مدیران مدارس دخترانه از هویت‌یابی به سبک خودشان می‌گویند/ بخش اول؛
ما در کسوت مدیر و معاون و... انتظار داریم این نسل هفده‌میلیونی به‌یک‌باره به راه مدنظر ما هدایت شوند، اما فکری دربارۀ ابزار این هدایت نداریم! این در حالی است که تا دلتان بخواهد منع برای نوجوان در آستین تربیتی خود داریم؛ منع خانوادگی، منع اجتماعی، منع دستوری و غیره. بعد مدیر و معاون و مشاور درمانده می‌شود که در این سیستم مخالف‌خوان، چطور نوجوان را کنترل و هدایت کند!

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ مدرسه خانۀ دوم بچه‌هاست. هرچند دانش‌آموزان و والدین مدرسه از صبح تا عصر با هم کل‌کل می‌کنند، اما در آخر مهم‌ترین تأثیرات را بر یکدیگر گذاشته و شخصیت هم را شکل می‌دهند. دانش‌آموزان تا سال‌های سال گاهی خواب مدرسه را می‌بینند و معلم‌ها نیز بعد از گذر سالیان دراز، روزی دانش‌آموز شیطان مدرسه‌شان را در فلان کوچه و خیابان می‌بینند و به وجد می‌آیند. در این نشست، خانم‌ها عزیزه آقاپور، مرضیه مهرابی و هدی قبادی از تجربه‌های مواجهه با چالش‌های هویتی نوجوانان دختر در مدارس گفته‌اند.

 

ادعای زیاد، محتوای کم

هویت از آن چالش‌های بزرگی است که همواره در نسل نوجوان پررنگ بوده و انگار بخشی از وجود نوجوان است. شما وضعیت هویت‌یابی در میان نسل نوجوان امروز را چطور می‌بینید؟

آقاپور: یکی از مسائلی که در روند هویت‌یابی بچه‌ها وجود دارد، این است که ما روی هویت مذهبی و هویت ملی آن‎ها کار نکرده‌ایم و هیچ دستورالعملی در این حوزه نداریم. اجازه بدهید همین اول بحث و بدون رودربایستی بگویم فعالیت‌های ما در آموزش‌وپرورش، به‌خصوص در حوزۀ پرورشی به‌صورت بخش‌نامه ای برگزار می شود. دبیران مدارس چیزی فراتر از تدریس کتاب‌ درسی ندارند. مثلاً فرض کنید که در درس ادبیات، شاخصه‌ای که بتواند روحیۀ ملی و مذهبی دانش‌آموز را تقویت کند، نداریم. کتاب ادبیات دبیرستان کاملاً بر اساس ادبیات تعلیمی نوشته شده است. البته شخصیت‌ها و قهرمان‌هایی هم در کتاب‌های درسی معرفی شده‌اند، اما فحوای کتاب، محتوای جذابی برای نوجوانان ندارد. البته بحث معرفی قهرمان‌ها هم در این راستا بحث مهمی است که باید به آن پرداخته شود؛ ولی ما اصلاً به این نکته در آموزش‌وپرورش توجه نداریم. ما گرهی را دست بچه نمی‌‎دهیم که باز کند، بلکه آن را بازشده به دست بچه می ‎دهیم؛ گویی فقط در پی این هستیم که نوجوان به مرحلۀ بعد برود.

امروز مدارس نیازمند حضور مربی پرورشی جوانی است که شرایط جدید را درک کند، یا اگر سنش بالاتر است، خودش را به‌روزرسانی کند. مربی پرورشی نیازمند هنر و هوش است. او از طریق این توانایی‌ها می‌تواند نوجوان را بشناسد و به دادش برسد.

