گروه دین و اندیشه «سدید»؛ هرچند امروزه مقوله حکومت و حکمرانی مدل متفاوت و پیچیدهتری نسبت به گذشته پیدا کرده است، اما متون دینی ما مملو از آموزههایی است که حتی عمل به بخشی از آنان در وضعیت جدید نیز میتواند افقهای جدیدی را پیش روی مردم، سیاستمداران و دانشمندان بگشاید. یکی از این متون غنی و جدی در زمینه اصول حکمرانی و مدیریت، نامه ۵۳ نهجالبلاغه بوده که بهعنوان «عهدنامه مالک اشتر» شهرت یافته است. حضرت امیر (ع) در این نامه ابعاد مختلفی از مقوله حکمرانی را توضیح دادهاند. در این مجال، تلاش داریم تا ضمن گفتگو با حجتالاسلام دکتر جواد سلیمانی امیری - استاد تاریخ و عضو هیئتعلمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) - به بررسی اصول حاکم بر گزینش کارگزاران در این نامه بپردازیم. در ادامه بخش نخست این گفتگو را از نظر خواهید گذراند.
حکومت، امانت مردم در دست حکمرانان
با توجه به پژوهشی که شما انجام داده بودید، میخواهیم ابعاد مسئله انتخاب کارگزاران مبتنی بر عهدنامه مالک اشتر را مورد توجه قرار دهیم. در گام نخست تصویری که حضرت امیر (ع) در این نامه برای کارگزاران بیان میکنند را روشن کنید. شاخصههای اصلی انتخاب کارگزار که در عهدنامه مالک اشتر به آنها اشاره شده چیست؟
سلیمانی: یکی از مسائلی که از جهاتی جزء بدیهیات عقلی خواهد بود، این است که اگر بخواهیم نظام اسلامی مطلوبی داشته باشیم، فقط با عادل بودن، باتقوا بودن و کاردان بودن حاکم و امام جامعه، این امر تحقق پیدا نمیکند؛ بلکه کارگزاران حکومت نیز باید از کسانی باشند که نصابی از تقوا، کاردانی، علم و درایت را داشته باشند. اگر اینگونه نباشد، امام به تنهایی نمیتواند جامعه را اداره کند؛ چنانکه امیرالمؤمنین (ع) اگرچه امام بر حق بود، ولی به علت مشکلاتی که در حکومت ایشان وجود داشت - از جمله کمبود نیروی کارگزار لایق و همچنین عدم همراهی مردم و دشمنیها - حکومتشان نتوانست دوام یابد.
دستکم گرفتن دین گاهی به این صورت است که فردی اطلاعات دینی ندارد و میگوید چه لزومی دارد که من حلال و حرام خدا را بدانم تا فرماندار یا استاندار شوم. گاهی هم اطلاعات دینی دارد، ولی التزام ندارد
حضرت علی (ع) در فرازهای مختلفی از بیانات و مکتوبات خود، معیار گزینش کارگزار تراز در حکومت اسلامی را مطرح میکنند. قبل از شمردن این معیارها، چند نکته باید مورد توجه قرار گیرد. نکته اول اینکه رسالت دولتمردان اسلامی عبارت است از: برقراری امنیت در جامعه، برقراری تعادل در فعالیتهای اقتصادی جامعه، رفع اختلاف بین افراد و گروهها، وضع احکام و مقررات اجتماعی و بسترسازی حیات طیبه در جامعه که سعادت دنیوی و اخروی آحاد جامعه را فراهم میکند. بنابراین ما پنج رسالت را برای دولتمردان اسلامی بر میشماریم.
بر این اساس، ما اگر بخواهیم به این اهداف دست یابیم، باید بدانیم که اینها چند ویژگی برجسته در حکمرانی مطلوب هستند که لازمه تحقق آنها، حضور دولتمردان با شاخصههایی است که در ادامه به آن میپردازیم. شاخصههای اصلی دولتمردان را در یک تقسیمبندی میتوان به سه بخش تقسیم کرد: نخست، معیارهای علمی، سپس معیارهای مدیریتی و نهایتاً معیارهای اخلاقی.
