چگونه موسیقی و جنگ بر یکدیگر تاثیر متقابل می‌گذارند؟

ضرباهنگ نبرد و نوای اندوه

ضرباهنگ نبرد و نوای اندوه
ما نمی‌توانیم در موسیقی، جنگ را صرفا با صدا نشان دهیم اگرچه برای انتقال دادن یک‌سری احساسات به مخاطب ممکن است گاهی برخی ساز‌ها یا صدا‌ها اثرگذار بر مخاطب باشند.

به گزارش «سدید»؛ در مقدمه این مطلب با موضوع تاثیر متقابل جنگ و موسیقی بر هم، در ابتدا و پیش از آنکه وارد این موضوع شوم، باید عنوان کنم که وقتی می‌خواهیم درباره موسیقی و انواع مختلف آن صحبت کنیم، به طور معمول به آن برچسب موسیقی می‌زنیم، اما اغلب، عامل واسط و رابط را فراموش می‌کنیم. برای مثال از عناوینی مانند موسیقی جنگ، موسیقی عاشقانه، موسیقی کودک، موسیقی تین‌ایج یا نوجوان و... استفاده می‌کنیم؛ اما نباید فراموش کرد که «ادبیات» در این میان، نقش کلیدی و مهمی ایفا می‌کند. یعنی ما نمی‌توانیم در موسیقی، جنگ را صرفا با صدا نشان دهیم اگرچه برای انتقال دادن یک‌سری احساسات به مخاطب ممکن است گاهی برخی ساز‌ها یا صدا‌ها اثرگذار بر مخاطب باشند که در ادامه همین مطلب به آن اشاره خواهم داشت، اما موسیقی فرم و شکل انتزاعی دارد و اغلب به تنهایی گویای یک محتوای خاص نمی‌تواند باشد.

در ادامه هم لازم است اشاره کنم که موسیقی کلاسیک در جهان، خیلی وقت‌ها دینامیک‌محور است. برای مثال یک آهنگساز معروف در یکی از قطعاتی که ساخته به نام «آخرین ساختمان فلزی»، از صفحه‌ای فلزی استفاده می‌کند که چندین کارگر آن را با زنجیر بالا نگه می‌دارند و در لحظه خاصی از موسیقی، با اشاره رهبر ارکستر، آن را رها می‌کنند تا صدای مهیبی تولید شود و احساس وحشت یا هیجان بر مخاطب القا شود. این یک مدل از آثار موسیقی کلاسیک دنیا برای بهره‌گیری از دینامیک در موسیقی است. در موسیقی کلاسیک ایرانی، ما کمتر بااین دینامیک مواجه هستیم و برای ما این موضوعات یعنی القای یک حس، مفهومی در رنگ آمیزی یا کنترپوان دارد نه در هارمونی. موسیقی ما ملودی محور است.

 

