به گزارش «سدید»؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر خود با جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، مانند گذشته بر ممنوعیت مذاکره با آمریکا تأکید کردند. ایشان هرچند بارها بر تلخی تجربه مذاکره با آمریکا در گذشته نیز سخن گفته بودند، لکن اینبار تأکید متفاوتی بر این امر داشتند و حتی آن را بهصورت جدی مخالف هوشمندی، عقلانیت و شرافتمندی خواندند. لذا در این نوشته که در چند بخش جداگانه مدون شده است و این بخش ابتدایی آن خواهد بود، بهطور بسیار خلاصه به طرح تجربه مذاکرات ایران با آمریکا در دورههای مختلف پس از انقلاب اسلامی و همچنین ارائه نتیجه هر دوره از مذاکرات پرداخته خواهد شد.
اول
پس از فرار شاه از ایران و استقرار نظام جمهوری اسلامی، ایالات متحده با وجود اختلافاتی که در میان سران مسئولش در جریان بود، بالأخره شاه را همراه چمدانهای پول ایرانیان پذیرفت و در پاسخ آن با تسخیر سفارتخانه خود در ایران و گروگانگیری کارمندان سفارتخانه -که در میان آنها مأموران کارکشته سیآیای نیز دیده میشدند- مواجه شد. این موضوع برای آمریکا بسیار حیاتی و حیثیتی بود؛ لذا بهدنبال مذاکره با ایران برآمد و در این میانه، از دولت الجزایر بهعنوان میانجی میان ایران و آمریکا استفاده شد. نتیجه این میانجیگری آن شد که پس از رفتوآمدهای فراوان، بالاخره در 19 ژانویه 1981 (29 دی 1359) بیانیههای الجزایر امضا شدند.
دولت الجزایر در مقدمه بیانیه اول اعلام میکند که دو دولت تعهدات متقابلی را در این بیانیه ضمانت دادهاند. در مقدمه بیانیه دوم نیز دولت الجزایر رسماً موافقت دولتهای ایران و آمریکا به قرار مذکور در بیانیه را اعلام میکند. لذا بیانیههای الجزایر به انعقاد توافق بینالمللی بین ایران و آمریکا منتهی شد و تعهدات حقوقی لازمالاجرایی را برای طرفین ایجاد کرد که مربوط به زمان خاصی نبود و با برخورداری از تداوم و اعتبار، طرفین همواره ملتزم به آن تلقی میشدند.
در این توافق، دولت ایران متعهد به آزادی گروگانها شد و آمریکا نیز متعهد به عدم مداخله در امور ایران، استرداد داراییهای ایران، لغو تحریمهای تجاری ایران، حل و فصل دعاوی خود علیه ایران و برگشت داراییهای ایرانیان که توسط خانواده محمدرضا پهلوی ربوده شده بود، گردید. نتیجه آن بود که تعهدات دولت ایران بر اساس بیانیه الجزایر انجام شد و گروگانگیری آمریکاییها در ایران پس از 444 روز به پایان رسید. اما دولت آمریکا از پرداخت کامل مطالبات ایران خودداری کرد و عدم پایبندی خود به مفاد بیانیههای الجزایر و نیز قوانین بینالمللی را نشان داد و بهصورت کاملاً آشکار، در اجرای بیانیههای الجزایر کارشکنی کرد.
دوم
سال 1368 جیان دومینیکو پیکو، معاون امور سیاسی دبیرکل وقت سازمان ملل برای مذاکره بر سر آزادی آمریکاییهایی که در لبنان اسیر شده بودند، وارد ایران شد. این جلسه محرمانه بود و ظریف بهعنوان مترجم مذاکره انتخاب شد. پیکو در این جلسه به هاشمی گفته بود که «بوش تقاضا کرده به آزادی گروگانها در بیروت کمک کنید و بدانید این کمک شما بدون اجر نمیماند.» هاشمی در جواب گفت که اگر ایالات متحده از ما انتظار همکاری دارد، باید سیاست خصمانهاش در قبال ایران را تغییر دهد. چیزی که توقع هاشمی از آمریکا بود، آن بود که در ازای کمک تهران به آزادسازی گروگانهای غربی و آمریکایی در لبنان، «دارایی بلوکهشده ایران آزاد شود» و «غرامت خانواده شهدا در جریان سرنگونی هواپیمای مسافربری توسط ناو آمریکایی پرداخت شود.»
