گزارشی از سلسله‌نشست‌های «دهه مکتب مقاومت»؛

روایت استادان از آینده جریان مقاومت

روایت استادان از آینده جریان مقاومت
دانشگاه آزاد اسلامی در دهه مکتب مقاومت، از ۹ دی تا سالگرد قیام ۱۹ دی، میزبان سلسله نشست‌های علمی-تبیینی با هدف تبیین مفاهیم مکتب مقاومت است. در این نشست‌ها که با مشارکت استادان، دانشجویان و پژوهشگران برگزار می‌شود، بر تقویت روحیه استکبارستیزی، گرامیداشت یاد شهدای مقاومت و نقش خودباوری در جامعه تأکید شده است.

به گزارش «سدید»؛ چند سالی می‌شود که دانشگاه آزاد در یک ابتکار جدید، سلسله‌نشست‌هایی را ویژه «دهه مکتب مقاومت» برگزار می‌کند. دهه‌ای که از نهم دی ماه مصادف با حماسه 9 دی آغاز و با سالگرد قیام 19 دی مردم قم نیز تمام می‌شود. این نشست‌های علمی-تبیینی در همین بازه زمانی توسط مرکز فرهنگی دانشگاهی امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی برگزار می‌شود. در اولین نشست از سلسله‌نشست‌های گرامیداشت دهه مکتب مقاومت حبیب‌اله گل‌محمدی، رئیس مرکز فرهنگی دانشگاهی امام خمینی(ره) گفت: «تاریخ انقلاب اسلامی در دی‌ ماه ثبت‌کننده رخداد‌های مهم و تاریخ‌سازی است که اثرات آن‌ها برای سال‌های پس از آن وقایع نیز پابرجاست. از ۹ دی تا ۱۹ دی، ۳ اتفاق مهم رخ داده است. 9 دی‌ماه روز خروش ملت ایران برای کنار گذاشتن فتنه‌ای است که در سال ۱۳۸۸ مجموعه جریانات بیرونی و داخلی علیه نظام و کشور طراحی کرده بودند.

در آن روز حضور مردم در دفاع از «حاکمیت مردم» و «حاکمیت الهی» که دو رکن اساسی انقلاب اسلامی در نظام جمهوری اسلامی به شمار می‌آیند، این فتنه را خنثی کرد.» او اضافه کرد: «‌۹ دی درحالی رقم خورد که فتنه‌گران داخلی با هدایتگری جریان غرب‌گرا به دنبال القای تقلب در انتخابات بودند تا به‌زعم خویش با اتهام‌زنی بزرگ به نظام جمهوری اسلامی ایران حاکمیت مردم و حاکمیت الهی در نظام اسلامی را زیر سؤال ببرند تا هویت ملی را دستخوش تغییرات اساسی ساخته و در‌نهایت وابسته به غرب سازند.» گل‌محمدی تأکید کرد: «تاریخ از این‌گونه رفتار‌ها بسیار به خود دیده که افرادی با پیشینه‌ای به‌ظاهر انقلابی وقتی در استعلای خود قرار گرفتند با طغیانگری امیال و آرزو‌های قدرت‌محوری، موجب ایجاد شکاف در جامعه و تسلط بر قدرت شدند. سران فتنه بدون توجه به استعلای خداوندی، و با رجوع به استعلای خودخواهی انسانی که در آن غریزه حکمرانی می‌کند و عقل در گرو استعلای انسان‌محور گرفتار می‌شود، به دنبال قرار دادن جامعه در فضای آشوب و اغتشاش و قتل و غارت بودند تا به مقصود طمع‌ورزانه و قدرت‌طلبی خویش دست یابند و فتنه 1388 را رقم زدند.» رئیس مرکز فرهنگی دانشگاهی امام خمینی(ره) تصریح کرد: «اما مردم ایران که همیشه در طول تاریخ در مواقع حساس و خطرآفرین با تمسک به استعلای خدامحوری خود، تصمیم سرنوشت‌ساز و درست را برای مقابله با این‌گونه جریان‌های فکری‌التقاطی گرفته‌اند، با پشتیبانی از آرای خود یعنی حاکمیت مردم و مشروعیت بخشیدن به حاکمیت الهی، از نظام جمهوری اسلامی در ۹ دی‌ماه ۱۳۸۸ دفاع مستحکمی کردند.»

