به گزارش «سدید»؛ در خبرها آمده بود که پلیس آلمان، تحث تأثیر لابی صهیونیسم و تلاشهای گروهک منافقین در این کشور مرکز اسلامی هامبورگ و مؤسسات وابسته بدان را تعطیل کرده است. این رویداد مروری بر بسترهای ایجاد و نیز فعالیتهای این کانون در سالیان بعد را به هنگام مینماید. مقال پیآمده براساس اسناد موجود به این امر پرداخته است؛ امید آنکه مفید آید.
یورش به «مسجد آبی» و بهانههای آن
چهارشنبه سوم مردادماه بود که وزارت کشور آلمان در بیانیهای اعلام کرد: ما امروز مرکز اسلامی هامبورگ را که اسلام افراطی و ایدئولوژی تمامیت خواهی را ترغیب میکرد، تعطیل کردیم!... وزیر کشور آلمان همچنین مرکز اسلامی هامبورگ را «نماینده مستقیم رهبر جمهوری اسلامی ایران» خواند که قصد دارد «ایدئولوژی انقلاب اسلامی را به صورت تهاجمی و جنگطلبانه ترویج کند» و «به دنبال برپایی چنین انقلابی در جمهوری فدرال آلمان» است! براساس بیانیه وزارت کشور آلمان، چهار مسجد شیعیانی که تحتنظر مرکز اسلامی هامبورگ در این کشور فعالیت داشتند، بسته خواهند شد و داراییهای این مراکز نیز مصادره میشود! البته مسئله تعطیلی مرکز اسلامی هامبورگ موضوع جدیدی نیست. در تیر۱۴۰۰ نیز اداره امنیت داخلی هامبورگ طی گزارشی اعلام کرده بود به اسناد جدیدی دست یافته که نشان میدهد مرکز اسلامی هامبورگ یک مرکز مستقیم فعالیتهای رژیم اسلامی ایران در کشور آلمان است. حتی آبان سال گذشته نیز در ادامه فضاسازی رسانهها و دولت آلمان علیه این مرکز اسلامی، احزاب تشکیلدهنده دولت ائتلافی این کشور با ارائه طرحی به پارلمان خواستار بستهشدن این نهاد مذهبی و فکری شده بودند. پارلمان آلمان هم قرار بود این طرح را به رأی بگذارد که آیا این مرکز باید بسته شود یا خیر و اینکه چگونه باید بسته شود؟ بنابراین پلیس آلمان به بهانه بررسی ادعاهای صورت گرفته به مرکز اسلامی هامبورگ و ۵۴ مرکز دیگر در هفت ایالت فدرال حمله کرد! وزارت کشور آلمان پس از آن با انتشار بیانیهای اعلام کرد: «مرکز اسلامی هامبورگ و نهادهای تابعه به ظن اقدام علیه نظم عمومی مورد بررسی و ۵۴ مرکز در هفت ایالت فدرال مورد بازرسی قرار گرفتند.» انتشار این بیانیه و نیز یورش وحشیانه در شرایطی انجام گرفت که هیچگونه مدرکی علیه مرکز اسلامی هامبورگ ارائه نشد. اما به راستی در این مرکز فرهنگی چه فعالیتهای فرهنگی انجام میگرفت؟ مرکز اسلامی هامبورگ که به نامهای مسجد آبی و مسجد امام علی (ع) هم شناخته میشد، علاوه بر برگزاری نماز جماعت و جمعه اقدام به انتشار مجلاتی به زبان آلمانی و فارسی و ارائه خدمات مشاورهای نیز میپرداخت. این مرکز همچنین کتابخانهای با بیش از ۶ هزار عنوان کتاب در موضوعات مختلف اسلامی و شیعی نیز داشت. جالب است بدانید مرکز اسلامی هامبورگ، یکی از قدیمیترین و مهمترین مراکز اسلامی در آلمان بود که هسته اولیه تأسیس آن در سال ۱۳۳۲، طی جلسهای از سوی ایرانیان در هتل آتلانتیک هامبورگ گذاشته شد.
