بررسی رابطه دانایی محوری و توسعه در گفتار سید محمدباقر نجفی؛
تعبیر اقتصاد دانش‌بنیان برای اولین بار توسط اقتصاددانان ارشد اتحادیه اروپا در سال ۱۹۹۴ بکار گرفته شد. در سال ۱۹۹۵ از سوی آنان مدلی معرفی شد بنام مدل "مارپیچ سه‌گانه" که مهم‌ترین عناصر تشکیل‌دهنده اقتصاد دانش‌بنیان را مشخص می‌کرد. آن‌ها معتقد بودند که با وجود مشارکت این سه عنصر می‌توان مسیر اقتصاد دانش‌بنیان و رسیدن به اهداف آن را میسر نمود. این عناصر عبارت بودند از دولت (کل حکومت)، دانشگاه، صنعت (کل فعالیت‌های اقتصادی مانند کشاورزی، پزشکی، کارخانجات و ...)

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ فرصت‌های تاریخی استثنایی که از دریچه اقتصاد دانش‌بنیان می‌تواند برای جامعه مفید باشد، به‌واسطه برخوردهای غیرکارشناسی، شتاب‌زده و سیاسی نتایج کاملاً معکوسی داشته که هزینه سنگینی به همراه خواهد داشت. دکتر محمدباقر نجفی، عضو هیئت‌علمی و معاون پژوهش و فناوری دانشگاه رازی است. او در این گفتار به موضوع حکمرانی دانش‌بنیان‌ها ورود کرده است:


اقتصاد دانش‌بنیان چیست؟

در تعریف اقتصاد دانش بنیان آورده اند که یک الگویی از تولید است که در آن تمام فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی بر اساس تولید، توزیع و کاربرد دانش صورت می‌گیرد. اقتصاد دانش بنیان ظرفیت خلق ارزش افزوده و درآمد بسیار بالایی داشته باشد که منتج به رشد اقتصادی بسیار سریع در سطح افراد، بنگاه‌ها و کشور‌ها خواهد شد. این الگو برای کشور‌های درحال توسعه‌ای که از دستاورد‌های امواج اول و دوم انقلاب صنعتی بی بهره بوده و  درگیر فقر و انواع مشکلات اقتصادی هستند، می‌تواند فرصت بسیار مساعد تاریخی را فراهم نموده که دستاورد‌های ثمربخشی به دنبال داشته است؛ به شرطی که بتوان مبانی، پیش نیاز‌ها و الزامات آنرا شناخت و بطور صحیح از آن‌ها استفاده نمود. امروزه در سطح شرکتها، کمپانی‌های مطرحی، چون مایکروسافت، اپل و گوکل، در سطح افراد، اشخاصی، چون ایلان ماسک، زاکربرگ، بیل گیتس و ...، در سطح کشورها، دولت‌هایی مثل کره جنوبی و سنگاپور، توانستند تا با شناسایی دقیق الزامات الگوی اقتصاد دانش بنیان و کاربرد درست آن، به نتایج مثبت قابل توجهی دست پیدا کنند؛ لذا سعی می‌کنیم تا با نگاهی تطبیقی میان الگوی اقتصاد دانش بنیان با سایر الگو‌های قبل از آن، شناخت دقیق‌تری از این الگو پیدا کنیم.

بشر تاکنون سه نوع الگوی تولید (مدیریت معاش) را تجربه کرده است:

حدود پنجاه سال بشر از راه خوشه چینی و شکار، حدود ۱۰  تا ۱۲ هزار سال با الگوی کشاورزی و حدود ۲۰۰ سال است که بواسطه تحولات انقلاب صنعتی امرار معاش می‌کند. خود انقلاب صنعتی به سه موج قابل تقسیم است که موج سوم آن همین اقتصاد دانش بنیان است. هرکدام از این الگو‌ها به نوبه خود سبب تغییر در نحوه زندگی، وضعیت تولید، بهره وری، محل زندگی بشر، ابعاد خانوار و توزیع درآمد شده اند.