مشروح صحبت‌های مطرح‌شده سه نشست از این سلسله‌نشست‌ها را در ادامه از نظر می‌گذرانید. 

 

در آستانه تصاعد بحران‌ها نیاز به همبستگی و مقاومت داریم

اولین نشست از سلسله نشست‌های گرامیداشت دهه مکتب مقاومت روز یکشنبه 9 دی با سخنرانی ابراهیم متقی، رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران با عنوان جنوب جهانی و راهبرد هسته‌ای و آینده مقاومت و با حضور اساتید درس اندیشه‌های امامین انقلاب اسلامی و وصیت‌نامه حضرت امام خمینی(ره) به‌صورت حضوری و مجازی برگزار شد. مشروح آن را در ادامه می‌خوانید. 

مفهوم جنوب جهانی یک دهه در ادبیات سیاسی و بین‌المللی رایج بوده است و جایگاه کشور‌هایی همانند ایران در حوزه جنوب جهانی قرار دارد. در کتاب‌های درسی، جهان را تقسیم کرده بودند به شمال و جنوب. جهان دوگانه‌ای بود از مرکز و پیرامون. نظریه مرکز-پیرامون نهایتاً توسط والرشتاین تکامل یافت. در مفهوم جنوب جهانی این واقعیت وجود دارد که فضای جدیدی از تحول تکنولوژیک و اقتصادی به وجود آمده و این امر کشور‌های طردشده‌ای را به وجود می‌آورد و شکل می‌دهد که برای بقای خودشان چاره‌ای جز ادغام در اقتصاد جهانی نمی‌بینند. 

فرانتس فانون در کتاب «دوزخیان روی زمین» ویژگی‌های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی کشور‌هایی که در جنوب جهانی‌اند برمی‌شمارد. او ویژگی‌های اصلی جنوب جهانی را چنین می‌خواند که از آزادی عمل برخوردارند اما محدودیت دارند. جنوب جهانی می‌تواند موقعیت خود را بازتولید کند یا خیر؟ محدودیت‌های زیادی نیز از طرف دیگران اعمال می‌شود. ایران، انقلابی و رادیکال است ولی می‌خواهد وضع موجود را تغییر دهد. از طرفی ایران تحریم شده و توسط رژیم‌های بین‌المللی با کنوانسیون‌های بین‌المللی محدود شده است. می‌توانیم بگوییم که ایران در شرایط جنوب جهانی است. ایران اگر به سلاح هسته‌ای دست پیدا کند می‌تواند موازنه قدرت را در محیط منطقه‌ای و بین‌المللی تغییر دهد. اما ایران به دلیل دکترین هسته‌ای و تهدیدات آمریکایی‌ها وارد این شرایط نشد. در برخی موضوعات تفاوتی نمی‌کند چه کسی در قدرت قرار می‌گیرد. بخش عمده‌ای از سیاست‌های خارجی آمریکا در فضای تداوم قرار داشته و ثابت است. بخشی از سیاست‌های خارجی آمریکا مثل کوه یخ است اما برخی دیگر بنیادین است. آمریکایی‌ها تفکر کنترل و اداره امور جهانی را دارند. اقتصاد و تکنولوژی قوی دارند. فضای ارتباطی بسیار قوی و قابلیت‌های لازم برای اینکه بتوانند جریان‌سازی کرده و با جریان‌های مخالف مقابله کنند را دارند. اگر نگاه کنید در مسئله داعش و تحریرالشام دست آمریکا در بسیاری از جریان‌ها دیده می‌شود. کشور‌ها یا جریان‌هایی که در وضعیت گریز از مرکز قرار می‌گیرند آمریکا با آن‌ها مقابله می‌کند. خلیل‌زاده، حکمتیار، بن‌لادن در یک دانشکده آمریکایی در دهه ۱۹۷۰ تحصیل می‌کردند. بحثی که امروزه وجود دارد این است که در جنوب جهانی کشور‌هایی هستند که ایفای نقش می‌کنند و تا زمانی که بخش مکمل قدرت بزرگ جهانی باشند و با این قدرت ارتباط داشته باشند از حمایت آن برخوردارند. جولانی نمونه کاملی از این جریان است. سؤال این است که آیا جنوب جهانی همگی در یک وضعیت قرار دارند؟ پاسخ: به‌هیچ‌وجه. آیا شمال جهانی هم در یک وضعیت قرار دارند؟ پاسخ باز هم به هیچ‌وجه است. 