موسویان در کتاب خود به نام «ایران و ایالات متحده» اینگونه مینویسد که «هاشمی رفسنجانی بر این باور بود که حسن نیت در برابر حسن نیت [حسن نیت ایران در برابر حسن نیت آمریکا] میتواند به صلحی دائم با ایالات متحده منجر شود. اما آیتالله خامنهای عمیقاً نسبت به نیات واقعی آمریکا بدبین بود و در خصوص اعتماد سادهلوحانه و داشتن انتظار عکسالعمل مناسب در برابر تلاشهای ایران جهت آزادسازی گروگانها هشدار میداد.»
اعمال حسن نیت ابتدا از سوی ایران شروع شد و در ۱۳ شهریور ۱۳۷۰ با وساطت ایران آخرین گروگان هم آزاد شد و بوش در مقابل تنها تشکر کرد و گفت «بار سنگینی از روی دوش من برداشته شد»! در نتیجه ریچارد هاس، عضو وقت شورای امنیت ملی آمریکا گفت «وقتی میگوییم حسن نیت، حسن نیت میآورد، به این معنا نیست که اگر گروگانها آزاد شوند، پاسخ مطلوبی میدهیم!» اسکوکرافت، مشاور امنیت ملی دولت وقت آمریکا در فروردین ۱۳۷۱ رسماً به پیکو اعلام کرد که هیچ اقدام متقابلی در هیچ فرصت نزدیکی برای ایران انجام نخواهد شد! پیکو نیز با شرمندگی، خرداد همان سال از سمت خود استعفا داد.
به بیان دیگر در این ماجرا رئیسجمهور آمریکا، هم دکوئیار (دبیرکل وقت سازمان ملل) و هم هاشمیرفسنجانی را دور زد. گروگانهای غربی آزاد شدند ولی اموال ایران در گروگان آمریکا باقی ماند. اضافه بر این، تهران نیز از سوی واشنگتن مسئول اصلی بحران گروگانگیری در لبنان معرفی شد! در حقیقت این مسئله نهتنها به نفع ایران خاتمه نیافت، بلکه ایران را هم نسبت به مسئله گروگانهای آمریکایی در لبنان محکوم کرد.
سوم
در سال 1376 سیدمحمد خاتمی با شعار آزادی، جامعه مدنی و قانونمداری رئیسجمهور ایران شد. وی تفسیری مصالحهجویانه از اسلام داشت و از ابتدا بهدنبال تنشزدایی با آمریکا برآمد. در این دوره بیل کلینتون، همسر همان هیلاری کلینتونی که میشناسید، رئیسجمهور ایالات متحده بود. خاتمی ایده گفتوگوی تمدنها را مطرح کرد و گفت «هیچ چیز نباید از گفتوگو و درک متقابل دو ملت جلوگیری کند. دیوار بلند بیاعتمادی بین ما و ایالات متحده وجود دارد که باید در آن شکافی ایجاد کنیم و برای تغییر آماده شویم.»
در دوره مشترک کلینتون و خاتمی، کلینتون طی پیامی این مسئله را پذیرفت که ایران از سوی دولتهای غربی مورد آزار قرار گرفته است و حق عصبانی بودن از اینهمه اذیت و آزار را به ایرانیان داد. پس از این، وزارت امور خارجه وقت و شورای روابط خارجی بههمراه حسن روحانی بستهای جامع از تنشزدایی میان ایران و آمریکا را جهت پیشنهاد به رهبر معظم انقلاب فراهم کردند. اما کلینتون در ادامه از طریق دولت عمان نامهای برای خاتمی ارسال کرد که در آن خاتمی را با لحنی دوستانه خطاب کرده بود ولی سپاه پاسداران را بهخاطر بمبگذاری در عربستان محکوم کرده بود. بهعبارتی این نامه با هدف ایجاد شکاف میان دولت و سپاه طراحی شده بود. در آن دوران هم ایران با سازمان منافقین درگیر شورشهای داخلی بود و این نامه میتوانست شکاف داخلی را تشدید کند! لذا نیویورک تایمز در مقاله خود نوشت که دولت آمریکا علاقهمند تجدید روابط با ایران است ولی در کنگره احساسات ضدایرانی شدیدی وجود دارد که مانع از این رفتار میشود.
