ادبیات‌سازی در بحران در گفت‌وگو با فرزانه فخریان؛

ما در جنگ واژه‌ها قرار داریم!

ما در جنگ واژه‌ها قرار داریم!
ما در شرایط «بازی با کلمات» هستیم؛ بازی با قالب‌ها، بازی با جملات. و راستش را بخواهید، باید بگویم جنگ، بیش از آنکه برای آحاد مردم در هر جای دنیا مستقیما چهره‌ خود را نشان دهد، چهره‌اش را در رسانه و از طریق زبان و واژگان نمایان می‌کند. بنابراین برای ما مهم است که این روزها، ادبیات جنگ را به‌نحوی همه‌فهم، گویا و منطبق با جهان‌بینی خودمان توصیف و ایجاد کنیم و درباره‌ آن به یک اجماع مهم برسیم.

به گزارش «سدید»؛ در عصری که «جنگ واژگان» به سلاحی استراتژیک بدل شده، قدرت نه در نوک نیزه‌ها که در نوک قلم‌ها و مواجهات رسانه‌ای متبلور می‌شود. از «اقدام پیش‌دستانه» تا «صلح تحمیلی»، هر اصطلاح، سنگری برای تسخیر افکار عمومی است. واکاوی گفتمان مفاهیمی چون «شهروند» و «نظامی» نشان می‌دهد که چگونه اسرائیل با سوءاستفاده از دوگانه‌سازی‌های زبانی، جنایت‌های خود را در پوشش حقوق بشر بازتولید می‌کند، و در مقابل، جمهوری اسلامی چگونه با خلق «پرچم‌های زبانی» مانند «دفاع مقدس» و «شهادت»، روایتی مقاومتی از هویت خویش می‌آفریند.  فرزانه فخریان، پژوهشگر فرهنگی و زبان‌شناس در گفت‌وگو با ما به موضوع ادبیات‌سازی در بحران و فرصت استفاده از زبان پرداخت و گفت: «در همه‌ جای دنیا و در تمام رویدادها، از رویدادهای تجاری تا رویدادهای فرهنگی و مهم‌تر از همه در تصمیم‌ها و رویدادهای سیاسی سراسر دنیا زبان‌شناسان مشغول کارند. قرار نیست اینجا از نظریه‌ها یا از اتفاقات مرتبط یا از پروژه‌ها و طرح‌هایی بگویم که در جای‌جای دنیا در این حوزه در حال انجام است؛ چه در حوزه‌ سیاسی و چه در حوزه‌ سیاست خارجی کشورها یا در حوزه‌ افکار عمومی کشورها که برای سیاست داخلی‌شان به کار گرفته می‌شود. اما همه‌جا از فرصت زبان برای شناخت شرایط اطرافشان و برای هدایت آن استفاده می‌کنند.

فکر می‌کنم بسیاری از مخاطبان روزنامه، نام زبان‌شناس شهیر این یک سده‌ اخیر، نوآم چامسکی را شنیده باشند. کسی که در سال‌های بسیار، نه اینکه از فضای زبان‌شناسی فاصله گرفته باشد، بلکه آنچه از زبان، فلسفه، جهان و فرهنگ درک کرده را در فضای سیاست در کشور خودش به کار گرفته است. شاهد این همراهی‌اش هم که تازه‌تازه رسید: او در صفحه مجازی‌اش نام ننگین پروژه استعماری آمریکا علیه ایران یعنی «میگا»(MIGA) را همراه با پرچم تاریخ‌گذشتۀ طاغوت پیش از انقلاب اسلامی منتشر کرده و این کار حمایت و همراهی او را علنی کرده است. حتی همین سرواژه از عنوان خیالی‌شان را هم بعید نیست خود او برای بالادستی‌های جنایتکارش ساخته و تحویل داده است. البته ما از چامسکی بیش از دیگران خبر داریم، اما دیگرانی هم هستند که در موسسات و اندیشکده‌های مختلفی در این حوزه برای دولت‌ها و حکومت‌هایشان کار می‌کنند.

 

چرخش معنایی در واژگان و تاثیر آن بر افکار عمومی

ما در شرایط «بازی با کلمات» هستیم؛ بازی با قالب‌ها، بازی با جملات. و راستش را بخواهید، باید بگویم جنگ، بیش از آنکه برای آحاد مردم در هر جای دنیا مستقیما چهره‌ خود را نشان دهد، چهره‌اش را در رسانه و از طریق زبان و واژگان نمایان می‌کند.

