گروه دین و اندیشه «سدید»؛ شهید قاسم سلیمانی را بیشتر بهعنوان فرماندهای نظامی میشناسیم، اما رهبر انقلاب از “غلبه نرمافزاری” بهعنوان انتقام اصلی شهادت او سخن گفتند. این تعبیر، دریچهای نو به ابعاد شخصیتی سرداری است که توانست فراتر از مرزهای نظامی، الگویی جدید از رهبری و مدیریت در تراز انقلاب اسلامی را ارائه دهد. متن پیش رو ماحصل گفتاری از حجتالاسلاموالمسلمین علی محمدی رئیس مؤسسه؛ «مطالعات علوم نوین اسلامی» قم است که در آن تلاش دارد تا وجه نرمافزاری شهید سلیمانی را برجسته کند.
شاگرد مکتب امام؛ فراتر از یک فرمانده نظامی
چرا باید در سوگ یک فرمانده میدانی و نظامی که در سختترین عرصه مقابله تمدنی حضور داشت، رهبر انقلاب از غلبه نرمافزاری سخن بگویند؟ این سخن در نگاه نخست بیتناسب مینمود. یکی از تأملات این بود که چگونه میتوان در سختترین لایه درگیری تمدنی، احساس کنید نمایندهای دارید که جنس انتقام آن نرمافزاری است.
دو سخن از رهبر انقلاب درباره شهید سلیمانی وجود دارد که به نظر من نیازمند تأمل عمیقتری است. نخست این فرمایش که “شهید سلیمانی، شاگرد واقعی مکتب امام خمینی (ره) بود”؛ سخنی که با گذر زمان، معنای عمیقتر و درخشانتری برای من پیدا کرد. دوم، هنگامی که ایشان در تبیین انتقام شهادت سردار سلیمانی، پس از آن واقعه عظیم تشییعهای با شکوه و جریان بزرگی که گویی خون ملت ایران را به جوش آورده بود فرمودند: “ما با این تشییعجنازه سیلی اول را زدیم، اما سیلی اصلی غلبه نرمافزاری بر هیمنه پوچ استکبار است. ”
این کلیدواژه “غلبه نرمافزاری” برای من بسیار تأملبرانگیز بود. چرا باید در سوگ یک فرمانده میدانی و نظامی که در سختترین عرصه مقابله تمدنی حضور داشت، رهبر انقلاب از غلبه نرمافزاری سخن بگویند؟ این سخن در نگاه نخست بیتناسب مینمود. یکی از تأملات این بود که چگونه میتوان در سختترین لایه درگیری تمدنی، احساس کنید نمایندهای دارید که جنس انتقام آن نرمافزاری است. بالاخره میان انتقام و آن واقعه تناسبی وجود دارد، لذا سخنگفتن از غلبه نرمافزاری در یک رویارویی سخت، ما را به تأمل بیشتر وامیدارد.
بنابراین، سؤال ما برای اندیشیدن این شد که با شهید سلیمانی چه اتفاقی افتاد که انتقام ایشان غلبه نرمافزاری بر هیمنه پوچ استکبار شد؟ من تصور میکنم امروز بیش از پیش آشکار شده است که حاجقاسم صرفاً حامل یک درگیری سخت در لایههای نظامی نبود، بلکه متضمن نرمافزاری از انقلاب اسلامی بود که رهبری نیز سال گذشته مجدداً بر آن تأکید کردند.
برای پاسخ به پرسش پیشین ابتدا میخواهم مقدمه را طرح کنم تا سپس با استفاده از آن بتوان جواب مشخصی را برای آن پرسش تدارک دید. به نظر میرسد آنچه غلبه نرمافزاری را بسیار برجسته و جدی میکند و شاید مانع اصلی در مسیر حرکت انقلاب اسلامی و از بزرگترین موانع ایجاد شده توسط جریان استکبار در مقابل حرکت انقلاب اسلامی است، ایجاد دوگانههای نادرست و مغالطههای مفهومی است. همانطور که رهبری نیز بارها در تبیین جمهوری اسلامی و اندیشه نوین انقلاب اسلامی به آن اشاره کردهاند. ایشان در تشریح حرکت انقلاب اسلامی و نسبت آن با جریان بیداری منطقه، هنگام ارائه تجربه انقلاب اسلامی، به تبیین این دوگانهها پرداخته و تأکید میکنند که نباید از این دوگانهها هراسید و باید در مقابل آنها ایستاد.
