گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «سارا کندزیور» [1] نویسنده و منتقد سیاستهای دولت آمریکا است. او دارای مدرک دکترای انسانشناسی از دانشگاه واشنگتن در «سنت لوئیس» است؛ جایی که او در مورد سیاست و رسانههای دیجیتال در کشورهای مستبد تحقیق میکند. وی در مصاحبه با وبسایت آمریکایی «Truth Out» با هشدار درباره افول وحشتناک روزنامهنگاری در آمریکا میگوید «وضعیت روزنامهنگاری در این کشور در بدترین حالتی است که تا به حال او دیده است. به گفته وی تعداد زیادی از نشریات در آمریکا در حال از بین رفتن هستند و بسیاری از کارکنان رسانهها اخراج شدهاند.» او معتقد است که جریانات قدرت و ثروت در آمریکا به دنبال تحریف و حذف حافظه آنلاین روایتهای کف جامعه درباره رویدادهای مهم سیاسی هستند.
بدترین دوران تاریخ رسانه
من میخواهم گفتوگوی امروز با شما را در مورد چشمانداز رسانهای فعلی آمریکا شروع کنم. اخراجها همچنان ادامه دارد. نویسندگی یا روزنامهنگار بودن در آمریکا هرگز راه آسانی برای امرار معاش نبوده، اما وضعیت به طور فزایندهای تیره و تار شده است. من و شما هر دو «خبرنامه» [2] داریم، مسیری که این روزها بسیاری از نویسندگان برای گذران زندگی خود طی میکنند. با فروپاشی نشریات یا اخراج گسترده کارکنان، نویسندگان بیشتری برای عضویت در خبرنامهها رقابت میکنند. اکثر نویسندگان خبرنامهها، سردبیر محقق یا پشتیبان قانونی ندارند. آیا میتوانید در مورد آنچه در سالهای اخیر و در طول چند دهه اخیر بر روزنامهنگاری در آمریکا گذشته است و چگونگی تلاقی آن با وضعیت سیاسی نگرانکنندهای که ما تجربه میکنیم صحبت کنید؟
کندزیور: در طول ۲۵ سالی که کار روزنامهنگاری میکنم وضعیتی که امروز در آن هستیم بدترین چیزی است که من تا کنون دیدهام. وضعیت روزنامهنگاری در آمریکا به قدری بحرانی است که من برای دورههای بحرانی قبلی احساس دلتنگی میکنم. بهعنوانمثال، در اوایل دهه ۲۰۱۰ از مردم انتظار میرفت که بهصورت رایگان بنویسند یا در شرکتهای بزرگی کارآموزی کنند که مطمئناً میتوانستند حقوق آنها را پرداخت کنند ولی روزنامهنگاری تنها راهی شد برای افرادی که دارای ثروت موروثی بودند تا زندگی خود را بگذرانند، در حالی که بقیه ما اساساً برای زنده ماندن تلاش میکردیم. اولین کار من در «نیویورک دیلی نیوز» از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ بود؛ بنابراین مشاهده کردم که رسانههای دیجیتال، رسانههای چاپی را از بین میبردند و دیدم که افراد در زمان وقوع آن هیچ برنامه کمکی یا پشتیبان برای خود نداشتند. این واقعیت که ۲۵ سال بعد ما هنوز در این موقعیت هستیم که هیچ مدل پایداری وجود ندارد، نهتنها از نظر نحوه تأثیرگذاری بر روزنامهنگاران بد است، بلکه در نحوه تأثیرگذاری بر دموکراسی و تأثیر آن بر جامعه نیز بسیار خطرناک است.
وضعیت روزنامهنگاری در آمریکا به قدری بحرانی است که برای دورههای بحرانی قبلی احساس دلتنگی میکنم.
با گذشت چندین دهه، بزرگترین نگرانی من این است که وضعیت کنونی روزنامهنگاری در آمریکا چگونه بر ثبت وقایع تاریخی تأثیر میگذارد. ما حافظه دیجیتال، مقالات تحقیقی، افشاگریها و پوشش روزانه همه این رویدادهای مهم سیاسی چند دهه اخیر را بهصورت آنلاین داریم. اما میتوان همه آنها را بنا به هوا و هوس زرسالاران و الیگارشیهایی که آنها را میخرند، حذف کرده یا تغییر داد و ما آن را در بسیاری از رسانههای کوچکتر و بسیاری از وبسایتهای فردی دیدهایم و این فاجعهآمیز است؛ زیرا این تاریخ ماست که در حال پاکشدن است. البته این اتفاق همراه با حمله به کتابخانهها، حمله به آزادی بیان و افزایش ممنوعیت چاپ کتابها رخ میدهد. همه اینها بخشی از یک پروژه بزرگتر است که من خیلی نگران آن هستم. من نگران اطلاعاتی هستم که ناپدید شدهاند.
