واکاوی همدلی ایرانیان در زمان بحران در گفت‌وگو با کمیل قیدرلو؛

همدلی در بحران‌ها ریشه در سازه‌های بنیادین ملت ایران دارد

همدلی در بحران‌ها ریشه در سازه‌های بنیادین ملت ایران دارد
با هم بودن، در کنار هم بودن، تفاهم و همدلی، یک سازه بنیادین و تاریخی در ملت ایران است. لذا کسانی که جامعه ایران را می‌شناختند، این موضوع را مطرح می‌کردند که ایران زمانی که با یک بحران، حمله و برخورد و ضربه مواجه می‌شود، رفتار مشترک و نزدیک به یکدیگر از خود نشان می‌دهد.

به گزارش «سدید»؛ مردم ایران، این روزها در بالاترین سطح از اجماع و همدلی ملی قرار دارند. این ویژگی هویتی جامعه ایرانی است که زمانی که با تهاجم و تجاوز خارجی مواجه می‌شود، تمام اختلافات را کنار می‌گذارد. موضوع مهم‌تر اما حفظ این اجماع ملی است. در گفت‌وگو با کمیل قیدرلو، جامعه‌شناس، به بررسی این ویژگی هویتی خاص جامعه ایران و چگونگی حفظ اثرات آن برای جامعه پرداختیم که مشروح آن را در ادامه از نظر می‌گذرانید.

 

در روزهای گذشته و به‌ویژه در روز جمعه و با راهپیمایی مردم در همه شهرهای ایران، تصویری کم‌نظیر از اجماع ملی ایجاد شد، آن هم در حالی که بعد از ۱۴۰۱ تعمیق شکاف‌های اجتماعی را شاهد بودیم و تحلیل صهیونیست‌ها هم این بود که بروز یک جنگ می‌تواند جامعه ایرانی را با فروپاشی مواجه کند. این اجماع ملی را در کنار این تحلیل از جامعه ایرانی چگونه می‌توان تحلیل کرد؟

اتفاق رخ داده را اتفاق عجیبی تلقی نمی‌کنم. یکی از مسائلی که ایران‌شناسان و کسانی که مطالعات اجتماعی روی جامعه ایرانی داشته‌اند، می‌دانند این است که همیشه همین طور بوده که وقتی جامعه ایرانی با مشکلی مشترک مواجه می‌شود، با یک تهدید عمومی، یک مصیبت ملی، یک فاجعه یا یک شرایط ویژه همین طور رفتار می‌کند. چون ملت ایران، ملتی بسیار قدیمی است و تمام آسیب‌ها و مشکلاتی که شما تصور کنید برای این ملت رخ داده است و این‌ها را در ناخودآگاه خود تجربه کرده است. با هم بودن، در کنار هم بودن، تفاهم و همدلی، یک سازه بنیادین و تاریخی در ملت ایران است. لذا کسانی که جامعه ایران را می‌شناختند، این موضوع را مطرح می‌کردند که ایران زمانی که با یک بحران، حمله و برخورد و ضربه مواجه می‌شود، رفتار مشترک و نزدیک به یکدیگر از خود نشان می‌دهد. این را در سیل، زلزله و مشکلات مشابهی که در زمان‌های مختلف جنگ رخ داده می‌بینید. مردم ما مردمی نبودند که با ضربه پراکنده شوند. در واقع پیوندهای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی که میان مردم ما برقرار است، راسخ‌تر است. مخصوصاً وجود عنصر خانواده، مردم ما در دل خانواده شکل می‌گیرند و در پیوند فرهنگ و جامعه با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و این‌ها در بستر نهاد تاریخی ما هستند. لذا پیوندهای سفت و سختی در عمق جامعه ایرانی برقرار است. انتظار هم می‌رفت که اگر اتفاقی در ایران پیش بیاید، جامعه همگراتر می‌شود و به سمت پشتیبانی و وحدت میل پیدا کند و یک نوع یگانگی، همگرایی و همدلی در جامعه ما مشاهده می‌شود که این پیش‌بینی هم رخ داد. در جامعه ایران تا الان آسیب‌های شبکه اجتماعی و رسانه‌ای دشمن و جنگ شناختی هنوز نتوانسته اثرگذار باشد و تصویر را تغییر دهد. چراکه تصویر همچنان تصویر تهاجم است و این همگرایی ملی مشهود است و انتظار هم می‌رفت.

 

رفتارهایی که از مردم دیده می‌شود، شباهت زیادی به رفتار مردم در سال‌های جنگ تحمیلی 8 ساله دارد و گویی این شاکله هویتی مردم که بر مبنای همدلی و همگرایی در شرایط جنگ است، تغییری نکرده است و به‌نظر می‌رسد تلاش رسانه‌های فارسی‌زبان برای ایجاد شکاف بین ملت و مردم، نتیجه نداده است.