ملودی و ادبیات، میانجی موسیقی و جنگ

با توضیحاتی که در بالا و مقدمه آوردم به راحتی می‌توان توضیح داد که به همین دلایل است که وقتی بناست حس یا محتوایی همچون شور انقلابی، هیجان، جنگ یا حماسه را به مخاطب القا کرد، واسط ما در موسیقی نه دینامیک بلکه اغلب همان ملودی است و بیش از آن، ادبیات؛ پیوند عمیق ادبیات و موسیقی در کشور ما چیزی است که بار‌ها درباره آن صحبت شده است و خود موضوعی جداگانه و بسیار مهم برشمرده می‌شود. حالا در این باره مثالی می‌زنم و از این موضوع گذر می‌کنم تا برای مخاطب ملموس‌تر باشد. وقتی استاد لطفی قطعه «کاروان شهید» را می‌سازد، با مطلعِ «می‌گذرد کاروان، روی گل ارغوان/ قافله سالار آن، سرو شهید جوان» بیش از همه این حس و حال شعر است که بر مخاطب تاثیرگذار است و با تغییر دادن شعر به یک شعر مثلا عاشقانه، می‌توان به همین ملودی یک حس متفاوت از کار قبلی و در اینجا حس عاشقانه داد. برای مثال من می‌توانم فی‌البداهه در وزن آن ملودی بگویم: «جان من است در گذر، دلبر من در سفر...» همان‌طور که می‌بینید شعر حالتی به اصطلاح عاشقانه با این کلام پیدا می‌کند در نتیجه ادبیات و کلام در موسیقی ما بسیار مهم است، از طرفی نباید از تاثیر سازبندی و تنظیم هم غافل شویم، چون می‌توان تنظیم را در راستای محتوا به خدمت گرفت که در این رابطه به ویژه استفاده از شکل‌هایی خاص را در بخش‌های بعدی خواهم آورد. در اینجا به طور خاص تاثیر کلام را اگر بخواهم تاکید داشته باشم این است که در همایشی، یک ملودی را برای مخاطبان به پنج شکل اجرا کردم و روی آن کلام کودکانه، کلام پند و اندرز، کلام جنگ و حماسه، کلام عاشقانه و کلامی متناسب با قشر نوجوان گذاشتم؛ در آن همایش ملودی یکی بود، اما ادبیات و کلام کاملا متفاوت.ت

از این مدخل من وارد بحث شدم تا بگویم بهتر است به جای استفاده از اصطلاح «موسیقی جنگ» یا مثلا «موسیقی عاشقانه» و...، به مفهوم آن توجه کنیم؛ موسیقی با خاصیت انتزاعی که دارد، خود را متناسب با آن محتوا می‌کند حالا یا با دینامیک یا با ادبیات یا در نحوه به کارگیری تنظیم و استفاده از برخی سازها.

 

درباره مارش‌های ایرانی

من پروژه‌ای را از سال ۱۴۰۲ کلید زدم که سال‌ها دغدغه من بود. در این پروژه مجموعه‌ای از سرود‌های ملی ایران را گردآوری کرده‌ام که متاسفانه بسیاری از آنها شنیده نشده‌اند. حدود بیست مارش معروف که با تعدادی آثار نظامی در مجموع حدود سی مارش معرفی می‌شوند. این مجموعه را طی سال‌ها جمع‌آوری کرده‌ام، اما بعد از پایان پروژه «اذان‌های ایرانی» که در اوایل سال ۱۴۰۳ اجرا شد، تمرکز خود را گذاشته‌ام روی مارش‌های ایرانی و بنا دارم این مجموعه را با عنوان «مارشی برای یک عشق» منتشر کنم. عشق در اینجا «وطن» است. این اشاره را به این منظور داشتم تا بگویم ما سرچشمه‌ای از این شکل موسیقی را داریم و در این بحث همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردم برخی ساز‌ها ممکن است گاهی حس و حال صدادهی‌شان به تهییج و القای حسی خاص مانند حماسه و جنگ بیشتر کمک کند یا حتی برخی از انواع موسیقی. در ادامه اشاره‌ای به مارش و تاریخچه‌اش در ایران خواهم داشت.

مارش، چیزی است که در همه جای دنیا وجود دارد و استفاده می‌شود. یک تحقیق و پژوهش در این زمینه دارم که بازه‌ای صد ساله را از سال ۱۲۵۰ تا ۱۳۵۰ در برمی‌گیرد.