در معیارهای علمی چند نکته حائز اهمیت در فرمایشات امیرالمؤمنین (ع) وجود دارد: قانونشناسی، اعتقاد به اسلام و نظام اسلامی و نگرش امانی داشتن نسبت به قدرت. در خصوص اعتقاد به دین اسلام، امیرالمؤمنین (ع) از رسول خدا (ص) نقل میکند که فرمودند: «من از شما میترسم که دین را کوچک بشمارید و کسانی را که رئیس خود قرار میدهید در امور دینی برترین شما نباشند.»
هم دانش و هم التزام لازم است!
این یعنی کسی که میخواهد رئیسجمهور، نماینده مجلس یا عضو شورای شهر شود، باید در میان همگنان خود، تراز دینی و اطلاعات دینیاش بالاتر باشد. دستکم گرفتن دین گاهی به این صورت است که فردی اطلاعات دینی ندارد و میگوید چه لزومی دارد که من حلال و حرام خدا را بدانم تا فرماندار یا استاندار شوم. گاهی هم اطلاعات دینی دارد، ولی التزام ندارد. امیرالمؤمنین (ع) از قول رسول خدا (ص) میفرماید: «من میترسم که در میان شما دو کارگزار باشند که یکی در عدالت، کاردانی و تقوا همتراز باشند، ولی یکی در اطلاعات دینی و التزام دینی بالاتر باشد، اما مقدم نشود» لذا فرد دارای شناخت نسبت به معارف دینی باید در مسئولیتها مقدم شود. نمیتوان فردی رئیسجمهور، نماینده مجلس یا وزیر شود و بگوید در حوزه کاری خود به اطلاعات دینی نیاز ندارم و البته درصورتیکه به اطلاعات مجهز باشد، حتماً التزام به تعهد و مسئولیتپذیری نیز باید داشته باشد.
آیا این بیان شما یک دوگانه از تعهد و تخصص نمیسازد؟ این بحثی است که از ابتدای انقلاب نیز مطرح بود؛ اما در همان برهه این سخن مطرح شد که اگر شما کاری را بپذیرید درحالیکه تخصص آن را ندارید، همین امر نشان از آن دارد که شما تعهد و باور کافی را نیز ندارید.
سلیمانی: مسئله این است که در معیارهای بعدی که ذکر میکنیم، یک معیار همین کاردانی و تخصص است. شخصی که نصاب لازم در کاردانی را نداشته باشد، نمیتواند در حوزه کارگزاران نظام اسلامی وارد شود؛ اما اگر دو کارگزار از لحاظ کاردانی نصاب لازم را داشته باشند، ولی از لحاظ التزام به دین و اطلاعات دینی یکی بالاتر باشد، آن شخص باید انتخاب شود.
پس در بعد علمی و اعتقادی یک شرط داشتیم که نصاب در معارف دینی است. در این بخش امیرالمؤمنین (ع) میفرماید شرط دوم این است که فرد باید نگرش امانی به قدرت داشته باشد. نگرش امانی به قدرت یعنی قدرت را طعمهای برای حکمرانیکردن، فرماندادن و جمعآوری منافع برای خود، خانواده و دوستان نداند. در نامه ۲۶ نهجالبلاغه حضرت میفرماید: «مَنِ اسْتَهَانَ بِالْأَمَانَةِ وَ رَتَعَ فِي الْخِيَانَةِ وَ لَمْ يُنَزِّهْ نَفْسَهُ وَ دِينَهُ عَنْهَا، فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ الذُّلَّ وَ الْخِزْيَ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ أَذَلُّ وَ أَخْزَى؛ وَ إِنَّ أَعْظَمَ الْخِيَانَةِ خِيَانَةُ الْأُمَّةِ وَ أَفْظَعَ الْغِشِّ غِشُّ الْأَئِمَّةِ» یعنی کسی که امانت را خوار شمارد و دست به خیانت بیالاید و خود و دینش را از آن منزه نسازد، درهای ذلت و رسوایی را در دنیا به روی خود گشوده و در قیامت رسواتر خواهد بود و بزرگترین خیانت، خیانت به ملت است و رسواترین تقلب، تقلب پیشوایان مسلمین است.