شمال جهانی در درون خود یک بخش مرکزی داشته و یک بخش پیرامونی. آن‌ها علاقه دارند ایران را در جنوب جهانی پیرامون قرار دهند. ایران اگر در مرکز جنوب جهانی باشد بسیار پرمخاطره است. ایران برای بقای خود باید چه نقشی را ایفا کند؟ 

اگر ایران در فضایی قرار گیرد که بازیگر مهمی در مرکز جنوب جهانی باشد امکان کنش تعاملی با آن کاهش می‌یابد. امروز این ابهام وجود دارد که در آینده می‌خواهیم در وضعیت تغییریافته قرار گیریم یا نه؟ این را جنوب جهانی تعیین نمی‌کند بلکه مربوط به شمال جهانی است. پس بحث امروزی که داریم این است که در فضای جنوب جهانی چه باید بکنیم؟ 

برای اینکه بدانیم باید چه کنیم به چند اصل باید توجه کرد. اصل اول: بقاست. حضرت امام می‌فرمایند حفظ نظام سیاسی اوجب واجبات است. اینجا بحث بقاست. قیمت افسارگسیخته دلار و تورم منجر به شکسته شدن ستون فقرات یک کشور می‌شود. بحران ۱۴۰۱ ناشی از تورم و یک مسئله فرهنگی اجتماعی بود. متأسفانه امروز با تهدیدهای تراکمی روبه‌رو‌ییم. تهدیدهایی که قابل مدیریت است اما نباید زمینه را برای ظهور شکاف‌های متراکم ایجاد کرد زیرا منجر به افزایش چالش‌های ما خواهند شد. جامعه همانند بدن انسان است. اگر بدن ضعیف شود ویروس‌ها تکثیر و رشد خواهد کرد. ضعف سیستم ایمنی بدن به منزله باز کردن در زندان‌ها به روی ویروس‌هاست. جدال‌هایی که امروز هم می‌بینیم در سطح جامعه و در سطح مدیران، استحکام ساخت سیاسی را با چالش‌هایی روبه‌رو می‌کند. مقام‌معظم‌رهبری راهکار مهمی فرمودند که موفقیت آقای پزشکیان موفقیت همه است و شکست ایشان شکست همه است. لذا وفاق امروزه اهمیت بسیار زیادی دارد. اگر شکاف‌ها متراکم شوند بحران‌سازند و این در حالی است که ما با آسیب‌های بین‌المللی نیز روبه‌روییم. 

آنچه تا به حال ما را به لحاظ نسبی حفظ کرده است ساخت سیاسی در وضعیت بقاست. امروز بیش از ۵ میلیون نفر حقوق‌بگیرند. تورمی که در کشور است ناشی از کاهش غلظت ارزش کالا‌های مبادله‌ای است. کسی که کالایی را عرضه می‌کند به دلیل رشد قیمت‌ها به اصطلاح در شیر آب می‌بندد. تورم هم شبیه همین است. یعنی ارزش کالا‌های مبادله‌ای کاهش غلظت پیدا می‌کند. اما باز همین که این شیر وجود دارد جای شکرش باقی است. 

مؤلفه‌ای که امروزه در فضای کشور برقرار است و عامل بقاست دین و مذهب و ملی‌گرایی است. این دو عامل باعث بقای ساخت سیاسی کشور است. اما امروز می‌بینیم نشانه‌های مذهبی و هم ملی‌گرایی تضعیف شده است. این ادعای بنده هم ناشی از مشاهده موردی است و هم مبتنی بر پژوهش‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در باب ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان است. امروزه اعتماد، خوشبینی، تعلق به کشور و حتی اعتقاد تضعیف شده است. 

