گروه فرهنگ و هنر «سدید» پوریا فرجی؛ فیلم سینمایی «تی تی» ساخته آیدا پناهنده، قصد دارد میان دودنیای منفک از هم شامل احساس صرف و منطق صرف، کورسویی از اشتراک را کشف و منعکس کند. فضاسازیها نیز از این اقتضاء دور نیست و سعی میکند تا این مسئله را به چالش اصلی فیلم تبدیل کند. تی تی با کنترل و سوءاستفاده از جانب نامزدش اقدام به اجاره دادن مداوم رحماش برای بارداری فرزند به دیگران میکند و میخواهد با درآمد حاصل از رحم اجارهای خانه خود را بسازد و میخواهد از این طریق وسیله رفاه خود را برای آینده بسازد. دراین بین حضور یک دانشمند که به دنبال یک کشف فوقالعاده است، یک چالش موازی را در فضای قصه ایجاد میکند؛ چالشی که ضمن تشریح بیشتر وجودی تی تی، منجر میشود تا فضای قصه با حرکت بهسوی حضور دانشمند و خودیابی و بازشناسی او درباره شخصیت و زیست و دنیایی که برای خود تا به آن لحظه ساخته رنگ و شکل متفاوت و متنوع به خود بگیرد. فضای فیلم در بسترهای زیرین خود سعی دارد تا گزارههایی از زیست مادیگرایانه زندگی را به چالش بکشد و القاء کند: «زندگی به دانه ارزنی نمیارزد» و «زندگی بدون عشق و لطافت و زلال محبت هیچ است».
همچنین در پی این القائات استنباط میشود که زندگی شامل حقیقت هیچچیز در همهچیز است و درست در لحظهای که آدمی احساس میکند جهان را در کف اختیار و کنترل خود دارد، این همان لحظه بیچیزی انسان است و دقیقاً وقتی انسان تعلق مادی و اختیاری بر جهان پیرامون خود ندارد، موهبتهای حکیمانه زندگی بر قلب و دل او جاری میشود؛ در جریان این القائات داستان سعی میکند نوعی از عارفمسلکی و عرفان را منعکس کند که جانمایه آن بیاعتنایی به دنیا و متعلقات آن است، اما ازآنجاکه ذات و ماهیت این عرفان به معنای مضمونی آن چندان در بستر داستان نمایان نشده، رسیدن به مفاهیمی از آن کمی دشوار به نظر میرسد.
تماشا از زاویه نزدیک
تی تی با حالاتی از دیوانگی و بهلولوار در مقابل امیرساسان، نامزدش که یک اوباش و کاسب و شیاد است قرار دارد که این دو نسبت به هم دارای یک عشق سادومازوخیستی نیز هستند. این در حالی است که نه دانشمند و نه نامزد او، آنطور که باید به حقیقت وجودی تی تی پی نبردهاند، الا یک کودک که همان دختربچه ابراهیم است و ابراهیم که از همسرش جدا شده گاهی نیز با دخترش ملاقات میکند
تی تی در منطقهای در شمال کشور و جایی نزد کولیها رشد کرده و از سنت معنوی آنها تا رسیدن به توانایی برای انجام یک سلسله افعال محیرالعقول و ماورایی، آنچنان که داستان قصد دارد از آن روایت کند بهره برده است. تی تی دارای درکی بسیار عوامانه و دیوانه گونه است، در باور خود اجاره دادن رحم به دیگران برای تولد فرزندشان را بهعنوان خدمت به بشر توجیه میکند و در مقابل باور تی تی، رفتار فرد دانشمند و کشف او بهعنوان روشی دیگر برای خدمت به بشر به محل مناقشه میان آن دو تبدیل میشود. درواقع مسئله رحم اجارهای، توجیه و دفاع تی تی در مقابل کشف دانشمند داستان است و او سعی میکند این مسئله را به رخ دانشمند بکشد که او نیز به خدمت به بشر مشغول است. تی تی با حالاتی از دیوانگی و بهلولوار در مقابل امیرساسان، نامزدش که یک اوباش و کاسب و شیاد است قرار دارد که این دو نسبت به هم دارای یک عشق سادومازوخیستی نیز هستند. این در حالی است که نه دانشمند و نه نامزد او، آنطور که باید به حقیقت وجودی تی تی پی نبردهاند، الا یک کودک که همان دختربچه ابراهیم است و ابراهیم که از همسرش جدا شده گاهی نیز با دخترش ملاقات میکند و این ملاقاتها گاهی با حضور تی تی در کنار ابراهیم تلاقی میکند. این کودک تی تی را از زاویه دیگر میبیند و به حقیقت وجودی او رسیده است، اما این انعکاس از زاویه دید کودک در موقعیت ایده باقی مانده و به شکل مناسبی به موقعیت اجرا و انعکاس نرسیده است.