مبانی و مولفه‌های اقتصاد دانش بنیان:

۱. اقتصاد دانش بنیان به مثابه نظام زندگی اجتماعی

مهمترین ویژگی این الگو‌ها بخصوص اقتصاد دانش بنیان این است که تنها یک نوع شیوه تولید یا مجموعه‌ای از ابزار، ماشین آلات، کارخانجات نیستند بلکه هرکدام یک نوع نظام زندگی اجتماعی و حیات جمعی هستند. به همین خاطر دارای پیچیدگی‌های خاصی در ادراک، اهداف و اجرای آن وجود دارد. بطوریکه در موج اول و دوم انقلاب صنعتی گمان میرفت که صنعتی شدن یعنی وارد کردن مجموعه‌ای از ماشین آلات، کارخانجات و دستگاه‌ها در صورتیکه اینگونه نبود؛ لذا هرچند اقتصاد دانش بنیان دارای ابعاد گسترده و پیچیده‌ای است، اما اولین و مهمترین مولفه‌ای که باید به آن توجه نمود این است که این الگو یک نوع نظام زندگی اجتماعی است که الزاماً همه کشورها، بنگاه‌ها و اشخاص موفق به پیاده سازی آن نشدند.  

۲. دانش و نوآوری

دومین ویژگی اقتصاد دانش بنیان این است که بر مبنای دانش و نوآوری است. بعبارت بهتر اقتصاد دانش بنیان در واقع اقتصاد حاکمیت دانایی است نه اقتصاد خاص دانشمندان؛ لذا جامعه‌ای می‌تواند به این الگو دست پیدا کند که حاکمیت دانایی، لوازم و پیش نیاز‌های آنرا بپذیرد. در این الگو، دانایی بر حاکمیت سرمایه، حاکمیت قدرت سیاسی و سایر ابعاد زندگی جامعه دارای تقدم و اولویت است. آقای "استی گریتس" برنده جایزه نوبل در مقاله اقتصاد دانش بنیان خویش که در هفته اخیر قرن بیستم منتشر گردید بیان می‌کند که سخت‌ترین گام در راستای حرکت به سمت اقتصاد دانش بنیان، "تغییر شیوه تفکر" است. تفکرات امروزی ما هنوز در شیوه‌های تولید پیشین باقی مانده در حالیکه با این تفکرات و اصول پیشین نمی‌توان از مزایای اقتصاد دانش بنیان بهره‌مند گردید؛ لذا باید نوع نگاه و اندیشه خودمان را تغییر دهیم.

امیرالمومنین علی (ع) در مورد اهمیت دانش و دانایی در شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۲۰، ص ۳۱۹، می‌فرماید: العِلمُ سُلطانٌ، مَن وَجَدَهُ صالَ بِهِ، ومَن لَم یَجِدهُ صیلَ عَلَیهِ؛
"دانش، سلطنت و قدرت است، هر که آن را بیابد، با آن یورش برد (پیروز خواهد شد) و هر که آن را از دست دهد، بر او یورش برند (شکست خواهد خورد)"

۳. اهمیت یافتن انسان

در این الگو انسان از اهمیت و جایگاه بسیار بالایی برخوردار است چرا که این انسان است که خالق دانش و نوآوری است. انسان در اثر اقتصاد دانش بنیان به عالی‌ترین جایگاه انسانی خویش در طول تاریخ دست پیدا کرده است، زیرا مهمترین عامل تولید که همانا دانش و نوآوری است، در اختیار او قرار گرفته است؛ لذا با توجه به مباحث فوق، اکنون در الگوی اقتصاد دانش بنیان، مهمترین ابزار تولید ماشین آلات، تکنولوژی، زمین کشاورزی و نیروی بازو نیست بلکه مهمترین عامل تولید انسان به ما هو انسان است. پس با توجه به اهمیت یافتن انسان، تمامی امور مربوط به انسان نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار خواهند شد مانند سرمایه انسانی، توسعه انسانی، سرمایه اجتماعی و حق انتخاب انسانها. در چنین شرایطی است که در هر کشوری مهمترین عامل پیروزی و سرمایه، نیروی انسانی آن کشور است. پس بسیار مهم است که برای جذب نیروی انسانی در کشور‌ها بستر سازی شود. مهمترین تدابیر و پیش نیاز‌های نهادی که هرکدام جزئی از همان سخت‌ترین گام (تغییر شیوه تفکر) هستند، عبارتند از:

اول: باید پذیرفت که هر پدیده‌ای (معلولی) یک علت خاص دارد. امروزه بنیان تمامی دانش‌های بشری اعم از تجربی و غیر تجربی بر پایه قاعده علیت استوار است. اگر این قاعده مورد پذیرش قرار نگیرد، تمامی علوم فرو خواهند پاشید.

دوم: علم باوری و فصل الخطاب بودن دانایی را باید پذیرفت. باید انسان‌ها بپذیرند که باید تسلیم دانایی بود.