با مطالعه کتاب «بیگانه» آلبر کامو به قالب‌های ذهنی یک شخص بیگانه واقف می‌شویم. برای فرد بیگانه فرقی ندارد که اعدامش کنند. پدر و مادرش را به اسارت ببرند. فرزندانش از بین برود. نوعی بی‌تفاوتی مبتنی بر بیگانگی برای او به وجود می‌آید. در این حالت فرد به خودش هم تعلق ندارد چه برسد به دیگری. در این شرایط ممکن است تهدیداتی که غربی‌ها به دنبالش هستند اعمال شود و چالش‌هایی برای ساخت سیاسی اجتماعی کشور به وجود آید. بنابراین باید در وضعیت فعلی باید انسجام را حفظ کنیم. این انسجام چگونه حاصل می‌شود؟ باید تلاش کنیم شکل‌گیری تفاوت و تعارض و جدال بین گروه‌های اجتماعی کاهش یابد. 

اگر مخرج یک کسر یک باشد به همه اعداد قابل تقسیم است. اگر دو باشد به ۵۰ درصد اعداد قابل تقسیم است. اگر ۳ باشد ۳۳ درصد و اگر ۱۷ باشد چه؟ امروز نیازمند انسجامیم. زیرا تهدیدهای داخلی و خارجی متعددی وجود دارد. می‌توان گفت یک کنسرسیوم ضدامنیتی علیه ایران وجود دارد. 

بایستی اصول زیر را برای راهبری در نظر بگیریم. اصل اول: هوشیاری اطلاعاتی و امنیتی. اصل دوم: دقت نظر در درک راهبردی. اصل سوم: کنش تعاملی. اصل چهارم: تدبیر. یعنی برای هر مسئله جدیدی باید یک حرف جدید داشته باشیم. پنجم: بصیرت؛ یعنی عقلانیت. عقلانیت و بصیرت برای زمامداران واجب است. کسانی که بصیرت دارند مانند شطرنج‌باز ماهری هستند که ۵ حرکت بعدی را نیز در نظر می‌گیرد. بقا بدون بصیرت و عقلانیت حاصل نمی‌شود. نمونه‌اش بصیرت در انجام وعده صادق ۳ است. ثم ماذا‌های بعد از آن باید در نظر گرفت. اصل ششم: اقتداریابی مرکزیت حکومت. رهبری امروز مانند نخ تسبیح است و باید اقتدار این مرکزیت حفظ شود. در وضعیت جدال فعلی لازم است به حمایت سازنده و انگاره اثباتی توجه کرد. حمایت سازنده کنشی است مبتنی بر طرح و برنامه و انگاره اثباتی صرفاً رویکرد انتقادی نیست و رویکرد ایجابی است. با انگاره اثباتی به‌عنوان مثال سه چالش داریم. اما راه‌حل‌هایی ارائه دهیم که چه کنیم از آن‌ها عبور کنیم. مقاومت در فضای فعلی به این معناست که باید از درون آغاز کنیم. ساخت سیاسی اجتماعی‌مان در دوره موجود نیاز به تدبیر و بصیرت و مقاومت از درون دارد. در پایان جلسه این نکته را عرض کنیم که در آستانه تصاعد بحران‌هاییم و نیاز به انسجام، همبستگی و مقاومت داریم. مقاومت و حفظ نظام سیاسی اوجب واجبات است. 

ادعای تضعیف شدن بازدارندگی ایران بی‌معناست‌

دومین نشست از سلسله‌نشست‌های دهه مکتب مقاومت با عنوان «‌نظم منطقه‌ای غرب آسیا»‌ پس از تحولات اخیر با سخنرانی‌‌ کیهان برزگر، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه آزاد واحد علوم‌و‌تحقیقات تهران، سه‌شنبه ۱۱ دی ماه ۱۴۰۳ با حضور ۴۰۰ نفر از اساتید درس اندیشه‌های امامین انقلاب اسلامی و وصیت‌نامه حضرت امام خمینی(ره) به صورت حضوری و مجازی در سالن علامه طباطبایی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم‌و‌تحقیقات برگزار شد. مشروح سخنان استاد مدعو این نشست را در ادامه از نظر می‌گذرانید.