چهارم
پس از کلینتون، جرج بوش در آمریکا رأس کار آمد و کالین پاول در جلسه استماع کنگره اعلام کرد که لازم نیست اختلافات بسیار ما با ایران، از مذاکرات و روابط تجاری ما با این کشور جلوگیری کند. این در حالی بود که پیش از بوش پسر، مذاکراتی میان ایران و آمریکا تحت عنوان 2+6 و همکاری گستردهای با آمریکا در جنگ با افغانستان و سرنگونی طالبان و القاعده در جریان بود. این همکاری به کنفرانس بُن منتهی شد که دولت افغانستان در آن مشخص شد. لذا همه چیز برای رؤیای برقراری ارتباط با آمریکا فراهم بود و مذاکرات در بُن داشت ادامه مییافت تا اینکه بوش ایران را در محور شرارت قرار داد و دولت خاتمی در شوک فرو رفت. طبق چیزی که موسویان از حس دولت در آن برهه نسبت به آمریکا میگوید، اعضای دولت به کرات از واژه «نمکنشناس» برای نام بردن از بوش استفاده میکردند! این در حالی بود که رهبر انقلاب بارها بر ممنوعیت مذاکره با آمریکا سخن گفته بودند.
اتفاقی که در این برهه رخ داد، تلاش موفق ایران و آمریکا در نابودی دشمن مشترک بود، نه چیزی بیشتر و هنگامی که بنا بود همکاری به سایر بخشها تسری یابد، ناگهان آمریکا از ایران برائت جست!
پنجم
مرداد 1381 بود که تأسیسات غنیسازی هستهای ایران افشا شد و البرادعی با بازدید از تأسیسات ایران اعلام کرد که ایران به جمع کشورهای دارای فناوری تولید سوخت اتمی پیوسته است. لذا آژانس بههمراه سه کشور اروپایی از ایران خواستند که غنیسازی را متوقف کند. در امتداد همین درخواست، ایران اعلام کرد که بهدنبال تولید بمب اتم نیست و برای همین در مهر 1382 توافقی در ایران به نام سعدآباد با آلمان، انگلیس و فرانسه امضا شد. طبق مفاد این قرارداد، ایران داوطلبانه و موقت غنیسازی اورانیوم خود را تعلیق کرد و سه کشور اروپایی پذیرفتند که حق ایران برای برخورداری از انرژی صلحآمیز هستهای را طبق انپیتی بهرسمیت بشناسند. این نکته را نیز باید دانست که مسئول این مذاکرات، حسن روحانی بود.
چهار ماه بعد توافق بروکسل امضا شد که موجب محکمتر شدن توافق سعدآباد شد و طی آن کشورهای اروپایی قول دادند که برای عادیسازی پرونده ایران در جلسه شورای حکام تلاش کنند و به تهران برای ساخت تأسیسات برقی آب سبک کمک کنند. این موضوع هم با توافق پاریس دنبال شد. در آن دوره حس پیروزی بر ایران حادث شده بود؛ چراکه سه کشور اروپایی حقوق او را بهرسمیت شناخته بودند و این در ظاهر بسیار مهم بود. اروپاییها در ادامه این مذاکرات قصد داشتند که این تعلیق موقتی را تبدیل به تعلیق دائمی کنند.
در طول مذاکرات، از سوی ایران بسته پیشنهادی جدیدی مطرح شد که شامل ابعاد بسیاری از حوزه تجاری گرفته تا امنیتی میشد و ایران در ازای تعهداتی که میداد، خواستار تعهد اتحادیه اروپا به ساخت نیروگاه برقی در کشور و ارائه تضمین برای تأمین سوخت هستهای راکتورها و دسترسی به بازارهای اتحادیه اروپا شد. اروپاییها علاقهای به پیشنهاد ایران نشان ندادند و تلاش کردند فعالیتهای غنیسازی ایران را بهطور دائم پایان دهند.
