نتایج ویرانگر جنگ با حزب‌الله برای اسرائیل به روایت تحلیلگر صهیونیست؛
حزب‌الله نیز به نوبه خود به‌تدریج برد و کمیت حملات موشکی خود را افزایش داده و در سمت اسرائیل حدود ۳۰ سرباز و غیرنظامی کشته شده‌اند. شهر‌ها و روستا‌های دو طرف مرز به شدت آسیب دیده‌اند. مقامات اسرائیلی می‌گویند که بیش از ۱۰۰۰ خانه و ساختمان در نتیجه حملات حزب‌الله به شدت آسیب دیده است. ارزیابی‌های مشابهی در مورد خسارات وارده به‌طرف لبنانی وجود دارد. اما بزرگ‌ترین تأثیر بر اسرائیل تا کنون ممکن است آواره شدن طولانی‌مدت ده‌ها هزار اسرائیلی باشد.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «آموس هارل» [۱]، تحلیلگر دفاعی روزنامه اسرائیلی هاآرتس و یکی از نویسندگان کتاب «۳۴ روز: اسرائیل، حزب‌الله و جنگ در لبنان» [۲] در یادداشتی که وب‌سایت آمریکایی «فارین افیرز» آن را منتشر کرده است دشواری‌های رژیم اسرائیل برای جنگ با حزب‌الله را گوشزد می‌کند. به گفته وی قابلیت‌ها و توانایی‌های نظامی و عملیاتی حزب‌الله به‌هیچ‌وجه قابل‌مقایسه با حماس نیست و در صورت بروز جنگ، حزب‌الله به‌عنوان مسلح‌ترین گروه خاورمیانه تلفات و خسارات گسترده‌ای را می‌تواند به اسرائیل تحمیل کند به‌طوری‌که جنگ غزه در مقایسه با آن کوچک به نظر برسد. «آموس» تأکید می‌کند برخی سیاستمداران و ژنرال‌های اسرائیلی فکر می‌کنند اگر فشار‌های نظامی به حزب‌الله تشدید شود این گروه از ترس جنگ از مواضع خود عقب خواهد نشست وی این طرز تفکر را یک خیال‌بافی خطرناک می‌نامد که می‌تواند برای اسرائیل تبعات ویرانگری به همراه داشت باشد.

یک جنگ تمام‌عیار بین اسرائیل و حزب‌الله عواقبی خواهد داشت که درگیری کنونی غزه را پیش آن کوچک می‌کند.
بر اساس برآورد‌های اطلاعاتی اسرائیل، ذخایر تسلیحاتی حزب‌الله بیش از هفت‌برابر حماس است و شامل سلاح‌های مرگبارتر است.
اگر یک درگیری تمام‌عیار آغاز شود، حزب‌الله به‌عنوان مسلح‌ترین گروه خاورمیانه می‌تواند روزانه ۳ هزار موشک به سمت اسرائیل پرتاب کند.
در طول ۹ ماه گذشته بسیاری از شهر‌ها و روستا‌ها در شمال اسرائیل در اثر حملات حزب‌الله ویران و غیر قابل سکونت شده‌اند.
حزب‌الله تصریح کرده است که تا زمانی که جنگ اسرائیل در غزه ادامه داشته باشد، به جنگ ادامه خواهد داد.
برخی از سیاستمداران و ژنرال‌های اسرائیلی معتقدند با تشدید فشار‌های نظامی چندروزه بر حزب‌الله، این گروه از ترس جنگ همه‌جانبه و ویرانی‌هایی که بر لبنان وارد می‌شود از جنگ خودداری کرده و از مرز عقب‌نشینی می‌کند؛ این یک خیال‌بافی خطرناک است.



یک جنگ کاملاً متفاوت

با گذشت بیش از ۹ ماه از جنگ با حماس در نوار غزه، اسرائیل اکنون بیش از هر زمان دیگری به جنگ دوم و حتی بزرگ‌تر با حزب‌الله در مرز شمالی خود نزدیک شده است. در ماه ژوئن (خرداد)، نیرو‌های ارتش اسرائیل اعلام کردند که طرح‌های حمله‌ای تمام‌عیار در جنوب لبنان تأیید شده است و در اواسط ژوئیه (تیر)، «سیدحسن نصرالله»، رهبر حزب‌الله گفت که این گروه شیعه مورد حمایت ایران آماده است تا حملات موشکی خود را به طیف وسیع‌تری از شهر‌های اسرائیل گسترش دهد.

اگرچه این احتمال در رسانه‌های بین‌المللی مورد بررسی نسبتاً کمی قرار گرفته است، یک جنگ تمام‌عیار بین اسرائیل و حزب‌الله عواقبی خواهد داشت که درگیری کنونی غزه را پیش آن کوچک می‌کند. حمله هوایی و زمینی بزرگ اسرائیل به حزب‌الله، مسلح‌ترین گروه در خاورمیانه، احتمالاً باعث آشفتگی در سراسر منطقه می‌شود و می‌تواند به‌ویژه با ورود ایالات متحده به مرحله مهمی از فصل انتخابات ریاست‌جمهوری، بی‌ثبات‌کننده باشد. همچنین روشن نیست که چنین جنگی می‌تواند به‌سرعت پایان یابد یا اینکه مسیر روشنی برای پیروزی قاطع وجود دارد.

