چالش‌های آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی در مسیر انقلاب اسلامی در گفتار محسن قنبریان؛

آرمان‌گرای واقع‌بین میراث ماندگار شهید سلیمانی

آرمان‌گرای واقع‌بین میراث ماندگار شهید سلیمانی
در قضایای داخلی اما ما شاهدیم با یک آرمان‌گرایی صرف ده‌ها تشکل و نهاد هم عرض را شکل می‌دهیم و بعد نیز به در بسته جمهوری اسلامی می‌خوریم و دچار انسداد می‌شویم. گمان نکنیم مشکلات تنها منحصر در داخل بود. حاج قاسم برای‌آنکه بتواند محور مقاومت را شکل دهد موانع زیادی را از سر راه برداشت.

گروه دین و اندیشه «سدید»؛ دوگانه آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی، چالشی دیرینه در مسیر انقلاب اسلامی بوده است. در این میان، شهید سلیمانی الگویی عینی از «آرمان‌گرایی واقع‌بین» را به نمایش گذاشت؛ رویکردی که نه در دام واقع‌گرایی محض می‌افتد و نه اسیر آرمان‌گرایی بی‌پشتوانه می‌شود. حجت‌الاسلام‌والمسلمین محسن قنبریان در این گفتار به واکاوی چگونگی عبور از دوگانه‌های کاذب و تبیین مسیر تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی با مرور منش شهید سلیمانی می‌پردازد. در ادامه مشروح این گفتار را از نظر خواهید گذراند.

 

انقلاب اسلامی و چالش دوگانه‌های ساختگی

یکی از موضوعات مهم که به نظر می‌رسد شهید سلیمانی نقطه جمع آن است، دوگانه آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی است. برای واقع‌گرایی هم مبانی انسان‌شناختی قائل هستند و هم راهبردهای اساسی و شاخص‌های بنیادین. در این دیدگاه، اگر انسان را موجودی شریر و قدرت‌طلب ندانیم، به سمت واقع‌گرایی و اصالت دادن به آن نمی‌رویم. در این صورت، قدرت به هسته اصلی سیاست تبدیل می‌شود که هیچ راهی برای مهار آن جز قدرتی از جنس خودش وجود ندارد.

این همان مناقشه‌ای است که در درون انقلاب اسلامی رخ‌داده و متأسفانه با تأخیر به ما گزارش شده است. بنده در موارد متعدد با ارائه اسناد و در حد توان خود به این موضوع پرداخته‌ام. در سخنرانی آقای روحانی در اوایل دهه ۸۰ که در مجله راهبرد منتشر شده، به صراحت بیان شده که در اردوگاه انقلاب اسلامی اختلافی وجود دارد که هر چه جلوتر می‌رویم، این اختلاف ابعاد گسترده‌تری می‌یابد. مناقشه بر سر قدرت ملی یا ثروت ملی است که ظاهراً هر دو نادرست هستند و آن راه درست که همان انقلاب اسلامی است، در هیچ یک از این دو دیدگاه نمی‌گنجد.

در واقع‌گرایی که یکی از نمایندگان آن خود آقای روحانی هستند، منافع ملی به راهنما، انگیزه و معیار رفتارها تبدیل می‌شود. به عبارتی، همه چیز با قطب‌نمای منافع ملی سنجیده می‌شود و حکومت باید صرفاً در چارچوب منافع ملی عمل کند. آقای روحانی نام  این رویکرد را «تقدم جمهوری اسلامی ایران بر انقلاب اسلامی» می‌نامد.

اگر بخواهیم شاخص‌های آرمان‌گرایی را تبیین کنیم، باید به انسان‌شناسی مبتنی بر فطرت و خداجویی نوع بشر اشاره کنیم. در این نگاه، قدرت فی‌نفسه ارزشمند نیست، بلکه ابزاری برای تحقق آرمان‌ها و ارزش‌هاست. به‌طورکلی، این دوگانه زمانی شکل می‌گیرد که عده‌ای واقع‌گرا و عده‌ای آرمان‌گرا می‌شوند و مناقشه جدی می‌شود تا جایی که در مواردی به انسداد گفتگو می‌انجامد.