فیلم نشانههایی از خرافه و معجزه و کرامات را در شخصیت تی تی بهعنوان گواهی بر موضوعات و مسائل دیگر قرار داده است، اما چون شخصیت تی تی از اساس به قوام و واقعیت عینی و باورپذیری نرسیده است، این نشانهها در حد عناصر ضعیف و کمجان محدود میشود و به سطح کنشگر مؤثر در بستر داستان و فضای قصه نمیرسد. سوژههای اصلی قصه رحم اجارهای است و چندتکه کاغذ سرنوشتساز شامل کشفیات دانشمند داستان است که دانشمند در آنها محاسباتی را یادداشت کرده که میتواند سرنوشت انسان را تغییر دهد.
برداشتهای پایانی
در طول فیلم برخورد دو آدم از دوجهان متفاوت شامل منطق صرف در مقابل احساس صرف دیده میشود که فیلمساز قصد دارد میان آن دو یک برهمکنش برای تبلور تأثیرگذاری ایجاد کند که البته موفق نبوده است، که ریشه و علت اصلی آن در ضعف اساسی فیلمنامه به نظر میرسد. مبانی فیلم به پوچانگاری خالی از معنا نزدیک است که دراینبین ضعف اساسی فیلمنامه و درنیامدن نسبتها و چیستیها و خصوصاً چگونگیها در فیلمنامه نیز به این پوچی و بیهدفی و معناگریزی در فیلم دامن زده است. محیط فیلم از شهر به دور است و عمده محیط داستان در اقلیم منطق سرسبزی از شمال کشور میگذرد، اما در مقابل این محیط، فضاسازی شکل نگرفته است؛ چراکه محیط به حد کافی شناسه گذاری نشده است تا در بستر قصه و ویژگیهای آن به مخاطب مختصات و شناخت کافی از مکان و محیط بدهد تا درنهایت به فضاسازی مناسب و مربوط در خدمت سایر وجوه روایت داستانی بیانجامد. ضمن آنکه دوگانههایی شامل واقعیت و حقیقت، عینیت و انتزاع، منطق و احساس در جریان داستان وجود دارد و جاری است، بیش از اینکه تمرکز روی قصه و منطق و نسبتهای وقایع و شخصیتها که درنهایت به قوام فیلمنامه منتج میشود باشد، تمرکز روی نشانهها و نمادهاست و مضامین نکات و نشانههایی که در فیلم مطرح است، درنهایت به معناهای مفهومی منسجم نمیرسد. افزون بر اینکه داستان از پیرنگهای گوناگون تشکیل شده، اما درنهایت هیچیک از آنها به مقصد و منظور عینی در قاب سینما نرسیده است تا درنهایت به مفاهیم روشن و منسجم منتج شود.
فیلم ازآنجاکه در طول داستانپردازی خود از بسیاری منطقپردازیها و نشان دادن و انعکاس و القاء نسبتها و چگونگیها در طول قصه ناتوان بوده، سرانجام در پایانبندی دچار یک ضعف و سستی در بیان میشود و مخاطب را با یک پایانبندی شعاری و تا حدود بسیار زیادی گنگ روبرو میکند
فیلم به فرم مناسبی مسلط نشده تا به بیان و روایت جامع دست پیدا کند و بیشتر علاقهمند است تا بیان و روایت را به کلام و دیالوگپردازیهای خالی از فضاسازی مناسب بسپارد؛ حال باوجوداین ضعف گاهی سعی میکند فضا را به روایتهای ماورایی و معناگرایانه سورئال نزدیک کند که البته در آن ناتوان است. فیلم ازآنجاکه در طول داستانپردازی خود از بسیاری منطقپردازیها و نشان دادن و انعکاس و القاء نسبتها و چگونگیها در طول قصه ناتوان بوده، سرانجام در پایانبندی دچار یک ضعف و سستی در بیان میشود و مخاطب را با یک پایانبندی شعاری و تا حدود بسیار زیادی گنگ روبرو میکند. درواقع فیلم میان عینیت علمی با حقیقت یک پیوند شعاری و بیمایه جاری میکند.
فیلم درمجموع در یک سوژه که عبارت است از، رحم اجارهای خلاصه شده است. از سوی دیگر به نظر میرسد فیلمساز شاید نگاهی به سوژه مذکور داشته، اما بر اساس آنچه در فضای عینی فیلم منعکس کرده است نشان میدهد که سوژه به مسئله فیلمساز تبدیل نشده بوده است. همچنین در وجوه سوژه پردازی، اشاره به این نکته لازم است که دانشمند داستان که به دنبال تحقق کشف خود و درنتیجه خدمت به بشریت است چندان در نگاه عینی و قابلمشاهده از منظر ویژگیهای ابعاد شخصیتی به دانشمندان ناجی شباهت ندارد و عملاً دانشمند از یک سوژه زنده و ملموس فاصله دارد. همچنین در جریان پرداخت روی شخصیتهای اصلی تا رسیدن به همکنشی شخصیتها، شخصیتهای سهگانه فیلم بهتنهایی و مستقلاً معرف شخصیتهای خودشان نیستند و به قوام و پختگی کافی از جنبههای روانی، اجتماعی، جسمی و خصوصاً معنوی نرسیدهاند؛ ازاینرو دو شخصیت ابراهیم و تی تی بیش از شخصیت سوم (امیرساسان) نیز در این مورد دچار ضعف و کمبودهای بسیار هستند.
/انتهای پیام/