به نظر من، ارزیابی توصیفی نقش مهمی در تمرین بچه‌ها بازی می‌کند. امروز دانش‌آموز وقتی به سن نوجوانی می‌رسد و با هزار و یک استرس روبه‌روست، به‌یک‌باره با مسئله‌ای به نام نمره هم مواجه می‌شود. من طرف‌دار استرس امتحان و نمره نیستم. نوجوان در همین روزها به دوران بلوغ و اصطلاحاً ایام تینیجری می ‎رسند. او می‌خواهد رفتارهایی از خودش بروز دهد که در برخی موارد ریشه‌های مهم اخلاقی و روانی دارد. میزان اقبال بچه‌های امروز به سریال ونزدی را ببینید. این سریال حول محوریت جادو و انتقام می چرخد. خشم بچه‌های این دوره نیز حول محور انتقام است. این یک نکتۀ خیلی مهم دربارۀ نوجوان امروز است. نوجوان امروز، نوجوان دیروز نیست که برای تخلیۀ هیجانش جنبشی راه بیندازد و فعالیت کند. نه! او صاحب خشم و انتقامی است که هم سریعاً شعله‌ور می‌شود و هم فوراً فروکش می‌کند. مهم‌ترین سؤال دربارۀ هویت نوجوان امروز این است: نوجوان امروز کیست و اخلاقش چطور است؟

قبادی: من هم به نوبۀ خودم با مسائلی که خانم آقاپور فرمودند، موافقم. محتوای کتاب‌های درسی کاربردی نیست و از کیفیت آن در طی سالیان اخیر کاسته شده است. اما مسئلۀ خطرناک‌تر این است که امروز علاوه بر کسری‌هایی که همواره و در طی این چند دهه در فضای آموزش‌وپرورش وجود داشته، معلم هم در حال حذف و غیرکاربردی شدن است؛ شاید شما چنین گزاره‌ای را به‌راحتی باور نکنید؛ اما همۀ تقصیرات را به گردن دانش‌آموز نوجوان نیندازید. مدرسه و معلم‌ها، امروز اوضاع بهتری از بچه‌ها ندارند.

 

فقدان دغدغه تربیتی با حذف مربی پرورشی

مدارس به علت کمبود نیرو در زمان ریاست‌جمهوری آقای روحانی، مربی پرورشی را حذف و اعلام کردند که این مربی اضافی است. ما نمی‌دانیم پشت پرده چه خبر است که این‌طور نسبت به نوجوانان ما و جریان پرورش آن‌ها بی‌اهمیتی می‌شوند! بعد که دیدند این مصوبه باعث اعتراض خیلی‌ها شد، آن را لغو کردند. اما در عمل، مربی‌های پرورشی در مدارس کم‌رنگ شدند. آن‎هایی که هستند، اغلب سن زیادی دارند و از دهه‌های قبل مشغول بوده اند. این مربی‌های پرورشی کارکردی هم برای نوجوان ندارند. در واقع توانمندی، دغدغه‌ها و اطلاعاتشان به‌روزرسانی نشده و ابزارهای جدید را نمی شناسند. امروز مدارس نیازمند حضور مربی پرورشی جوانی است که شرایط جدید را درک کند، یا اگر سنش بالاتر است، خودش را به‌روزرسانی کند. مربی پرورشی نیازمند هنر و هوش است. او از طریق این توانایی‌ها می‌تواند نوجوان را بشناسد و به دادش برسد؛ اما امروز مدارس ما خالی از این مربی‌هاست. اگر بخواهم جانب انصاف را رعایت کنم، در این بیست و چند سال سابقۀ حضور در مدارس دولتی، خیلی معدود مربی پرورشی درست‌وحسابی دیده‌ام! حدود ۹۵ درصد آن‎ها عملاً به درد نوجوان نمی‌خورند.

 

مربی‌های پرورشی در کمتر دوره و مدرسه‌ای با بچه‌ها همراه بوده‌اند. واقعیت این است که برخی از مربی‌ها دغدغۀ هویتی یا تربیت نوجوان را نداشته‌اند. آن‌ها همواره به دنبال مطیع شدن نوجوان بودند، اگر هم دغدغه‌ای داشته‌اند، با شیوه‌های چند نسل قبل به این امور می‌پرداختند.