مسئولیت، امانت است
امانت به معنای چیزی است که نزد غیر به ودیعه میسپارند. مسئولیتهای نظام اسلامی امانتی است که باید به خوبی حفظ شود؛ یعنی کارهایی که بر عهده اوست را دقیق انجام دهد، این مسئولیت را سپری کند و به دیگری بسپارد. این امانتی است که مردم در اختیار او قرار دادهاند. در حکومت امانی، دولتمردان قدرت را امانتی برای اجرای وظایف مربوط به حکومت میدانند و خود را پرسشگر نمیدانند، بلکه پاسخگو در برابر مردم و نظام اسلامی میدانند.
امانت به معنای چیزی است که نزد غیر به ودیعه میسپارند. مسئولیتهای نظام اسلامی امانتی است که باید به خوبی حفظ شود؛ یعنی کارهایی که بر عهده اوست را دقیق انجام دهد، این مسئولیت را سپری کند و به دیگری بسپارد. این امانتی است که مردم در اختیار او قرار دادهاند.
در نگرش امانی، بین حقوق شخصی حاکم با سایر افراد تساوی برقرار است و مردم میتوانند به تبعیض و بیعدالتی اجتماعی اعتراض کنند. حضرت در نامه ۵ نهجالبلاغه به یکی از کارگزارانشان مینویسند: «إِنَّ عَمَلَكَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ» یعنی این ریاست برای تو لقمه ای چرب نیست، بلکه در گردن تو امانت است. در انتخاب کارگزاران باید به این مسئله بسیار توجه شود.
حضرت درباره نصب کارگزاران میفرماید: «سفارش میکنم احدی را نپذیر مگر آنکه کسی به امانتداری و کاردانی او به تو خبر داده باشد.» در گزینش کارگزاران و مدیران نباید توصیه کسی را پذیرفت، مگر در خصوص کاردانی و امانتداری. یعنی اگر کسی توصیه میکند فردی را در مسئولیتی بگمارند، نباید پذیرفت؛ مگر آنکه کسی بگوید در میان کارگزاران موجود، فلانی را کاردانتر و امانتدارتر میداند.
پیرامون نگرش امانی اکنون حقیقتاً این برای ما سؤال است که نماینده مجلس یا عضو شورای شهری که میلیاردها هزینه میکند تا نماینده یا عضو شورای شهر شود، چه انگیزهای میتواند داشته باشد؟ اگر فرد فقط نگرش امانی دارد و میخواهد مسئولیت را به عهده بگیرد، باید گفت اینها جزء ملائکه هستند نه بشر! زیرا اکنون برای انفاقکردن که میخواهید بخشی از مال خود را به دیگری بدهید، انسان دائماً محاسبه میکند که آیا خودش نیاز دارد یا خیر؟ پس چگونه میشود فردی خانه و زمین خود را بفروشد تا مسئولیتی را بپذیرد؟ این نوع افراد چگونه اشخاصی هستند؟ نوعاً اخباری که میرسد و در جامعه مطرح میشود، کسانی که بسیار تلاش میکنند، پول میگیرند و سرمایهگذاری میکنند تا مسئولیتی بپذیرند، بعداً از آن کرسی برای تأمین مالی خود و کسانی که به آنها پول دادهاند استفاده کرده که این تخلف است. این افراد نمیتوانند نگرش امانی به پست و مسئولیت داشته باشند و برایشان پست و مسئولیت طعمهای است که در این چند سال، بار خود را ببندند. اینها بسیار خطرناک هستند.
