به گزارش «سدید»؛ در نوشتاری از ابراهیم فیاض، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران به وضعیت اقتصاد کشور و راههای برون رفت از مشکلات فعلی، اشاره شد که بدین شرح است: آینده نامتعین، بهویژه با فناوری نامتعین مانند هوش مصنوعی، به شدت در حال ایجاد بحران در سطح جهانی است. خود این عدم آگاهی از آنچه در آینده رخ خواهد داد، تحولات اجتماعی و سیاسی ایجاد خواهد کرد.
اگرچه در ابعاد نظامیگری با نتایج هوش مصنوعی کمکم آشنا شدهایم، اما ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن هنوز بهطور کامل نمایان نشده است. بر همین اساس، طرح فرضیهها بسیار مهم است، حتی اگر این فرضیهها اشتباه باشند. چرا که در روش تحقیق در علوم اجتماعی گفته شده است که یک فرضیه غلط میتواند موجب پیدایش صد فرضیه درست شود. پس باید فرضیهها را مطرح کرد، حتی فرضیههای غلط، تا در برابر آنها فرضیههای درست شکل بگیرد. این ساختاری است که در علوم اجتماعی به شدت اهمیت دارد. به همین دلیل است که در این حوزه راستپوشانی وجود ندارد. در علوم اجتماعی نمیتوان مسائل اجتماعی را پنهان کرد، بلکه باید آنها را مطرح کرد تا جامعه بتواند خود را در برابر آنها مقابله کند، یا در تعادل و موازنه با آنها قرار گیرد. در غیر این صورت، اگر این مسائل در علوم اجتماعی مطرح نشوند، جامعه بهشدت بحرانزده و آسیبپذیر خواهد شد.
اگرچه افراد و پژوهشگران علوم اجتماعی هم ممکن است مثل خبرنگارها مورد هجوم و واکنشهای شدید قرار بگیرند و حتی دادگاهی شوند مثل مسائلی که برای خود بنده پیش آوردند. اما برای پیشبینی آینده جامعه باید فرضیههایی داشته باشیم، بهویژه در شرایطی که فرد ناترازی مانند ترامپ به قدرت رسیده است. بنابراین، مهم است که این فرضیهها را مطالعه کنیم و بررسی کنیم که تحولات سیاسی و اجتماعی چگونه خواهد بود.
مذهب پس از جنگ جهانی دوم و در دهه ۶۰ میلادی، به ویژه پس از جنگ ویتنام که آمریکا با حمایت فرانسه و سایر کشورها در آن دخالت داشت، وارد مرحلهای جدید شد. این جنگ باعث شکلگیری جنبشهای دانشجویی در آمریکا و فرانسه شد که به نقد و مقابله با سرمایهداری جهانی پرداخت و در برابر آن و حتی مذهب ایستادند. این جریانها در واکنش به پیروزی سرمایهداری در بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفتند. مذهب نیز در این دوره با بحران مشروعیت روبهرو شد و به تدریج از عرصه اجتماعی کنار رفت. در اروپا و آمریکا، به ویژه در دهه ۶۰، مذهب برای بازسازی خود به فعالیتهای اجتماعی و کار اجتماعی (social work) روی آورد؛ مانند کمک به بیخانمانها، فراهم کردن غذا برای بیسرپرستها و ارائه مشاورههای اجتماعی.
این روند مشابه وضعیت کنونی ایران است، به طوری که مذهب در ایران به تدریج به سمت فعالیتهای اجتماعی رفته و سعی دارد به حل مسائل اجتماعی کمک کند.
بعد از اینکه مذهب در اروپا و آمریکا به فعالیتهای اجتماعی وارد شد، مشروعیت زیادی پیدا کرد. این مشروعیت اجتماعی بدون وابستگی به عرف باعث شد مذهب به ساختارهای فعالیتهای اجتماعی و سیاسی تبدیل شود. یکی از نمونههای این جریان، جری فالول آمریکایی بود که سعی کرد مذهب را از بُعد اجتماعی به عرصه سیاست بیاورد. اولین بار این روند در دوره ریگان شروع شد. جالب اینکه مایکل جکسون هم از ریگان حمایت کرد و عدالت اجتماعی (social justice) را مطرح میکرد. او برای جوانان آمریکایی روضه بیعدالتی در جهان میخواند و آنها هم تحت تاثیر قرار میگرفتند. این روند از دوران ریگان آغاز شد و در دوره بوش هم ادامه یافت. تا امروز هم این جریان ادامه دارد. افرادی که توبه کردهاند و از گناهان خود بازگشتهاند، آنهایی که پنج یا هفت گناه اصلی انجام دادهاند و توبه کردهاند، اکنون میخواهند این تغییرات را در سیاست پیاده کنند. اوج این جریان ترامپ است.
از ترامپ به عنوان برگزیده خدا نگاه میشود که توبه کرده و حالا برای مردم آمریکا و کشورشان کار میکند.
ترامپ به دلیل انجام هفت گناه اصلی و وجود حکم قاضی درباره او، حالا به گونهای مطرح شده که توبه کرده و جزو توبهکنندگان به شمار میآید. به او به عنوان برگزیده خدا نگاه میشود که توبه کرده و حالا برای مردم آمریکا و کشورشان کار میکند. این نگاه مشابه به بوش پسر هم وجود داشت، اما در مورد ترامپ شدت بیشتری پیدا کرده است. حالا او به عنوان برگزیده خدا و کسی که توبه کرده، وارد عرصه سیاست شده است.
الان چه اتفاقی دارد میافتد؟ این افراد در مقابل چهارچوب سکولار آمریکایی، یعنی همان جهانیشدن یا گلوبالیسم، قرار گرفتهاند. دمکراتها این ایدئولوژی را دنبال میکردند و بر اساس همین گلوبالیسم بود که کشتارهای زیادی در جهان صورت گرفت؛ مانند آنچه در فلسطین یا اوکراین رخ داد. کشتارهایی که به دست دمکراتها انجام شد. حالا ترامپ آمده و میگوید که گلوبالیستها سبب وقوع جنگ جهانی سوم خواهند شد. او همچنین اظهار کرده که نمیخواهد وارد جنگ جهانی سوم شود و قصد دارد از وقوع آن جلوگیری کند. البته احتمالاً همیشه اینطور است که هر وقت آمریکاییها چیزی میگویند، دقیقاً برعکس آن عمل میکنند، یعنی هرچه در شعارهای انتخاباتی میگویند، دقیقاً خلاف آن عمل کرده و ممکن است خودشان جنگ جهانی سوم را راه بیاندازند.
حال اگر فرض کنیم که جنگ جهانی سوم رخ ندهد، برنامه ترامپ چیست؟ ظاهراً کاری که او در حال حاضر انجام میدهد مشابه کاری است که جمهوریخواهان همیشه انجام دادهاند. ترامپ نومحافظهکار است و اگرچه اوانجلیست نیست، اما در همان خط قرار دارد. او قصد دارد به درون آمریکا بازگردد، برخلاف گلوبالیستها و دمکراتها که در عرصه جهانی حضور پیدا میکنند. مشهور است که میگویند دمکراتها جنگها را شروع میکنند و جمهوریخواهها جنگها را متوقف میکنند. اکنون ترامپ در خصوص اوکراین و فلسطین نیز میخواهد جنگها را متوقف کند و در این زمینه اقداماتی انجام میدهد. حالا باید دید که در این مسیر چه کارهایی را انجام خواهد داد.
در حال حاضر، گروه بریکس، رمز ارزها و ارزهای اعتباری در سطح جهانی مطرح شدهاند و معاملات زیادی با آنها انجام میشود. این تهدیداتی است که باعث کاهش ارزش دلار میشود.
اینجا تهدید بزرگی در حال شکلگیری است که به وضعیت دلار مربوط میشود. ارزش دلار به شدت پایین آمده است، و در حالی که یورو نیز کاهش داشته، اما سقوط ارزش دلار چشمگیرتر بوده است. در حال حاضر، گروه بریکس، رمز ارزها و ارزهای اعتباری در سطح جهانی مطرح شدهاند و معاملات زیادی با آنها انجام میشود. این تهدیداتی است که باعث کاهش ارزش دلار میشود. اینجا دیگر جنگ نیز نمیتواند راهحل باشد و سیاست نظامی به تنهایی نمیتواند وضعیت را تغییر دهد. کشورهای چین، ایران و اعضای بریکس، از جمله آفریقای جنوبی، ارزهای خود را معرفی کردهاند. یوآن چین برای معاملات بینالمللی وارد میدان شده است. نتایج این تغییرات به تدریج در مقابل دلار قرار میگیرد.
در این شرایط، بورسهای جهانی نیز تحت تاثیر قرار گرفتهاند. بورس اروپا سقوط کرده و بهویژه بورس آمریکا به دلیل سیاستهای آمریکا و آمدن ترامپ، دچار افت شده است. پیشبینی میشود که بورس آمریکا در هفتههای آینده به طور چشمگیری کاهش پیدا کند. این وضعیت باعث نگرانیهای بیشتر در بازارهای جهانی شده است.
احتمال اینکه ناتو ضعیف شود یا حتی منهدم شود، بسیار زیاد است. دیگر آمریکا پولی و چاپ دلاری ندارد که در جهان توزیع کند و با چاپ دلار و بیارزش شدن دلار در جهان تورم ایجاد کند، بدون آنکه در داخل خود با مشکلات مواجه شود. در این شرایط، ممکن است ترامپ بخواهد دلارهایی که در سطح جهانی در گردش هستند را از بدنه اقتصاد آمریکا جدا کند.
آمریکا به دنبال ایجاد وحدت با کانادا است که احتمال آن نیز بسیار زیاد است، و در صورت تحقق این امر، گرینلند نیز ممکن است به آن اضافه شود. این اتفاق میتواند باعث تبدیل کل کانال شمالی آمریکا به ایالات متحده آمریکا شود. سپس آمریکا ممکن است کنترل کانال پاناما را که نقش مهمی در اقتصاد آمریکای لاتین و ارتباط آن با جهان دارد، در دست گیرد؛ همانطور که در پیام ترامپ به آن اشاره شد تا بدون اینکه پولی خرج کند، بتواند بر آمریکای لاتین تسلط یابد. با این شرایط و اعمال تعرفههای سنگین بر کالاهای وارداتی چینی، این کشور وارد بحران میشود و باید به دنبال بازاری غیر از آمریکا باشد.
در نتیجه، آمریکا میخواهد به یک اقتصاد درونی برسد تا به این طریق، دلار به جای آسیب زدن به اقتصاد داخلی آمریکا، بیشتر به اقتصاد جهانی آسیب بزند. در واقع، دلارهای آمریکا در بازار ریخته میشود و به کاغذ پاره تبدیل میشود که این امر در نهایت به نفع آمریکا خواهد بود.
باید به مردم ایران گفت که اگر اکنون ۲۲ میلیارد دلار در اختیار دارند، پس از ترامپ، این دلارها تبدیل به کاغذ پاره و بیارزش خواهد شد. به همین دلیل است که مردم در سراسر جهان اقبال بیشتری به طلا پیدا کردهاند به نحوی که در همین ماههای اخیر ۳۸ درصد طلا گران شده است. حالا در ایران نیز باید سیاستهایی طرح شود که مردم دلارهای خود را بفروشند و دولت هم کمک کند تا این دلارها در داخل کشور به طلا تبدیل شود تا هم مردم ضرر نکنند و هم دولت متضرر نشود. چرا که احتمال فروپاشی ارزهای جهانی مانند یورو و دلار وجود دارد و دلار اکنون در اوج خطر قرار دارد.
ترامپ احتمالاً این اقدام را انجام خواهد داد؛ دلار را در جهان رها کند و مانع ورود دلار جهانی به آمریکا شود تا از افزایش عرضه دلار در آمریکا جلوگیری کرده و تورم در این کشور تشدید نشود. او ممکن است ارز جدیدی برای دلار و آمریکا تعریف کند. با توجه به بزرگی آمریکا، کانادا و گرینلند، این احتمال وجود دارد که ترامپ رویکرد شدیدی نسبت به اقتصاد درونی پیدا کند و به طور ناگهانی تصمیم بگیرد که کل اقتصاد جهانی را رها کند زیاد است. در چنین شرایطی، اقتصاد جهانی و به ویژه اروپا دچار بحران خواهد شد. بورس اروپا احتمالاً به شدت سقوط میکند. ترامپ همچنین احتمالاً تعرفههای سنگینی بر کالاهای اروپایی اعمال خواهد کرد. بنابراین اوضاع اقتصادی اروپا بعد از ترامپ به شدت دچار آشفتگی خواهد شد.
جنگ اوکراین به شدت وضعیت را برای کشورهای اروپایی دشوار کرده و تورم در این منطقه به شدت افزایش یافته است. حالا اگر ترامپ هم بر کالاهای اروپایی تعرفه ببندد و اعلام کند که هیچ پولی هم برای حمایت از اوکراین نمیدهد، اوضاع بدتر خواهد شد. تحلیلها نشان میدهند که ارتش اوکراین در حال فروپاشی است و حتی اگر روسیه بر کل اوکراین تسلط پیدا کند، برای آمریکا این وضعیت هیچ ارزشی ندارد، برخلاف سیاستهای گلوبالیستی بایدن، این رویداد برای ترامپ اهمیت خاصی نخواهد داشت.
آمریکا ممکن است حتی نسبت به حرکت چین به سوی تایوان هم بیتفاوت باشد، با توجه به اینکه احتمال تصرف تایوان توسط چین در یک سال آینده بالا است. ترامپ در آمریکا به دنبال این است که یک اقتصاد درونی پیدا کند و زیرساختهای خود را تقویت کرده و اقتصاد کشور را بهروزرسانی کند بدون اینکه هزینهای برای این کار متحمل شود.
در عین حال، آمریکا ممکن است ارتباطات ویژهای با کشورهایی مانند استرالیا و انگلیس برقرار کند که آثار آن را هم اکنون مشاهده میکنیم. اینگونه آمریکا به گسترش اقتصادی خود ادامه خواهد داد و تکتک کشورها را به شکلی خاص و هدفمند درگیر خواهد کرد.
تحریمها علیه ایران هم به تدریج از بین خواهند رفت زیرا این تحریمها بر اساس طرحهای گلوبالیستی تنظیم شدهاند.
تحریمها علیه ایران هم به تدریج از بین خواهند رفت و گفته میشود که تحریمهای ایران به زودی بیاثر خواهند شد و دیگر بیمعنا و بیموضوع خواهند بود، زیرا این تحریمها بر اساس طرحهای گلوبالیستی تنظیم شدهاند. حتی ممکن است اسرائیل را هم رها کند و آمریکا دیگر خرجی برای حمایت از اسرائیل نداشته باشد. ترامپ ممکن است اعلام کند که اسرائیل باید خودش مسائل خود را با فلسطینیها حل کند. اینها برخی از اقداماتی هستند که ترامپ انجام خواهد داد. به نظر میرسد که اسرائیل تحت دولت ترامپ رها خواهد شد و دیگر قادر نخواهد بود به راحتی سیاستهای خود را در منطقه دنبال کند.
ترکیه هم در حال حاضر با بحرانهای جدی روبهرو است. تحلیلی که اسرائیلیها در مورد وضعیت ترکیه دارند این است که هرچند اردوغان ارتش قدرتمندی ساخته، اما اقتصاد ترکیه رو به زوال است. ارتش ترکیه بیشتر برای انجام عملیاتهای نظامی تجاوز به سوریه طراحی شده و در این زمینه کارآمد است اما اینکه اردوغان قادر به تأمین حمایت اقتصادی لازم برای پشتیبانی از ارتش خود باشد، نیست. این وضعیت ممکن است به شکست سریع ارتش و اضمحلال آن منجر شود. فروپاشی ترکیه در این شرایط بسیار محتمل است، چرا که این کشور با تورم وحشتناک دست و پنجه نرم میکند. اردوغان با یک وضعیت بیمارگونه و وهمآلود در تلاش است بتواند امپراتوری ترک و عثمانی را احیا کند، اما این اقدامات بدمستی و بیشتر فرار به جلو است، زیرا او به خوبی میداند که ترکیه دیگر در این وضعیت، جایگاه مناسبی ندارد و هیچ راه برگشتی ندارد. به همین دلیل است که دست به اقدامات تجاوزگرانه زده است، مشابه شوروی که پس از بحرانهای داخلی به افغانستان حمله کرد و در نهایت به فروپاشی دچار شد.
اسرائیل هم که در حال حاضر وارد خاک سوریه شده است و برای دستیابی به کریدوری که به کریدور عبری مشهور شده، از فرات تا نیل پیش میرود، خود اسرائیل نیز با بحرانهای جدی و فروپاشی روبهروست. اقتصاد اسرائیل به شدت تحت فشار و بحرانی است و این کشور از نظر نظامی نیز پشتوانه کافی ندارد. اسرائیل به طور روانی تصور میکرد که میتواند با تحولات در سوریه پیروزی بزرگی را به نمایش بگذارد، اما حالا شاهد شروع ریزش و مشکلات است. احتمال فروپاشی اسرائیل نیز بسیار بالا است. فروپاشی جهانی بسیار محتمل است و داستان آن جدیتر از همیشه به نظر میرسد.
ترامپ نیز قصد دارد آمریکا را از این فروپاشی نجات دهد و اقتصاد کشورش را به درون خودش بازگرداند، به طوری که آمریکا بتواند در درون خود متحد شده و با تقویت خود به ثبات برسد. در مسیر این تغییرات، آمریکا از اروپا جدا خواهد شد و پیمانهای جهانی مانند ناتو از بین خواهند رفت. به تازگی اعلام شده که ناتو ممکن است در پنج سال آینده نابود شود، اما به نظر من این اتفاق بسیار زودتر از این خواهد افتاد. احتمالاً دومینوی فروپاشی جهانی به زودی آغاز خواهد شد و هیچ چیز قادر به توقف آن نخواهد بود. کشورهایی که توانستهاند به درون مرزهای خود بازگردند و از بحرانهای جهانی فاصله بگیرند، شانس بیشتری برای موفقیت در این دوران خواهند داشت.
ترامپ قصد دارد سیستم پولی جدیدی را در آمریکا پیادهسازی کند، تا دلارهایی که در جهان پخش شدهاند تبدیل به کاغذپاره شوند و از ورود این دلارها به داخل آمریکا جلوگیری شود. اگر این طرح عملی شود، بسیاری از مردم در سراسر جهان به شدت فقیر خواهند شد.
این فروپاشی جهانی به طور ویژه کشورهایی مانند کره جنوبی و ژاپن که به نوعی وابسته به آمریکا هستند را به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد و فروپاشی شدید خواهند داشت.
حتی چین نیز با بحرانهای شدیدی مواجه خواهد شد؛ حتی اگر بتواند تایوان را هم به تصرف درآورد؛ چرا که بازار آمریکا برای چین اهمیت زیادی داشت و اگر ترامپ بازار آمریکا را به روی چین ببندد و با اعمال تعرفههای بسیار بالا، به چین فشار وارد کند، این وضعیت میتواند باعث بحران در اقتصاد چین شود و حتی فروش نفت ایران به چین نیز با مشکلات و بحران جدی روبهرو شود.
در حال حاضر باید خود را برای یک نوع اقتصاد درونی آماده کنیم. این به معنای شروع یک اقتصاد درونی و بسته در ایران است که بهطور مستقل فعالیت کند و از وابستگی به بازارهای جهانی و دلار آمریکا فاصله بگیرد. این اقتصاد باید بهگونهای سازماندهی شود که حتی در صورت سقوط دلار آمریکا، آسیب نبیند.
در این راستا، باید به مردم هشدار داده شود که دلارهای خود را به طلا تبدیل کنند. در حال حاضر، حدود ۲۲ میلیارد دلار در دست مردم ایران است و اگر این دلارها تبدیل به طلا نشوند، ممکن است یکشبه تمام سرمایه مردم از بین برود. به همین دلیل باید تلاش کرد با تبدیل دلارهای موجود به طلا، طلا به ایران وارد شود و این دلارها از ایران خارج و وارد بازار جهانی شده و به نوعی از این خطر جلوگیری شود.
در نتیجه، باید یک مدل اقتصادی متفاوت از اقتصاد غربگرایانه که تحت حمایت و مذاکره با غرب باشد، طراحی کنیم. ما باید برای تغییراتی که در حال وقوع است آماده باشیم و خود را برای یک دوره اقتصادی مستقل و مقاوم در برابر بحرانهای جهانی مهیا کنیم.
یعنی باید یک اقتصاد درونگرا، بهویژه در بخش مواد غذایی، ایجاد کنیم. زیرا اگر پولهای بینالمللی نباشد، ممکن است نتوانیم کالاهای اساسی مانند برنج را وارد کنیم. به همین دلیل باید یک سیستم اقتصادی پایاپای راهاندازی کنیم، بهطوری که نفت را به جهان بدهیم و در ازای آن کالا دریافت کنیم. به عبارتی، یک نوع تبادل پایاپای؛ چون دیگر دلار و یورو وجود ندارند یا به شدت ضعیف و بیمعنا شدهاند.
باید یک مدل اقتصادی متفاوت از اقتصاد غربگرایانه که تحت حمایت و مذاکره با غرب باشد، طراحی کنیم. ما باید برای تغییراتی که در حال وقوع است آماده باشیم و خود را برای یک دوره اقتصادی مستقل و مقاوم در برابر بحرانهای جهانی مهیا کنیم.
در حال حاضر، این موضوع بسیار جدی است. آمریکا توانایی ایجاد سیطره غذایی خود را دارد، بهدلیل وجود منابع وسیعی (مانند زمینهای کشاورزی و منابع معدنی) و اضافه شدن کشورها به آن میتواند یک بازار بزرگ داخلی ایجاد کند و از بحران دلار و ریزش اقتصادی خود جلوگیری کند.
اما ما باید بهطور استراتژیک باید به فکر ساخت یک اقتصاد درونی باشیم، حتی با وجود تورم و تحریمها، باید فکر اساسی کنیم. ضروری است که در مورد ۲۲ میلیارد دلار موجود در دست مردم، اقداماتی انجام دهیم. این دلارها باید به سرعت وارد بازارها و به طلا تبدیل شوند، در غیر این صورت احتمال بحرانهای اقتصادی و روانی شدیدی برای مردم افزایش خواهد یافت.
این ساختار اقتصادی جهانی در حال فروپاشی است. بنابراین اگر این تحولات به درستی مدیریت نشود، خطرات بزرگی در انتظار ما خواهد بود. شبکههای قراردادی جهانی در حال از بین رفتن هستند و کشورهای غربی اروپایی بهشدت دچار بحران میشوند. آمریکا و کشورهای دیگر در آسیا و آفریقا نیز با بحرانهای عمیقتری مواجه خواهند شد.
روسها این وضعیت را پیشبینی کردهاند. در مورد اتفات آینده اقتصادی جهان اگر کشورهای عضو بریکس نتوانند بهعنوان یک مدل اقتصادی جدید نقش مهمی ایفا کنند. اگر نتوانیم یک سیستم پولی ثابت و پایدار در سطح بریکس ایجاد کنیم، احتمالاً بحرانهای زیادی به وجود خواهد آمد.
/انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری ایبنا