در مورد این روزهای جنگ، اگر بخواهم بگویم، مهم‌ترین واژه‌ای که در فضای بین‌الملل از سوی رژیم صهیونیستی مورد استفاده قرار گرفته، «اقدام پیش‌دستانه» است. حتی به آن عملی که انجام داده‌اند، «حمله» نگفته‌اند و آن را «اتک» نخوانده‌اند. ترامپ در گزارشش از تجاوز به خاک ایران از واژه‌ «اتک» استفاده کرده، اما سخنی که در روزهای ابتدایی این رخداد عظیم و مهم از سوی رژیم صهیونیستی بیان شد ـ و البته اصطلاح مهمی در این فضا به‌شمار می‌آید ـ «اقدام پیش‌دستانه» بود. نحوه‌ تعریفشان از این عبارت هم به این شکل است: «ما سال‌ها گفتیم ایران به دنبال دستیابی به سلاح هسته‌ای است و ایران شایسته‌ دستیابی به چنین سلاح و چنین توانایی‌ای نیست، پس باید پیش‌دستی کنیم و جلویش را بگیریم»؛ درحالی‌که هیچ سندی دال بر این ادعا وجود ندارد.

بله، ما در شرایط «بازی با کلمات» هستیم؛ بازی با قالب‌ها، بازی با جملات. و راستش را بخواهید، باید بگویم جنگ، بیش از آنکه برای آحاد مردم در هر جای دنیا مستقیما چهره‌ خود را نشان دهد، چهره‌اش را در رسانه و از طریق زبان و واژگان نمایان می‌کند. بنابراین برای ما مهم است که این روزها، ادبیات جنگ را به‌نحوی همه‌فهم، گویا و منطبق با جهان‌بینی خودمان توصیف و ایجاد کنیم و درباره‌ آن به یک اجماع مهم برسیم؛ اجماعی که می‌تواند فضای رسانه‌ای ما را بسیار روشن‌تر کند. 

 

بازی با قالب، جنگ را بازتعریف می‌کند

نمی‌خواهم صحه بگذارم بر اینکه طرف مقابل در این ماجرا بدون اشکال برخورد می‌کند، اما اجازه دهید به چند مورد اشاره کنم که چرا مهم است ما این فضا را دقیق‌تر در اختیار بگیریم.  یکی از مسائلی که این روزها با آن مواجه هستیم، قالب سخن است. آن چیزی که پیش‌تر گفتم و شاید بتوان نام آن را «بازی‌های زبانی» گذاشت، می‌تواند در سطحی بالاتر، به قالب‌های اثرگذار بلاغی دست‌اندازی کند و از آنها بهره ببرد؛ چنانکه برخی از سیاستمداران آلوده و پلید این روزهای دنیا در تلاش برای بهره‌گیری از آن هستند.

توجه کنید وقتی یک بند از کلام، یک جمله یا چند جمله را در قالب یک فرسته (پست) در شبکه‌ اجتماعی‌ای مانند توییتر سابق یا ایکس کنونی می‌نویسند، سعی می‌کنند آن قالب را حفظ کنند. اگرچه محتوای سخنان متفاوت است، اما نحوه‌ شروع، اوج و پایان همان بند، قابل تأمل است.

ما حتما در فضای رسانه‌ای نیازمند آنیم که به این ابعاد زبانی توجه کنیم؛ توجه کنیم که هرکدام از اتفاقات، به چه شکلی توصیف می‌شوند. مهم‌ترین اتفاق، که با همان بیان «اقدام پیش‌دستانه» رخ داد و باید به آن دقت کنیم، این بود که یک تصمیم کاملا ستمکارانه، در قالب یک تصمیم کاملا منطقی و فداکارانه پوشانده شود. 

 

نظامی یا شهروند؟ مسئله دقیقا همین است

اتفاق مهم‌تر در فضای زبانی ما، این بود که رژیم صهیونیستی مدعی شد: «ما با غیرنظامیان کاری نداریم و هدفمان صرفا افراد نظامی‌اند؛ کسانی که به‌نحوی در خدمت برنامه‌های نظامی، هسته‌ای یا موشکی ایران هستند.» درحالی‌که واقعیت این‌گونه نبوده است.