پیامد‌های جنگ با حزب‌الله آن برای خود اسرائیل می‌تواند شدید باشد. اگرچه سامانه‌های پدافند هوایی اسرائیل تاکنون در برابر حملات موشکی غزه، لبنان، ایران و یمن بسیار موفق [۳] بوده‌اند، اما جنگ کامل با حزب‌الله یک بازی کاملاً متفاوت خواهد بود. بر اساس برآورد‌های اطلاعاتی اسرائیل، ذخایر تسلیحاتی حزب‌الله بیش از هفت‌برابر حماس است و شامل سلاح‌های مرگبارتر است. تسلیحات حزب‌الله همراه با صد‌ها پهپاد تهاجمی، شامل حدود ۱۳۰ هزار تا ۱۵۰ هزار راکت و موشک، از جمله صد‌ها موشک بالستیک است که می‌تواند به اهدافی در تل‌آویو و حتی بیشتر در جنوب - در واقع، هر نقطه در اسرائیل برسد.

علاوه بر این، همان‌طور که جنگ‌های قبلی نشان می‌دهد، لبنان یک میدان جنگ خطرناک و گول زننده است. آخرین جنگ اسرائیل با حزب‌الله، در تابستان ۲۰۰۶، بی‌نتیجه بود و با وجود کشته‌شدن چند صد تن از جنگجویان حزب‌الله، قدرت نظامی این گروه را تا حد زیادی دست‌نخورده باقی گذاشت. حزب‌الله نیز بسیار بهتر از آن زمان مسلح شده است. فرماندهی جبهه داخلی اسرائیل تخمین می‌زند که اگر اکنون یک درگیری تمام‌عیار آغاز شود، حزب‌الله هر روز از جنگ حدود ۳۰۰۰ راکت و موشک پرتاب خواهد کرد و تهدیدی برای غلبه بر دفاع موشکی اسرائیل خواهد بود. اسرائیل باید روی دفاع از زیرساخت‌های حیاتی و پایگاه‌های نظامی تمرکز کند، به مردم غیرنظامی بگوید که در پناهگاه‌ها بمانند و امیدوار باشند اوضاع بدتر از این نشود. چالش جنگ با حزب‌الله بسیار فراتر از هر چیزی است که رهبران اسرائیل قبلاً با آن روبرو بوده‌اند.

در حال حاضر، هر دو طرف هنوز دلیلی برای خویشتن‌داری دارند. در واقع، به نظر می‌رسد که همه بازیگران درگیر در مناقشه کنونی - اسرائیل، حزب‌الله، ایران، دولت لبنان و آمریکا - دلایل محکمی برای تلاش برای جلوگیری از جنگ منطقه‌ای دارند. اما حتی اگر دولت بایدن بتواند به توافقی بین اسرائیل و حزب‌الله دست یابد که شامل عقب‌نشینی نیرو‌های حزب‌الله از مناطق اطراف مرز می‌شود؛ رهبران اسرائیل ممکن است هنوز برایشان سخت باشد که به مخاطبان داخلی که طرفدار برخورد با حزب‌الله یک‌بار برای همیشه هستند، پاسخ ندهند. اگر اسرائیل بدون پایان بازی یا استراتژی مشخصی برای محدودکردن جنگ تسلیم این وسوسه شود، نتایج می‌تواند ویرانگر باشد.

 

راهبرد «حلقه آتش» علیه اسرائیل

اسرائیل بر خلاف جنگ غیرمنتظره خود در غزه، مدت‌هاست که خود را برای جنگ با حزب‌الله آماده می‌کند. اگرچه رهبری نظامی اسرائیل در حمله ۷ اکتبر (۱۵ مهر ۱۴۰۲) حماس کاملاً غافلگیر شد، اما برای چندین سال پیش بینی می‌کرد که حماس ممکن است تلاش کند با حزب‌الله و دیگر گروه‌های نیابتی منطقه‌ای ایران در یک حمله هماهنگ چندجانبه علیه اسرائیل متحد شود.

«قاسم سلیمانی» که رهبری نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و نظارت بر نیرو‌های نیابتی ایران در سراسر خاورمیانه را بر عهده داشت، در سال‌های قبل از ترورش در سال ۲۰۲۰ توسط نیرو‌های آمریکایی، به طور فعال راهبرد جدیدی به نام «حلقه آتش» [۴] را ترویج کرد؛ این راهبرد با حمایت و تسلیح یک سری از شبه نظامیان عمدتاً شیعه [۵] توسط جمهوری اسلامی در کشور‌هایی مانند عراق، لبنان، سوریه و یمن عملیاتی شد. در همان زمان، او روابط خود را با نوار غزه تحت کنترل حماس تشدید کرد. این شبه‌نظامیان که تعدادی از آن‌ها در مرز‌های اسرائیل قرار داشتند، بازدارندگی ایران را در برابر ارتش قدرتمندتر اسرائیل فراهم کردند و به تهران سکوی پرتاب آماده برای حملات دادند.