اگر مربی پرورشی توانایی چینش چند تصویر با آهنگ در این‎ شات (InShot) داشته باشد، من کلاهم را بالا می‌اندازم؛ یعنی توانمندی‌هایشان آن‌قدر ضعیف است که ما مجبوریم به همین میزان اکتفا کنیم.

 آقاپور: مربی جدید باید پادکست و ویدیوکست را بشناسد. وقتی هنوز با روزنامۀ دیواری که من در دوران دانش‌آموزی از آن استفاده می ‎کردم، کار می‎ کند، یعنی ارزش کارش صفر است! بچه‌های ما الان در فضای مجازی هستند. برای ساخت یک کلیپ، اگر مربی پرورشی توانایی چینش چند تصویر با آهنگ در این ‎شات (InShot) داشته باشد، من کلاهم را بالا می‌اندازم؛ یعنی توانمندی‌هایشان آن‌قدر ضعیف است که ما مجبوریم به همین میزان اکتفا کنیم. تازه همین مسائل منجر به بروز بحران‌های دوگانه‌ای در مدارس می‌شود. ما در مدارس، بحران موبایل داریم. برای این بحران چه راهکاری داریم؟ مدیر و معلم هر روز کیف دانش‌آموز را بگردند! آن‌ها هر روز این کار را می‌کنند، ولی نوجوان باز هم موبایل می‌آورد. مدرسه که دید حریف بچه‌ها نمی‎‌شود، گفت ابزاری بخریم که هر روز بچه‌ها را هنگام ورود به مدرسه، گیت چک کند! اما باز هم نتوانستند این مسئله را کنترل کنند. الان فقط می ‎گویند آوردن موبایل به مدرسه اشکالی ندارد، اما بچه‌ها در کلاس از آن استفاده نکنند. نتیجه اینکه معلم باید کاملاً حواسش باشد که خطایی در کلاس نکند و بچه فیلمش را نگیرد. این معضل فقط مخصوص بچه‌ها نیست، همکاران هم معضل هستند!

 

چالش‌های قانونی و عینی مدیران در مدارس

امروز برخی از معلم‌ها ده دقیقه تدریس می‌کنند و بعد در فضای مجازی سیر می‌کنند و بچه‌ها را به حال خودشان می‌گذارند. گفتند شما بیایید نویز در مدرسه بیندازید، گفتیم این چه‌کاری است! گفتند رمز وای‌فای به همکار ندهید؛ گفتیم خب چه‌ کار کنیم؟ راهکار درست این نیست که این امکانات را قطع کنیم و همه را از اینترنت و موبایل محروم کنیم، بلکه باید راه استفادۀ درست را به این‌ها یاد بدهیم. به نظرم محدودیت‌های ما برای نوجوانان خیلی زیاد است. ما در کسوت مدیر و معاون و... انتظار داریم این نسل هفده‌میلیونی به‌یک‌باره به راه مدنظر ما هدایت شوند، اما فکری دربارۀ ابزار این هدایت نداریم! این در حالی است که تا دلتان بخواهد منع برای نوجوان در آستین تربیتی خود داریم؛ منع خانوادگی، منع اجتماعی، منع دستوری و غیره. بعد مدیر و معاون و مشاور درمانده می‌شود که در این سیستم مخالف‌خوان، چطور نوجوان را کنترل و هدایت کند! سیستم فرهنگی و سیاسی هم مدام به دنبال یک انسان تراز است.

 

هر دولتی یک سازی می‌زند!

مدیر و معاون و مشاور درمانده می‌شود که در این سیستم مخالف‌خوان، چطور نوجوان را کنترل و هدایت کند! سیستم فرهنگی و سیاسی هم مدام به دنبال یک انسان تراز است.