من تصور می‌کنم جریان انقلاب اسلامی در این دوگانه مذکور و خیلی از دوگانه‌های مشابه دیگر آن قرار نمی‌گیرد. به باور امام خمینی (ره) جریان انقلاب را صرفاً باتکیه‌بر آرمان‌ها آغاز نکرد؛ بلکه تحلیلی از واقعیت داشت، به عبارت دیگر واقعیت صحنه را امام خمینی مشاهده می‌کرد. در برخی شرایط، واقعاً انقلاب ضرورت می‌یابد و راهی جز تغییر اساسی وضع موجود یا واقع نیست. به تعبیر امام (ره) در تحریرالوسیله انقلاب جایی است که دیگر به سلطان جور رسیده‌ایم که فراتر از تبعیض و فساد است و کل دستگاه حکومت، جائر است. در این شرایط باید انقلاب کرد و هیچ راهی برای کنارآمدن با این وضعیت باقی نمی‌ماند. در همین نقطه، دو گروه دیگر در مقابل امام خمینی (ره) قرار می‌گیرند: کسانی که از اقدامات تدریجی و گام‌به‌گام سخن می‌گویند و کسانی که به مسائل کم‌اهمیت‌تر می‌پردازند و اموری فرعی‌تر نظیر بهائیت را به صدر مسائل ارتقا می‌دهند،  هر دوی این گروه‌ها در مقابل خط امام قرار دارند؛ بنابراین حرکت امام خمینی در شروع انقلاب مبتنی بر یک تحلیل از واقعیت دستگاه طاغوت بود.

به نظر می‌رسد نیروی جهنده و موتور محرکه انقلاب اسلامی، یعنی آنهایی که می‌توانند کاندیداهای حلقه‌های میانی برای تحول‌های اساسی باشند، خودشان ظرفیت تبدیل‌شدن به اپوزیسیون انقلاب اسلامی را نیز دارند.

حالا اگر واقعیت صحنه دیگر یک حکومت طاغوت نباشد، در این صورت پیگیری آرمان‌ها یا اهداف مطلوب چه شکلی پیدا می‌کند؟ در شرایطی که نظام، نظام عدل است؛ اما برخی حرکت‌ها ممکن است مطابق با معیارهای اصلی نباشد، جای اصلاح و اقدامات تدریجی و راهبردی است. در همین نقطه، جریان‌هایی که معمولاً به انسداد می‌انجامند، خود را نشان می‌دهند. آنها می‌خواهند با رویکردی مشابه مواجهه با رژیم پهلوی عمل کنند، اما نهایتاً یا با بدنه مؤمنان انقلاب برخورد می‌کنند یا با سنت‌های الهی، و در نتیجه دچار انسداد می‌شوند.

من از همین مجال می‌خواهم استفاده کنم تا این نکته را نیز بگویم که به نظر می‌رسد نیروی جهنده و موتور محرکه انقلاب اسلامی، یعنی آنهایی که می‌توانند کاندیداهای حلقه‌های میانی برای تحول‌های اساسی باشند، خودشان ظرفیت تبدیل‌شدن به اپوزیسیون انقلاب اسلامی را نیز دارند. این‌گونه‌های مختلف را می‌توان ذیل آرمان‌گرایی جمع کرد؛ چه آن گروه که خواهان شریعت هستند - که اکنون در موضوع حجاب مشاهده می‌شود، می‌گویند ما به هیچ مسئله‌ای کار ندارم الا و لابد باید حجاب در جامعه رعایت شود - چه گرایش مبارزه با فساد و عدالت‌خواهی، چه آنها که به دنبال تحقق نوعی از علم اسلامی مطابق همان شکل مواجهه با طب اسلامی هستند، و چه گروهی که خواهان نظام آموزش‌وپرورش سنتی و اسلامی هستند. همه اینها آرمان‌هایی را دنبال می‌کنند؛ اما آیا در این مسیر چشم به واقعیت صحنه نیز دارند؟

همه این‌ها می‌توانند پیشران‌های انقلاب اسلامی باشند و در عین حال، اگر دوگانه‌های واقع‌گرایی و آرمان‌گرایی به‌درستی حل نشود، می‌توانند به اپوزیسیون انقلاب اسلامی تبدیل شوند. من کاملاً موافقم که حاج‌قاسم اسطوره حل این دوگانه است، اما تا زمانی که این الگو را فرموله نکنیم، قابل تسری به دیگران نخواهد بود. انسان‌ها تفاوت‌های ذاتی با یکدیگر دارند و همه نمی‌توانند - مانند حاج‌قاسم شوند - حتی در میان فرماندهان سپاه نیز همه به این مرتبه نرسیدند.

غیر از ثبوت ماجرا، در واقعیت صحنه که اکنون در حوزه مشاهده می‌کنیم، من به‌شدت از بیان اینکه بگویم شهید صدر (ره)  یک نابغه است پرهیز می‌کنم، زیرا به‌محض گفتن این موضوع، طلبه مخاطب سخن می‌گوید من که نابغه نیستم و کنار می‌کشد. اما اگر بتوانیم این الگو را به‌درستی فرموله کنیم، آنگاه انسان‌های معمولی نیز با پشتکار می‌توانند به آن سمت حرکت کنند. باید بررسی کنیم راه‌حل این دوگانه‌ها چیست تا آنچه قوت بخش است به عامل تضعیف تبدیل نشود؛ یعنی همان عاملی که می‌تواند انقلاب را در مدارهای دوم و سوم به‌پیش براند، خود دچار انسداد یا حرکت‌های براندازانه نشود و به عامل تهدید تبدیل نگردد.

به نظر می‌رسد یکی از دلایل تهدید آفرینی این دوگانه‌ها نظیر آرمان‌گرایی – واقع‌گرایی، عدالت یا پیشرفت و... این است که نیروها الزاماً به یکی از طرفین این دوگانه‌ها سقوط نمی‌کنند؛ حالت سومی نیز وجود دارد که هیچ‌کدام محقق نمی‌شود. یعنی این‌گونه نیست که یا پیشرفت می‌کنیم یا عدالت، بلکه گاهی هیچ‌کدام محقق نمی‌شود. وقتی نتوانیم اراده عمومی را شکل دهیم، هیچ‌یک از اهداف محقق نمی‌شود و این وضعیت برزخی، خطری جدی برای جمهوری اسلامی است.

 

شهید سلیمانی و هنر عبور از دوگانه‌ها

اگر از این مقدمات بگذریم پرسش جدی آن است که شهید سلیمانی دوگانه آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی را چگونه در عمل حل کردند؟ برای این موضوع لازم است تا ابتدا نظر رهبر معظم انقلاب در این خصوص را مرور مختصری کنیم. به نظر می‌رسد نظریه رهبری در اینجا «آرمان‌گرایی واقع‌بین» - نه واقع‌گرایی صرف - است. در واقع‌گرایی، اصول را با واقعیت تطبیق می‌دهیم، همین امور واقعی باشد؛ اما آرمان‌ها را آن‌ها تطبیق می‌دهیم. نهایتاً یک دین عصری عرضه می‌کنیم. اما در آرمان‌گرایی واقع‌بین، ضمن حفظ آرمان‌ها، راهبرد کلان برای گذر از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب را طراحی می‌کنیم و منطقه عملیات مشخص می‌شود. اگر کنشگران، طرح کلان رهبری را درک کنند، مسیر تحقق آن را نیز در خواهند یافت و این همان کاری است که شهید سلیمانی انجام داد. ایشان به‌واقع طرح آرمان‌گرایی واقع‌بین را در مشی و عملکرد خود به‌درستی نمایان ساخت.

برخی در نقد این سخنان می‌گویند شهید سلیمانی فعال در منطقه و سیاست بین‌الملل بود، اگر در فضای داخل فعالیت می‌کردند ایشان نیز نهایتاً ناامید می‌شدند. به باور من این‌گونه نیست، در آن فضای بین‌الملل نیز امورات مختلف برای ناامیدی وجود داشت و در فضای داخل نیز امورات مختلف برای امیدواری وجود دارد لکن صندلی تماشای ما با حاج‌قاسم فرق می‌کند.

ما با پدیده‌ای به نام اسرائیل به‌عنوان یک واقعیت موجود مواجه شده‌ایم که استکبار جهانی و اروپا حاضرند به هر قیمتی آن را حفظ کنند. نظامات بین‌الملل از بعد از جنگ جهانی دوم بر اساس موجودیت آن چیده شده است. این صرفاً یک قدرت نیست که از آن حمایت می‌کند. در مقایسه با سایر بی‌عدالتی‌های ساختارمند داخلی کدام یک از مفاسد داخلی به‌اندازه این پدیده قدرتمند است؟ مأموریت حاج‌قاسم به‌واقع دشوارترین مأموریت‌ها بود.

اگر بخواهیم عرصه‌ای که شهید سلیمانی در آن فعالیت می‌کرد را توصیف کنیم، باید بگوییم ما با پدیده‌ای به نام اسرائیل به‌عنوان یک واقعیت موجود مواجه شده‌ایم که استکبار جهانی و اروپا حاضرند به هر قیمتی آن را حفظ کنند. نظامات بین‌الملل از بعد از جنگ جهانی دوم بر اساس موجودیت آن چیده شده است. این صرفاً یک قدرت نیست که از آن حمایت می‌کند. در مقایسه با سایر بی‌عدالتی‌های ساختارمند داخلی کدام یک از مفاسد داخلی به‌اندازه این پدیده قدرتمند است؟ مأموریت حاج‌قاسم به‌واقع دشوارترین مأموریت‌ها بود.

طرح گذر از این پدیده عجیب به‌واقع چه می‌تواند باشد؟ من در یک جمله اگر عرض کنم امام خمینی (ره) گفتمان محو اسرائیل را بنا نهاد و رهبر معظم انقلاب سازمان آن را بنا نهاد. شهید سلیمانی اسطوره این سازمان‌بخشی است که با درک راهبرد کلان، توانست بین آرمان‌گرایی و واقع‌بینی جمع کند. او واقع‌بینی کرد، نه واقع‌گرایی؛ آرمان را گام‌به‌گام، همچون صور نوعیه، بر واقعیت سوار کرد.

این سخنان شاید از حدود من فراتر باشد؛ اما در مشاهده این شخصیت بزرگ، حسی شاعرانه به انسان دست می‌دهد؛ گویی واقعیت برای او همچون ماده اولیه است که مرحله‌به‌مرحله صورت‌های آرمانی را بر آن می‌نشاند تا به آرمان نهایی برسد. علی‌رغم تمام دشواری‌ها، واقعیت برای او رام است، زیرا طرح رهبری را به‌خوبی درک کرده است.

حالا در قضایای داخلی اما ما شاهدیم با یک آرمان‌گرایی صرف ده‌ها تشکل و نهاد هم عرض را شکل می‌دهیم و بعد نیز به در بسته جمهوری اسلامی می‌خوریم و دچار انسداد می‌شویم. گمان نکنیم مشکلات تنها منحصر در داخل بود. حاج قاسم برای‌آنکه بتواند محور مقاومت را شکل دهد موانع زیادی را از سر راه برداشت. دو دهه تلاش برای شبیه‌سازی پیش از ایشان تصویر منفی را پیرامون ایران ایجاد کرده بود. حاج‌قاسم برای شکستن گارد دیگر کشورها دشواری زیادی را متحمل شد.

حالا در داخل ما چه درسی می‌توانیم از این حرکت حاج‌قاسم بگیریم؟ به نظر می‌رسد اگر ابتدا گفتمان را درک کنیم، سپس به یک دکترین واضح مرحله‌ای برسیم و کنشگران میدانی را با حوصله و گام‌به‌گام توجیه کنیم، می‌توانیم موفق شویم. متأسفانه اغلب به‌جای گفتگوی سازنده، یکدیگر را عصبانی می‌کنیم و حرف‌های درست نیز بی‌نتیجه می‌ماند.

در هر عرصه داخلی جای افرادی چون شهید حسن باقری و شهید سلیمانی خالی است که بتوانند تحلیل دقیقی از واقعیت موجود داشته باشند، واقع‌بین باشند، جنبه‌های ناسازگار با ارزش‌ها و آرمان‌ها را شناسایی کنند، طرح گذار از وضع موجود به مطلوب را تعریف کنند و پیشران‌های این تحول را مشخص سازند.

این مسیری است که واقع‌بینی را با آرمان‌گرایی به‌درستی ترکیب می‌کند و نیروی فزاینده انقلاب اسلامی را برای تحقق حداکثری جمهوری اسلامی فراهم می‌آورد. در غیر این صورت، تقابل آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی معمولاً به عدم تحقق هر دو می‌انجامد.

/انتهای پیام/