در اوایل سال ۲۰۲۳، «صالح العاروری» [۶]، یکی از رهبران ارشد حماس که در آن زمان در لبنان مستقر بود و به تحکیم روابط حماس با حزب‌الله کمک کرد، علناً از نیاز به «متحد شدن همه جبهه‌ها» علیه اسرائیل صحبت می‌کرد. برای بسیاری از مقامات اسرائیلی، حزب‌الله به عنوان مسلح‌ترین و آموزش‌دیده‌ترین نیرو‌های نیابتی ایران، بزرگ‌ترین تهدید را تشکیل می‌داد. در ۷ اکتبر، در حالی که حمله حماس در امتداد اطراف غزه در حال گسترش بود، رهبران اسرائیل به‌سرعت برای حمله بزرگ‌تر حزب‌الله در شمال آماده شدند. بنابراین، در ساعات صبح و بعدازظهر روز ۷ اکتبر، حتی در حالی که رهبری ارتش اسرائیل دیوانه‌وار تلاش می‌کرد تا جوامع جنوب اسرائیل و پایگاه‌های نظامی اطراف غزه را نجات دهد، در نگرانی از تصمیم احتمالی حزب‌الله برای پیوستن به عملیات حماس در غزه، تعداد زیادی از نیرو‌ها را در مرز لبنان مستقر کرد. اگرچه این اقدام در آن زمان بازتاب کمی داشت؛ اما بسیار موفق‌تر از عملیات در غزه بود. در جنوب، جایی که نزدیک به ۱۲۰۰ اسرائیلی توسط حماس کشته و ۲۵۵ اسرائیلی ربوده می‌شدند، ارتش اسرائیل ساعت‌ها یا حتی روز‌ها طول کشید تا کنترل خود را دوباره به دست آورد.

در مقابل، در شمال، سه لشکر اسرائیلی، از جمله ده‌ها هزار سرباز، به‌سرعت مستقر شدند و حزب‌الله تردید کرد و فرصت حمله به اسرائیل ناآماده را از دست داد. یکی از فرماندهان لشکر ارتش اسرائیل به من گفت: «اگر آن‌ها به‌اندازه کافی سریع عمل می‌کردند، ما فقط در حیفا - سومین شهر بزرگ اسرائیل در حدود ۲۶ مایلی جنوب مرز لبنان- موفق می‌شدیم آن‌ها را متوقف کنیم». در واقع، فرماندهی شمال ارتش شمال سال‌ها برای این چالش آماده شده بود.

با این حال، در ۷ اکتبر، نیرو‌های اسرائیلی در مرز می‌دانستند که همه چیز به «نصرالله»، دبیرکل حزب‌الله بستگی دارد. اگر حزب‌الله قاطع‌تر عمل می‌کرد، اوضاع احتمالاً تفاوت چندانی با اطراف غزه نداشت. اما نصرالله صبر کرد. حزب‌الله تا روز بعد پاسخی نداد و تنها با پرتاب تعداد محدودی راکت، پهپاد و موشک‌های ضدتانک به سمت پایگاه‌های ارتش اسرائیل و جوامع مرزی اسرائیل واکنش نشان داد. در آن زمان، ارتش اسرائیل استقرار عظیمی را در مرز انجام داده بود و شروع به پاسخ‌دادن به آتش کرده بود، اگرچه هیچ یک از طرفین تلاشی برای عبور از مرز نداشتند.

در واقع، حزب‌الله و حامی آن ایران در ۷ اکتبر درست مانند اسرائیل غافلگیر شده بودند. همانطور که اطلاعات اسرائیل و منابع حماس بعداً تأیید کردند، «یحیی سنوار»، رهبر حماس در نوار غزه، شرکای خود در تهران و بیروت را از قبل از قصد خود برای حمله به اسرائیل مطلع نکرده بود. در نگاهی به گذشته، اسرائیلی‌ها ارزیابی می‌کنند که اگر او به ایران و حزب‌الله اعتماد می‌کرد، می‌توانستند برخی از این پیام‌ها را رهگیری کرده و برای توقف حمله آماده شوند. با این حال، در آن زمان این موضوع مشخص نبود و مقامات اسرائیلی از بدترین حالت می‌ترسیدند.

در آن روز، ارتش اسرائیل تصمیم سرنوشت‌ساز دیگری گرفت که توسط دولت اسرائیل تأیید شد: به همه ساکنان اسرائیلی که در سه مایلی مرز شمالی زندگی می‌کردند دستور تخلیه داده شد. در نتیجه، حدود ۶۰ هزار اسرائیلی در داخل اسرائیل پناهنده شدند، که عمدتاً در هتل‌های سراسر اسرائیل، از جمله در تل‌آویو که توسط دولت تأمین می‌شود، اقامت کردند. در زمان صدور دستور تخلیه، فرض بر این بود که این اقدام موقتی باشد هیچ کس حدس نمی‌زد که این افراد هنوز بیش از ۹ ماه بعد آواره خواهند شد. اما به محض خالی شدن این روستا‌ها و شهر‌ها در شمال اسرائیل، حزب‌الله آن‌ها را به میدان تیر خود تبدیل کرد و بسیاری از آن‌ها را عملاً غیر قابل سکونت کرد. شکایت رایج در میان اسرائیلی‌ها این است که تخلیه شمال به حزب‌الله یک منطقه امنیتی سه مایلی در داخل اسرائیل داده است، بنابراین وضعیت موجود در مرز‌ها را که کم و بیش از زمان جنگ ۲۰۰۶ حفظ شده بود، به هم می‌زده است. این واقعیت که دو برابر تعداد شهروندان لبنانی نیز مجبور به ترک خانه‌های خود و از منطقه‌ای حتی دورتر از مرز شده‌اند، برای اسرائیلی‌های آواره آرامش چندانی نمی‌آورد. اما مسلماً حتی مهم‌تر از ۷ اکتبر، نتیجه یک بحث شدید در داخل دولت اسرائیل در مورد این بود که آیا حمله‌ای گسترده به خود حزب‌الله انجام شود یا خیر.