مهرابی: من از فرمایشات شما دو بزرگوار استفاده کردم. من همواره و در طی سالیان حضورم در مدارس، یک اولویت‌بندی داشتم. اولویت من انسان است؛ نوجوان به‌مثابه یک انسان که به نظر من مقدم بر هر چیز دیگری است. زمانی که ما این اولویت را به تمام قوانین و دستورالعمل‌ها ترجیح بدهیم، قطعاً اتفاقات متفاوتی رقم خواهد خورد. زمانی که فاکتور انسانیت در اولویت‌بندی مدنظر قرار گیرد، متوجه می‌‎شویم که با یک سری ابزار یا یک سری دفتر و کاغذ سروکار نداریم و کارمان اداری نیست. من با موجودیتی به نام انسان سروکار دارم و این انسان شامل ویژگی‎های زیادی است. من همیشه به بچه‌هایم می‌گویم که همه ما، جهان‌های موازی در کنار هم هستیم که با هم زندگی می کنیم. یقیناً من باید به داد جهان خودم برسم و آن را کشف کنم. بحران هویت ما از جایی اتفاق می‌افتد که ما بیشتر به دنبال حاشیه‌ها، قوانین و مسائلی هستیم که هر دولتی وضع می‌کند و یک ساز برای آن می‌‎زند.

بی‌ثبات‌ترین موجودات در دنیا، دولت‌ها هستند و باثبات‌ترین اتفاق دنیا، همین بی‌ثباتی است! بنابراین، عنصر واحدی به نام انسان که در این بی‌ثباتی‌ها وجود دارد، باید محور همۀ برنامه‌های ما باشد. هویت فردی انسان‎ها در حال گم‌شدن است. من چه در مجموعۀ دولتی باشم و چه خصوصی و حتی در فضای مجازی، اولویت من انسانی است که بسیار حساس و پر از توانمندی است. او ممکن است در خانواده، جامعه و در رسانه‌هایی که با آن‎ها در ارتباط بوده خود را گم کرده باشد.

 

خودت را دوست داشته باش!

آیا نوجوان امروز واقعاً خودش را گم کرده یا این برداشت ماست؟ 

الان والدین قانون را می‌گذارند، ولی فقط خودشان اجرا می‌کنند. پدر قانون می‎گذارد ساعت ۱۱ همه بخوابند، ولی نوجوان تا ساعت ۲ بامداد بیدار است و والدین یارای مقابله با او ندارند.

مهرابی: دو حالت دارد. تجربۀ من در جلسات مشاوره‌‎هایی که با بچه‌‎ها دارم می گوید که نوجوان امروز خودش را گم کرده است. یکی از اهداف مهم هنرستان ما در این چند سال، سوق‌دادن بچه‌ها به سمت بحث خودشناسی است. من در تمام ساعت‌های چندگانۀ آموزشی، مسئلۀ خودشناسی را داشته‌‎ام. مثلاً زمانی که به دانش‌آموز می‌گوییم خودت را دوست داشته باش، می‌پرسد چطور این کار را بکنم! به آن‎ها می‌‎گویم فکر کن دوستی هستی که از بچگی خودت را می‎شناسی، بنشین و ویژگی‌های خودت را بنویس؛ چه خوب و چه بد. آیا تو با این ویژگی‎هایی که می ‎نویسی، می‎ خواهی دوستی ات را با خودت ادامه دهی؟ آیا می ‎خواهی ترکش کنی؟ او کمی تأمل می کند و می گوید می خواهم دوستی‎ ام را ادامه دهم و این یعنی بحران! او نمی‌داند چطور خودش را دوست داشته باشد، چون خودش را می شناسد، اما درصدد قطع ارتباط با این شخصیت هم نیست! طبق نظریات جامعه‌شناختی، بخشی از هویت فرد را جامعه به او القا می‌کند. اگر جامعه به فرد دروغ‌گو القا بکند که صادق است، او به سمت صداقت میل پیدا خواهد کرد. ما با چنین موجودی سروکار داریم که داشته‌هایش جزء سرمایه‌های جامعۀ انسانی است، ولی خودش آن را کشف نمی‌کند.