زمینههای ساخت «مسجد آبی»
پس از جنگ جهانی دوم از آنجا که تعداد ایرانیان آلمان که عمدتاً تاجر، پزشک و دانشجو بودند، رو به فزونی گذاشت. با توجه به نیازی که آنان برای برنامههای مذهبی خود احساس میکردند، دور هم جمع شده و جلسات مذهبی برپا کردند. با اخباری که از سوی تجار دیندار هامبورگ به آیتالله العظمی بروجردی رسید، ایشان حدود سال ۱۳۳۰ ابتدا آیتالله میرزاابوالقاسم محمدی گلپایگانی را به عنوان نماینده خود به هامبورگ فرستادند. با ورود ایشان در مدت کوتاهی مسلمانان دور هم جمع شدند و نماز جماعت، جلسات دینی و برنامههای مذهبی به شکل پررنگتری تداوم یافت، اما حضورشان چندان طول نکشید، چراکه پس از شش ماه و بنا به دلایلی نامعلوم با اقامت ایشان موافقت نشد و آلمان را ترک کردند. پس از رفتن وی و به مدت دو سال جلسات مذهبی به شکلی محدود و به صورت دورهای در منازل اشخاصی همچون حاجعلی زاده، حاج حسن ولادی و میرزا علی نقی کاشانی برگزار شد. در همین جلسات بود که ضرورت ساخت مسجد و مؤسسهای برای انجام اعمال عبادی و برگزاری جلسات سخنرانی دینی مطرح شد. این فکر به تدریج و با افزودهشدن تعداد مسلمانان قوت بیشتری مییابد تا آنجا که ایشان درخواست خود را طی نامهای به اطلاع آیتالله بروجردی میرسانند. ایشان نیز با ارسال نامهای خطاب به حاج میرزا علینقی کاشانی ضمن اعلام موافقت خود مبلغ ۱۰ هزار تومان هم به عنوان نخستین کمک مالی جهت آغاز کار ساخت مسجد حواله کرده، تأکید مینمایند: «مرغوبترین زمین برای این کار خریداری شد. این مسجد باید در بهترین نقطه شهر که شایسته شأن مسلمانان و بیانگر همت والای آنان باشد، بنا شود..» به همین منظور حاجعلینقی کاشانی در دوم تیر ۱۳۳۲ در هتل آتلانتیک، جلسهای را با حضور تعدادی از تجار، دانشجویان و افراد متدین ایرانی ساکن هامبورگ تشکیل داده و آنان را در جریان اعلام موافقت آیتالله بروجردی با ساخت مسجد قرار میدهد. همان روز علاوه بر انتخاب هیئتمدیره مؤسسه و ساختمان مسجد اولین صورتجلسه بنیانگذاری مسجد هامبورگ نیز با حضور و نظر دکتر سیدحسین فاطمی و ۱۴ نفر دیگر به قلم منوچهر اقبال نوشته میشود. در جلسات بعدی هیئتمدیره متوجه میشوند که برای ساخت مسجد کمک بازرگانان ایرانی ساکن هامبورگ کافی نیست؛ بنابراین تصمیم میگیرند با استدعا از آیتالله بروجردی از بازار تهران درخواست کمک کنند. به همین منظور حسابی نیز در یکی از بانکهای هامبورگ افتتاح میشود. از سوی دیگر به پیشنهاد آیتالله بروجردی، هیئتی از بازرگانان تهران، مسئولیت جمع آوری کمکهای مالی برای ساخت مسجد هامبورگ را برعهده میگیرند. در ایامی که هیئتمدیره «مؤسسه ساختمان مسجد» در پی یافتن زمین مناسبی برای مسجد بود، شهرداری هامبورگ زمینی به مساحت هزار و ۵۰۶ مترمربع در منطقه کلوستراشتون را برای این کار به آنها معرفی میکند، اما با بررسیهای لازم این پیشنهاد رد میشود. هیئتمدیره مسجد، در این مقطع و در نامهای به آیتالله برجردی به ضرورت وجود یک روحانی از ایران به منظور راهنمایی مسلمانان در امور مختلف دینی و ایراد سخنرانی در مناسبتهای مذهبی و تبلیغ اسلام اشاره کرده و درخواست داشتند تا شخصی را به آنجا بفرستند. آیتالله برجردی موافقت خود را برای اعزام روحانی سرشناس و مسلط به امور فقهی حقوقی و اجتماعی به هامبورگ اعلام کرده و حجتالاسلام