وقتی صدای مردم در روایت دشمن گم می‌شود؛

مراقب «مردم» باشیم!

مراقب «مردم» باشیم!
نکته‌ای که در کلام رهبر انقلاب بیان شد و شاید مورد توجه قرار نگرفت این بود که فتنه داخلی توسط «مردم» پاسخ داده خواهد شد. لازمه این نکته ظریف آن است که روایت ما از دشمن باعث تفکیک و انشعاب مردم و گروه‌گروه کردن آن‌ها نشود.

به گزارش «سدید»؛ ارسطو در اندیشه سیاسی خود معتقد است اگر ترس از دشمن به‌درستی مدیریت نشود، منجر به استبداد می‌شود؛ یعنی بهانه‌ای به دست حاکمیت می‌دهد تا با ترساندن مردم از دشمن آن‌ها را از اعتراض داخلی منصرف کند. اما فارابی نگاهی همدلانه‌تر میان مردم و حاکمیت دارد. او در مدینه فاضله از آنجا که فرضش این است یگانگی میان حاکم و مردم وجود دارد، دشمن خارجی را موهبتی برای وحدت و انسجام بیشتر ارزیابی می‌کند. خلاصه آنکه در نقطه‌ای که ارسطو ایستاده ما به جنبه تهدید‌آمیز توجه به دشمن می‌نگریم و در نقطه‌ای که فارابی ایستاده است به وجه موهبت‌آمیز آن. این دو نگاه در تحلیل‌های روزمره و روایت‌های رسانه‌ای از دشمن نیز امتداد دارد. 

از یک منظر «دشمن» توهم توطئه‌ای برای فرافکنی و عبور از پاسخگویی نسبت به مشکلات داخلی است و از سوی دیگر واقعیتی است که باید در برابر او بسیج شد و بسیج ماند. همین مسئله باعث می‌شود تهدید دشمن کمررنگ‌تر جلوه کند یا از آن‌سو تخلفات و بی‌تدبیری‌های داخلی سرپوشیده باقی بمانند. دشوار آنجایی است که لازم می‌شود افکار عمومی در توازن میان این دو نگاه تعدیل و مدیریت شود. هشدار رهبر انقلاب در خطبه‌های نماز عید فطر بیانگر این نکته بود که باید خود را برای تهدید‌های داخلی و خارجی آماده کنیم. هر دو تهدیدی که می‌تواند به‌واسطه عدم توازن و تعادل در روایت از دشمن خطرآفرین باشد. 

توضیح آنکه روایت یک‌سویه جریان‌های سیاسی ایران از خصومت دولت آمریکا به نحوی است که اکتفا به آن، ما را در نقطه مقابل آسیب‌پذیر می‌کند. مثلاً جریان اصولگرا (که امروزه با نام گفتمان انقلاب اسلامی خودش را بازتعریف می‌کند) معتقد است که آمریکا یک تهدید همه‌جانبه نظامی، فرهنگی، اقتصادی و حتی تمدنی است و جز با رویکرد تخاصمی نمی‌توان با آن روبه‌رو شد. این روایت در برخی طیف‌های این جریان نقش محوری دارد که مسائل و مطالبات داخلی را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد. به‌طور مثال ممکن است تحلیل طیفی از این جریان درباره مسئله حجاب، صیانت و حتی مسائل پزشکی نظیر واکسن و... متأثر از خصومت تمدنی آمریکا باشد. این ابرروایت یک‌سویه (خصومت همه‌جانبه آمریکا) کشور را در حقوق مدنی و اجتماعی نیز دچار انسداد می‌کند و امکان گفت‌وگو و وفاق ملی را به‌شدت کاهش می‌دهد.  از سوی دیگر جریان اصلاح‌طلب که در این مسئله شاید از طیفی از اصولگرایان سنتی تا روشنفکران و حتی منتقدان بیرونی را نمایندگی کند معتقد است ابرروایت «آمریکا شیطان بزرگ است» از ابتدا مخدوش بوده و می‌توان با آمریکا وارد معامله شد. این جریان تماماً تلاش دارد تا با توضیح گره‌های نزاع‌برانگیز و تخاصمی میان ایران و آمریکا و نیز نقد راهبرد‌های چهل‌وشش ساله اخیر راهی متفاوت پیش روی نسل جدید بگشاید تا دشمنی با آمریکا را از یک اصل بدیهی برای نسل‌های گذشته به یک امر قابل بازنگری برای نسل‌های آینده تبدیل کند. پس از پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات ریاست‌جمهوری این جریان امیدوار بود که با احیای برجام و بازگشت به میز مذاکره با آمریکا به اهداف خود نزدیک شود. این روایت نیز به جهت نادیده‌گرفتن واقعیت‌های بین‌المللی که دلالت واضح و شفاف بر رویکرد تخاصمی آمریکا، خصوصاً دولت ترامپ دارد ما را در عرصه بین‌الملل آسیب‌پذیرتر ظاهر می‌کند. 

هر روایتی از دشمن که با نگاه بدبینانه مطالبات یا سلایق داخلی را حواله به «پروژه دشمن» می‌کند طبیعتا باعث فعال شدن گسل‌های اجتماعی خواهد شد. 

البته تهدید‌های علنی ترامپ در هفته‌‌های اخیر به نحوی بوده که مسعود پزشکیان نیز با ادبیات تندی به آن واکنش نشان داده است. این نشان می‌دهد برای روایت چنگ و دندان دشمن کار سختی در پیش نداریم. اما آنچه باعث نگرانی است این است که روایت چنگ و دندان دشمن باعث شود که مطالبات یا دیالوگ‌های اجتماعی نیز برچسب همراهی با دشمن خورده و این امر زمینه‌ای شود برای نادیده گرفتن یا خاموش کردن صدا‌های مختلف فرهنگی و سیاسی در کشور. هر روایتی از دشمن که با نگاه بدبینانه مطالبات یا سلایق داخلی را حواله به «پروژه دشمن» می‌کند طبیعتا باعث فعال شدن گسل‌های اجتماعی خواهد شد. 