 

گره بحران هویت جنسی دختران نوجوان

صحبت به ویژگی‌های شخصیتی نوجوان امروز رسید. ویژگی‌های شخصیتی نوجوان بخش مهمی از هویت او را می‌سازد. اگر شما بخواهید در مورد ویژگی‌های این نسل صحبت کنید، کدام ویژگی‌های عمومی آنها را نام میبرید؟ چند ویژگی خوب و بد؟

آقاپور: من فکر می‌کنم یکی از مهم‌ترین معضلات بچه‌های ما این است که غالباً هویت جنسی خودشان را نمی‌شناسند. معضل و بحران دخترانی که پسرنما هستند و فکر می‌کنند اگر این‌طور باشند قدرت بیشتری دارند، امروز تبدیل به یک مشکل در مدارس شده است. خیلی از این‌ها اصلاً گرایش‌های متفاوتی با دخترهای هم‌سن‌وسالشان ندارند، فقط دوست دارند آزادی بیشتری داشته باشند و به همین دلیل اداواطوار پسرها را درمی‌آورند.

در گذشته فرار از محیط مدرسه به اندازۀ امروز نبود، اما در این دوره و نسل فعلی، بچه ها خودشان را در قید مدرسه نمی‌بینند. البته این در قید مدرسه نبودن، مراتب و تنوع زیادی دارد؛ مثلاً فرم پوشش مدرسه!

مشکل دیگر این است که بچه‌ها هویت مذهبی پررنگی ندارند. از یک سو خانواده‌ها پیگیر نیستند و از سوی دیگر نهادهایی همچون صداوسیما، رسانه‌ها و جامعه که باید در این رابطه تلاش کند، درست عمل نکرده‌اند. بچه‌ها به طور فطری دوست دارند که چیزی را بپرستند، اما نمی ‎توانند تمایلات مذهبی و ایدئولوژیک خود را نشان دهند. اگر در کتاب‎ها بگردند، فقط بایدها و نبایدها را می‌‎بینند. آن‌ها به دنبال ایده‌های دینی برای زندگی‌اند که به این راحتی‌ها در دسترسشان نیست. امروز حتی برخی از بچه‌های ما بلد نیستند وضو بگیرند و نماز بخوانند! اینان حتی آداب زیارت رفتن را هم بلد نیستند؛ چون هیچ‌گاه مسئله‌شان نبوده است. وقتی در ایام نوجوانی از همین مسائل می‌‎پرسند و می‌خواهند با معنویات رابطه برقرار کنند، با مشکلات زیادی روبه‌رو هستند.

علاوه بر این‌ها، سرکشی دوران بلوغ و استقلال‌طلبی آن‌ها در جامعه دیده نمی‎شود. ما در جامعه به یک بچۀ شانزده‌ساله به‌عنوان کسی نگاه می کنیم که هنوز بچه است؛ یعنی استقلال مالی، فکری و معنوی او را به رسمیت نمی ‎شناسیم. خانواده‌ها می‌گویند نوجوان‌مان را ساپورت مالی می‌کنیم، پس او غیر از پول احتیاج دیگری ندارند. به‌این‌ترتیب، نوجوان برای حفظ استقلال خود به کانون دوستانش توجه می کند. تقریباً همۀ ما درستی این گزاره را به تجربه دریافته‌ایم که اولویت اول بچه‌‎ها، گروه دوستان‌شان هستند، حتی اگر دوستان‌شان به خطا بروند. به نظر من بچه‌های دهۀ ۸۰ این را می ‎فهمند و فهیم‌تر از بچه‌های دهۀ ۶۰ هستند. آن‌ها ورود زودتر و دسترسی آزادتری به فضای مجازی داشتند و این فکرشان را وسیع کرده است. نوجوان امروز خطای دوست و خطای راه را می‌بیند، اما می‌گوید من جسارت دارم و خواهان استقلالم، پس همین راه را می ‎روم. این صراحت لهجه یکی از ویژگی‌های نسل نوجوانان است. نسل‌های قبل کمتر خواسته‌هایشان را عنوان می‌کردند، اما این بچه‌ها صراحتاً بله و خیر را می‌گویند و صریح حرف خود را می‌‎زنند.