به نظر میرسد آنچه غلبه نرمافزاری را بسیار برجسته و جدی میکند و شاید مانع اصلی در مسیر حرکت انقلاب اسلامی و از بزرگترین موانع ایجاد شده توسط جریان استکبار در مقابل حرکت انقلاب اسلامی است، ایجاد دوگانههای نادرست و مغالطههای مفهومی است. همانطور که رهبری نیز بارها در تبیین جمهوری اسلامی و اندیشه نوین انقلاب اسلامی به آن اشاره کردهاند.
ما با انقلاب اسلامی در برابر این دوگانههای ساختگی ایستادگی کردیم. در مقابل این ادعا که باید میان رفاه و عدالت یکی را انتخاب کنیم - یا باید به دنبال رفاه باشیم و از عدالت چشمپوشی کنیم، یا اگر عدالت میخواهیم باید از رفاه و پیشرفت اقتصادی صرفنظر کنیم - مقاومت کردیم و این دوگانه را نپذیرفتیم. همچنین از دوگانه “حاکمیت الهی یا حاکمیت مردم” عبور کردیم و زیر بار آن نرفتیم.
رهبری تلاش میکنند در منطقه تبیین کنند که چگونه شما را در دوگانه “اسلام سازگار” و “اسلام خشن” قرار میدهند، در حالی که انقلاب اسلامی هیچیک از این دو نیست و باید این دوگانه را شکست و فضای جدیدی ایجاد کرد.
دوگانههای ساختگی را باید شکست!
یکی از مهمترین مغالطههایی که در دنیای مدرن شکلگرفته، مسئله تفکیک در شخصیتهاست. در تبیین مفهوم تفکیک، باید گفت یکی از مهمترین تحولاتی که در تمدن غرب رخ داد - که ریشه در اندیشههای طراحان و معماران اصلی دنیای جدید در قرون هفدهم و هجدهم دارد - ایجاد نوعی تعلیق و وابستگی عمومی است. بهگونهای که هیچکس نتواند مستقلاً قدرتمند باشد و همه باید به نحوی به یکدیگر وابسته شوند، بهطوری که هیچکس نتواند بهعنوان یک نیروی آزاد اجتماعی عمل کند و همه باید در حدی محدود شوند که توان حرکت مستقل در مقابل طرح کلی جامعه را نداشته باشند.
این رویکرد در سطح حاکمیتی به تفکیک قوا تبدیل میشود که در حقوق اساسی به معنای ایجاد نوعی وابستگی و تعادل میان قواست، بهگونهای که هیچ قوهای نتواند مستقلاً عمل کند. در حوزه اقتصاد، این مسئله با تقسیم کار گره میخورد که بهاندازه خود نظام سرمایهداری اهمیت دارد، زیرا بهنوعی انسانها را کوچک میکند، به نحوی انسانها را محدود میکند که مانع حرکت مستقل آنها شود.
ما با انقلاب اسلامی در برابر این دوگانههای ساختگی ایستادگی کردیم. در مقابل این ادعا که باید میان رفاه و عدالت یکی را انتخاب کنیم - یا باید به دنبال رفاه باشیم و از عدالت چشمپوشی کنیم، یا اگر عدالت میخواهیم باید از رفاه و پیشرفت اقتصادی صرفنظر کنیم - مقاومت کردیم و این دوگانه را نپذیرفتیم.
در فضای علمی و نخبگانی، این مسئله به شکل تخصصگرایی تجلی مییابد. متخصص هرگز نمیتواند یک حرکت عمومی ایجاد کند، زیرا همواره تنها به یک جنبه از مسئله مینگرد و در اظهارنظر باید دیدگاه دیگران را نیز لحاظ کند. این محدودیت در ساختارهایی مانند هیئتعلمی و دانشگاه توسط پایهریزی شده و فرد در درون آن کنترل میشود. این مسئله هنگامی که در تیپشناسی کارگزاران سرریز میشود، به تفکیک سهلایه از یکدیگر منجر خواهد شد. برای مثال، در بررسی شخصیتی مانند مالکاشتر، سه ویژگی اساسی مشاهده میشود؛ این شخصیت از قدرت نظامی چشمگیری برخوردار است؛ فرماندهی قدرتمند با توانایی تصمیمگیری و درک عمیق از لحظات بحرانی و حساس است. قدرت دستور و فرماندهی دارد. در عین حال، هنگامی که مذاکرات ناعادلانهای صورت میگیرد و حضرت امیر میخواهند نمایندهای برای دیپلماسی بفرستند، مالکاشتر معرفی میشود. مالک در این صحنه اموری را سیاسی میکرد، او جانهایی را بر میانگیخت. او فراتر از شجاعت صرف، توانایی سیاستورزی و برانگیختن روحها را داشت.