والمسلمین استاد شیخمحمدمحققی لاهیجی را به عنوان نماینده خود در امور مسجد و راهنمای مسلمانان در امور دینی به هامبورگ اعزام مینماید. شیخ محمد محققی در ماههای پایانی ۱۳۳۴ به هامبورگ میرود و حدود دوسال پس از اقامت ایشان و در نهم مهر ۱۳۳۶، زمین کنونی مسجد خریداری و به ثبت میرسد. اولین کلنگ ساختمان مسجد در ۲۴ بهمن ۱۳۳۸ و مصادف با نیمه شعبان بر زمین زده شده و کار ساخت آن آغاز میشود. اما با رحلت آیتالله بروجردی، در حالی که جمعیت اسلامی پشتیبان اصلی خود را از دست داده بود، استاد محققی هم به اقامت هشت ساله خود در آلمان پایان داده و به ایران بازمیگردد. در چنین شرایطی از یکسو به دلیل کمبود بودجه و از سویی به دلیل نبود یک شخصیت روحانی روند کار ساخت مسجد به طور کامل متوقف میشود. این مسئله، موجب بدهکاری هیئت ساختمانی مسجد به بانکهای آلمانی شده و کار تا به حراج گذاشتن زمین مسجد پیش میبرد. حتی روزنامه «هامبورگر آبند بلات» در یکی از شمارههای خود در مقالهای به نام «مسجد متروک» به وضعیت نیمه تمام ساختمان مسجد مسلمانان میپردازد. در این شرایط یکی از امنای اولیه مسجد به نام محمد خسروشاهی، در بازگشت به ایران وکیل مجلس شورا شده و ماده واحدهای را جهت مشارکت همه ایرانیان در ساخت مسجد به تصویب میرساند. براساس این قانون، مردم ایران میتوانستند با پرداخت یک ریال اضافی از بابت قند و شکر وارداتی در ساخت مسجد هامبورگ مشارکت نمایند. به این ترتیب مشکل بدهکاری مسجد به بانک و شرکتهای مربوطه رفع میشود و با ورود آیتالله بهشتی به هامبورگ کار ساختمان نیز به پایان میرسد.
سفر تبلیغی آیتالله بهشتی به هامبورگ
با تأسیس سازمان ساواک در سال ۱۳۳۵، فعالیتهای سیاسی در ایران دشوار و ناممکن شده و بسیاری از فعالان از سوی این سازمان دستگیر و زندانی یا تبعید میشدند. از همین روی مسیر مبارزات، به خارج از کشور انتقال پیدا کرد و هسته اصلی مبارزات خارج از کشور را دانشجویان ایرانی برعهده داشتند. دانشجویان ایرانی در جریان مبارزاتشان انجمنهای دانشجویی را هم ایجاد کرده بودند. انجمنهایی که در یک سازمان دیگر به نام کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی تمرکز مییافت. این کنفدراسیون در دو شاخه تفکرات ملی و تفکرات سوسیالیستی فعالیت میکرد. دانشجویان مسلمان هم با آنکه از جمله اعضای کنفدراسیون جهانی دانشجویان بودند، اما تشکیلات یا حزب خاصی نداشتند. از جمله شخصیتهایی که در این مقطع از سوی ساواک فعالیتهایش محدود شد، آیتالله بهشتی بود. ایشان از سال ۱۳۴۱، همراه با دکترمحمد مفتح اقدام به تشکیل کانون دانشآموزان قم کرده و در مسیر مبارزات با حضرت امام همراه شد. فعالیتهای آیتالله بهشتی در قم ادامه داشت تا آنکه به خاطر سخنرانی روشنگرانهاش در روز عید مبعث در دانشگاه تهران به دستور ساواک مجبور به ترک قم و اقامت در تهران شد. آیتالله بهشتی در تهران با هیئتهای مؤتلفه اسلامی ارتباط گرفته و از سوی حضرت امام به عنوان یکی از اعضای شورای روحانی این تشکل فعالیت مبارزاتی خود را ادامه داد، اما اعدام انقلابی حسنعلی منصور در بهمن ۱۳۴۳ و از سوی این هیئتها شرایطی را پدید آورد که ماندن ایشان در تهران دیگر ممکن نبود، چراکه به واسطه ارتباط آیتالله بهشتی با این جمعیت هر لحظه بیم آن میرفت که از سوی ساواک دستگیر شود.