در این صد سال، مارش‌هایی تولید و خلق شده‌اند که به‌طور کامل رنگ و بوی ملی میهنی دارند؛ چه مارش‌های دوره مشروطه، چه آنهایی که در دربار شکل گرفتند. برای مثال استاد جواد بدیع‌زاده با درک خود از محتوای موسیقی حماسی، در کنار سایر مارش‌ها و سرودهایش سه نوع مارش خاص می‌سازد یعنی در یک مجموعه او می‌بینیم و می‌شنویم که «مارش دولت» با «مارش ملت» و «مارش پرچم» هر کدام با یکدیگر متفاوت هستند. مارش دولت برای مراسم رسمی دولتی و مهمانان خارجی اجرا می‌شود. مارش ملت مربوط به موقعیت‌هایی است که مردم در مراسم دربار قرار می‌گیرند. مارش پرچم هم مختص مراسم نظامی بوده است، هنگامی که پرچم بالا می‌رفته و نیرو‌های نظامی به آن احترام نظامی می‌گذاشتند. مارش یکی از همان انواع موسیقی است که در آثار موسیقایی‌ای که می‌خواهند محتوای جنگ، حماسه یا نظامی را القا کنند، موثر واقع می‌شود. به خاطر اهمیت این نوع موسیقی، برای هر نیروی نظامی مارش خاصی وجود دارد؛ مارش نیروی دریایی، مارش نیروی هوایی، مارش نیروی زمینی، مارش سواره نظام، مارش پیاده نظام، مارش رژه، مارش سلام، مارش گشایش، مارش خجسته، مارش پایکوبی و غیره. تمام اینها مارش‌هایی هستند که برای مناسبت‌های مختلف و در جای خود اجرا می‌شوند و هیچ‌کدام کلام ندارند، اما تاثیر خود را می‌گذارند.

 

موسیقی و هم‌سویی با وقایع جامعه

یکی از نخستین مارش‌هایی که می‌توان در ایران از آن یاد کرد، کاری بود که در آن، استاد بیژن ترقی روی مارش لومر شعر گذاشت و آن را به یک سرود با کلام تبدیل کرد که خود من هم کلامی دیگر برای آن و نیز برای مارش ایرانی اشتراوس سروده‌ام، مثل بسیاری از سرود‌ها و مارش‌های ملی که بعد‌ها کلام پیدا کردند. در واقع می‌توان گفت که مارش، می‌تواند یک گونه حماسی در موسیقی هر ملت و فرهنگ باشد و اگر‌چه خیلی وقت‌ها در موقعیت جنگی هم از آن استفاده می‌شود ولی لزوما مختص جنگ نیست.

 

وقتی ما وارد جنگ تحمیلی با عراق شدیم، سرود‌هایی ساخته شد که در شب‌های عملیات اجرا می‌شدند تا شور و هیجان ایجاد کنند، مثل سرود‌های سنگر؛ یا برای مثال همان مارش‌هایی که در زمان انقلاب ۵۷ ساخته یا تنظیم شدند. سرود‌هایی مثل «ایران، ایران، ایران، رگبار مسلسل‌ها» که نقش آنها در عمل به نوعی هم‌سویی با اتفاقات آن روز‌ها و حتی همراهی و یا ایجاد هیجان اجتماعی بود.

 

تاثیر متقابل موسیقی و جنگ

اینکه موسیقی چه تاثیری بر جامعه دارد، به طور طبیعی برمی‌گردد به شرایطی که در آن قرار داریم؛ واقعیت این است که یک مارش قوی می‌تواند آن‌چنان تاثیرگذار باشد که به صدای یک گروه و حتی یک ملت تبدیل شود.

 مثال دیگری که اخیرا با آن مواجه بودیم حوادث اجتماعی سال‌های ۱۴۰۱ با اثرِ «برای...» اتفاق افتاد. چرا این موسیقی این‌قدر مهم شد و بار‌ها در فضای مجازی بازنشر شد و خیلی‌ها آن را شنیدند، این همان تاثیری است که موسیقی با همراهی کلام یا گاه بدون آن در شرایط خاصی که از آن صحبت کردم، می‌تواند بسیار تاثیرگذار باشد.