در ادامه حسن روحانی طی نامهای پیشنهاد داد که به آژانس اجازه داده شود تدارکات بهینه بر روی تعداد، مکانیسم تعمیرات و دیگر جزئیات از نظنز تا حدی که نیازها را برطرف کند و نگرانیها را از بین ببرد، داده شود. این پیشنهادات سرانجام توسط اروپا شنیده نشد و در عوض پیشنهادهایی مبهم بههمراه درخواستهای سنگین به تهران ارائه شد. این پیشنهادها حق ایران برای غنیسازی اورانیوم را هم بهرسمیت نمیشناخت و پیشنهاد تعلیق ده سال فعالیتهای مرتبط با سوخت هستهای را مطرح کرد که در نهایت ایران این بسته را توهینآمیز تلقی کرد. همزمان با این مذاکرات، اروپاییها دورنمای حمله اتمی به ایران را نیز ارائه میدادند که طبیعتاً ادامه روند این مذاکرات شرافتمندانه نبود!
ششم
برجام نام آشنایی است که امروز هر ایرانی آن را شنیده است. با روی کار آمدن حسن روحانی، دولت تلاش کرد تا همهچیز ازجمله آب آشامیدنی مردم را به تحریمها گره بزند؛ لذا با اسلوب اعتدال، اینبار در سیاست خارجی، کفه ترازوی سیاست خارجی جمهوری اسلامی را بهنفع اروپا و آمریکا سنگین کرد. نتیجه آن شد که در 23 تیر 94 توافق وین به ثمر رسید و ایران اورانیوم غنیشده متوسط خودش را پاکسازی کرد و تعداد سانتریفیوژهای خود را به مدت 15 سال به دوسوم کاهش داد. از سوی دیگر، در نتیجه این توافق، ایران از تحریمهای شورای امنیت، اتحادیه اروپا و تحریمهای ثانویه ایالات متحده بیرون میآمد.
اما پاسخی که ایران از سوی آمریکا دریافت کرد، آن بود که در 18 اردیبهشت 1397، ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، از برجام خارج شد و تحریمها مانند گذشته به ایران بازگشت. البته این بهمعنای آن نبود که آمریکا تمام شروط برجام را پیش از این پذیرفته بود. در حقیقت این دوره نیز مانند مذاکرات پیشین، ایران اقداماتی را جهت اثبات حسن نیت انجام داد که آمریکا در برابر آن هیچ اقدامی نکرد و در نهایت ترامپ رسماً خروج آمریکا از برجام را با پاره کردن آن نشان داد.
همه این موارد بخش کوچک و خلاصهای از تلاشها جهت ابراز حسن نیت نسبت به آمریکا و امید به دست او جهت بازگشایی گره تحریمهای اقتصادی بوده است. لذا با این تفاسیر کاملاً مشخص است که مذاکره با این کشور و ایادی آن را نمیتوان در حیطه عقلانیت و شرافت دانست. از طرفی با منطق هزینه و فایده نیز اگر به مسئله نگاه شود، این مسئله درک خواهد شد که عملاً مذاکره با آمریکا نمیتواند عقلانی باشد، چراکه هیچ منطقی ضمانت فیزیکی (از بین بردن تأسیسات هستهای و از بین بردن تأسیسات موشکی و نظامی و...) را در برابر ضمانت غیرفیزیکی (فشار دادن دکمه لغو تحریم) تأیید نمیکند. چراکه ضمانتی که طرف مقابل میخواهد، متضمن هزینههای بسیاری از سمت کشور است، ولی اقدامی که خودش انجام خواهد داد، هیچ هزینهای را برایش به همراه نمیآورد.
سرانجام باید نشست و دید تا چه زمان پیروان مکتب غرب در کشور با غفلت از ظرفیتهای داخلی و فرصتسوزی بهدنبال کشف سرزمینهای ناشناخته حوزه مذاکرات خواهند بود.
/انتهای پیام/