من قبلاً در سال ۲۰۱۶ هم بر این مسئله درباره ترامپ تأکید میکردم که این واقعاً موضوعی برای خنده نیست. این کاندیدای بسیار خطرناکی است که با جنایات سازمانیافته و سوءاستفادههای مالی مادامالعمر و رفتارهای منفور دیگر ارتباط دارد؛ بنابراین شناخت من از ترامپ هرگز به هیچ نوع اطلاعات داخلی متکی نبود، بلکه بر آثاری متکی بود که در حوزه عمومی بودند و اکنون اطلاعات منتشر شده در حوزه عمومی خریداری میشود تا از بین برود. اگر بخواهم در حال حاضر دقیقاً همان اطلاعاتی را که در سال ۲۰۱۶ پیدا کردم، درباره ترامپ و گروهش پیدا کنم، نمیتوانم این کار را انجام دهم؛ چرا که بسیاری از آن مقالات حذف شدهاند.
این مشکلی است که برای مدت طولانی محافل آکادمیک را آزار میداد و اکنون گریبانگیر روزنامهنگاری شده است، چرا که اکثر مردم نمیتوانند به اطلاعات واقعی مربوط به یک نامزد در انتخابات، دسترسی اولیه داشته باشند. علاوه بر این، آنها نمیتوانند اطلاعات لازم را در مورد سایر موارد ضروری مانند مسائل بهداشت عمومی همچون آنچه در مورد کووید ۱۹ اتفاق افتاد، دریافت کنند. شما باید برای آن دانش هزینه کنید در حالی که تبلیغات و دروغها و میمها و همه این چیزهای دیگر آزادانه در اطراف شما پرسه میزنند.
من واقعاً خوششانس بودم که از طریق حوزه وبلاگ وارد روزنامهنگاری شدم و بهعنوان کارآموز، سپس بهعنوان همکار و در نهایت بهعنوان کارمند در «Truthout» استخدام شدم؛ جایی که در سالهای اخیر هیچ اخراجی نداشتیم. من میخواهم بر اهمیت حمایت از دسته روزنامهنگاری مستقل که معتقدیم باید وجود داشته باشد و حمایت از نشریات اخلاقی تأکید کنم؛ زیرا این رسانهها در این زمانه در خطر انقراض قرار دارند. چشمانداز شرکتی در چندین سطح، همانند الگوریتمهای رسانههای اجتماعی بر علیه ما پیکربندی شده است. زیرا شبکههای اجتماعی برای حفظ یک اکوسیستم رسانهای سالم طراحی نشدهاند. در واقع آنها راه درازی را در جهت نابودی بسیاری از نشریات رفتهاند. اکنون نیز هوش مصنوعی را داریم که با تولید انبوه اطلاعات غلط، حوزه اطلاعات را بیشتر تخریب میکند. این واقعیت که پلتفرمهای رسانههای اجتماعی ابزارهای هوش مصنوعی را در خود جای دادهاند، تنها به این افزایش تخریب سرعت میبخشد.
در مورد رسانههای اجتماعی، من در واقع در آستانه حذف همه توییتهایم در سال گذشته در آن پلتفرمی که ایلان ماسک میخواهد ما آن را «ایکس» صدا کنیم بودم. من تلاش کردم و شکست خوردم و قصد داشتم به روش دیگری ادامه دهم و سپس چیزی که شما در مورد نگهداری حساب توییتر به این مضمون نوشته بودید که «تقویم[3]، دشمن حکومتهای استبدادی است» را خواندم و بر اساس آن عمل کردم. آیا میتوانید در مورد کاربست ایده «تقویم، دشمن خودکامگی است» در رسانههای اجتماعی صحبت کنید؟
کندزیور: بله حتماً. من افرادی را که دارای حسابهای رسانههای اجتماعی هستند، حتی اگر به دلایل خوبی آن پلتفرم را ترک میکنند، تشویق میکنم که حساب خود را دستنخورده نگه دارند؛ زیرا اغلب این تنها سند اتفاقی است که رخ داده؛ به خصوص اگر شما یک فعال، یک دگراندیش، یک روزنامهنگار یا شاهد دستاول یک بحران هستید، سابقه بایگانی شما یک سهم تاریخی مهم است. خود شما ممکن است چنین احساسی نداشته باشید، اما با توجه به اینکه رسانههای اصلی و سایر منابع اطلاعاتی یا حذف شدهاند یا دسترسی به آنها محدود شده، این همان چیزی است که باقی میماند. این صدای مردم است. این داستانی است که از خیابانها و از روی زمین روایت میشود. این واکنشهای شخصی فوری مردم به آنچه در حال وقوع است که آلوده به سوگیری و تعصب نیستند و از این منظر بسیار حیاتی هستند.
سیاستمداران، دروغ میگویند
ما همچنین در عصری زندگی میکنیم که سیاستمداران دروغ میگویند. آنها در همة طیفهای سیاسی درباره برخی از بدترین بحرانهای زندگی ما دروغ میگویند. آنها در مورد کووید ۱۹، در مورد تغییرات آبوهوایی، در مورد کودتا و در مورد فساد دروغ میگویند و بنابراین مهم است که یک گاهشماری درباره همه این موارد داشته باشیم؛ زیرا کاری که بسیاری از سیاستمداران به طور خاص انجام میدهند این است که برای اجتناب از پاسخگویی، تظاهر به جهل یا شوک میکنند. آنها وانمود میکنند خبری که میشنوند چیزی است که برای اولینبار شنیدهاند؛ بنابراین هیچ مسئولیت یا تعهدی برای متوقف کردن این بحران قبل از گسترش آن نداشتند.