 

اختلاف در اسرائیل درباره جنگ با حزب‌الله

اگر برخی از رهبران نظامی اسرائیل مسیر خود را ادامه می‌دادند ممکن بود اسرائیل حتی قبل از شروع تهاجم ارتش اسرائیل به غزه، جنگی را علیه حزب‌الله آغاز می‌کرد. در ۱۰ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۸ مهر ۱۴۰۲)، جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده، سخنرانی مهمی ارائه کرد که در آن وعده کمک آمریکا به اسرائیل علیه حزب‌الله و ایران، از جمله ارسال دو ناو هواپیمابر به منطقه را داد. او همچنین با یک کلمه به رهبری ایران هشدار داد: «نکن».

در «کریا» [۷]، مقر ارتش اسرائیل در تل‌آویو، برخی از افسران هنگام تماشای سخنرانی رئیس‌جمهور گریه می‌کردند این اولین خبر خوب از زمان شروع وحشت ۷ اکتبر بود. با این وجود، یک روز بعد، «یوآو گالانت»، وزیر دفاع اسرائیل و برخی از ژنرال‌ها تلاش کردند تا بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر را تحت‌فشار قرار دهند تا عملیات بزرگی علیه حزب‌الله را تأیید کند که ظاهراً شامل ترور رهبران ارشد حزب‌الله می‌شد.

اما نتانیاهو می‌دانست که «نکن» بایدن برای او نیز در نظر گرفته شده است. او همچنین می‌دانست که حمله بزرگ به حزب‌الله به‌احتمال زیاد به تهاجم زمینی به جنوب لبنان ختم می‌شود، و او تردید داشت که آیا ارتش وظیفه انجام جنگ‌های بد در جبهه‌های مختلف آن هم درست چند روز پس از حمله حماس را دارد یا خیر.

بنابر گفته مقاماتی که در آن بعدازظهر حضور داشتند، نتانیاهو کاری کاملاً عجیب انجام داد: او از ورود «گالانت» وزیر دفاع به دفتر نخست‌وزیری در تل‌آویو جلوگیری کرد. تا زمانی که گالانت توانست خود را چند ساعت بعد به دفتر نخست‌وزیری برساند پنجره فرصت برای حمله هوایی علیه حزب‌الله از بین رفته بود. آن شب، نتانیاهو همچنین تصمیم گرفت «بنی گانتز» و «گادی آیزنکوت»، دو رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل را که رهبران حزب وحدت ملی میانه‌رو بودند، به کابینه جنگ تازه‌تأسیس دعوت کند. اقدامی که به دولت این امکان را داد تا برخی از ایده‌های جنگ‌طلبانه‌تر پیشنهاد شده توسط گالانت یا رهبران دیگر شرکای ائتلاف جناح راست او را مهار کند. (گانتس و آیزنکوت با پیشینه نظامی خود نگران بودند که جنگ فوری در لبنان برای ارتش اسرائیل پس از شکست غزه بسیار دشوار باشد.)

با شروع جنگ در غزه، وضعیت در امتداد مرز شمالی ناآرام باقی‌مانده است. اگرچه هر دو طرف تا حدودی خویشتن‌داری کرده‌اند، اما اسرائیل در موارد متعدد تصمیم به تشدید تنش گرفته است. در اوایل ژانویه (دی ۱۴۰۲) نیرو‌های اسرائیلی «صالح العاروری» یکی از رهبران حماس را در حالی که او در ضاحیه، محله شیعیان در جنوب بیروت اقامت داشت، ترور کردند. این اقدام از آستانه قابل توجهی عبور کرد، زیرا حملات اسرائیل تا شمال بیروت در سال‌های اخیر نادر بوده است. اخیراً اسرائیل سه تن از فرماندهان ارشد حزب‌الله را نیز ترور کرده است. در طول جنگ، نیروی هوایی اسرائیل به طور مکرر به کاروان‌های اسلحه حمله کرده و گاهی عوامل حزب‌الله را در دره بقاع، نزدیک مرز لبنان با سوریه کشته است. تا اواسط ژوئیه (تیر)، حزب‌الله کشته شدن بیش از ۳۷۰ جنگجوی خود را در حملات اسرائیل از زمان آغاز جنگ در غزه تأیید کرده بود. ده‌ها مرد مسلح فلسطینی و غیرنظامی لبنانی نیز کشته شده‌اند.

حزب‌الله نیز به نوبه خود به‌تدریج برد و کمیت حملات موشکی خود را افزایش داده و در سمت اسرائیل حدود ۳۰ سرباز و غیرنظامی کشته شده‌اند. شهر‌ها و روستا‌های دو طرف مرز به شدت آسیب دیده‌اند. مقامات اسرائیلی می‌گویند که بیش از ۱۰۰۰ خانه و ساختمان در نتیجه حملات حزب‌الله به شدت آسیب دیده است. ارزیابی‌های مشابهی در مورد خسارات وارده به‌طرف لبنانی وجود دارد. اما بزرگ‌ترین تأثیر بر اسرائیل تا کنون ممکن است آواره شدن طولانی‌مدت ده‌ها هزار اسرائیلی باشد.