از طرفی با توجه به بازگشت شیخمحمد محققی به قم، هیئتمدیره مسجد در نامهای به آیات عظام قم از ایشان میخواهند که جهت انجام امور مسجد شخصی را به آنجا اعزام کنند. در چنین شرایطی با پیشنهاد حجتالاسلام والمسلمین محمدفلسفی به آیتاللهالعظمی سیدمحمدهادی میلانی، بهترین گزینه آیتالله بهشتی تشخیص داده میشود. هر چند که ایشان به رغم تهدیداتی که از سوی ساواک وجود داشت، مایل به سفر نبود، اما سرانجام با اصرار آیتالله میلانی، آیت الله حائری یزدی، حجتالاسلام والمسلمین فلسفی و برخی دیگر، سفر به آلمان را پذیرفت. البته ساواک ابتدا از صدور گذرنامه برای ایشان جلوگیری کرد، چراکه با توجه به سوابق مبارزاتی آیتالله بهشتی، سفر وی به آلمان را برنمیتافت، اما این مشکل سرانجام از طریق آیتالله خوانساری حل شد و آیتالله بهشتی در اوایل فروردین ۱۳۴۴، از مسیر عراق، اردن، سوریه و لبنان به هامبورگ سفر کرد.
نخستین اقدامات در جهت گسترش فعالیتهای مسجد هامبورگ
آیتالله بهشتی پس از ورود به آلمان و در نخستین گام، کار ساختمان مسجد جامع هامبورگ را به اتمام رساند، چراکه مسجد در منطقهای واقع شده بود که توریستها و مسافران برای ورود به هامبورگ به اجبار از آن عبور میکردند و ایشان معتقد بود که عدم اتمام کار بنای مسجد هامبورگ، باعث سرشکستگی اسلام و مسلمین است؛ بنابراین با سرعت، درصدد تعمیر و تکمیل آن برآمد. ایشان پس از آن، نام مسجد یادشده را از «جمعیت اسلامی ایرانیان هامبورگ» به «مرکز اسلامی هامبورگ» تغییر داده و درهای این مرکز را به روی همه علاقه مندان از جمله غیرمسلمانها، غیرایرانیها و شرقشناسان باز کرد. حرکت دوم ایشان تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان اروپا بود که بعدها واژه «اتحادیه» هم به آن اضافه شد. این تشکل به خاطر وجود تعداد زیاد دانشجویان ایرانی در اروپا به سرعت رشد پیدا کرده و در کشورهای مختلف شعب فعال دایر کرد. این انجمن حتی افراد فارسی زبان غیرایرانی را نیز به عضویت میپذیرفت! یکی از مهمترین مسائلی که ایشان در آلمان با آن مواجه شد، عدم وجود تشکیلات منسجم اسلامی برای دانشجویان بود. اکثر دانشجویان ایرانی بعد از خروج از کشور از سوی سازمانهای الحادی و تشکیلات کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور عضوگیری شده و تحت تأثیر تبلیغات و تفکرات آنها قرار گرفته، به تدریج از فرهنگ اسلامی و شیعی خود دور میشدند. به همین روی آیتالله بهشتی با کمک چند تن از جوانان مسلمان ایرانی که عضو «اتحادیه دانشجویان مسلمان» در اروپا شده بودند و برخی مسلمانان عرب، پاکستانی، هندی، آفریقایی و... هسته تشکل دانشجویی دیگری به نام «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان» را بنیان نهادند؛ بنابراین تمام دانشجویان مذهبی اعم از جداشدگان از کنفدراسیون به عضویت انجمن اسلامی درآمدند. ایشان حتی نشریهای هم به عنوان ارگان انجمن و به نام «اسلام مکتب مبارز» منتشر کرده و مقالات تئوریک بسیاری در آن نوشتند. در مورد تأسیس و نحوه فعالیتهای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان، آیتالله بهشتی در پاسخ به سؤال خبرنگاری میگوید: «من نه عضو بودم و نه به دست من اداره میشد، من بنیانگذار این انجمنها بودم و با آنها همکاری میکردم و مشاور برای آنها بودم. در کارهایشان، سخنرانیها، مشورتهای تشکیلاتی و مختصر کمکهای مالی که از مسجد برای آنها میبردم، کمک میکردم و سمینارهای اسلامی را برایشان تشکیل میدادم....»
مرکزی با آوازه فراتر از مرزهای آلمان
مرکز اسلامی هامبورگ، به تدریج به صورت کانونی برای فعالیتهای اسلامی دانشجویان ایرانی و مسلمانی که پناهگاهی در خارج از کشور نداشتند و همچنین خارجیهایی که تمایل داشتند با اندیشههای اسلامی آشنایی پیدا کنند، درآمد. از جمله فعالیتهای علمی - فرهنگی آیتالله بهشتی در این دوره، ارتباط و تماس ایشان با محافل علمی و تحقیقاتی در اروپا بود که در زمینه اندیشه و تاریخ اسلام تحقیق میکردند. تماس مکرر با دانشگاههای خارج از کشور و دعوتهای متعدد از اساتید رشتههای شرقشناسی و اسلامشناسی در آلمان و سایر کشورهای اروپایی و ایراد سخنرانیها و ارائه مقالات فراوان در زمینه اسلام و از سوی دیگر آشنایی عمیق آیتالله بهشتی با فرهنگ غربی از دستاوردهای مهم این سفر بود. آیتالله بهشتی در مرکز اسلامی هامبورگ و سفرهای تبلیغی خود، همواره از فاسد و ظلم شاه انتقاد میکرد و در پوشش فعالیتهای فرهنگی - اجتماعی، به معرفی چهره استبدادی و خشن رژیم پهلوی میپرداخت. از دیگر فعالیتهای مهم علمی - فرهنگی آیتالله بهشتی در این دوره، ایراد سخنرانی و برپایی جلسات پرسش و پاسخ در محافل دانشجویی مسلمان یا غیرمسلمان، ایرانی یا غیرایرانی بود. آشنایی وی با زبانهای انگلیسی، آلمانی و عربی به پیشرفت و توفیق وی در این زمینه کمک میکرد.
ایشان در طول سالهای اقامت خود در آلمان، لحظهای از فعالیت و تلاش در راه نشر اسلام و برقراری ارتباط با جوانان دست برنداشت. او در این عرصه، روش خاص خود را داشت، به طوری که حتی اساتید و دانشجویان خارجی و غیرمسلمان، ساعتها و با اشتیاق پای صحبتهایش، چه در دانشگاه، چه در کلیسا و مسجد مینشستند. ایشان با سعهصدر با جوانان گفتگو و با درک واقعیات و شرایط موجود با افراد و تشکلهای مختلف برخورد میکرد. روشی که تا حدود زیادی، متفاوت از شیوههای دیگر روحانیون بود. هم از این روی هم آوازه و اعتبار علمی _ مذهبی آیتالله بهشتی، فراتر از مرزهای آلمان رفته بود. به عنوان مثال ایشان در فروردین ۱۳۴۴ در سمینار انجمنهای اسلامی در کشورهای آلمان غربی، اتریش، انگلستان و فرانسه - که به مدت سه روز در شهر ایستن هود، واقع در آلمان غربی و ۲۰ کیلومتری شهر هانور تشکیل میشد- شرکت کرد. از دیگر سخنرانیهای ایشان، سخنرانی در کلیسای «اپی فاین» در محله «وینترهود» هامبورگ در دوازدهم مهر ۱۳۴۴ و برای فرقهای از مسیحیان پروتستان که به جمعیت منتظران مسیح معروف هستند، است. آیتالله بهشتی همچنین در اردیبهشت ۱۳۴۹ به دعوت «انجمن اسلامی وین»، از هامبورگ به اتریش رفت و در محل «آفرو» راجع به زیربنای اقتصادی اسلام رسالهای قرائت کرد. در این جلسه حدود ۱۰۰ نفر از دانشجویان ایرانی شرکت داشتند که پیرو مکاتب مختلف سیاسی بودند. آیتالله بهشتی در این سخنرانی عنوان کرد که پیروزی باید از طریق یک انقلاب فراگیر و آنگونه که دین اسلام تجویز میکند، صورت گیرد. البته این سخنرانی، سریعاً به ساواک گزارش شد و حساسیت رژیم پهلوی را نسبت به اقدامات ایشان در آلمان دو چندان کرد. از دیگر سخنرانیهای ایشان به عنوان مسئول امور مذهبی مسجد هامبورگ، سخنرانی برای حدود ۴۰ نفر از دانشجویان ایرانی مقیم مونیخ آلمان بود. سخنرانی درباره خداپرستی و شخصیت برجسته پیغمبر اکرم (ص) و قوانین عادلانه اسلام.