نگرش امانی و مسئله حقوق نجومی
برای اینکه بحثها را مقداری برای امروز ملموستر کنیم، اجازه دهید سؤالی را اینجا طرح کنم. چند سال پیش ما شاهد بودیم که مسئله حقوقهای نجومی مطرح شد و در کشور حساسیتهای زیادی را متوجه به خود کرد تا جایی که حتی رهبری انقلاب نیز نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند. برخی در همان برهه چنین میگفتند که عدم پرداخت این حقوقها میتواند منجر به خالیشدن دولت از مدیران برجسته شود. استدلال آنها نیز چنین بود که یک مدیر کاردان که حالا به تعبیر شما هم نگرش امانی به مسئولیت ندارد، بلکه به دنبال منافع خود است، اما میتواند تراز مالی یک شرکت بسیار بزرگ را از حالت منفی خارج کرده و مثبت کند، اینگونه وی دهها هزار میلیارد تومان برای دولت عایدی خواهد داشت. اما برخی از این دست مدیران، طبیعتاً با حقوق پایین مشغول به کار نمیشوند و اگر در این زمینه سختگیری شود، به بخش خصوصی مهاجرت میکنند. در آن برهه این استدلال برای توجیه حقوقهای نجومی از سوی برخی گفته میشد. اکنون باتوجهبه مباحثی که شما طرح کردید چه پاسخی میتوانیم به این مسئله بدهیم؟
سلیمانی: در فرهنگ اسلامی و مکتب امیرالمؤمنین (ع)، خدماتی که انسانها به جامعه اسلامی میکنند، بخش کوچکی از پاداشش در این دنیا و بقیه در آخرت داده میشود. «طلحه» و «زبیر» گفتند: «ما خدمت زیادی به اسلام کردیم و در گذشته در راه رسول خدا رنجها کشیدیم و در جنگها شرکت کردیم.» حضرت امیر (ع) فرمودند: «این خدمات پاداش آخرتی دارد و پاداش آخرت با دنیا قابلقیاس نیست.» این فرهنگ اسلام است. بله، در حد متعارف مشکلی ندارد. برای نمونه حضرت میفرمایند «قاضی را خوب تأمین کنید تا دستش در جیب مردم نرود»، اما غیرمتعارف را امیرالمؤمنین (ع) و اسلام نمیپذیرد. اگر تراز مالی شرکت دولتی را بالا بردهاید، به مردم و خزانه بیتالمال خدمت کردهاید و پاداش اخروی دارید؛ مانند جنگیدن در جبهه و مجروح شدن. اگر در جبههها دست و پای شما از دست میرفت، آیا از بیتالمال طلب حقوق نجومی میکردید؟ خیر! میگفتید مجاهده در راه اسلام پاداش اخروی دارد. بله، به واسطه ایثار و ازکارافتادگی شما بنیاد شهید باید مبلغی را به شما بدهد و مردم نیز این را میپذیرند، اما اینها میگویند کسی که تراز مالی را بالا میبرد، باید پاداش بسیار بالایی همتراز با آن مبلغ بگیرد. برای مثال، سقف بالاترین حقوق متعارف در ایران اگر ۴۰ میلیون تومان برای یک هیئتعلمی دانشگاه باشد، اینها چند صد میلیون میخواهند که برای قشر متوسط یا پایینتر با حقوق ۱۲ تا ۱۴ میلیون قابلتحمل نیست.
ترجیح نفع عمومی به نفع شخصی در حکومت اسلامی
اگر کسی نگرش امانی ندارد، در حکومت اسلامی نباید باشد و میتواند در شرکت خصوصی کار کند. کسانی که نگرش امانی به قدرت دارند، باید در دولت حاضر شوند. چون این ماجرا حد و مرزی ندارد.
اگر کسی نگرش امانی ندارد، در حکومت اسلامی نباید باشد و میتواند در شرکت خصوصی کار کند. کسانی که نگرش امانی به قدرت دارند، باید در دولت حاضر شوند. چون این ماجرا حد و مرزی ندارد. ابتدا میگویند چند صد میلیون، اما نهایتاً بسیار بیشتر میشود و هر از گاهی تحت عنوان تخلف بروز میکند. یکی از کارهایی که انجام میدادند این بود که میگفتند بهعنوانمثال در ایرانخودرو با طرحهای خود رشد اقتصادی ایجاد کردهایم و حقوق ماهیانه حق ما نیست. برای دریافت حق خود یک شرکت اقماری تأسیس میکردند تا قطعات تولید کنند و ایرانخودرو از آنها بخرد. در این صورت حقوقشان در ماه میلیاردی میشد و چند نفر عضو هیئتمدیره شرکت اقماری، ایرانخودرو و سایپا میشدند، اما در آنجا شرکت اقماری برای خودشان داشتند.