تحولات منطقه بسیار سریع و غیرمنتظره است. اما باید توجه داشت که این تحولات به همان سرعتی که تغییرات جدیدی حاصل می‌کنند، به همان سرعت هم ممکن است به شکل دیگری برگردند. آنگونه که تصور می‌رود، ترکیه، آمریکا و اسرائیل الزاما برنده این تحولات نیستند، زیرا مسائل منطقه‌ای بسیار پویا و سیال است و نوع نگاه مردم به شدت در حال تغییر است. ملی‌گرایی و آمریکاستیزی دو نگرشی است که در حال تقویت شدن در منطقه است. در تحولات اخیر سوریه، بشار اسد به این نتیجه رسید که نیروهایش به او وفادار نمی‌مانند و نگران از ترور خود هم بود. از سوی دیگر، وضعیت بد اقتصادی و عدم اصلاحات سیاسی و پذیرش مخالفان در ساختار قدرت کشور هم مزید بر علت شد. در ایجاد تحولات سریع در سوریه چندین عامل نقش دارند.

ناامیدی مردم از شیوه حکمرانی اسد، کارگردانی عوامل خارجی و استفاده از خلأ قدرت عواملی هستند که در ایجاد تغییرات اجتماعی-سیاسی بسیار موثرند. این را هم باید بدانیم که هر کشوری بر اساس منافع خودش عمل می‌کند. بنابراین نکته اولی که اشاره کردم، غیرقابل پیش‌بینی بودن تحولات است. تحولات منطقه با عملیات طوفان الاقصی آغاز شد. رژیم اسرائیل به‌اصطلاح به دنبال یک نظم نوین منطقه‌ای است، اما اینطور نیست که به سادگی بتواند به اهداف خود برسد. سقوط اسد در این تحولات نقطه‌عطفی برای این رژیم محسوب می‌شود، چون تصور می‌کند که نقطه اتصال محور مقاومت یعنی سوریه دیگر کارآیی لازم را ندارد. اما گروه حاکمی که در سوریه قدرت گرفته است، ماهیت تروریستی دارد و پیش‌بینی می‌شود که این حکومت پس از تثبیت قدرت و برای برآورده کردن انتظارات ملی و ایدئولوژیک، جهت حرکت و ضدیتش به سمت اسرائیل خواهد بود.

به ویژه که رژیم اسرائیل با سوءاستفاده از وضعیت هرج‌و‌مرج داخلی به اشغال برخی از سرزمین‌های سوریه در بلندی‌های جولان روی آورد. جبهه النصره، تحریرالشام، داعش و از این قبیل گروه‌های تندرویی هستند که به لحاظ ایدئولوژیک اساساً با تفکر یهود-صهیونیستی در ضدیتند. جهان‌بینی آنها نسبت به حرکت‌های اسلامی متفاوت با دیدگاه اسرائیل در نظم نوین منطقه‌ای است. اسرائیل از این اتفاق نه‌تنها خوشحال نیست، بلکه شدیداً احساس خطر هم می‌کند. هم اکنون تنها نظاره‌گر تحولات در سوریه است.

ترکیه در حال حاضر خوشحال است که نفوذ خود را در سوریه تقویت کرده است. اما همین بلایی که قرار است سر اسرائیل بیاید، سر ترک‌ها نیز خواهد آمد. ترک‌ها همواره گله می‌کردند که ما نیروی نیابتی جدی در منطقه نداریم و تحریرالشام را علم کردند. عواقب این اتفاق برای ترک‌ها بسیار زیاد خواهد بود. بی‌شک بین گروه‌های تروریستی فاتح دمشق در چگونگی تقسیم قدرت و هدایت حکمرانی تضاد ایجاد خواهد شد و سناریوهای شورش بین‌گروهی، جنگ داخلی و تجزیه کشور هرچند به صورت غیررسمی کاملاً قابل پیش‌بینی است و هزینه‌های ناامنی و بی‌ثباتی سوریه را ترکیه خواهد داد. به همین شکل، بی‌ثباتی و ناامنی در سوریه و درگیری‌های داخلی به ضرر منافع آمریکا در منطقه خواهد بود. در ماه‌های آینده درگیری‌های درون ساختار قدرت به وجود خواهد آمد. اسد صاحب یک حکومت با ساختار کلاسیک حزبی، نظام امنیتی و ارتش و با نهادهای سیاسی و اجتماعی بود.