هنگامی که دولت اسرائیل به ساکنان شهر‌های نزدیک مرز شمالی گفت که تخلیه کنند، عمدتاً به ترس اولیه آن جوامع پاسخ داد که ممکن است با سرنوشتی مشابه با همتایان خود در نزدیکی غزه روبرو شوند: حمله غافلگیرانه حزب‌الله به شهر‌ها و روستا‌ها که منجر به خشونت وحشتناک می‌شود. با این حال، در چند ماه گذشته، نگرانی‌های بیشتری در مورداستفاده روزافزون حزب‌الله از راکت‌های ضدتانک وجود دارد که برد آن‌ها تا ۶.۵ مایل است و بسیار دقیق هستند و رهگیری آن‌ها دشوار است. آن‌ها از زمان شروع خشونت‌ها در شمال باعث خسارات و تلفات بسیاری شده‌اند.

 

رضوان و رود لیتانی

در مرکز بن‌بست بین اسرائیل و حزب‌الله، اشغال و تسلیح مناطقی در جنوب رودخانه مرزی «لیتانی»، در جنوب لبنان توسط حزب‌الله است. بر اساس توافق آتش‌بس در سال ۲۰۰۶، حزب‌الله قرار بود در شمال لیتانی - فاصله از حدود هفت مایل در شرق تا ۲۰ مایل در غرب باقی بماند ارتش لبنان و نیرو‌های سازمان ملل متحد در این منطقه از مرز اسرائیل تا رودخانه لیتانی مستقر شوند. اما این اقدامات هرگز اجرا نشد و از همان ابتدا نیرو‌های حزب‌الله عملاً کنترل خود را بر مرز با اسرائیل برقرار کردند.

 بنابراین، مهم‌ترین خواسته اسرائیل این است که واحد‌های حزب‌الله، و به‌ویژه نیرو‌های نخبه «رضوان» این گروه - نیرو‌های عملیات ویژه که برای انجام حملات و حملات فرامرزی در اسرائیل طراحی شده‌اند - باید در شمال رودخانه لیتانی باقی بمانند. برعکس، حزب‌الله گفته است که آتش‌بس آینده را تنها در صورتی می‌پذیرد که بازگشت به وضعیت قبل از ۷ اکتبر را فراهم کند؛ به عبارت دیگر، به مبارزان حزب‌الله اجازه دهد تا به جنوب لیتانی بازگردند. در چنین سناریویی، این گروه احتمالاً به دنبال بازسازی ۲۰ پایگاه نظامی خود در امتداد مرز دو سال پیش است که اسرائیلی‌ها مدت کوتاهی پس از شروع جنگ در غزه بمباران و نابود کردند.

از اواخر سال ۲۰۲۳، «آموس هوخشتاین» [۸]، فرستاده ویژه بایدن در منطقه، تلاش می‌کند میانجی‌گر آتش‌بس بین اسرائیل و حزب‌الله باشد. اما حزب‌الله تصریح کرده است که تا زمانی که جنگ اسرائیل در غزه ادامه داشته باشد، به جنگ ادامه خواهد داد. در اوایل ژوئیه (تیر)، واشنگتن فشار جدیدی را برای معامله گروگان‌ها بین اسرائیل و حماس آغاز کرد که شامل آتش‌بس و مبادله زندانیان می‌شود. اگر این طرح موفق شود - در حال حاضر شانس کمی برای اجرای آن به نظر می‌رسد - کاخ سفید بلافاصله برای پیشبرد مذاکرات اسرائیل و لبنان تلاش خواهد کرد. تا آنجایی که جبهه شمالی پیش می‌رود، رهبری ارتش اسرائیل آتش‌بس در غزه را «لحظه‌ای» می‌داند که فرصتی برای پایان دادن به خصومت‌ها در شمال فراهم می‌کند.

اما مفروضات آمریکا و اسرائیل در مورد تنش‌زدایی با حزب‌الله ممکن است خیلی خوش‌بینانه باشد. «اساف اوریون» [۹]، رئیس سابق استراتژی ارتش اسرائیل و یکی از همکاران «مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک»، به من گفت: «تصور یک توافق پایدار طولانی‌مدت دشوار است». او می‌گوید با توجه به آنچه که او «اعتمادبه‌نفس بیش از حد حزب‌الله» می‌خواند، دورنمای کمی می‌بیند که یک توافق مورد مذاکره بتواند «به نگرانی‌های اسرائیل در مورد نزدیکی حزب‌الله به مرز و تهدید موشکی پاسخ دهد». حتی اگر حزب‌الله با خواسته اصلی اسرائیل موافقت کرده و از مرز‌ها عقب‌نشینی کند، تاریخ نشان داده است که بعید است که جنگجویان حزب‌الله برای همیشه دور بمانند؛ یا اینکه هر بازیگر خارجی بتواند چنین عقب‌نشینی را اجرا کند.