امروزه شاخص تعیین میزان موفقیت دستیابی به اهداف الگوی اقتصاد دانش‌بنیان، صرفاً افزایش چند کارخانه، موسسه تحقیقاتی یا رشد تأسیس شرکت‌های دانش‌بنیان نیست. به‌طور مثال در سال ۱۳۹۰ تعداد شرکت‌های دانش‌بنیان ایران ۵۰ شرکت و امروز به ۶۵۰۰   افزایش‌یافته است. یعنی بیش از ۱۲۰ برابر و نرخ رشد آن‌ها ۱۳۰۰۰ درصد بوده است. در صورتی که تغییری در صادرات دانش‌بنیان، تولید ملی، بهره‌وری و رفاه اجتماعی ایجاد نکرده است



خداوند در آیه نهم سوره مبارکه زمر در مورد اهمیت دانایی و جایگاه دانشمندان و عالمان می‌فرماید: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ؟!

لذا جایگاه دانشوران و نوآوران در هر جامعه‌ای، شاخصی است که نشان می‌دهد آن جامعه چقدر در عمل برای دانایی و نوآوری ارزش قائل است.

سوم: آموزش مهمترین روش اصلاح نهادها، پیش نیاز‌های نهادی، حرکت به سمت نوآوری و اقتصاد دانش بنیان است؛ لذا آموزش جامعه و مخصوصاً مدیران تصمیم ساز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار خواهد بود. چون آن‌ها هستند که جامعه را مدیریت نموده و برداشت‌های آنان سرنوشت اجتماع را مشخص و رسیدن به اهداف اقتصاد دانش بنیان را تعیین می‌کند. امروزه دانش به سرعت در حال نو شدن و دانایی‌های گذشته به سرعت در حال کهنه شدن است؛ لذا آموزش نباید مقطعی و دوره‌ای باشد بلکه باید مادام العمر و دائمی باشد تا بشر بتواند خود را با تحولات جدید سازگار نماید.

چهارم: تضمین و اجرای حقوق مالکیت بویژه حقوق مالکیت فکری و معنوی است.

پنجم: شناسایی راهکار‌های ارتقای سطح سرمایه اجتماعی است. بدون این عامل هیچ سطحی از توسعه پایدار و بلند مدت در وضعیت اقتصادی کشور اتفاق نخواهد افتاد. هرچند ممکن است بدون در نظر داشت ارتقای سطح سرمایه اجتماعی، شاهد تغییرات مقطعی باشیم، اما این سطوح تداوم نداشته و پایدار نخواهد بود.

تحولات تاریخی اقتصاد دانش بنیان

تعبیر اقتصاد دانش بنیان برای اولین بار توسط اقتصاد دانان ارشد اتحادیه اروپا در سال ۱۹۹۴ بکار گرفته شد. در سال ۱۹۹۵ از سوی آنان مدلی معرفی شد بنام مدل "مارپیچ سه گانه" که مهمترین عناصر تشکیل دهنده اقتصاد دانش بنیان را مشخص می‌کرد. آن‌ها معتقد بودند که با وجود مشارکت این سه عنصر می‌توان مسیر اقتصاد دانش بنیان و رسیدن به اهداف آنرا میسر نمود. این عناصر عبارت بودند از دولت (کل حکومت)، دانشگاه، صنعت (کل فعالیت‌های اقتصادی مانند کشاورزی، پزشکی، کارخانجات و...). از نظر آن‌ها بدون حضور یا عدم هماهنگی و مشارکت این عناصر با یکدیگر، اهداف اقتصاد دانش بنیان محقق نخواهد شد و لازم است تا کل حکومت، کل دانشگاه‌ها و کل صنعت کشور درگیر در اقتصاد دانش بنیان شوند. اوج موفقیت‌های مورد انتظار زمانی است که این عناصر بصورت مشترک و هماهنگ با یکدیگر فعالیت نمایند که این سطح را "هم افزایی مثبت" نامیدند. در هم افزایی مثبت است که اوج قدرت حرکت به سمت اقتصاد دانش بنیان را شاهد خواهیم بود. در قدم‌های بعدی تغییراتی در این مدل اولیه ایجاد شد و به مارپیچ چهارگانه، پنج گانه و در نهایت n گانه تغییر یافت. اقتصاد دانان به این نتیجه رسیدند که تنها دولت، دانشگاه و صنعت اجزای اصلی الگوی اقتصاد دانش بنیان نیستند و در الگوی مارپیچ چهار و پنج گانه عناصر دیگری، چون رسانه‌ها و هنر نیز وارد این چرخه شدند. اما به مرور زمان متوجه شدند که الگوی n  گانه تنها الگوی متناسب با اقتصاد دانش بنیان است. بعبارت بهتر در این الگو باید کل نظام اجتماعی بطور هماهنگ در یک مسیر حرکت کنند تا بتوانند به اهداف و نتایج اقتصاد دانش بنیان  دست پیدا کنند.