تحریرالشام همانند طالبان در افغانستان است که سال‌ها جنگیدند اما نمی‌توانند حکومت بسازند. گروه تحریرالشام پس از اینکه حکومت ایجاد کند، مجبور است با ارتش ملی سوریه کار کند. آیا سرهنگ ارتش سوریه حاضر است با یک تروریست شبه‌نظامی به عنوان فرمانده خود کار کند؟ مسلماً درگیری‌های داخلی در سوریه به وجود خواهد آمد.

در فضای عمومی این سوال مطرح است که کشورمان در سوریه این همه هزینه کرد، اما چرا به‌راحتی سوریه را از دست داد؟ تاثیرات سقوط اسد بر امنیت ملی ما چه خواهد بود؟ چرا جلوی ترکیه را نگرفتیم؟ اما فراتر از این پرسش‌ها، مربوط به تاثیرات سقوط اسد بر امنیت ملی ما، باید متمرکز بر این پرسش شویم که درس‌های سقوط اسد برای منافع کشورمان چیست؟ در سیاست، تصمیم‌گیری‌ها تابع زمان خود است. زمانی ایران به علت فوری بودن تهدید داعش و گروه‌های تروریستی ضد ایران لازم دید که به سرعت وارد عمل شود و به سرکوب آنها بپردازد که در زمان خود یک سیاست موفق بود. اما در روند زمان، شرایط تغییر کرد و رژیم اسد هم تحولات و اصلاحات سیاسی-اجتماعی لازم برای تثبیت حکمرانی خود بعد از سرکوب تروریست‌ها را انجام نداد. به نظر من، اسد از ترور توسط اسرائیل ترسیده بود و نگران بود که عرب‌ها به او کمک اقتصادی نکنند، بنابراین سعی کرد از ایران فاصله بگیرد. حتی در تحولات بعد از طوفان الاقصی هم سکوت کرد و هیچ‌گونه پویایی نداشت و همین یکی از دلایل سقوط او بود.

اما تحولات جدید منطقه‌ای یک درس عمده هم به ما آموخت و آن این است که قدرت بازدارندگی ایران وابسته به منابع قدرت ملی کشور است و نه الزاما نیروهای متحد آن در منطقه. این نکته در بیانات رهبر انقلاب هم آمده است که ما نیروی نیابتی در منطقه نداریم. آنچه که به عنوان جریان مقاومت شناخته می‌شود، نیروهای مستقل مردمی هستند که براساس منافع خود و با حمایت مردم با اشغالگری مقابله می‌کنند. ما هم هرجا احساس ناامنی کنیم، خود به‌طور مستقل وارد می‌شویم. بنابراین طرح این بحث که بازدارندگی ایران تضعیف شده، در اساس بی‌معنا است. بازدارندگی کشورمان به قدرت ژئوپلیتیک، جمعیت و قوه نظامی تدافعی و تهاجمی است که دست نخورده باقی مانده است. کشورها به این راحتی بازدارندگی خود را از دست نمی‌دهند.

بله، این درست است که ایران فرصت‌هایی را از دست داد و در سوریه هزینه زیادی کردیم با این حال، بازدارندگی ایران تضعیف نشده و محور مقاومت نیز همچنان وجود دارد. تحولات جدید به ما می‌آموزد که ما باید منابع اصلی بازدارندگی خود را در مرزهای ملی تجمیع کنیم؛ به این معنا که قدرت دفاعی خود را در مرزهای ملی قابل دفاع دوچندان کرده و در خارج از مرزهای ملی بازدارندگی را به عنوان حلقه تکمیلی تقویت کنیم. شاید لازم باشد یک بازبینی نظری در الگوی بازدارندگی ایجاد کنیم. تاکنون حلقه اول بازدارندگی را در خارج از مرزها تعریف می‌کردیم. اکنون حلقه اول را به مرزهای ملی و قابل دفاع یعنی مقاومت ملی در مرکز بیاوریم و بازدارندگی تکمیلی در خارج از مرزها را با کمک نیروهای متحد در حلقه دوم قرار دهیم. اینگونه هزینه کمتری می‌پردازیم و کنترل سرمایه‌های ملی نظامی و تسلیحاتی هم در اختیار خودمان است.