توییتر یک فایل بزرگ از شواهد است و فوقالعاده ارزشمند بوده و فقط مربوط به آمریکا نیست. در همه جهان فعالان سیاسی از توییتر بهعنوان راهی برای انتشار اطلاعات استفاده میکنند. شما این را در طول بهار عربی، در زمان اشغال والاستریت، در دوران ناآرامیهای شهر «فرگوسن» و در طول همه اعتراضاتی که در دوران ترامپ در تابستان ۲۰۲۰ رخ داد، مشاهده کردید. همه اینها در آنجا ثبت شده است و من تعجب نمیکنم که یکی از اصلیترین چیزهایی که آنها میخواهند حذف کنند، همه پروندههایی است که از فلسطین و غزه بیرون آمده است. منظورم فقط اتفاقی نیست که اکنون در حال رخدادن است، بلکه در همه دورههای دیگر مثل سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۲۱ که در آن ارتش اسرائیل در حال قتلعام مردم بود و حسابهای کاربری شهروندان فلسطینی تصاویر و ویدئوهای دستاولی از این جنایتها منتشر میکردند نیز شامل مواردی است که حذف میشود.
جریانات قدرت و ثروت در آمریکا به دنبال تحریف و حذف حافظه آنلاین روایتهای کف جامعه درباره رویدادهای مهم سیاسی هستند.
فکر میکنم سال ۲۰۱۴ نقطه عطفی در این زمینه بود؛ زیرا گزارشهای رسانههای اصلی، بسیار مغرضانه بود و ما بهندرت در رسانههای اصلی مستقیماً درباره فلسطینیها خبری میشنیدیم و ناگهان درباره جنایاتی که ارتش اسرائیل انجام میداد آگاهی پیدا کردیم. ما بینشی نسبت به آن جهان پیدا کردیم و از ترتیبی که همه چیز در آن رخ میداد مطلع شدیم و همه اینها ارزشمند است. این چیز بسیار بدی است که بگوییم، اما بسیاری از مردمی که در تمام این نبردهای برای آزادی که من به آنها اشاره کردم، شرکت داشتند، مردهاند. آنها امسال بیش از ۱۰۰ خبرنگار فلسطینی را کشتهاند.
تعدادی از فعالان جنبشهای حقوق مدنی و جنبشهای کارگری در ایالات متحده نیز کشته شدهاند و سابقه آنها در توییتر موجود است. سابقه آنها در سایتهای این رسانههای اجتماعی موجود و حفظ شده است. همیشه تلاشی از سوی افراد قدرتمند در جریان است که سعی میکنند آبروی یک نفر در زمانی که زنده یا مرده است را خدشهدار کنند و از این جهت حفظ آن سابقه تاریخی که واقعاً مردم برای آن ایستادهاند، بسیار مهم است.
فکر میکنم باید تلاش جمعی بیشتری برای آرشیو کردن توییتها، مقالات و محتواهایی که توسط افراد درگیر در جنبشها ایجاد شده است، صورت بگیرد. تا زمانی که افراد قدرتمند سعی میکنند داستان اتفاقات را خود روایت کنند و تمام تقصیرها را به گردن فعالین و مخالفتها بیندازند، حفظ این آرشیوها ضروری است. من فکر میکنم که ما در حال حاضر شاهد تمایل رو به رشدی در سیاستمداران برای تغییر روایات واقعی هستیم.
بهترین مدرک شما حرفی است که خودتان زدهاید و سابقه آن موجود است و این یکی از دلایلی است که من دسترسی به محتوای مطالبی که قبلاً نوشتهام را محدود نمیکنم؛ زیرا اغلب بهدروغ متهم میشوم که چیزهایی را گفتهام که هرگز نگفتهام یا باورهایی دارم که هرگز به آن اعتقاد نداشتم.
با تمام قوا در کنار کودک کشها!