 پس از شکست اطلاعاتی اسرائیل در امتداد اطراف غزه، چگونه به جوامع شمالی اسرائیل اطمینان داده می‌شود که ارتش اسرائیل چنین اشتباهی را در مرز لبنان و در ارتباط با حزب‌الله مرتکب نخواهد شد؟ هم اکنون مشخص است که ارتش اسرائیل باید به طور دائم نیرو‌های قابل توجهی را در شمال و اطراف غزه مستقر کند. با این حال، حتی پس از آن، تصمیم‌گیری در مورد ایمن بودن وضعیت به عهده ساکنان این مناطق خواهد بود. اگر آن‌ها متقاعد نشوند، بسیاری از آن‌ها برنمی‌گردند.

«شیمون شاپیرا» [۱۰]، تحلیلگر اسرائیلی امور حزب‌الله، معتقد است که نصرالله امیدوار است از یک جنگ تمام‌عیار با اسرائیل اجتناب کند. با این حال، او تشدید بیشتر تنش - حتی اگر ناخواسته - را کاملاً ممکن می‌بیند. یک طرف ممکن است تصمیم بگیرد که یک ضربه پیشگیرانه به‌طرف دیگر وارد کند، زیرا می‌ترسد که حریفش در حال برنامه‌ریزی حمله غافلگیرانه مشابهی باشد. به‌عنوان مثال، اگر حزب‌الله نیرو‌های خود را در جنوب در حالت آماده‌باش بالا نگه دارد، اطلاعات نظامی اسرائیل ممکن است به‌اشتباه تصور می‌کند که این گروه برای یک عملیات فوری آماده می‌شود و با نیروی عظیم پاسخ دهد. تقویم ممکن است به افزایش حمایت در اسرائیل برای مقابله با حزب‌الله به‌زودی کمک کند. با شروع سال تحصیلی از اول سپتامبر (۱۱ شهریور)، بسیاری از خانواده‌های شمال صبر و تحمل خود را از دست می‌دهند. رؤسای شهرداری‌های محلی در شمال بیم دارند که بدون اقدام دولت بسیاری از خانواده‌ها برای همیشه منطقه را ترک کنند.

دولت نتانیاهو به دلیل بی‌توجهی به جوامع در خط مقدم جنگ در اسرائیل بدنام شده است. اگرچه یک دفتر ویژه برای رسیدگی به نیاز‌های ساکنان جنوب تأسیس شده است؛ اما هیچ اقدام مشابهی در شمال انجام نشده است. در هفته‌های اخیر، رهبران اپوزیسیون از ناکامی دولت در رسیدگی به امنیت اطراف مرز شمالی استفاده کرده‌اند و نتانیاهو ممکن است به این نتیجه برسد که زمان روبه‌اتمام است.

 

 

خیال‌بافی ژنرال‌های اسرائیلی

وضعیت ناپایدار در مرز‌های شمالی، دولت اسرائیل را در تنگنا قرار داده است. اگرچه نتانیاهو و گالانت حزب‌الله و دولت لبنان را تهدید کرده‌اند که در صورت آغاز یک جنگ همه‌جانبه حزب‌الله به نابودی مطلق می‌پردازند، اما به نظر نمی‌رسد که اکنون هیچ یک مشتاق چنین سناریویی باشند. شایان‌ذکر است که حزب‌الله خود در پی اولین حمله اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲، در جنگی که اکنون به عنوان جنگ اول لبنان شناخته می‌شود، تأسیس شد. تا سال ۲۰۰۰، حزب‌الله توانست اسرائیلی‌ها را از منطقه امنیتی خودخوانده‌شان در جنوب لبنان بیرون براند و ارتش اسرائیل را مجبور به عقب‌نشینی کامل به دلیل نگرانی‌های عمومی اسرائیل در مورد تلفات نظامی کرد. سپس، جنگی که در ژوئیه ۲۰۰۶ آغاز شد، پس از ۳۴ روز با تساوی اسفناکی به پایان رسید که هر دو طرف را ناراضی، اما در عین حال نگران از رویارویی مستقیم گسترده دیگری کرد. بسیاری از تحلیلگران اسرائیلی گمان می‌کنند که حزب‌الله خود را به خوبی برای دور بعدی آماده کرده است.

اگر اسرائیل وارد یک جنگ تمام‌عیار شود، منطقی است که فرض کنیم ارتش اسرائیل عمدتاً یک درگیری بن‌بست را ترجیح می‌دهد که در آن اساساً بر برتری هوایی و قابلیت‌های دقیق حمله خود متکی است. ژنرال‌های اسرائیلی احتمالاً یک تهاجم زمینی نیز انجام می‌دهند، اما تردید وجود دارد که نیرو‌های اسرائیلی در شمال رودخانه لیتانی بتوانند به حملات خود ادامه دهند. چنین اقدامی خطر گسترش بیش از حد نیرو‌های آن‌ها را به همراه خواهد داشت، به‌خصوص اگر جنگ در غزه در این مدت ادامه یابد.

 هر تصمیمی برای حمله به حزب‌الله باید نیروی انسانی نسبتاً محدود موجود اسرائیل پس از ۹ ماه جنگ در غزه را در نظر بگیرد. در ماه ژوئیه (تیر)، کنست پارلمان اسرائیل لایحه‌ای را برای تمدید خدمت اجباری سربازی به سه سال کامل به منظور جبران کمبود نیرو تصویب کرد. مقامات اسرائیلی همچنین اشاره کرده‌اند که ارتش با کمبود شدید بمب و گلوله‌های دقیق در غزه مواجه است که می‌تواند محدودیت‌های قابل توجهی را برای حمله همزمان به لبنان ایجاد کند.