سلیمانی، الگوی رهبری مبتنی بر کرامت انسانی
در سال ۹۸، رهبری در جمع مردم قم، چند ماه پس از شهادت حاجقاسم، سخن مهمی را مطرح کردند. ایشان فرمودند که؛ حاجقاسم هم صاحب قدرت نظامی بود، هم فرمانده بود، هم اهل تدبیر و هم شجاعت داشت؛ ترکیب این ویژگیها شخصیت حاجقاسم را شکل میداد. این توانمندی تا حدی بود که در مسائل حساس منطقهای، او میتوانست حتی با شخصیتی مانند پوتین مذاکره کند. مبارزه با تفکیکهای بیدلیل ـ تفکیک میدان و دیپلماسی، نظامی گری و سیاست ورزی – درباره شخصیتی همچون شهید سلیمانی، برگ برنده یا همان غلبه نرمافزاری ماست؛ مبارزه با تفکیکها و داشتن شخصیتی که در هر عرصهای میتواند تحولآفرین باشد. به نظر من، اگر بپرسند مهمترین نرمافزار انقلاب اسلامی در مقابل تمدن غرب - که در دوگانه پیشرفت و توسعه توسط رهبری عنوان شده - چیست، باید به عبارت ایشان در بیانیه اشاره کرد که “انقلاب اسلامی، اراده ملی یا عمومی را که جانمایه پیشرفت همهجانبه است، در کانون مدیریت کشور قرار میدهد. ”
متخصص هرگز نمیتواند یک حرکت عمومی ایجاد کند، زیرا همواره تنها به یک جنبه از مسئله مینگرد و در اظهارنظر باید دیدگاه دیگران را نیز لحاظ کند. این محدودیت در ساختارهایی مانند هیئتعلمی و دانشگاه توسط پایهریزی شده و فرد در درون آن کنترل میشود.
حاجقاسم شخصیتی است که هر کجا حضور مییابد، چنان دیگران را برمیانگیزد و احیا میکند که هر کس احساس فرماندهی میکند. حالا در این مجال جملهای میخواهم بیان کنم که شاید برخی آن را نپسندند. من شخصاً مقتدی صدر را تحسین میکنم، زیرا معتقدم وقتی به انسانها عظمت میبخشید، رفتارشان متحول میشود، گونه دیگری رفتار میکنند. حتی اگر در چارچوب عربی خود بایستد، این خودِ اوست که تصمیم میگیرد، باید توجه کنیم ما کسانی را نمیخواهیم که اصطلاحاً آدم نظام باشند. وقتی به انسانها جایگاه و کرامت میدهید، آنها صرفاً مطیع نمیشوند، دیگر همچون یک موم خام در دست شما قرار نمیگیرند و خودشان منشأ تصمیم و تدبیر برای همه هستند.
ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که بگوییم ما طرحی داریم و در این طرح همه بیچونوچرا از ما پیروی کنند. حتی در مسئله حجاب، وقتی جوانی در مقابل ما میایستد، روسری از سر بر میدارد و خطر میپذیرد، ـ قطعاً تحریککنندگان و کسانی که در پشتصحنه برنامهریزی میکنند مدنظر نیست ـ این ذات انقلابی اوست، جنس او دقیقاً همان جنس خود انقلاب اسلامی است. جنس کنشگری معترضانه و تغییر خواهانه که البته ما با این مصداق همراه نیستیم. اما نفس این کنشگری برای برنامهریزی مهم است. نوع گفتوگو با چنین افرادی متفاوت است و این بزرگی او گاه هزینهساز میشود. حتی به یاغیگری میانجامد و اتفاقاً این یاغیگری محصول همان پرورش است.
شهید سلیمانی با رویکرد خود، انسانها را بزرگ میکرد و آنها را به صحنه میآورد. این غلبه نرمافزاری در چنین شخصیتهایی تجلی مییابد. باید بیندیشیم که پیروی از مکتب امام چه دستاوردهای دیگری میتواند برای ما به همراه داشته باشد؟
در جمعبندی میتوان گفت، ما باید تمام تقسیمبندیها را بر اساس مبانی خود بازنگری کنیم. در نگاه امام خمینی (ره)، سیاست با حکومت بر قلوب آغاز میشود و مهمترین ابزار آن اقناع است، در حالی که در جریان مقابل، حکومت بر ابدان اولویت دارد. نگاه امنیتی-نظامی حاجقاسم، ثمره آن کنترل نیست، بلکه نتیجه آن آزادسازی است. این امری بسیار پر ریسک است. باید خانه را در دامنه آتشفشان بنا کنیم. سیاستورزی و برانگیختن دیگران، گرچه ما را با انسانهای پرهزینه مواجه میکند، اما برای دستیابی به اهداف بزرگ باید این هزینه را پذیرفت.
/انتهای پیام/