 

خانواده از قدرت بچه‌ها می‌ترسد

این نسل به‌راحتی نشان می دهد که خانواده، تصمیم‌ساز نیست. در حقیقت، قدرت خانواده پایین آمده است. نوجوانان حتی بر روی قوانینی که والدین در خانواده وضع می‌کنند نیز تأثیرگذار هستند. در دهه‌های گذشته پدر یا مادر خانواده قانون می گذاشتند و بقیه رعایت می کردند. الان والدین قانون را می گذارند، ولی فقط خودشان اجرا می‌کنند. پدر قانون می گذارد ساعت ۱۱ همه بخوابند، ولی نوجوان تا ساعت ۲ بامداد بیدار است و والدین یارای مقابله با او ندارند. به اسم اینکه این بچه را می خواهند در کانون خانواده نگه دارند، چیزی به آن‎ها نمی گویند. والدین می ‎دانند اگر این بچه بخواهد، می‌تواند آن‎ها را به چالش بکشد؛ پس برای اجتناب از عوارض قدرت فرزندان، عقب‌نشینی می کنند.

در گذشته فرار از محیط مدرسه به اندازۀ امروز نبود، اما در این دوره و نسل فعلی، بچه ها خودشان را در قید مدرسه نمی ‎بینند. البته این در قید مدرسه نبودن، مراتب و تنوع زیادی دارد؛ مثلاً فرم پوشش مدرسه! قبلاً یک فرم انتخاب می کردیم و همه همان فرم را بر تن داشتند، اما فرم امروز از جانب دانش آموز پذیرفته نمی ‎شود. پوشش امروز نوجوان به هودی، پوتین و شلوار تبدیل شده است. آن‌ها مسئلۀ پوشش را برای خودشان هویتی و حیثیتی می‌بینند، به همین خاطر حاضر نیستند کوتاه بیایند! 

دسترسی بدون حساب نوجوان‌های امروز به رسانه و اینترنت، منجر به بروز شبهات عجیبی شده که البته روح و ذهن نوجوان را به بازی می‌گیرد.

در اغتشاشات سال ۱۴۰۱ سراغ مدیران آمدند و گفتند که اجازۀ کشف حجاب و ترند شدن فیلم‌های این‌چنینی در مدرسه را به بچه‌ها ندهید. ما سر یک دوراهی عجیب گیر کردیم؛ از طرفی اگر اجازه می دادیم، اداره ما را توبیخ می‌کرد و اگر اجازه نمی ‎دادیم، باید با ششصد نوجوان دختر پرانرژی مبارزه می کردیم! همین فضای صفر و صدی است که امکان صحبت‌کردن از دین و مذهب در مدارس را برای ما سخت می‌کند. با آموزه های دینی نمی توان روی آن‎ها مانور داد. ما سعی کردیم انرژی آن‎ها را با مسابقات والیبال کنترل کنیم و آن سرکشی را به تقابل‌های بین تیمی سوق دهیم. گفتیم به جای مقنعه در مسابقات می توانید از کلاه استفاده کنید. اجازه دادیم بچه‌ها کمی راحت‌تر باشند. این‎ها را انجام دادیم و در مهرماه جو متشنج مدرسه تا اندازۀ زیادی خوابید.