امروزه رابطه تنگاتنگی بین تکنولوژی و بازدارندگی وجود دارد. این تکنولوژی آمریکایی است که به کمک رژیم اسرائیل آمده است. آمریکایی‌ها جنگ‌های طولانی تجربه کرده‌اند و زمانی تصور می‌کردند که با جنگ‌ها می‌توانند هژمونی جهانی خود را حفظ کنند. بعد از شکست‌های متعدد در منطقه، ازجمله در عراق و افغانستان، به این نتیجه رسیدند که ابزار جنگ همه‌جانبه را کنار بگذارند. اکنون از ابزار تحریم‌ها که هزینه کمتری دارد، در جست‌وجوی حفظ هژمونی خود هستند. در کنار تحریم‌ها، ابزار قدرتمند برتری تکنولوژی را هم در اختیار دارند. حمایت تکنولوژیک آمریکا از رژیم اسرائیل در منطقه، درواقع به منظور تامین منافع آمریکا در حفظ برتری تکنولوژیک در جهان به منظور حفظ هژمونی خود در سیاست جهانی است. در این مسیر، آمریکا اجازه داد رژیم اسرائیل حتی به کشتار مردم بی‌گناه در منطقه ادامه دهد.

نکته بعدی که می‌خواهم عرض کنم این است که اکنون سه دیدگاه در مورد نظم منطقه‌ای وجود دارد: نگاه اول رویکرد کشورهای عربی و حاشیه خلیج فارس در رأس آن عربستان و امارات است که تحت عنوان GCC شناخته می‌شود. در این نگاه، سقوط اسد و کل داستان‌های جنگ‌های اکتبر و محور مقاومت با دید تردید و نگرانی و امید نگریسته می‌شود. همه این تحولات ظرفیت بروز یک موج جدید از بهار عربی را در خود دارد که ممکن است بار دیگر ساختارهای سیاسی و اجتماعی قدرت این کشورها را به چالش بکشد. تصور بفرمایید یک حکومت اسلام‌گرای افراطی در یکی از مهم‌ترین پایتخت‌های جهان عرب یعنی دمشق می‌تواند یک کابوس شبانه برای حکومت‌های محافظه‌کار منطقه باشد. نگاه دوم دیدگاه اسرائیلی است.

در این نگاه، نظم نوین منطقه‌ای به سرکردگی اسرائیل بدون محور مقاومت و همکاری کشورهای عربی تشکیل شود. اما چنین نظمی با خوی زیاده‌خواهی سرزمینی اسرائیل و نادیده گرفتن تاریخی حقوق فلسطینی‌ها و سایر اعراب، مطمئناً به تضاد بین کشورهای عربی و اسرائیل منجر می‌شود. دیدگاه سوم به نظم منطقه‌ای نگاه جمهوری اسلامی ایران از طریق تقویت و بازتعریف کارآمدی محورهای مقاومت است. ما می‌توانیم جایگاه محور مقاومت را بازبینی کرده و نظم ایرانی مورد نظر را همچنان برای منطقه تعریف کنیم. این سوال مهم مطرح است که آیا نیروهای مقاومت مثل سابق قدرت بازدارندگی برای ایران دارند یا خیر؟ آنها حتماً دارند، اما به نظرم ایران باید خط اصلی بازدارندگی را در مقاومت ملی مرزهای قابل دفاع خود تعریف کرده و امتداد آن را به خارج از مرزها سوق دهد.