من از دیدگاه شما در زمینه ضرورت حفظ سابقه تاریخی اطلاعات منتشر شده سپاسگزارم. زیرا من واقعاً معتقدم بخشی از آنچه ایلان ماسک در تلاش بود با تسلطش بر توییتر انجام دهد این بود که واقعیت مشترک ما را محو کند. با فروپاشی چشمانداز رسانهای و با توجه به این که دسترسی به بسیاری از اسناد تاریخی محدود شده است، رسانههای اجتماعی یک سند بسیار مهم از واقعیت مشترک ما و تجربیات اولیه ما از زندگی سیاسی هستند. این همیشه یک قلمرو ارتباطی آشفته و پر دردسر بوده است، اما تبدیل آن به یک لجنزار تاریکتر که به سمت توطئههای دست راستی منحرف شده است، قطعاً در خدمت منافع فاشیستی و استبدادی خواهد بود. من همچنین از آنچه شما در مورد فلسطین و اهمیت سابقه تاریخی که مردم غزه و کرانه باختری خلق کردهاند، گفتید بسیار قدردانی میکنم. آیا میتوانید در مورد آنچه اکنون در غزه اتفاق میافتد و نحوه دریافت این اطلاعات در ایالات متحده صحبت کنید؟
کندزیور: عدم پوشش اخبار غزه بسیار ناراحتکننده است. فکر میکنم زمانی که آخرین بار با شما صحبت کردم، شاید حدود ۸ هزار کودک در غزه توسط اسرائیل کشته شده بودند و اکنون تعداد کودکان کشتهشدگان به بیش از ۱۴ هزار تن رسیده است. این بدترین و وحشتناکترین جنایتی است که تا به حال در زندگیام دیدهام، از این نظر که نسبت عجیبی از قربانیان، کودک هستند و در زمان کمی کشته شدهاند. بسیاری از جنایات دیگر وجود دارد که باید آنها را دید. شما میتوانید به آنچه در سوریه رخ داده است نگاه کنید؛ به عنوان مثال، آنچه اکنون در اوکراین اتفاق میافتد، در زمان بیشتری رقم خورده است. همچنین به عنوان یک آمریکایی یکی از نگرانکنندهترین جنبهها این است که دولت ما قاطعانه در کنار ظالم است. ما هستیم که مانع رسیدن کمکهای انسانی به فلسطینیها و فرصت آزادی سیاسی برای آنها شدهایم. جو بایدن مانع این کار میشود. این وتوی او و وتوی آمریکا در سازمان ملل است که کار میکند. این مشارکت او با نخستوزیر اسرائیل - بنیامین نتانیاهو - است. او تنها نیست، بلکه ترامپ و هر رئیسجمهوری قبل از او و کل کنگره آمریکا در همه نهادهای ما قاطعانه از اسرائیل حمایت میکنند، حتی اگر اسرائیل مرتکب جنایات جنگی شود؛ بنابراین فکر میکنم در ماه اکتبر و نوامبر، بسیاری از مردمی که با تاریخ منطقه آشنا نبودند، متوجه شدند که بله، اسرائیل بیمارستانها را بمباران میکند و بله، اسرائیل کودکان را میکشد. اینها شایعات ناپسندی نیستند که مردم برای لکهدار کردن آبروی اسرائیل مطرح میکنند، این خود تاریخ است. این همان کاری است که آنها از سال ۱۹۴۸ و حتی قبل از آن با مردم فلسطین انجام دادهاند.
ما در عصری زندگی میکنیم که سیاستمداران آمریکایی از هر دو طیف سیاسی درباره بدترین بحرانهای زندگی ما دروغ میگویند.
من فکر میکنم اکنون مردم متوجه شدهاند که بله، آنها این کار را انجام میدهند و بله، بسیاری از سربازان ارتش اسرائیل از آن لذت میبرند. آنها ویدئوهایی از جنایتهای خود را در شبکه اجتماعی «تیکتاک» منتشر میکنند. آنها دور هم مینشینند و کشتار کودکانی که درست در همسایگی آنها زندگی میکنند را جشن میگیرند. من نمیتوانم لحظهای به کودکان فلسطینی که مثله و کشته شدهاند فکر نکنم. صادقانه بگویم، سعی میکنم به تصاویر منتشر شده از این جنایتها نگاه نکنم زیرا روحم را در هم میشکند.
اما چیزی که در حال حاضر مرا آزار میدهد این است که فکر میکنم زمانی که ما آخرین بار با هم صحبت کردیم، مردم در باره جنگ غزه شوکه شده بودند. آنها میخواستند حقیقت موضوع را بدانند و عمیقاً در مورد آن کاوش کنند؛ اما اکنون این نسلکشی در حال عادیشدن برای آنها است و آنها با این نسلکشی خو گرفتهاند.
نابودی انسانیت آمریکایی
درخواستهای بسیار واضح و روشنی از دولت بایدن مطرح میشود. ارسال سلاح به اسرائیل را متوقف کنید، کمکهای بیقیدوشرط و حمایت مطلق از اسرائیل را تمام کنید. با کمکهای بشردوستانه به فلسطینیها یاری کنید، بیعدالتی و وحشیگری این وضعیت را بپذیرید و جلوی آن را بگیرید. این درخواستها غیرمنطقی نیستند، بلکه بسیار جدی هستند؛ اما آنها بهعنوان یک بخش از یک کمپین سیاسی تلقی میشود در حالی که واقعاً یک فاجعه و جنایت جنگی در حال رخدادن است. دیدن این وضعیت بسیار ناامیدکننده است.