دو شاخص وجود دارد. نکته اول آنکه جامعه ایرانی، جامعه‌ای محافظه‌کار است، یعنی در برابر تغییراتی که تحمیلی و از بیرون باشد با بدبینی نگاه می‌کند. لذا باید این را هم اضافه کرد که اقداماتی از این دست که از جنس ترور هستند، نمی‌توان انتظار داشت که مردم و بدنه اجتماعی جامعه با آن همراهی کنند. نکته دوم هم وجود اسرائیل است. اسرائیل موجودی است که آنقدر نجس است که هرکه به آن نزدیک می‌شود، نجس می‌شود. رسانه‌هایی که الان با اسرائیل همراهی می‌کنند، بدنام می‌شوند و آسیب می‌بینند و هویت خودشان را از دست می‌دهند. این هم بخشی از قصه است. این موضوع را کنار این قرار دهید که مردم می‌بینند که جامعه ایران به سمت مذاکره و حل مسئله با چیزی که به آن جامعه جهانی می‌گویند، رفت که در زمین آن‌ها با ارزیابی‌هایی که آن‌ها می‌گفتند، گفت‌وگو کند. آن هم در شرایطی که بدبینی وجود داشت. ثمره آن هم هجمه و تهاجمی شد که جایی برای دفاع از جنایات نمی‌گذاشت. تعداد شهدا را در نظر بگیرید، چه تعداد شهید مدنی و غیرنظامی داریم. همه این‌ها ذهنیت بدبین جامعه ما را می‌سازد و این کنش‌ها را پررنگ‌تر می‌سازد. البته در یک سمت دیگر در مواردی برخورد محکم نکردیم. در دوره‌هایی به بهانه‌های مختلف گفته می‌شود که این جنگ، جنگ ما نیست. بیرون از مرزهای ما چه می‌کنید؟ هرچند که گفته می‌شد بودن ما در آن کشورها برای جلوگیری از آسیب ندیدن کشورمان است، اما همیشه پیام‌های ضعف در جامعه نخبگانی و روشنفکری ما وجود داشته است. الان دیگر آن بهانه‌ها هم صورت موجهی ندارد. لذا این‌ها کنار هم به نوعی مردم را قانع می‌کند که باید جلوی جماعات و گروه‌ها و حرف‌ها و اقداماتی که به نفع رژیم صهیونیستی انجام می‌شود، بایستند و این رفتارها و کنش‌ها را معنادار می‌کند.

 

همدلی‌ای که در جامعه با آن مواجه هستیم، فرصتی برای ترمیم شکاف‌های اجتماعی ایجاد کرده است. چطور می‌توان از این احساس مثبت ایجاد شده در جامعه استفاده و آن را حفظ کرد؟

اگر توانستیم از ظرفیت مدنی و اجتماعی مردم خودمان برای مدیریت زمان جنگ، درست استفاده کنیم و سرمایه اجتماعی‌ای که برای نظام حکمرانی به‌خصوص بعد از ریکاوری نیروهای مسلح ایجاد شده است را حفظ کنیم، مثبت است. 

اینکه آیا این همدلی در جامعه ما حفظ می‌شود یا نه، به کنش ما بستگی دارد. رفتار ماست که تعیین می‌کند آینده چه باشد و آن هم این است که اگر توانستیم از ظرفیت مدنی و اجتماعی مردم خودمان برای مدیریت زمان جنگ، درست استفاده کنیم و سرمایه اجتماعی‌ای که برای نظام حکمرانی به‌خصوص بعد از ریکاوری نیروهای مسلح ایجاد شده است را حفظ کنیم، مثبت است. این سرمایه پیش از حمله رژیم صهیونیستی خیلی پایین بود، ولی الان یک بازیابی رخ داده و یکی از بهترین زمان‌هاست که بتوان ساختار نظام مدیریت و خدمات محلات ما را با حضور بسیج و مساجد، نه با معنای امروزی، بلکه با معنای نظری آن که بسیج جایی باشد که مسائل محلات ما را از امنیت گرفته تا خدمات، نظارت بر ارائه خدمات و مسائل زیست جمعی و پشتیبانی از گروه‌های نیازمند و رسیدگی به افرادی که در محلات نیاز به پشتیبانی دارند، بازسازی و سازماندهی کند. اگر این اتفاق بیفتد، می‌توانیم انرژی و همدلی مردم را برای سال‌ها در پشت جامعه و فرهنگ خودمان داشته باشیم. اما اگر نتوانیم از آن استفاده کنیم و جنگ هم طول بکشد و نتوانیم انرژی مثبت مردم را با حل مسائل اجتماعی، فرهنگی و انتظامی‌مان در کوتاه‌مدت همراه کنیم، سخت می‌شود. چون مسائل اجتماعی را باید خودش حل کند، مسائل فرهنگی را باید خودش حل کند و عملاً یک جورهایی مردم در برابر اقدامات دولتی تعریف می‌شوند و آسیب‌پذیرتر خواهند بود. پس دو مسیر وجود دارد: یا ما به سمت بهره‌گیری از ظرفیت‌های مردمی در قالب بسیج و مسجد در محلات می‌رویم یا آن فرصت را از دست می‌دهیم و برای حل مسائل باید از بافت‌های رسمی خودمان استفاده کنیم. آن زمان این بافت‌ها در مقابل بافت اجتماعی مقابل هم تعریف می‌شوند و هم توقع مردم از نظام حکمرانی بالا می‌رود و توان نظام حکمرانی در مقابل مردم پایین می‌آید و هردو را آسیب‌پذیر می‌کند.

 

در واقع راه بهره‌مندی از فرصت ایجاد شده، تقویت حلقه‌های میانی است؟

حلقه‌های میانی یکی از ابزارهای این سازماندهی است. حلقه‌های میانی؛ کنشگران واسطه‌ای، حلقه‌های میانی و سازمان‌دهندگان اجتماعی هستند که می‌توانند بین نظام حکمرانی و مردم نقش‌آفرینی کنند که به شخصه مهم‌ترین آن را بسیج، هیئت و تشکل‌ها و جهادی‌ها می‌دانم. اما همه این‌ها می‌توانند بخشی از این روایت باشند. مهم‌ترین رکنی که باید به یکدیگر پیوند دهیم، پیوند مسجد، بسیج و تشکل‌های اجتماعی در محله‌هاست.

 

/ انتهای پیام /