در یک نتیجه گیری ابتدایی از مباحث فوق الذکر می‌توان اینگونه بیان کرد که:

  • الگوی تولید اقتصاد دانش بنیان یک نوع نظام زندگی اجتماعی است. از مهمترین ویژگی‌های الگوی اقتصاد دانش بنیان این است که سبب بهبود وضعیت اقتصادی تمام سطوح جامعه خواهد شد. اما الزاما به این معنی نیست که هر کشوری بتواند به آن دسترسی پیدا کنند. چون این الگو احتیاج به پیش نیاز‌هایی دارد که هر کشوری موفق به تامین آن‌ها نشده و در ادامه ضرورت به هماهنگی و مشارکت همگانی اجتماع دارد تا بتوان به آن دسترسی پیدا کرد. دستیابی به این الگو نیازمند ایجاد اصلاحات ساختاری، نهادی و سازمانی  و در کل اصلاح وضعیت زندگی اجتماعی جامعه است. الگوی اقتصاد دانش بنیان الگویی پایدار، متداوم و متوازن است که تمامی سطوح جامعه را درگیر می‌کند. در صورتیکه الگو‌های کشاورزی و صنعتی در گذشته، تنها سطوح خاصی را درگیر نموده و اثرات آن‌ها محدود و تا حدودی ناپایدار بود.

امروزه شاخص تعیین میزان موفقیت دستیابی به اهداف الگوی اقتصاد دانش بنیان، صرفاً افزایش چند کارخانه، موسسه تحقیقاتی یا رشد تاسیس شرکت‌های دانش بنیان نیست. بطور مثال در سال ۱۳۹۰ تعداد شرکت‌های دانش بنیان ایران ۵۰ شرکت و امروز به ۶۵۰۰  افزایش یافته است. یعنی بیش از ۱۲۰ برابر و نرخ رشد آن‌ها ۱۳۰۰۰ درصد بوده است. در صورتیکه تغییری در صادرات دانش بنیان، تولید ملی، بهره وری و رفاه اجتماعی ایجاد نکرده است؛ لذا میزان اثربخشی این شرکت‌ها نشان می‌دهد که شاخص مناسبی برای الگوی تولید اقتصاد دانش بنیان نخواهد بود. آمار‌ها نشان دهنده میزان موفقیت هر جامعه در مسیر الگوی اقتصاد دانش بنیان است. بطور مثال هم در آمریکا و هم در ایران از هر صدهزار نفر در سال، پنج هزار نفر آن‌ها در اثر بیماری‌های قلبی و عروقی فوت می‌کنند. با توجه به تخمین دولت آمریکا، هزینه‌های مستقیم و غیر مستقیمی (فرصت از دست رفته و سرمایه گزاری‌هایی که برای هر فرد شده) که بیماران فوتی قلبی و عروقی در یکسال به این کشور ضربه می‌زند، حدود چهارصد میلیارد دلار است که این آمار برای ایران که جمعیت آن حدود یک چهارم جمعیت آمریکاست حدود صد میلیارد دلار در سال خواهد بود. این هزینه از درآمد فروش نفت ما به مراتب بالاتر بوده است. یا بطور مثال همین آمار تلفات در ژاپن ۷۵ نفر است. الگوی تولید دانش بنیان در صنعت پزشکی و بهداشت عمومی این کشور‌ها نشان می‌دهد که تا چه اندازه توانسته اند هزینه‌های کشور را کاهش و درآمد (GNP) را افزایش دهند در صورتیکه ما تاکنون در ایران  نتوانستیم به نتایج ثمربخشی دست پیدا کنیم؛ لذا اولین گام ما در جهت پیاده سازی الگوی تولید اقتصاد دانش بنیان، ضرورت اصلاح درک ما از مفهوم اقتصاد دانش بنیان است. با مفاهیم، برداشت و شاخصه‌های سطحی از این الگو نمی‌توان به نتایج ثمربخشی دست یافت. پس اولین گام برای اصلاح درک ما از مفهوم اقتصاد دانش بنیان، بازنگری در درک حاکم است.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha