به گزارش «سدید»؛ نتایج نظرسنجی اخیر ایسپا نشان میدهد که دانشجویان ایرانی در دهه حاضر با چالشهای فرهنگی و اجتماعی متعددی روبهرو هستند که نیازمند تحلیل و توجه بیشتری از سوی سیاستگذاران و جامعه است.
با توجه به استفاده گسترده دانشجویان از شبکههای اجتماعی، این موضوع در مقایسه با دانشجویان دهههای هفتاد و هشتاد چه تأثیری روی هویت فرهنگی آنان میگذارد؟
کوثری: البته سبک زندگی دانشجویان در این دوره کاملا با دانشجویان دهههای هفتاد و هشتاد متفاوت است؛ اما این موضوع ضرورت به معنای تغییر هویت فرهنگی آنها نیست. مصرف فرهنگی ممکن است دگرگون شود و البته که یافتههای ایسپا نشان میدهد که گرایش به استفاده از شبکههای اجتماعی بسیار افزایش پیدا کرده؛ اما بر اساس این تحقیقات نمیتوان حدس زد که آیا تغییری در هویت فرهنگی هم اتفاق افتاده است یا خیر. به نظر من احتمال این موضوع کم است. شاید بتوان گفت یک نوع پیوستگی در هویت فرهنگی دیده میشود و تفاوت چندان جدی نیست؛ اگرچه تا حدودی در توجه به اخبار و مصرف رسانهها، ممکن است این تفاوت وجود داشته باشد.
آیا شبکههای اجتماعی میتوانند به جای ایجاد اضطراب به افزایش تعاملات مثبت و خلاقانه در میان دانشجویان و بالاخص رشد علمی و اجتماعی ایشان کمک کنند؟
کوثری: در مجموع، میتوان گفت تحقیقات حاکی از آن هستند که شبکههای اجتماعی و بهطور کلی مصرف رسانههای جدید میتواند سطح اضطراب را بالا ببرند؛ به این دلیل که فرد در معرض پیامهای متعدد قرار میگیرد و این موضوع ممکن است او را دچار اضطراب کند؛ بهویژه پیامهایی که وضع زندگی ما را نامنظم یا آشوبناک نشان میدهند و در شرایط امروز ایران شاید این مسأله وجود داشته باشد. از سوی دیگر، شبکههای اجتماعی میتوانند وسیلهای برای فراغت و صرف وقت در فضای مجازی باشند و از این نظر میتوانند استرس و اضطراب را کاهش بدهند. میتوان گفت که این یک شمشیر دولبه است و از هر دو جهت میتوان به موضوع نگاه کرد؛ اما در مورد رشد علمی، به نظر من شبکههای اجتماعی نمیتوانند چندان به رشد علمی منجر شوند؛ زیرا اطلاعاتی که در این شبکهها وجود دارد، پالایش نشده و ممکن است دروغ یا از جنس فیکنیوز یا از سنخ اطلاعات درستی باشد که عمقی ندارد و یا منبع و منشأ آن مشخص نیست. بنابراین ممکن است سطح عمومی آگاهی را بالا ببرند؛ اما در مجموع نمیتوان گفت که عامل رشد علمی هستند؛ مگر در جایی که بهطور مشخص استفاده از اینترنت و شبکههای علمی صورت بگیرد که هدف آن رشد علمی باشد؛ اما در غیر این صورت، عموما به یک دانش عام گسترده در جامعه منجر میشوند.
آیا باور دارید که کاهش اعتماد عمومی در بین دانشجویان نتیجه تجربههای شخصی آنان از جامعه است؟ چگونه میتوان این اعتماد را بازسازی کرد؟
کوثری: مسأله اعتماد یک موضوع جدی است و سنجشهایی هم که در یک دهه اخیر انجام شده، عموما نشاندهنده کاهش اعتماد اجتماعی هستند. طبیعی است که این کاهش میزان اعتماد اجتماعی در مورد دانشجویان میتواند بسیار بیشتر باشد؛ همانطور که مقایسه یافتهها نیز نشان میدهد؛ اما این میزان بیاعتمادی اجتماعی بسیار بالا است و واقعا باید برای اعتماد عمومی فکری کرد و به روشهایی آن را افزایش داد. اهمیت موضوع از این جهت است که اعتماد اجتماعی به ایجاد سرمایه اجتماعی مرتبط میشود. به عبارت دیگر، خود اعتماد اجتماعی یکی از شاخصها و عناصر سرمایه اجتماعی است. بنابراین من فکر میکنم که این مسأله عدم اعتماد بیشتر به روابط بینگروهی و عمومی جامعه مربوط میشود؛ زیرا ممکن است در سطح روابط بینافردی، از جمله روابط افراد با دوستان، خانواده و... میزان اعتماد زیاد باشد؛ اما شاخص کاهش میزان اعتماد اجتماعی به عموم مردم که نشاندهنده عدم امنیت، اضطراب و مسائلی از سنخ افزایش دزدیها، عدم امنیت عمومی و حتی برخورد با سازمانهایی که مسئولیت نظم عمومی را برعهده دارند، است میتواند کاملا این مسأله را افزایش بدهد؛ هرچند متغیرهای دیگری مثل بدبینی و عدم اعتماد به آینده هم میتوانند اعتماد عمومی را کاهش بدهند.
پیامدهای این کاهش اعتماد اجتماعی را ممکن است در جنبههای مختلفی ببینید. بههرحال جامعه ایرانی یک جامعه در حال تغییر است و در معرض تعرضات یا تهدیدهای خارجی هم قرار دارد که این موضوع میتواند طرف علیه عنصر هویت ملی عمل کند. مثلا از داوری جوانان درباره برد و باخت تیمهای ورزشی ما میتوان به سادگی فهمید که چرا گاهی از باخت تیمهای ملی خوشحال میشوند.
عدم همکاری با سازمانهای دولتی در مجموع میتواند یکی از عوامل این عدم اعتماد باشد و به نظر من خود این عدم اعتماد باعث یک نوع بینظمی و هرجومرج در جامعه هم خواهد شد که باعث میشود عملا همکاری بین مردم و سازمانهای دولتی صورت نگیرد، بهویژه در جوانان و البته در نهایت مسأله مهاجرت هم یک موضوع بسیار جدی است که موضوع کاهش اعتماد اجتماعی میتواند روی میل به مهاجرت و گریز از کشور نیز تأثیر بسیار زیادی بگذارد.
به نظر میرسد اوقات فراغت دانشجویان ایرانی آنچنان که در شبکههای اجتماعی بازتاب داده میشود، رنگین و متنوع نیست. چه تحلیلی از این وضعیت دارید؟
کوثری: از روی این دادهها نمیتوان فهمید که اوقات فراغت دانشجویان رنگین و متنوع هست یا نیست؛ اما میتوان گفت با توجه به محدودیتهایی که برای علایق جوانان وجود دارد، از جمله موسیقی و کنسرتها، شرکت در رویدادهای ورزشی و تجمعاتی که ممکن است بخواهند در سطح شهر داشته باشند، طبیعتا همه این اوقات فراغتهایی که با موانعی در جامعه مواجه میشود، میتواند به شبکههای اجتماعی سوق پیدا کند و لایههای پنهانی پیدا کند که هیچکس نتواند ببیند. من فکر میکنم این امر در ایران رخ داده و لایههای پنهان اوقات فراغت وجود دارد، ولی از دید مسئولان رسمی و حتی از دید سنجشهای مراکز دانشگاهی و مؤسسات تحقیقاتی دور است. بنابراین این مسألهای است که باید برای آن یک سیاست فرهنگی و سیاست جوانان درست و حسابی را در نظر گرفت. بر اساس آنچه من در طول یکی دو دهه اخیر دیدهام، حتی وزارتخانههایی که مسئول چنین کارهایی هستند نیز فکر میکنند که جوانان فقط باید ازدواج کنند و همه ظرفیتها و پولهایشان را برای ازدواج جوانان سرمایهگذاری کردهاند که این نشان میدهد برنامههایی برای امور دیگر جوانان ندارند. در دانشگاهها هم وضع به همین شکل است. میزان تسهیلات ورزشی، تفریحی، گردشهای علمی و عمومی برای دانشجویان بسیار کم است و این باعث سرخوردگی، انزوا و گرایش جوانان به تفریحاتی میشود که از دید مسئولان هم پنهان هستند.
نقش موسیقی و پادکستها در کاهش استرس و افزایش رضایت از زندگی دانشجویان را چگونه میبینید و چرا موسیقی پاپ فارسی تا این حد در میان دانشجویان محبوب است؟
کوثری: در تمام جهان، مصرف موسیقی یکی از عناصر کلیدی جهانزیست جوانان است. طبیعی است که در ایران هم چنین باشد. تحقیقات زیادی که در سطح جهان انجام گرفته، نشان میدهند که مصرف موسیقی یکی از دو، سه عنصر اصلی فرهنگ جوانان است. در مورد ژانرهای موسیقی هم تحقیقات ایسپا نشان میدهد که موسیقیهای پاپ و سنتی در ردههای اول و دوم قرار دارند که این هم امری کاملا طبیعی است. در تمام دنیا، موسیقی پاپ جزو مصرف اولیه جوانان است. در ایران هم موسیقی کلاسیک یا سنتی ایرانی، بخش خاصی از مردم را اقناع میکند و طبیعتا تنوع و درونمایههای موسیقی پاپ سبب جذب طیف گستردهای از نسل جوان با سلایق و علایق متفاوت میشود. تحقیقات قبلی هم این موضوع را نشان میدهند.