درنهایت، منازعه اصلی در منطقه بین ایران و آمریکاست. اسرائیل بدون حمایت از آمریکا جرئت نمی‌کند وارد این حوزه‌ها شود. تاریخ نشان داده است آمریکا با کشورهایی که ادعای قدرت منطقه‌ای دارند، کنش‌های سختگیرانه دارد. این خود منطق ژئواستراتژیک خاص خود را دارد. از طرف دیگر، ایران و آمریکا زمانی باید وارد مذاکره شوند که نوعی برابری سیاسی بین آنها وجود داشته باشد. تجربه نشان داده است دولت‌های تمدنی همچون ایران از مواضع ملی خود عقب‌نشینی نمی‌کنند، چون صاحب قدرت ژئوپلیتیک، تاریخ، هویت، ایدئولوژی و... هستند. 

 

مقاومت فرصتی برای الگوسازی و هویت‌بخشی است

سومین نشست از سلسله‌نشست‌های دهه مکتب مقاومت با عنوان «مقاومت یا سازش؟ هزینه یا فایده» با سخنرانی ابراهیم عزیزی، نماینده مجلس و رئیس کمیسیون امنیت ملی سه‌شنبه ۱۱ دی‌ماه در سالن علامه طباطبایی دانشگاه آزاد واحد علوم‌وتحقیقات همزمان به‌صورت حضوری و مجازی برگزار شد. او در مباحث خود را در دو بخش تعریف و تفسیر و تحلیل مفهوم مقاومت و در بخش دوم به تحولات منطقه‌ای اشاره کرد که در ادامه می‌خوانید. 

مقاومت امری اعتقادی و دینی است و جزء آموزه‌های قرآنی ماست. امر مقاومت امر پروردگار است که می‌فرماید استقامت کنید. در برداشت اولیه از این مفهوم باید بپذیریم که مقاومت امر تکلیفی و شرعی ماست و یک تاکتیک نیست بلکه یک راهبرد است.  این استراتژی برای نجات بشریت و تحقق اندیشه‌های ناب قرآنی است. مقاومت در چهارچوب اندیشه‌های اسلامی و راهبردی ما تعریف می‌شود و صرفاً یک تاکتیک نیست. یک مکتب و یک آرمان است. مقاومت تنها راه مبارزه با سلطه است. یک فرمول و یک فرصت است. مقاومت یک فرصت برای الگوسازی و هویت‌بخشی است. مقاومت ظرفیت مهمی برای هویت‌بخشی فرد مسلمان است. در بحث تحولات منطقه‌ای اخیر صورتبندی‌های جدیدی در غرب آسیا را شاهد هستیم و آنچه در حال وقوع با هزینه‌های زیاد است این است که نظام‌های تک‌قطبی جای خود را به نظام‌های چندقطبی می‌دهند. ممکن است بگوییم عراق، سوریه، افغانستان و... به این وضع درآمده‌اند، اما با این حال مشاهده می‌شود و باید بپذیریم که امروز منطقه در مسیری حرکت می‌کند که صورت‌بندی‌های جدیدی شکل خواهد گرفت.

معماری جدید با رویکرد قدرت‌سازی و قدرت‌یابی محور مقاومت رخ می‌نماید و قدرت‌های جدیدی در حال ظهور و بروز‌ند. نباید قدرت چین و شرق اروپا را نادیده بگیریم. تحولات غرب آسیا را نباید نادیده بگیریم. تلاشی در جهت تغییر ژئوپلیتیک منطقه وجود دارد. نوعثمانی‌گری، امپراتوری فلان و ... این‌ها بیشتر توهم است. جهان به سمت چندقطبی شدن می‌رود و این نوع نگاه‌ها به جایی نمی‌رسد. نظام تک‌قطبی تلاش می‌کند برای حفظ آن ایجاد بحران و غائله‌آفرینی در منطقه کند. اما باید بپذیریم که این روند تغییرات جهانی در حال انجام است و بحران‌آفرینی صرفاً برای فرار یا تأخیر انداختن در این روند است. شواهد و قرائن زیادی مؤید این است که روند تغییرات جهانی در حال وقوع است. بازگشایی جبهه‌های جدیدی را ممکن است در برخی نقاط شاهد باشیم. اگر آن نگاه جامع و کامل و هم‌افزا و قطب‌های نوظهور به خوبی در کنار هم قرار بگیرند، سرعت تحولات بیشتر خواهد شد. این تحول جهانی و منطقه‌ای راه خود را خواهد رفت و بسیار خاص و ویژه است. 

/انتهای پیام/