نکته‌ای که در کلام رهبر انقلاب بیان شد و شاید مورد توجه قرار نگرفت این بود که فتنه داخلی توسط «مردم» پاسخ داده خواهد شد. لازمه این نکته ظریف آن است که روایت ما از دشمن باعث تفکیک و انشعاب مردم و گروه‌گروه کردن آن‌ها نشود. تریبون‌ها براساس سلایق مختلف نامتوازن توزیع نشود. خوب است روایت‌ها و سیاست‌های رسانه‌ای به نحوی باشد که در برابر فتنه‌های احتمالی آینده «مردم» را منسجم‌تر مقابل دشمن ببینیم. 

رسانه ملی در تحلیل مشکلات و معضلات اجتماعی صراحت لازم را نداشته و به اندازه کافی طیف‌های مختلف اجتماعی را نمایندگی نمی‌کند.

در اندیشه رهبر انقلاب به همان اندازه که توجه به برنامه‌ریزی‌های دشمن جایگاه پررنگی دارد، عاملیت «مردم» نیز حائز اهمیت است اما به نظر می‌رسد در فضای رسانه‌های امروز، رسانه‌های داخلی و خارجی به شکلی پیش می‌رود که نتیجه‌اش چیزی جز سلب عاملیت از مردم نیست. رسانه‌های خارجی تلاش می‌کنند خصومت آمریکا با ایران را یا نوعی «توهم توطئه» بازنمایی کنند یا انعکاسی از سیاست‌های نادرست ایران در سیاست خارجه. گویی این دشمنی نه ریشه در تاریخ دارد و نه به سیاست‌های سلطه‌جویانه آمریکا طی هشتاد سال اخیر بازمی‌گردد. از آن‌سو، رسانه ملی در تحلیل مشکلات و معضلات اجتماعی صراحت لازم را نداشته و به اندازه کافی طیف‌های مختلف اجتماعی را نمایندگی نمی‌کند و برخی مطالبات یا اعتراضات را به آمریکا و دشمن خارجی گره می‌زند. هرچند این دو جریان رسانه‌ای در ظاهر مقابل هم هستند، اما در عمل مکمل یکدیگرند؛ هر دو انسان ایرانی را در موقف متکثر خود نگه داشته و اجازه رواداری و نزدیک شدن به طیف مقابلش را نمی‌دهند و بدگمانی را نسبت به هموطن دگراندیش خود تقویت می‌کنند. از منظر او، طیف مقابل یا درگیر «توهم توطئه» است یا قربانی دشمنی بیرونی که هیچ اختیاری در برابرش ندارد. 

در این میان شهروند ایرانی ضرورتا مخالف نظام یا هم‌سو با اپوزیسیون نیست، بلکه با بی‌اعتمادی نسبت به رسانه‌ها و عرصه‌های سیاسی و اجتماعی، نسبت به عاملیت خودش بی‌تفاوت می‌شود؛ چرا که هیچ‌کدام از این روایت‌ها با نگاهی منصفانه او را در توازن میان تهدید‌های بیرونی و مطالبات داخلی به رسمیت نمی‌شناسد. او نه قهرمان یک مبارزه‌ای عادلانه است و نه حتی یک بازیگر فعال در سرنوشت کشور بلکه فقط یک ناظر است که هر طرف او را به شکلی منفعل و بی‌تأثیر تصویر می‌کنند. 

ابرروایت‌های پیش‌بینی‌شده در رسانه‌های رسمی جامعه را در فهم و تحلیل دشمن کنار می‌زند.

شاید یکی از مهم‌ترین عواملی که باعث می‌شود رسانه از جامعه سلب عاملیت کند، از قبل مشخص شدن «ابرروایت» رسانه از مسائل است. ابرروایت‌های پیش‌بینی‌شده در رسانه‌های رسمی جامعه را در فهم و تحلیل دشمن کنار می‌زند. این یعنی مردم به جای درگیر شدن در شناخت دشمن، مصرف‌کننده یک روایت ثابت می‌شوند. این مسئله درباره رسانه‌های معاند نیز صادق است. آنجا نیز ابرروایت‌های ازپیش‌تعیین‌شده مخاطب را منفعل در نظر می‌گیرد. این در حالی است که مخاطب تمایل دارد شخصاً برای تحلیل و فهم مسائل به خصوص دشمن‌شناسی ورود کند. طبیعتا عاملیت از این نقطه آغاز می‌شود. 

احیا و تقویت عاملیت مردم در مواجهه با فتنه نیز از این نقطه آغاز می‌شود. مردم نه در نقطه پایان‌بخشی به فتنه‌ها همچون راهپیمایی 9 دی که در ابتدای به رسمیت شناخته شدن در ساحت رسانه آغاز می‌شوند. در این وضعیت سیاست‌گذاری رسانه‌ای به مراتب دشوارتر خواهد بود و مهم‌ترین ملاحظه آن توجه به این نکته است که روایت رسانه ما از دشمن بتواند گستره بیشتری از انسان ایرانی را نمایندگی کرده و عاملیت را در تحلیل و کنش‌گری به او باز گرداند. عاملیتی که تنها راه عبور از فتنه‌های داخلی است. 

/انتهای پیام/