پایان کار آیتالله بهشتی در هامبورگ
اقامت آیتالله بهشتی در شهر هامبورگ تا سال ۱۳۴۹ شمسی و به مدت پنج سال به طول انجامید. در این مدت ایشان سفرهایی به دیگر کشورهای اروپایی و اسلامی نیز داشت. از جمله این سفرها، دو سفر به لبنان و عراق یکی به منظور گفتگو با امام موسیصدر درباره انقلاب اسلامی و مسائل روز جهان اسلام و دیگری در نجف، برای ملاقات با امامخمینی و گفتگو با ایشان درباره فعالیتهای مرکز اسلامی هامبورگ و دریافت نظراتشان به منظور بهبود بخشیدن به فعالیتهای این مرکز است. ایشان همچنین سفری به ترکیه، سوریه و نهایتاً عربستان سعودی، جهت زیارت خانه خدا نیز داشت. آیتالله بهشتی در مدت اقامت در آلمان، ارتباط خود را با عناصر مذهبی و مبارز داخل کشور حفظ کرد و گزارش و فعالیتهای خود درخصوص مسجد هامبورگ را برای مراجع تقلید ارسال میداشت. گزارشهای ساواک در این دوره، حکایت از نامهنگاریهای متعدد آیتالله بهشتی در مورد فعالیت و نحوه اقداماتش در شهر هامبورگ، برای دوستان و بستگان است. آیتالله بهشتی در آن نامهها، اشاراتی به وضع دانشجویان ایرانی و مسلمان در هامبورگ هم کرداست. البته دکتر بهشتی بدون هراس از پیجوییهای ساواک، مبارزات خود را در راستای نیل به اهداف همچنان دنبال میکرد. به عنوان مثال آیتالله بهشتی در نامهای که از آلمان برای آیتالله میلانی فرستاده، فعالیتهای خود را اینچنین گزارش میکند: «اصولاً تماس یک عالم با مردم، باید براساس تفاهم و شناسایی کامل یکدیگر باشد و این اصل در همهجا و همهوقت، لازمالرعایه است. بنابراین در مورد شناساندن اسلام به مردم آلمان یا دیگر بلاد در اروپا، قبل از هرچیز اولاً شناختن اسلام، ثانیاً شناختن مردم اروپا لازم است. تازه مردم اروپا هم مثل مردم دیگر، یک جور و یکپارچه نیستند و دستههای مختلف با طرز فکرهای گوناگون دارند. قسمتی از کار فعلی من همین شناسایی است. حدود امکان و وسایلی که فعلاً در اختیار داریم....» پس از بازگشت آیتالله بهشتی به ایران، محمد مجتهد شبستری از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۶، ریاست مرکز اسلامی هامبورگ را برعهده داشت. پس از او به ترتیب سیدمحمد خاتمی، محمدعلی مقدم، محمدباقر انصاری، سیدرضا حسینینسب، سیدعباس حسینی قائممقامی، رضا رمضانی و در آخر محمدهادی مفتح عهدهدار این مسئولیت بودند.
/ انتهای پیام /