فکر میکنید چرا درصد قابلتوجهی از دانشجویان به دوستان خود برای دریافت اخبار اعتماد میکنند و بهطور کلی اعتماد به رسانههای رسمی کم شده است؟ این وضعیت چه پیامدهایی دارد؟
کوثری: درباره اعتماد به رسانهها یا چیزی که امروز در ایران مرجعیت رسانهای نامیده میشود، تحقیقات دیگر ایسپا و تحقیقات پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات هم نشان میدهند که میزان اعتماد به رسانههای داخلی بسیار کم است. البته آن تحقیقات حتی نشان میدهند که میزان اعتماد به شبکههای اجتماعی هم پایین است؛ اما میزان اعتماد به رسانههای داخلی، حتی از دورههای گذشته هم پایینتر آمده است. مرجعیت رسانه در ایران آسیب جدی دیده و کاملا مخدوش شده است و اعتمادی به آن وجود ندارد؛ بنابراین منابع خبری بیشتر دوستان هستند و یا شبکههای اجتماعی. این موضوع هم از جمله مسائل مهمی است که در ایران تحقیقات اندکی دربارهاش انجام شده و همچنان میزان اعتماد به رسانههای جمعی داخلی بهویژه صداوسیما، رو به کاهش است که باید برای آن فکر جدی کرد.
اساسا دانشجو به لحاظ فرهنگی از چه دریچههایی باید تغذیه شود و وضعیت فعلی را چطور ارزیابی میکنید؟
کوثری: به نظر من، این سبک موجود یک سبک شادیآور و هیجانمدار و مناسب جوانان نیست؛ زیرا بسیاری از عرصههایی که به جوانان اختصاص دارند، متأسفانه با محدودیت مواجه هستند. بنابراین تنها عرصههایی که برای جوانان باقی مانده، همین دانلود کردن و دیدن فیلمهای سینمایی است که این موضوع هم در خوابگاههای دانشجویی رایج است و هم در بیرون. به نظر من، این مسأله تا حدودی به وضعیت فرهنگی جهان هم برمیگردد؛ اما در ایران، به دلیل مسائلی که در عرصههای ورزشی، فرهنگی، شرکت در کنسرتها و عموم فعالیتهایی که جوانان میتوانند در فضای واقعی داشته باشند، وجود دارد، عملا به این سمت میرود که فراغتهای داخل محدودههای خوابگاهی و منازل مرجح باشد و طبیعتا گوش دادن به موسیقی و دیدن فیلم میتواند از عناصر اصلی این موضوع باشد.
چرا فعالیتهای اجتماعی رسمی و نیمهرسمی مثل تشکلها، انجمنهای علمی و... نسبت به قبل کاهش یافته و جمعیتهای رسمی یا نشستهای محفلی و گعدهها جای آن را گرفتهاند؟
کوثری: این سوال به سیاستهای فرهنگی بازمیگردد که به نظرم با وضع موجود سیاستی که مورد توجه جوانان باشد، در هیچیک از سازمانهایی که متولی امر فرهنگ هستند، دیده نمیشود. آن چیزی که بیشتر به چشم میخورد، برخوردهای کنترلی و محدودکننده و نبایدهای گسترده برای جوانان است. بنابراین به نظر من، این سیاستهای موجود سیاستهایی نیستند که بتوانند نیاز به تغییر را بفهمند و برای آنها فکری کنند. در دانشگاهها هم وضع به همین شکل است و میبینید که در حال حاضر بیشترین نیروی دانشگاهها در حوزه فرهنگی به مسائلی اختصاص یافته که بیشتر با کنترل و نظارت و به نوعی محدود کردن دانشجویان مرتبط هستند و فعالیت فرهنگی یا سیاست فرهنگی که موافق وضع جدید جوانان و علایق و خواستههای ایشان باشد، چندان وجود ندارد. بنابراین من فکر میکنم که جوانان و دانشجویان در جهان دومی زندگی میکنند که مسئولان دانشگاهی و غیردانشگاهی یا نمیتوانند آنها را ببینند یا نمیخواهند که ببینند. بههرحال این شکاف و جدایی گسترده است و روز به روز هم گستردهتر میشود.
/ انتهای پیام /