در اینجا ملت متوجه شد که چه ظلمهایی به جامعه میشود. زیرا شخصی با پنج یا شش سال کار اقتصادی به ظاهر دولتی، میلیاردر شده است. مردم دیدند در جامعه اسلامی، افرادی از طریق فرمولهای به ظاهر قانونی ثروتمند میشوند. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید «در حکومت من نیا! برو جای دیگر شرکت تأسیس کن. در حکومت من باید عدالت باشد»؛ یعنی بیتالمال و فرصتهای اقتصادی بهصورت متوازن و عادلانه تقسیم شود. تو اگر انسان نابغهای هستی یک فعالیت خصوصی برای خود راه بیندازد. در حکومت من باید برای آخرت کار کرد. اگر هم اینگونه نباشد، اصلاً سنگ روی سنگ بند نمیشود. چند روز دیگر برای مثال فلان رئیس شعبه میگوید اگر توانستهام سپرده جذب کنم، باید ماهی ۴۰۰ میلیون تومان دریافت کنم؛ در حالی که رئیس شعبه دیگر ۲۰ یا ۳۰ میلیون تومان میگیرد. این نگاه که من باید همه مزد کار خود را در دنیا بگیرم، حد یقف ندارد و به زیادهخواهی، انباشت ثروت و تجاوز به حقوق دیگران و دزدی منتهی میشود.
پاسخ جامع خوبی بود. اگر صلاح بدانید به ادامه بحث بازگردیم. فرمودید که سه معیار مدیریتی از منظر حضرت وجود دارد: معیار علمی، معیار مدیریتی و معیار اخلاقی. معیار علمی را به خوبی توضیح دادید. مراد از معیارهای مدیریتی چیست و چه شاخصههایی را دارد؟
سلیمانی: در معیارهای مدیریتی، حضرت به توانمندی در اداره امور، عدالتورزی و ولایتمداری اشاره میکند. حضرت امیر (ع) در خطبه ۱۷۲ نهجالبلاغه درباره توانمندی در اجرای امور میفرماید: «أَیُهَا النَّاسُ، إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ، أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِیهِ» یعنی آنکه شایستهترین مردم برای حکومت و پذیرش حاکمیت در بخشی از این نظام، کسی است که توانمندی و کاردانیاش برای اداره آن مسئولیت بیش از دیگران باشد و بداند در زمینه مسئولیت خود، امر الهی چیست و از منظر اسلامی چگونه باید مدیریت کند.
بهعنوانمثال کسی که میخواهد وزیر فرهنگ شود، باید اولاً در مدیریت و فهم مسائل فرهنگی کاردانتر باشد و ثانیاًً باید بداند از لحاظ اسلامی چگونه فرهنگ اسلامی را رشد دهد. باید بداند اسلام چه میخواهد، در زمینه فیلم سینمایی، تئاتر، داستاننویسی و دیگر زمینههای هنری چگونه عمل کند. همچنین باید مدیریت و طرح برای رشد فرهنگ اسلامی داشته باشد و هم باید اعلم باشد.
در خصوص عدالتورزی، امیرالمؤمنین (ع) میفرماید «کسی که میخواهد در رأس حکومت قرار گیرد، باید به عدالت اسلامی در آن زمینه آگاهی داشته باشد و اگر عدالتورزی لازم را نداشته باشد، نمیتواند بهعنوان مسئول نظام اسلامی شناخته شود.»
درباره ولایتمداری در خطبه ۱۸۲ نهجالبلاغه که پس از جنگ نهروان و در هفتههای پایانی عمر شریف حضرت ایراد شده، ایشان میفرمایند: «کجایند برادران من؟ همانها که سواره به راه میافتادند و در راه حق قدم برمیداشتند.» سپس از کارگزاران خود نام میبرد. کسانی مانند «عمار» و «ابوالهیثم بن تیهان» بعد میفرمایند «اگر به جهاد دعوت میشدند، میپذیرفتند و به رهبری خویش اعتماد و اطمینان داشتند و از او پیروی میکردند.»