چیزی که مغفول واقع شد، پرسش و پاسخ بود. اینکه بچه ها بتوانند صراحتاً حرف بزنند و از ما انتقاد کنند؛ وگرنه کسی نبود به سؤال‌های نوجوان‌ها دربارۀ حجاب و... پاسخ دهد! بچه‌ها به ما که چادر داشتیم، می‌گفتند این‎ها از خودشان هستند و حرفمان را گوش نمی دادند. حتی در زمان پخش سرود ملی، خیلی ها همراهی نمی کردند. اگر این روند کنترل نشود خطرناک است؛ حتی ممکن است کم‌رنگ‌شدن یا زدودن هویت ملی هم در بخش‎هایی صورت بگیرد. می خواهم بگویم که نوجوان امروز برای تثبیت هویت ملی نیاز به ابراز علاقه و تعلق دارد، این در حالی است که ما از همۀ این موقعیت‌ها می‌ترسیم. اصلاً به این نکته توجه کرده‌اید که ما برای پاسداشت هویت ملی ‎مان، جشن ملی نداریم!

 

ای‌کاش با کره‌ای‌ها ازدواج کنم!

قبادی: من هم وضعیت هویت ملی را یک وضعیت بحرانی می‌بینم. من فکر می‎‌کنم در حاشیه بودن هویت ملی، ریشه در رسانه دارد. دسترسی بدون حساب نوجوان‌های امروز به رسانه و اینترنت، منجر به بروز شبهات عجیبی شده که البته روح و ذهن نوجوان را به بازی می‌گیرد. علی‌الخصوص در دوران کرونا، بچه‌ها راه گریزی جز گوشی نداشتند. به طور جدی، مشکل ما از زمانی شروع شد که فضای آموزش، مجازی شد. موسیقی کره‌ای به‌شدت روی نوجوان ما اثر می گذارد و از این بابت نگران هستیم. بعضی از دانش‌آموزان من از شدت علاقه به این موسیقی‌ها اشک می‌ریزند. دانش‌آموز داریم که به نان شبش محتاج است، ولی کلاس کره‌ای می‌رود و آرزویش این است که ازدواج کره‌ای داشته باشد. نمی‌خواهم بگویم موسیقی گوش‌دادن بد است، نه! اما بچه‌ها از رهگذر همین انس‌گرفتن‌ها، احساس علقۀ ملی‌شان را از دست می‌دهند. ما از این بابت خیلی نگرانیم.

 

/ پایان بخش اول / ادامه دارد... 

ارسال نظر
captcha

ما مشکلِ مدرسه نداریم

چگونه دین در عصر بی خدایی دوام می‌آورد؟

کل تاریخ دارد تعیین تکلیف می‌شود!

آمریکا در مسیر فروپاشی قرار دارد؛ درست مانند شوروی

میکروسلبریتی با نوجوان و زندگی روزمره‌اش چه می‌کند؟

محتوا کامل است ما در فرم شکست می‌خوریم

آمریکا سرزمین آزادی؟!

قهرمان‌ها، انسان‌هایی بر فراز سلبریتی‌ها

همیشه تصمیم نهایی با نمره است!

رژیم صهیونیستی، آرامش یهودیان را گرفت

خانواده ایرانی در رفت‌وآمدهای سیاسی سردوگرم می‌شود!

زوال صهیونیسم نزدیک‌تر از همیشه

اینجا کسی نمی‌خواهد خانه‌دار باشد!

میل «مهاجرت» بهانه‌ای برای رفتن یا ناامید از ماندن؟

سلبریتی‌ها چقدر زور دارند؟

ایده فکری نه اما تا دلتان بخواهد منع برای نوجوان در آستین تربیتی خود داریم

شرکت‌های آدمکش در معرکه غزه!

انسانِ ساکن کشور‌ درحال‌توسعه از «هوش مصنوعی» نمی‌ترسد، چرا؟

جمهوری اسلامی؛ سیاست بر بنیاد فرهنگ

جنگجویان صندل پوش، دریای سرخ را به هم ریختند