من احساس میکنم انسانیت آمریکایی در حال از بین رفتن است و این وضعیت از سوی رهبران سیاسی ما تشویق میشود. آنها میخواهند وقتی یک کودک فلسطینی مرده را میبینیم غمگین نشویم. آنها همیشه میخواستند ما این نوع واکنش را داشته باشیم. در آمریکا همه به جز مقامات دولت بایدن خواهان آتشبس هستند و بنابراین باید بپرسید: «واقعاً چه کسی مسئول اینجاست؟ چه کسی این تصمیمات را میگیرد؟ و چرا؟» زیرا این امر نهتنها از لحاظ اخلاقی منطقی نیست؛ بلکه با منافع شخصی حزب دموکرات نیز سازگاری ندارد؛ زیرا تأمین مالی نسلکشی اسرائیل در غزه باعث شده است که تعداد زیادی از مردم آمریکا از رأیدادن به بایدن در انتخابات ریاستجمهوری نوامبر آینده رویگردان بشوند. آنها میگویند ما نمیتوانیم با تشویق بایدن به نسلکشی کنار بیایم. البته جمهوریخواهان نیز از نسلکشی حمایت میکنند. استثناهای کمی وجود دارد. من فکر نمیکنم که ما بهعنوان یک کشور بههیچوجه بهاندازه افرادی که نماینده ما هستند شرور و وحشتناک باشیم و این بسیار شرمآور است که این افراد سیاستها و قوانین ما را تعیین کنند.
آنچه واقعاً نگرانکننده به نظر میرسد این است که ما در کشوری زندگی میکنیم که نسلکشی را اجرا میکند، اجازه میدهد تا ما آن را نفی کنیم و این را آزادی مینامد در حالی که نسلکشی بیوقفه ادامه دارد.
کندزیور: بله کاملاً. من فکر میکنم کسانی که با اعتراض در این زمان که نیروهای پلیس به طور فزایندهای برخورد نظامی دارند، خود را در خطر قرار دادهاند، شایسته تحسین هستند. من فکر میکنم که بسیاری از مردم غرق بزرگی این درگیری شدهاند و میدانند که این چقدر هولناک است. اما به نظر نمیرسد که این مسئله منجر به هیچ نوع شرمساری و در نتیجه هر نوع اقدامی از سوی اسرائیل شود. تفکر قدیمی این بود که اگر اقدامات رژیمهای مستبد یا مافیایی افشا شود، آنگاه آنها باید راه خود را از طریق شرمساری و فشار بینالمللی تغییر دهند. این حقیقت قبلاً وجود داشت. من مدتها کشور ازبکستان را در زمانی که دولت آن در اوج تمامیتخواهی قرار داشت مطالعه کردم. بهطورکلی، برای آنها اهمیتی نداشت که مردم بدانند این یک دولت تمامیتخواه است. آنها نه به فعالان حقوق بشر اهمیت میدادند و نه چیز دیگری، اما زمانی که کار اجباری کودکان در این کشور فاش شد و وقتی مردم متوجه شدند که آنها از کودکان سوءاستفاده میشود، دستهجمعی تجمع کرده و به این سیاست پایان دادند. مدتی طول کشید، اما آنها در نهایت موفق شدند؛ زیرا این خط قرمزی بود که هیچ کشوری نمیخواست از آن عبور کند. هیچکس نمیخواست بهعنوان آزاردهنده یا قاتل کودکان شناخته شود.
یکی از چیزهایی که در مورد اسرائیل بسیار ترسناک به نظر میرسد این است که به نظر نمیرسد آنها اصلاً برای قتلعام کودکان و کشتار کودکان بیگناه فلسطینی اهمیتی قائل باشند. آنها حتی یک مسئولی داشتند که میگفت کودکان پنج سال به بالا تروریست هستند. این یک سیاست واقعی این دولت افراطی است.
ما در چند جبهه مورد حمله قرار میگیریم و فکر میکنم یکی از جبهههایی که ما در آن مورد حمله قرار گرفتهایم رسانهها هستند. آنها با مستندسازی این جنایتها به ما حمله میکنند. اگر ندانیم چه اتفاقی میافتد و اگر نتوانیم بهراحتی اطلاعات را به اشتراک بگذاریم، تشخیص اینکه به چه کسی اعتراض کنیم و چه تاکتیکهایی در آن اعتراض مؤثر است، دشوارتر خواهد بود و این مسئله بسیار ناراحتکننده است. همچنین ناامیدکننده است که اکثر مقامات آمریکایی ما به نظر نمیرسد که به همبستگی ما با مردم فلسطین اهمیتی بدهند. فکر میکنم که تأثیرات مثبتی نیز وجود داشته است، حداقل از نظر لفظی همه چیز در حال تغییر است، اما از بسیاری جهات خیلی دیر است. بیش از ۳۰ هزار نفر کشته شدهاند، یک منطقه کامل ویران شده است و کشور ما این کار را انجام داده است. کشور ما سهم بزرگی در این وضعیت دارد، با این اوصاف من مردم را تشویق میکنم که به مبارزه ادامه دهند، اما تا آنجا که ممکن است در تاکتیکهای خود خلاق باشند و بر این موضوع تمرکز کنند که چگونه این امر به قربانیان کمک میکند؟ چگونه میتوانیم از آنها محافظت کنیم؟ و حداقل چگونه از حقیقت دفاع کنیم؟ چگونه داستان آنها را حفظ کنیم؟ چگونه میتوانیم مطمئن شویم که این مورد فراموش یا تحریف یا کماهمیت جلوه داده نمیشود؟ همانطور که بسیاری از جنایات دیگر علیه فلسطینیان در گذشته کماهمیت شده و با موفقیت تحریف شدهاند.
