از رادیکالیسم براندازی تا رادیکالیسم انقلابی؛

تلاش برای توده‌ای کردن امر سیاسی

تلاش برای توده‌ای کردن امر سیاسی
چه رادیکالیسم براندازانه و چه رادیکالیسم انقلابی از آنجا که ایده منسجم و جایگزینی برای تغییر وضعیت ندارند، در نتیجه سوار بر عواطف و هیجانات می‌شوند تا صرفاً به حیات خود ادامه دهند. آن‌ها هیچ الگویی برای ساخت آینده ارائه نمی‌کنند بلکه شروع به ساخت نوستالژی از گذشته می‌کنند تا با فروش گذشته، ترس از آینده نامعلوم را پنهان کنند.

به گزارش «سدید»؛  امروزه در محافل سیاسی و رسانه‌های اجتماعی، از تندروی و رادیکالیسم برخی گروه‌های سیاسی سخن به میان می‌آید و آن را به عنوان خطری برای نظم اجتماعی معرفی می‌کنند. ابتدا باید اشاره کرد که مفهوم رادیکالیسم (radicalism) با مفهوم افراط‌گرایی (Extremism) یا تندرویی متفاوت است و نباید یکی پنداشته شود. رادیکالیسم به معنای تغییرات بنیادین، زیربنایی و اساسی است که در همه حوزه‌ها رخ می‌دهد و بر مبنای یک تفکر یا ایدئولوژی محوری استوار می‌شود. به عنوان مثال انقلاب‌های کمونیستی بر اساس ایدئولوژی چپ و مارکسیستی شکل گرفته‌اند. لذا رادیکالیسم پیش از آنکه جلوه عملی داشته باشد یک منطق نظری و پیشتیبان دارد که توجیه‌کننده کنش‌های اجتماعی می‌شود. اما افراط‌گرایی یک شیوه عمل است که می‌خواهد هر اندیشه یا فکری را به سریع‌ترین و افراطی‌ترین شکل ممکن عملی کند که حد غایی آن اقدامات سلبی، خشن و فیزیکی خواهد بود. لذا می‌توان شاهد جنبش رادیکالی بود که به لحاظ سیاسی پشتوانه نظری و ایدئولوژیک داشته باشد اما منطق عملی آن افراط‌گرایانه نباشد. از ابتدای انقلاب اسلامی در سال 57 دو جریان اصلی رادیکال در داخل و خارج از کشور شکل گرفت و به صورت دیالکتیکی یک دیگر را تقویت کرد.

اولین جریان رادیکال سیاسی مربوط به اپوزیسون خارج از کشور بود که در دو شاخه نظامی (سازمان مجاهدین و سایر گروه‌های جدایی‌طلب) و شاخه سیاسی (سلطنت‌طلبان) فعالیت خود را آغاز کردند. این دو جریان اگرچه اختلافات مهمی بایکدیگر دارند اما در تغییر بنیادین و براندازی سیاسی جمهوری اسلامی با یکدیگر اشتراک دارند. اما جریان دوم رادیکال که در داخل کشور شکل گرفت و از ابتدای انقلاب نیز کنشگری فعال محسوب می‌شد، جریان انقلابی رادیکالی بود که معتقد بود تغییرات بنیادین پس از انقلاب نیز باید ادامه پیدا کند و از همان ابتدا رادیکالیسم تندروانه‌ای را ایجاد کرد که حتی هسته اصلی انقلابیون نیز با آن‌ها اختلاف‌نظر داشتند و تلاش می‌کردند تا حد امکان آن‌ها را از جریان اصلی حمکرانی دور نگه دارند.

جریان‌های رادیکال الزاماً بدنه اجتماعی منسجمی ندارند؛ به خصوص اگر منطق رفتاری‌شان تند و افراطی باشد.

جریان‌های رادیکال الزاماً بدنه اجتماعی منسجمی ندارند؛ به خصوص اگر منطق رفتاری‌شان تند و افراطی باشد. اما طی حدوداً یک دهه اخیر در سپهر سیاسی ایران سؤالی که برای برخی از تحلیلگران اجتماعی ایجاد شده این است که چرا جریان‌های سیاسی رادیکال پژواک بیشتری در جامعه داشته و صدای آن‌ها بیشتر به گوش می‌رسد؟ از طرفی به نظر می‌رسد بدنه اجتماعی و هوادار جریان‌های رادیکال سیاسی نیز رو به افزایش است اگرچه که هیچ‌گاه نتوانسته‌اند اکثریت جامعه را همراه کنند. این دیدگاه‌ها به خصوص وقتی که از جنس تندروی و افراط است بیشتر در شبکه‌های اجتماعی لایک می‌خورد و به اصطلاح وایرال می‌شود! 