کارگزار در برخی موارد میتواند تشخیص دهد که چگونه عمل کند، اما در مواردی که خودش تشخیص امور را بهدرستی متوجه نمیشود، باید از ولیامر اطاعت کند. اگر به فرمان خود عمل کند یا نظر گروههای مختلف و دوستان را ملاک قرار دهد، نظام اسلامی را متلاشی میکند. امروز رهبر انقلاب فریاد میزند که مشکلات اقتصادی کشور ما راهحل دارد و لاینحل نیست. راه این قضیه نیز اتحاد با کشورهای مستقل و اعتماد به توانمندیهای داخلی، استعدادهای جوانان، اقتصاد دانشبنیان و همچنین منابع و معادن داخلی است. این ساز مخالفی که مسئولان در مسائل و مشکلات جامعه مینوازند، متفاوت از راهی است که رهبری نشان میدهد و این خود برای جامعه مشکلساز میشود و امروز تبعات آن را در جامعه خود مشاهده میکنیم.
برخی از کارگزاران حضرت این موضوع را بهخوبی درک میکردند. مثلاً در دل جنگ صفین، برخی نسبت به اصل خود جنگ تردید کردند. یکی از این افراد «حضین بن منذر» بود. او سخنرانی کرد و گفت: «ای مردم، دین اسلام بر تسلیم بنیاد گرفته، پس با قیاس از آن دست نکشید. ما رهبری داریم که خودمان ترک و فعل او را ستودهایم. وی در گفتار و کردار از انحراف مصون است. اگر گفت نه، ما هم میگوییم نه و اگر گفت آری، ما هم میگوییم آری.» این نگرش است که یک مسئول را از لغزش نجات میدهد.
وظیفه امام جامعه در تنویر افکار عمومی
اگر اجازه دهید، سومین معیار یعنی معیار اخلاقی را نیز مطرح کنیم تا بحث منسجم تمام شود.
سلیمانی: بله، بهعنوان معیار پایانی اگر بخواهیم به معیارهای اخلاقی ورود کنیم، حضرت در زمینه اخلاقی سه معیار تقوا و پرهیزکاری، سادهزیستی و پاسداری از فرهنگ اسلامی را مطرح میکند. حضرت امیر (ع) خطاب به «ابن عباس» هنگام نصب ایشان بهعنوان کارگزار بصره میفرماید: «أُوصیک بِتَقْوَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَدْلِ عَلی مَنْ وَلَّاک اللَّهُ أَمْرَهُ وَ إِیاک وَ الْهَوی» یعنی ای ابن عباس که استاندار من در بصره هستی، تو را به تقوا و عدالت نسبت به آن کس که به او ولایت داری توصیه میکنم. این مطلب همان است که در معیار قبلی عرض کردیم. از هواپرستی به دور باشید که موجب میشود از مسیر خدا فاصله بگیرید. کسانی که امروز درباره حقوق نجومی گرفتن مدیران میگویند «ما زحمت کشیدهایم و باید بیشتر دریافت کنیم»، اینها بهتدریج از راه خدا جدا شدهاند. به مسئولانی که چنین نگرشی داشتند بنگرید؛ خودشان و فرزندانشان در ایام تعطیلات کجا هستند و چه مفاسدی در خانوادههایشان پدید آمده است؟ بهتدریج سبک زندگی آنان کاملاً غربی شده و هویت اسلامی خود را از دست دادهاند. این نشان میدهد که راه، راه غیر خداست. حضرت امیر (ع) میفرماید اگر مسیر تقوا و عدالت را کنار بگذاری، سد راه خدا میشوی و نمیتوانی حکم الله را در جامعه اجرا کنی. جامعه مطالبه امری را دارد، اما تو اصلاً دغدغهاش را نداری. جامعه نسبت به دزدیها حساس است، اما تو اصلاً دغدغهای نداری. وقتی به حقوق مالی یا امنیتی جامعه تعدی میشود، این افراد دغدغهای ندارند و تنها به فکر اموال و منافع خود هستند و گرایشهایشان کاملاً تغییر میکند.