آنها میخواهند آمریکا را نابود کنند
آخرین بار درباره استدلالهای لیبرالها با هم صحبت کردیم که هر گونه انتقاد از بایدن را مضر میدانند، زیرا انتقاد از بایدن را کمک به ترامپ تصور میکنند. من میخواهم این نظر را دوباره مرور کنم؛ زیرا امسال قرار است چیزهای زیادی درباره آن بشنویم. یکی از دلایلی که این بحث مرا آزار میدهد این است که صرفنظر از آنچه مردم در ماه نوامبر انجام میدهند، آنها باید مسیرهای سیاسی بزرگتری را که ترامپ و بایدن بخشی از آن هستند درک کنند، زیرا ما باید بفهمیم که در این عصر فاجعه و فروپاشی، بهصورت خودکار چه بر سر ما میآید. اگر تصورات و تحلیلهای سیاسی خود را به بحثهای حزبی محدود کنیم، رک و پوستکنده محکوم به فنا هستیم، زیرا هر دو طیف سیاسی در آمریکا در مسیری قرار دارند که در نهایت ما را نابود خواهد کرد. تقلیل سیاست انتخاباتی به خیر در مقابل شر، واقعاً هرگونه تحلیل از دورهای که در آن زندگی میکنیم را از ما میگیرد. این زمان فاجعه و فروپاشی است و هر دو حزب در نهایت وظیفه دارند که نظام سرمایهداری را در میانه آن فروپاشی حفظ کنند. روشی که در آن مردم قربانی، محروم یا محدود میشوند ممکن است متفاوت باشد و توجیهات آن خشونت نیز ممکن است متفاوت باشد، اما همه اینها یک بازی پایانی برای سرمایهداری است. این چیزی است که ما با آن باید مقابله میکنیم. من همچنین فکر میکنم تحلیل شما از ایالات متحده بهعنوان یک کشور مافیایی در اینجا واقعاً به بحث ما مرتبط است. آیا شما میتوانید کمی در مورد آن توضیح دهید؟
کندزیور: بله، ایالات متحده یک کشور مافیایی است. این چیزی فراتر از یک دولت فاشیستی یا یک دولت فاشیستی نوپا است، به خصوص وقتی صحبت از ترامپ میشود. ترامپ از لفاظیهای فاشیستی و تاکتیکهای فاشیستی استفاده میکند. من هیچ مشکلی با افرادی که ترامپ را فاشیست میخوانند ندارم؛ زیرا فکر میکنم سطح خطر را به خوبی نشان میدهد. اما از نظر فنی کاری که او میخواهد انجام دهد - همانطور که شما گفتید - فروپاشی و نابودی این کشور است. آنچه ترامپ و همفکرانش همیشه میخواستند انجام دهند این است که این کشور را تجزیه کنند؛ آنها اهمیتی نمیدهند که آمریکا وجود داشته باشد. در واقع آنها میخواهند که آمریکا وجود نداشته باشد؛ به همین دلیل است که آنها به تحرکات جداییطلبانه در تگزاس و در کالیفرنیا دامن میزنند.
وقتی صحبت از ترامپ در برابر بایدن میشود، در سال ۲۰۲۰ یکی از دلایل اصلی که مردم بایدن را انتخاب کردند، باور به این مسئله بود که او قصد دارد ترامپ را در قبال جنایاتی که در زمان ریاستجمهوری از جمله تلاش برای کودتا و شورش، سوءاستفاده از قدرت عفو مجرمان، مانعتراشی در اجرای عدالت، سوءاستفاده از مهاجران و جرایم مالی مرتکب شده بود، پاسخگو کند. این لیست بسیار طولانی است و آنها انتظار داشتند که بایدن کاری در این مورد انجام دهد تا فساد را پاک کند.
ما در حال حاضر شاهد تمایل رو به رشدی در سیاستمداران آمریکایی برای تغییر روایات واقعی هستیم.
من فکر میکنم که فساد یک موضوع همهجانبه است. بسیاری از رایدهندگان جمهوریخواه نیز از فساد خوششان نمیآید، فقط مسئله این است که آنها دموکراتها را بیشتر از جمهوریخواهان بهخاطر فساد مقصر میدانند. رأیدهندگان جمهوریخواه فکر میکردند که ترامپ کسی است که سیستم را ویران میکند و شاید در پایان آن را متعادل میکند، اما در نهایت هیچچیز تغییر نمیکند و اوضاع برای شهروندان آمریکایی بدتر میشود. زمانی که بد بودن بایدن و بد بودن ترامپ را مطرح میکنم، اغلب به وسط بازی متهم میشوم. من میگویم خب بله، زیرا دو نفر وجود دارند و هر دو بد هستند. اما نکته کلیدی ترامپ و گروهش این است که آنها جنایتکاران اصلی هستند. بایدن و دموکراتها و افرادی مانند پلوسی، شومر و کسانی که برای مدت بسیار طولانی در کنگره بودهاند، کارچاقکن هستند. آنها از تحقیقات جلوگیری میکنند. آنها از دوره اوباما همین کارها را انجام دادهاند. آنها مانع محاکمه جنایتکاران جنگی در عراق شدند. شما میتوانید آن را در دولت کلینتون نیز ببینید، زمانی که آنها ایران - کنترا را تحت پیگرد قانونی قرار ندادند؛ این اتفاق بارهاوبارها افتاده است.
