یکی از مشکلات اساسی دستهبندیها و جریانشناسیها، آن است که هر نوع تلاش برای چهارچوب بندی کردن نظریات، منجر به نادیده انگاشتن و ذبح برخی از ظرافتهای آن تفکر میشود، ولی از طرف دیگر باید توجه داشت که بدون این چهارچوب بندیها نیز نمیتوان به نحو مقایسهای جریان را لحاظ کرده و بهدرستی دریافت که هر سخن در مقابل چه سخن دیگری مینشیند، از همین رو هنگام این چهارچوب بندیها باید به این نکته توجه داشت. علاوه بر چهار گروه فوق که هر یک از منظری به نقد توسعه و گفتمان عقبماندگی میپرداختند، جریان تکاملگرایی دینی در دوره انقلاب اسلامی، شاهد ظهور گرایشی در دل خود بود که ما آن را در اینجا با عنوان «کمالگرایی دینی» یاد میکنیم. کمال گرایی دینی ممکن است در نقد توسعه به هر یک از رویکردهای بالا متوسل شود، اما گذشته از مباحث سلبی در نقد توسعه، یک نکته ایجابی جدیتر دارد که عبارت است از آنکه کمال دین و دین کامل که اسلام است، اقتضای آن را دارد که ما علاوه بر امور اخروی، الگوی پیشرفت خود را نیز از ناحیه دین دریافت کنیم. طرح بحث الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برخاسته از همین منظر است.
در توضیح بیشتر باید گفت که نقدهای فوق بر توسعه، گذشته از نقد چهارم همگی منظری در دل خود توسعه و گفتمان عقب ماندگی برای ما میگشایند، با این تفاوت که نهایتا یا به مدرنیته ایرانی ختم شده و یا به توسعه همراه با استقلال سیاسی و...، اما در آن چیزی که دست آخر محل توجه قرار میگیرد، همان مدرنیزاسیون و توسعه است. به عبارت دیگر این نقدها اگر هم فلسفه خطی تاریخ و تاریخ نگاری روشنفکری را نیز نفی کنند، اما در نهایت تمدن جدید را به عنوان یک واقعیت که راه گریزی از آن نیست، پیش پای ما گذاشته و همان سخن توسعه را با اصلاحاتی طرح میکنند، اما منظر چهارم در این میان زمینه ساز طرح جدیدی از توسعه است، از همین رو کمال گرایی دینی در نقد توسعه، عمدتا به این رویکرد انتقادی توجه دارد، به همین دلیل خواستار ایجاد یک طرح و مدل متفاوت از تحول تاریخی و تکامل است.
توسعه نیافتگی، عالمی در دل عالم غربی
یکی دیگر از رویکردهای فکری که توجه به آن در انتهای این بحث ضروری خواهد بود، رویکردی است که توسعه نیافتگی را نه عالمی خارج از عالم مدرنیته، بلکه صورتی از صورتهای دنیای مدرن میداند. این ایده که در اندیشه دکتر داوری اردکانی شکل گرفت، در کتاب «خرد سیاسی در زمانه توسعه نیافتگی» وی جلوه گر است. در قالب یک مثال میتوان ایده ایشان را توضیح داد. از نظر دکتر داوری جامعه ایرانی همچون دویست سال گذشته نیست که تمدن غرب به خواستگاری او آمده باشد و اکنون ما تصمیم بگیریم که آیا پا در مسیر غرب بگذاریم و یا نه؟ بلکه از نظر دکتر داوری این ازدواج صورت گرفته و فرزندی در میان است که جامعه ایران همان فرزند است. به عبارت دیگر غرب و توسعه امروزه أمری بیرون و خارج از هویت ما نیست. توسعه نیافتگی نه به معنای آنکه ما خارج از عالم غرب هستیم، بلکه توسعه نیافتگی خود صورتی از تمدن غربی است. در تصور ایشان دانایی همان توانایی است، ما در صورتی میتوانیم از این وضعیت خارج شویم که نسبت به موقف تاریخ خود که در حقیقت صورتی از صورتهای تمدن غرب هستیم اشراف داشته باشیم، اما در این میان البته خود توسعه نیافتگی به عنوان یک مانع از فهم عمیق غرب عمل میکند. دشواری که دکتر داوری به آن اشاره میکنند آن است ما تا هنگامی که در دل تمدن غرب هستیم، نمیتوان بر آن مشرف شویم، استیلا یابیم و تا زمانی که نتوان بر آن اشراف یافت، نمیتوان از آن خارج شد؛ بنابراین نظر ایشان در خصوص ایستادن گاه جامعه ایرانی در موقف تاریخی خود دارای ظرافتهای بسیاری است.
/انتهای پیام/