در مورد نیروی زمینی، علی‌رغم موفقیت نسبی نظامی که در غزه به‌دست‌آمده، چالش در لبنان متفاوت خواهد بود. اگرچه جنوب لبنان احتمالاً خالی از غیرنظامیان خواهد بود، حزب‌الله بسیار پیچیده‌تر از حماس است. ارتش اسرائیل احتمالاً می‌تواند در نبرد جنوب لبنان پیروز شود، اما ممکن است هزینه زیادی برای نیروهایش داشته باشد. اسرائیل همچنین باید خطرات کل جبهه داخلی خود، از جمله شهر‌هایی مانند تل‌آویو و حیفا را که احتمالاً در معرض حملات موشکی مستمر قرار دارند، از جمله موشک‌های هدایت‌شونده پیچیده‌تری که حزب‌الله از ایران در سال‌های اخیر دریافت کرده است، در نظر بگیرد.

برخی از سیاستمداران و ژنرال‌های اسرائیلی معتقدند که راه میانه‌ای وجود دارد: با تشدید فشار‌های نظامی چندروزه بر حزب‌الله، این گروه از ترس جنگ همه‌جانبه و ویرانی‌هایی که بر لبنان وارد می‌شود از جنگ خودداری کرده و از مرز عقب‌نشینی می‌کند. این یک مورد خطرناک خیال‌بافی است. در واقع، هنگامی که این نوع تشدید در جریان باشد برای اسرائیل بسیار دشوار خواهد بود که به حزب‌الله دیکته کند که جنگ باید چه زمانی متوقف شود. به‌عنوان‌مثال، اگر نتانیاهو تصمیم بگیرد به اهدافی در بیروت حمله کند، نصرالله ممکن است تصمیم بگیرد که با ضربه‌زدن به تل‌آویو پاسخی مشابه بدهد.

در حال حاضر، علی‌رغم تشدید حملات، هر دو طرف به دنبال بازگرداندن بازدارندگی هستند. نصرالله علناً از یک معادله استراتژیک صحبت کرده است که در آن گروهش اهدافی را در پاسخ به اقدامات اسرائیل انتخاب می‌کند. هر دو طرف کاملاً از ویرانی‌هایی که در یک جنگ تمام‌عیار ایجاد می‌شود آگاه هستند. حملات هوایی اسرائیل می‌تواند در عرض چند روز تمام زیرساخت‌های غیرنظامی دولتی در لبنان را تخریب کند. بعید است که کشور‌های حاشیه خلیج‌فارس پس از چنین ویرانگری داوطلبانه این صورت‌حساب را بپردازند و تابه‌حال، ایران مایل بود مستقیماً فقط به حزب‌الله و جامعه شیعی لبنان کمک کند. حزب‌الله نیز به نوبه خود، با زرادخانه عظیم خود، می‌تواند اسرائیلی‌ها را برای هفته‌های متوالی به پناهگاه‌های زیر زمینی بفرستد. اگر یک درگیری مسلحانه کامل رخ دهد، ممکن است کوتاه‌مدت نباشد. این احتمال وجود دارد که حزب‌الله، با تشویق ایران، دست به یک جنگ فرسایشی بزند، به این امید که این جنگ به‌تدریج منجر به فروپاشی اسرائیل شود، آن‌طور که رهبران تهران آن را تصور کرده‌اند.

 پس از جنگ در اوکراین، بسیاری از اسرائیلی‌ها نگران بودند که با سناریوی مشابهی روبرو شوند: جنگی بی‌پایان که برای ازبین‌بردن اراده و توانایی‌های اسرائیل طراحی شده است تا زمانی که در برابر فشار‌های خارجی تسلیم شود. آنچه آن‌ها با توجه به تهاجم حماس و حمله به جوامع اسرائیلی در ۷ اکتبر پیش‌بینی نمی‌کردند، این بود که با اسرائیل به‌جای اوکراین مثل روسیه برخورد شود. در جنگ غزه بسیاری از کشور‌های غربی و... رسانه‌های بین‌المللی، به‌عنوان یک روسیه دیگر، تقریباً یک کشور طردشده و پست و منفور با اسرائیل رفتار کردند. (البته دولت روسیه از دیدن طولانی‌شدن جنگ در غزه خوشحال است، زیرا توجه غرب و منابع آمریکا را از کارزار خونین خود در اوکراین منحرف می‌کند).

در طول جنگ اسرائیل و حماس، من تصمیم گرفته‌ام که هر دو یا سه هفته یک‌بار از مرز شمالی اسرائیل بازدید کنم تا رویداد‌های این جبهه دوم جنگ را دنبال کنم که هنوز می‌تواند به جبهه اصلی جنگ تبدیل شود. تجربه ناامیدکننده‌ای بوده است. شمال زمانی زیباترین منطقه اسرائیل بود، اکنون گرفتار یک درگیری نظامی با شدت متوسط است. بسیاری از خانه‌ها در روستا‌های مرزی کاملاً ویران شده‌اند، عمدتاً توسط موشک‌های ضدتانک کورنت ساخت روسیه - که از طریق ایران به حزب‌الله ارسال شده است - که آسیب بیشتری نسبت به موشک‌های کاتیوشا که حزب‌الله در گذشته به آن‌ها تکیه می‌کرد، وارد می‌کند.