در این مرحله من بهطورجدی تعجب میکنم که آیا بایدن حتی میخواهد برنده شود؟ زیرا وی اصلاً مانند کسی عمل نمیکند که خواهان برندهشدن در انتخابات است؛ بلکه مانند کسی عمل میکند که میداند میبازد. دموکراتها سعی در سادهسازی دیکتاتوری و قبولاندن آن به پایگاه رأیدهندگان خود دارند. دموکراتها کارهایی که در زمان ترامپ هرگز آنها را قبول نمیکردند حالا در دوران بایدن سعی در یافتن توجیه برای آن هستند. آن چه که در غزه اتفاق میافتد یا برخورد با مهاجران در مرزهای جنوبی آمریکا یا محدودکردن حقوق مدنی مردم از این موارد هستند. بایدن و سایر دموکراتها یا حامی این اقدامات هستند یا مانع آن نمیشوند.
فاشیست مسیحی چیز جدیدی نیست
من همچنین در حال فکر درباره افراطگرایی بهخصوص از نوع مذهبی آن مثل چیزی که به ملیگرایی مسیحی یا مسیحیت فاشیستی معروف شده است هستم که برخی از این مسیرهایی که موردبحث ماست را تقویت میکند. کنجکاو هستیم نظر شما را درباره دینداری فرقهای و سیاستهای فرقهای در آمریکا آن هم در دوره فروپاشی بدانم.
کندزیور: بله دقیقاً. ما در دورهای از فرقههای سیاسی متعصب مسیحی زندگی میکنیم که میخواهند کشور ما را رهبری کنند اما چیزی که من را دیوانه میکند این است که سیاستمداران دموکراتیک با آن به عنوان بحرانی که هم اکنون در حال وقوع است برخورد نمیکنند. آنها با این موضوع به گونهای برخورد میکنند که گویی تهدیدی در آینده است. آنها با آن بهعنوان یک موضوع انتخاباتی برخورد میکنند، بهعنوان چیزی که میتوانید از آن بهعنوان جمعآوری کمک مالی استفاده کنید. آنها آن را جدی نمیگیرند و با آن بهعنوان یک تهدید فوری برخورد نمیکنند. آنها در حال طراحی توطئه و کودتای جدید و پیشبرد طرحهای فاشیستی جدید خود هستند؛ اما افرادی که قرار است از ما در برابر این طرحهای فاشیستی دفاع کنند، در عوض چیزهای بیهوده توییت میکنند و کاری برای مقابله با آن انجام نمیدهند. به همین دلیل است که من مردم را تشویق میکنم که به فراتر از روز انتخابات نگاه کنند.
شما در مورد سرمایهداران صحبت کردید و البته یکی از نیروهای بزرگ سرمایهداری حال حاضر در ایالات متحده غولهای بزرگ فناوری هستند. پیشرفتهای فناوری در خدمت اقتدارگرایی پلیس قرار گرفته است و این واقعاً ترسناک و وحشتناک است. آیا میتوانید کمی در مورد فناوری و گسترش دولت پلیسی و اینکه چگونه این چیزها با اقتدارگرایی در آمریکا مرتبط هستند صحبت کنید؟
کندزیور: این یک سؤال عالی است. در تمام این سالها که مردم از من خواستهاند آنچه را که اکنون در حال وقوع است با دولتهای مستبد در طول تاریخ مقایسه کنم، من همیشه گفتهام که شما نمیتوانید این کار را انجام دهید. زیرا ظهور فناوری دیجیتال و بهویژه اینترنت قابلیت مقایسه را از بین برده است. اینترنت انگیزهها و شیوههای حکمرانی را تغییر داده است. از یک طرف امکانات مثبتی را برای مردم فراهم کرده است، اما به نظر من این فناوری بیشتر از آن که در خدمت آزادی بیان باشد، برای کمک به دیکتاتورها، پلیس و سرکوبگران به کار گرفته میشود. ترکیب پلیس و فناوری بسیار ترسناک است. زندگی در شرایطی که دوربینها زندگی انسان را ثبت و ضبط میکنند، بسیار ترسناک است. من فکر میکنم این باعث میشود مردم خودسانسوری کنند، مردم را به درستی نگران میکند که اظهارات یا اقدامات خارج از چارچوب ممکن است علیه آنها در دادگاه مورد استفاده قرار گیرد. از طرف دیگر، ظهور هوش مصنوعی نیز پیامدهای بالقوه وحشتناک زیادی دارد و من در این رابطه از چند دهه آینده میترسم.