در جمع‌بندی این موارد لازم می‌دانم بگویم که در واقع «موسیقی جنگ»، یا «موسیقی و جنگ»، یا «جنگ و موسیقی»، هر کدام از این اصطلاحات می‌توانند تفسیر و تحلیل خاص خود را داشته باشند، اما مساله اصلی این است که تاثیر اینها یعنی تاثیر جنگ بر موسیقی و موسیقی بر جنگ، بر هم متقابل است و مرز آن هم به‌طور کامل پیدا و آشکار نیست. گاهی تاثیرگذاری یک اثر است که موجب تهییج جامعه می‌شود و گاهی شرایط جامعه است که برایش تعریف ایجاد می‌کند. برای مثال مارش‌ها نوعی موسیقی هستند که می‌توانند در زمان جنگ یا با رویکرد‌های مختلف مورد استفاده قرار بگیرند. نغمه‌های سنگر یا نوحه‌هایی که در شب‌های عملیات خوانده می‌شدند، نمی‌توانند مارش تلقی شوند، چون قابلیت مارش بودن هم ندارند و تنها برای همان شب عملیات ساخته شده بودند و البته که اثرگذار هم بودند و احساساتی از‌جمله همدلی، وحدت و گذشت را به رزمندگان منتقل می‌کردند.

 

مارش‌های ما قابلیت بالایی دارند

من به عنوان یک آهنگساز و کسی که در حوزه موسیقی‌شناسی تحقیق و پژوهش می‌کند و کسی که سال‌هاست موضوع بوم شناسی موسیقی پاپیولار را در ایران کار می‌کنم و همچنین تحقیقات و پژوهش‌هایم ایجاب کرده که وارد حوزه عامیانگی و مردمی موسیقی ایران هم بشوم به جرات می‌توانم بگویم که ما می‌توانیم مارش‌ها و آثاری بسازیم که علاوه بر اثرگذاری‌های آنی بتوانند ماندگار شوند و حتی ارکستر‌های مختلف بتوانند آنها را اجرا کنند و با کمی ممارست و حمایت در سطح جهانی معرفی شوند.

مساله این است که ما نباید فقط به سفارشی‌سازی موسیقی فکر کنیم. آثاری در ذهن مردم باقی می‌مانند و اثر طولانی مدت روی مخاطب دارند که از دل جامعه بر می‌خیزند،  مستقل کار می‌شوند و البته اگر این آثار مورد حمایت قرار بگیرند به طور طبیعی می‌توانند در ذائقه‌سازی و تربیت گوش موسیقایی مخاطب هم موثر واقع شوند؛ وگرنه چه بسیار آثاری که با تبلیغات زیاد یا با صرف بودجه‌های فراوان ساخته شدند ولی پس از چند بار اجرا و بازنشر و... به راحتی به دست فراموشی سپرده شدند. درنهایت اینکه در روزگار کنونی که هیچ‌کس «جنگ» را دوست ندارد و حامی آن نیست، حتی اگر شعار باشد، باید باور کنیم که این فرهنگ و هنر است که بزرگ‌ترین سلاح ماست. هنرمند با موسیقی خود، با شعرش با هر اثری که می‌سازد می‌تواند بر جامعه اثر بگذارد و البته که این اثر متقابل است و جامعه و شرایط آن هم بر یک هنرمند تاثیرگذار است به‌طوری که او (یعنی هنرمند) با الهام از آن شرایط اثری می‌سازد و خلق می‌کند و آن اثر را به جامعه ارایه می‌دهد. هر‌قدرکه این اثر قوی‌تر باشد، تاثیرش عمیق‌تر خواهد بود و به طور طبیعی ماندگارتر هم خواهد شد. حضور انواع موسیقی‌ها و اهمیت به انواع آن از جمله مارش، می‌تواند این گونه‌ها را بیش از پیش در جامعه خودمان معرفی کند و پس از آن، چنین آثاری را به دنیا ارایه کند. هر نوع موسیقی در راستای تمایلات و پاسخ به یک‌سری احساسات انسانی پدید آمده‌اند و قادر هستند در مواقع مختلف برای جامعه و مخاطب ارزشمند و اثرگذار باشند. این است که باید به تمام گونه‌های موسیقی توجه داشته باشیم و تاثیرات متقابل هنر و جامعه را بر هم پیش‌بینی کرده و این موضوعات مهم را از یاد نبریم.

 

/ انتهای پیام /

منبع: روزنامه اعتماد