در یکی از بازدید‌های اخیرم، به مزارع شبعا رفتم، منطقه مورد مناقشه در قسمت شرقی مرز شمالی که اسرائیلی‌ها آن را «کوه داو» [۱۱]می‌نامند. یکی از فرماندهان تیپ ارتش اسرائیل به من گفت که وقتی سربازان برخی از پاسگاه‌ها اکنون به مرخصی می‌روند، باید پیاده بروند، زیرا ورود خودرو‌های بزرگ به منطقه‌ای که دائماً در معرض موشک‌های ضدتانک حزب‌الله است بسیار خطرناک است. در امتداد جاده به سمت یک پاسگاه، می‌توانستم بقایای یک کامیون غیرنظامی را ببینم که در ماه آوریل (فروردین) مورد اصابت موشک قرار گرفته بود. راننده آن کشته شده بود. در اواسط ژوئیه (تیر) به دیدن یکی از دوستانم رفتم، افسر ذخیره ارتش که از مهرماه مشغول انجام‌وظیفه بود. او در یک «کیبوتص» در غرب الجلیل، حدود یک مایل دورتر از مرز، زندگی می‌کند و در همان نزدیکی خدمت می‌کند. خانواده او اکنون پس از ۹ ماه تبعید اجباری در فکر بازگشت به خانه خود هستند. بچه‌ها دلتنگ خانه هستند (اگرچه این به خود خانواده‌ها بستگی دارد که در مورد بازگشت تصمیم بگیرند، اما تعداد کمی این کار را انجام داده‌اند.) و با این حال او هنوز راهی برای خروج از این بن‌بست به این زودی‌ها نمی‌بیند. او به من گفت: «ما نسبتاً خوب دفاع کرده‌ایم، اما این دستاورد‌های تاکتیکی به یک پیروزی استراتژیک تبدیل نمی‌شود. بیشتر کار‌هایی که ما انجام می‌دهیم تنها واکنشی به تغییرات در طول مرز است.»

بااین‌حال، اگر وضعیت منفجر شود، دو طرف چیزی را تجربه خواهند کرد که قبلاً هرگز با آن مواجه نشده بودند: یک جنگ تمام‌عیار که شامل صدمات بی‌سابقه‌ای به جمعیت غیرنظامی و زیرساخت‌های ملی می‌شود. جنگ کنونی غزه نشان داده است که طولانی‌شدن این نوع درگیری چقدر آسان است و با قضاوت از جنگ‌های گذشته بین اسرائیل و لبنان، بعید است که جنگ جدید بین اسرائیل و حزب‌الله به پایان رضایت‌بخشی برسد.


[۱]. AMOS HAREL
[۲]. ۳۴ Days: Israel, Hezbollah, and the War in Lebanon.
[۳]. بر خلاف ادعادی نویسنده در خود شمال فلسطین اشغالی تصاویر و فیلم‌های منتشر شده و اظهارات مقامات صهیونیست نشان می‌دهد که سامانه‌های دفاعی اسرائیل به هیچ وجه در برابر حملات مقاومت خوب عمل نکرده اند و شمال فلسطین اشغالی به اذعان خود صهیونیست‌ها توسط حزب الله به «عصر حجر» بازگشته است.
[۴]. ring of fire
[۵]. علی رغم ادعای نویسنده هیچ کدام از گروه‌های مقاومت در فلسطین که مورد حمایت ایران قرار دارند شیعه نیستند و جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه در حمایت از گروه‌های مقاومت در منطقه و جهان مسائل را با دید قومی و مذهبی نگاه نکرده است.
[۶]. Salah al-Arouri
[۷]. Kirya
[۸]. Amos Hochstein
[۹]. Assaf Orion
[۱۰]. Shimon Shapira
[۱۱]. Mount Dov

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha

ما مشکلِ مدرسه نداریم

چگونه دین در عصر بی خدایی دوام می‌آورد؟

کل تاریخ دارد تعیین تکلیف می‌شود!

آمریکا در مسیر فروپاشی قرار دارد؛ درست مانند شوروی

میکروسلبریتی با نوجوان و زندگی روزمره‌اش چه می‌کند؟

محتوا کامل است ما در فرم شکست می‌خوریم

آمریکا سرزمین آزادی؟!

قهرمان‌ها، انسان‌هایی بر فراز سلبریتی‌ها

همیشه تصمیم نهایی با نمره است!

رژیم صهیونیستی، آرامش یهودیان را گرفت

خانواده ایرانی در رفت‌وآمدهای سیاسی سردوگرم می‌شود!

زوال صهیونیسم نزدیک‌تر از همیشه

اینجا کسی نمی‌خواهد خانه‌دار باشد!

میل «مهاجرت» بهانه‌ای برای رفتن یا ناامید از ماندن؟

سلبریتی‌ها چقدر زور دارند؟

ایده فکری نه اما تا دلتان بخواهد منع برای نوجوان در آستین تربیتی خود داریم

شرکت‌های آدمکش در معرکه غزه!

انسانِ ساکن کشور‌ درحال‌توسعه از «هوش مصنوعی» نمی‌ترسد، چرا؟

جمهوری اسلامی؛ سیاست بر بنیاد فرهنگ

جنگجویان صندل پوش، دریای سرخ را به هم ریختند