فکر میکنم این اهمیت دارد که مردم اسرائیل را بهعنوان یک مورد مطالعاتی مهم در نظر بگیرند که باید بهشدت نگران آن باشند. مخصوصاً که به تبلیغات نادرستی که توسط مقامات اسرائیلی در دفاع از جنایات غزه انجام میشود، نگاه میکنیم. در حال حاضر اسرائیل برای دفاع از جنایتهای خود تبلیغات گستردهای انجام میدهد؛ هر چند برخی از این دروغها مورد تمسخر قرار میگیرد، اما حتی دروغهای بزرگ نیز میتوانند به جابهجایی روایتهای درست و غلط در نزد افکار عمومی منجر شوند. وقتی به این فکر میکنیم که چگونه رژیمهای استبدادی بیوقفه دروغ میگویند تا روایت را کنترل کنند و چگونه فناوریهای نوظهور در طول زمان این دروغها را بیشتر تقویت میکنند، واقعاً وحشتناک است. به همین دلیل است که رسانههای مستقل باقیماندهای که در اختیار داریم برای ثبت و ضبط واقعیت بسیار مهم است.
کندزیور: بله کاملاً و این دلیل دیگری است که فکر میکنم مهم است که مردم نسخههای چاپی و فیزیکی از چیزهایی که ایجاد کردهاند را حفظ کنند. زیرا به طور پیوسته مطالب در فضای اینترنت بازنویسی، حذف یا اصلاح میشوند که داستان متفاوتی را بیان کنند. من همیشه مردم را تشویق میکنم که از اخلاقیات خودشان پیروی کنند و روزانه گزارشی از آنچه اتفاق میافتد را بنویسند که درباره مسائل مختلف چه احساسی دارند؟ چه چیزی را قابلقبول میدانند؟ خطقرمز آنها چه چیزهایی هستند؟ و سپس اگر احساس میکنند که از آن نسخه خود فاصله میگیرند، از خود بپرسند که چرا و چه نوع فشارهایی باعث آن میشود و چه کاری میتوانند در مورد آن انجام دهند. اما گاهی اوقات سخت است که همه اطرافیان شما به این نیروها تسلیم شوند. فاشیسم و اقتدارگرایی بهآرامی به درون مردم نفوذ میکند و روح آنها را از درون تغییر میدهد، تصورات سیاسی آنها را خفه میکند و این چیزی است که مردم باید مراقب آن باشند.
باید بترسیم!
آنچه شما گفتید من را به یاد چیزی میاندازد که اخیراً نوشتید و آن این بود: «آنچه مهمتر از اینکه به بایدن رأی میدهید این است که تا نوامبر چه نوع آدمی میشوید» هنگامی که شفافیت اخلاقی ما از بین رفت و از نظر عاطفی در برابر ظلم مصون شدیم، گم شدهایم و حتی نمیدانیم برای چه چیزی باید بجنگیم.
کندزیور: من فکر میکنم که ما همزمان از عادیسازی مرگومیر دستهجمعی از طریق کووید و سپس کشتارجمعی در غزه ضربه خوردهایم. ما تشویق میشویم که به این مسائل واکنشی نشان ندهیم یا نسبت به کسانی که از آن صدمه دیدهاند احساس نفرت کنیم. من فکر میکنم که آنها میخواهند آمریکاییها را از قرارگرفتن در این موقعیت چنان بترسانند که ترجیح دهند در کنار ظالم باشند، زیرا ظالم آشکارا جایی است که قدرت در آن قرار دارد.
من فکر میکنم که کووید ۱۹ بهویژه مردم را بیشتر از آن چه بخواهند بپذیرند، ترسانده است؛ زیرا این چیزی است که از بالا به پایین نیز تشویق میشود. قرار نیست شما از کووید بترسید، فقط باید از آن شانه خالی کنید. انگار هیچ معنایی ندارد و فقط باید از مرگومیر ناشی از آن دوری کنید. این باعث میشود که مردم از صحبتکردن ترس داشته باشند و افراد از اعتماد به دیگران بترسند، زیرا میدانند که قرار نیست همدلی و حمایتی دریافت کنند و ممکن است در یکی از دردناکترین و ترسناکترین بخشهای زندگیشان مورد تمسخر و ظلم قرار بگیرند. بدیهی است که من مردم را تشویق میکنم که اینگونه رفتار نکنند. پس اگر احساس میکنید که ترس شما را تحتتأثیر قرار میدهد و شما را به سمت نفرت و ظلم سوق میدهد، مراقب خود باشید. گاهی اوقات میتوان همه چیز را در یک قانون طلایی خلاصه کرد: اگر نمیخواهید با شما اینطور رفتار شود، پس این کار را با دیگران انجام ندهید و سعی نکنید آن را منطقی کنید و بهانهای برای ظلم پیدا نکنید.
[1] . Sarah Kendzior
[2] . Newsletters
[3] . Chronology
/ انتهای پیام /