در مسائل فرهنگی و اعتقادی که مردم ولایت اهلبیت را درک نمیکنند، حضرت سخنرانی میکردند و میکوشیدند خود را بهعنوان امام جامعه که باید از او تبعیت شود، معرفی کنند و بگویند که جنس ما با جنس سایر مردم متفاوت است.
حضرت امیر (ع) میفرماید: «وذکروالله کثیرا»؛ یعنی وقتی مسئول شدی، بیش از دیگران به نماز، عبادت، زیارت و توسل نیاز دارید. سپس خطاب به یکی دیگر از کارگزارانشان یعنی «احنف بن قیس» میفرماید: «بر پیشوایان حق لازم است که در خوراک و پوشاک از ضعیفترین مردم الگو بگیرند و هیچ امتیازی که مردم خود قدرت بر آن ندارند، نداشته باشند تا فقیران آنان را ببینند و از وضعیت خود خشنود گردند و بینیازان به آنان بنگرند و بر مراتب سپاسگزاری و فروتنی خویش بیفزایند.»
اینها را حضرت در زمینه مسائل مربوط به تقوا و عدالت فردی گفتهاند و در خصوص التزام به فرهنگ اسلامی میبینیم که ایشان بهشدت به این موضوع اهتمام دارند. در مسائل فرهنگی و اعتقادی که مردم ولایت اهلبیت را درک نمیکنند، حضرت سخنرانی میکردند و میکوشیدند خود را بهعنوان امام جامعه که باید از او تبعیت شود، معرفی کنند و بگویند که جنس ما با جنس سایر مردم متفاوت است. حضرت فرمودند: «از من درباره حوادث گذشته، حال و آینده سؤال کنید. هر چه میخواهید به شما میگویم»؛ یعنی علم ما با سایر مردم متفاوت است. یا میفرمودند «هیچگاه در زندگی نه دروغ گفتهام و نه از مرگ ترسیدهام.» در جایی دیگر فرمودند «من آن سفینه نجات هستم که هر کس سوار شود، نجات مییابد.» این در مسائل اعتقادی بود. در زمینه احکام نیز حضرت با بدعتهای مختلف با تمام توان مقابله کردند که برای پرهیز از طولانیتر شدن بحث از ذکر جزئی آن خودداری میکنم.
به طور خلاصه، حضرت امیر (ع) در برابر سنتهای غلط و انحرافی ایستادگی میکرد. پس دغدغه فرهنگی نسبت به اعتقادات و نظام ارزشی جامعه داشتند و در مذمت دنیا سخن میگفتند؛ زیرا فکر مردم، دنیوی و دنیاگرا شده بود. اینها مواردی است که باید یک کارگزار دغدغهاش را داشته باشد. اگر فردی شهردار یک شهر است، شهردار تنها وظیفه برجسازی و ایجاد بلوار ندارد؛ بلکه در کنار پلسازی باید برای مهندسی فرهنگی شهر در راستای فرهنگ اسلامی برنامه و دغدغه داشته باشد.
تمام وزارتخانهها میتوانند پیوست فرهنگی برای فعالیتهای خود تعریف کنند. اکنون در وزارت نفت اگر گرایش جهادی و فرهنگ جهادی ایجاد کنید، فرد به قیمت شهادت هم میگوید این کار را انجام میدهم. اما اگر روحیه دینی و جهادی را بگیرید، هر مسئولیتی به طعمهای برای بهرهمندی بیشتر از دنیا تبدیل میشود. اگر فرهنگ درست شود، فرد احساس میکند عاقبتی هست و میتواند پاداشش را در آخرت بگیرد. دنیا اصلاً ظرفیت پاداش یک مجاهد را ندارد. مدیر لایقی که به نظام اسلامی خدمت میکند، اگر همه دنیا را هم به او بدهند، زودگذر و فانی است؛ اما آخرت باقی است.
/ انتهای بخش اول/ ادامه دارد...