برای توضیح این وضعیت ابتدا باید اشاره کنیم که چه شرایطی باعث شد تا رادیکالیسم در جامعه ایران خواهان پیدا کند؟ همان ‌طور که اشاره شد رادیکالیسم کلیت ساختار را هدف قرار می‌دهد و راضی به تغییر یا اصلاح درون یک ساختار نمی‌شود. لذا یکی از دلایلی که باعث شد به‌خصوص در یک دهه اخیر جریان‌های رادیکال کمتر توانایی ایجاد پایگاه‌های اجتماعی ثابتی برای خود را داشته باشند، عملکرد ساختار سیاسی بوده است. تا زمانی که ساختار‌های سیاسی (به خصوص نظام‌هایی که مبتنی بر یک ایدئولوژی باشند) در حل مشکلات اقتصادی و معیشتی و رفع نیاز‌های ایدئولوژیک موفق عمل کنند، ایده تغییر کلیت آن برای جامعه جذابیتی ندارد. لذا یکی از عوامل تقویت رادیکالیسم در دهه 90 دوره طولانی تحریم‌های اقتصادی غرب علیه ایران و از طرفی عدم موفقیت دولت‌ها در بهبود وضعیت زندگی جامعه بوده است. 

پوپولیسم الزاماً به معنای عوام‌فریبی یا مردم‌گرایی نیست. پوپولیسم یک منطق اخلاق‌گرایانه از سیاست ارائه می‌کند و ادعا می‌کند نخبگان فاسدی در حکومت مستقرند که به فکر مردم بی‌گناه نیستند.

اما یکی دیگر از عوامل مهم، حذف تدریجی جریان‌های سیاسی مؤثر بوده است که نقش میانجی مهمی در نظام نمایندگی ایفا می‌کرده‌اند و باعث عدم ایجاد احساس بی‌قدرتی سیاسی در جامعه می‌شدند. در دهه 90 بود که برای اولین‌بار شعار‌های «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا» شنیده شد و جامعه از جریان‌های سیاسی مهم عبور کرد. در این زمین مستعد که امر سیاسی رو به افول است، رادیکالیسم مجالی برای جولان پیدا می‌کند؛ اما با یک تفاوت بسیار مهم؛ این‌بار رادیکالیسم با ابزار قدرتمندی به نام پوپولیسم (populism) وارد میدان می‌شود تا بتواند بدنه هوادار برای خود کسب کند. پوپولیسم الزاماً به معنای عوام‌فریبی یا مردم‌گرایی نیست. پوپولیسم یک منطق اخلاق‌گرایانه از سیاست ارائه می‌کند و ادعا می‌کند نخبگان فاسدی در حکومت مستقرند که به فکر مردم بی‌گناه نیستند. (لاکلائو، 1403، ورنر مولر، 1401). 

کنار زدن نخبگان (که نماد عقلانیت در سیستم حکمرانی هستند) شرط لازم پوپولیسم است. نخبگان یا پَست هستند یا فاسد. آن‌ها مانع رساندن حق به مردم می‌شوند. لذا پوپولیسم مانند رادیکالیسم مبتنی بر یک مکتب یا ایدئولوژی نیست بلکه یک راهبرد برای نتیجه گرفتن است و آن نتیجه، جذب توده مردمی برای نیل به اهداف سیاسی است. همینجا باید اشاره کنیم که جریان‌های رادیکال پس از انقلاب چگونه منطق پوپولیسم را با رادیکالیسم ترکیب کرده‌اند. رادیکالیسم براندازی در شاخه سلطنت‌طلبانه تلاش کرد با استفاده از رانه‌های هیجانی خشم و عصبانیت نشان دهد که نخبگان سیاسی حاضر در ساختار جمهوری اسلامی طی دولت‌های مختلف اصلاحات تا اعتدال و... نخبگانی رانتیر و منفعت‌طلب بودند که به فکر اصلاح وضع موجود و در نتیجه خدمت به مردم نبودند بلکه آن‌ها با همکاری با ساختار کلان جمهوری اسلامی به دنبال منافع خود بودند.

لذا بخشی از بدنه اجتماعی که در نظام، نمایندگی سیاسی اصلاح‌طلبان یا حتی اعتدال‌گرایان را نماینده خوبی برای تسهیم در قدرت در نظر می‌گرفتند، رفته‌رفته ناامید شدند و از این جریانات سیاسی عبور کردند. اما در طرف مقابل رادیکالیسم انقلابی حضور داشت که تلاش کرد تا با استفاده از همین منطق بدنه وفادار به نظام را از جریان‌‌های سیاسی مثل اصول‌گرایی جدا کند. آن‌ها نیز از طرفی نخبگان سیاسی اصول‌گرا را متهم به منفعت‌طلبی و اشرافی‌گری کردند تا نشان دهند آن‌ها ضد مردم انقلابی‌اند و از آرمان‌های انقلاب فاصله گرفته‌اند و از طرفی سایر دولت‌های جمهوری اسلامی را غیرانقلابی می‌دانستند که مشروعیت کافی برای کسب قدرت را نداشته‌اند. 

البته ناگفته نماند که بی‌شک در هر حزب یا جریان سیاسی افراد سودجو و منفعت‌طلب حضور دارند و ممکن است مسیر یک جریان سیاسی را منحرف کنند. لذا بخشی از نارضایتی به دلیل فکت‌های واقعی بود که در نتیجه عملکرد نادرست شخصیت‌های سیاسی این جریان‌ها منتشر شد و جریان‌های رادیکال تلاش کردند از انرژی هیجانی منبعث از این رخداد‌ها نیز کمال استفاده را ببرند. در نتیجه شکست ایده‌های حزبی و تضعیف نظام نمایندگی، جریان‌های پوپولیستی در جامعه رشد کنند تا سیاست را در وضعیت توده‌ای شدن قرار دهند. 

در منطق رادیکالیسم براندازی، مردم کسانی هستند که خواهان حاکمیت جمهوری اسلامی نیستند و در منطق رادیکالیسم انقلابی، افراد غیر همسو در دایره مردم حقیقی قرار نمی‌گیرند.

یکی دیگر از مشترکات جریان‌های رادیکال پوپولیست، دیگری‌سازی و ساخت «مردم واقعی از غیرواقعی» است. هر کدام از جریان‌های پوپولیست تنها هم‌فکران خود را به‌عنوان مردم واقعی به‌رسمیت می‌شناسد و هرکس در مقابل ایده آن‌ها باشد در مقام «نامردم» محسوب می‌شود. لذا با این وضعیت جامعه از تکثر خارج شده و به دو گروه مردم و غیر‌مردم تقسیم می‌شوند. در منطق رادیکالیسم براندازی، مردم کسانی هستند که خواهان حاکمیت جمهوری اسلامی نیستند و در منطق رادیکالیسم انقلابی، افراد غیر همسو در دایره مردم حقیقی قرار نمی‌گیرند. این منطق باعث می‌شود عده کثیری از جامعه که در هیچ‌کدام از دسته‌بندی‌های این دو قطب قرار ‌نگیرند در هیاهوی سیاسی نادیده گرفته شوند و در نتیجه از امکان نقش‌آفرینی‌شان در سیاست نیز کاسته شود. 

اما مهم‌ترین مسئله‌ای که پیوند رادیکالیسم با پوپولیسم در جامعه ایجاد می‌کنند ساده‌سازی مسائل پیچیده است. یکی از راه‌های جذب توده، بیان مشکلات به صورت پیچیده و ارائه راهکار به شکلی ساده و کوتاه است. به عنوان مثال در رادیکالیسم براندازی حل تمام مشکلات با «کنار رفتن جمهوری اسلامی» ممکن می‌شود بدون آنکه ایده‌ای برای «فردای براندازی» ارائه شود. هر چه راهکار‌ها تقلیل یافته‌تر و دم‌دستی‌تر باشد، توده سیاست گریز بیشتر به آن توجه نشان می‌دهد. 

درنهایت چه رادیکالیسم براندازانه و چه رادیکالیسم انقلابی از آنجا که ایده منسجم و جایگزینی برای تغییر وضعیت ندارند، در نتیجه سوار بر عواطف و هیجانات می‌شوند تا صرفاً به حیات خود ادامه دهند. آن‌ها هیچ الگویی برای ساخت آینده ارائه نمی‌کنند بلکه شروع به ساخت نوستالژی از گذشته می‌کنند تا با فروش گذشته، ترس از آینده نامعلوم را پنهان کنند. در شرایطی که امر سیاسی در جامعه ایرانی رو به افول است و جامعه همزمان در حال سیاست‌گریزی و سیاست‌زدگی می‌شود و همچنین شرایط اقتصادی بهبود پیدا نمی‌کند، جریان‌های سیاسی با استفاده از منطق پوپولیسم تلاش می‌کنند بر موج احساسات توده سوار شوند و آن را تشدید کنند. در این میان تنها راه مقابله با این وضعیت کارامد‌سازی نهاد دولت در ایران و از طرفی بازسازی و احیای نظام نمایندگی است. در غیر این صورت باید منتظر تقویت روزافزون جریان‌های سیاسی رادیکال با چاشنی پوپولیسم در ایران باشیم. 

/انتهای پیام/