اما تاکید بسیار بر این موضوع و دودستگی‌ای که در زبان فارسی برای این مسئله پدید آمد، ما را در موقعیتی قرار داده که باید بر آن اصرار بورزیم: افراد نظامی این مملکت نیز شهروند این کشورند، در حال خدمت به مردم خود بوده‌اند و ایشان، خانواده‌ها و بستگانشان، جملگی بخشی از ملت ایران هستند. برای ما تمایز نظامی و غیرنظامی، به آن شکلی که بخواهد جایگاه انسانی افراد را دگرگون کند، موضوعیت ندارد. درست است که اهمیت افراد، بر مبنای شغل و نقشی که می‌توانستند در خدمت به مردم ایفا کنند، متفاوت است، اما اینکه بگوییم یک فرد مهم است و فرد دیگر نه، برای جامعه ایرانی جایی ندارد.

این در حالی است که می‌بینیم رژیم صهیونیستی به اهداف غیرنظامی نیز حمله کرده است؛ ازجمله ماشین امداد هلال‌احمر یا خودروی حامل یک خانواده در جاده‌ اصفهان به نجف‌آباد که باعث شد جنینی هشت‌ماهه جان خود را از دست بدهد. رژیم صهیونیستی از دست‌اندازی به اهداف غیرنظامی نیز کوتاهی نکرده، اما بااین‌‌حال، در بیان‌های رسانه‌ای و بین‌المللی، از این دوگانه‌ «نظامی و غیرنظامی» بهره‌برداری کرده و آن را تقویت می‌کند.

ما باید این دوگانه را خیلی زود اصلاح کرده و درباره‌ آن ادبیات جدیدی ایجاد کنیم. آن‌ها درباره‌ خودشان، هنگامی که ادعا می‌کنند ایران به مقاصدش در سرزمین‌های اشغالی حمله کرده، فقط از واژه‌ «شهروند» استفاده می‌کنند. هرجا کسی کشته می‌شود، از واژه‌ «شهروند» استفاده می‌کنند و بسیار به‌ندرت به جایگاه نظامی یا حتی حرفه‌ای فرد اشاره دارند. در روزهای اخیر البته بخشی از حرفشان را به کودکان اختصاص داده‌اند، اما گفتمان غالب‌شان بر واژه‌ «شهروند» متمرکز است. ما این نگاه را در فضای فارسی باید بیشتر ببینیم. 

 

مخاطب، زبان آشنا می‌خواهد

نکته‌ دیگری که باید به آن توجه کنیم، مخاطب سخن است. ما باید در فضای زبانی فارسی، وقتی درباره‌ اتفاقات اخیر صحبت می‌کنیم، حواسمان باشد که بسیاری از مردم از بیانات تخصصی بی‌خبرند و نیازی هم نداشتند بدانند. لازم است با زبانی ساده، همه‌فهم، یکپارچه، منسجم و بلیغ، از این فضا بهره ببریم.

پس ما در جنگ واژه‌ها قرار داریم. در فضایی هستیم که باید یادآوری کنم، از گران‌قیمت‌ترین و تخصصی‌ترین حوزه‌ها در دنیا، حوزه‌ اصطلاح‌شناسی یا به زبان انگلیسی «ترمینولوژی» و واژه‌شناسی است؛ چراکه واژه‌ها، شرایط را به شکل مطلوب گوینده توصیف می‌کنند و نشان می‌دهند شما چگونه به جهان نگاه می‌کنید.

لازم است به این موضوع از زاویه‌ دیگری با یک مثال نگاه کنیم. مردم ایران از حیث انزجار از رژیم صهیونیستی، به‌واسطه‌ ظلم‌هایی که این رژیم در طول سال‌ها، چه در لبنان، چه در فلسطین و سرزمین‌های اشغالی و چه در کشورهای دیگر بر مردم روا داشته، چیزی کم ندارند. کسی طرفدار رژیم صهیونیستی، این رژیم غاصب و کودک‌کُش نیست. اما راستش را بخواهید، من انتظار داشتم که گلوگاه‌های اقتصادی این رژیم ـ چنانکه در دنیا نسبت به آن واکنش نشان داده شدـ در ایران نیز با بی‌استفاده گذاشتن و کنار گذاشتن کالاهایی که منتسب به این رژیم بودند یا شرکت‌هایی که به جنایاتش کمک می‌کردند، هدف قرار گیرد؛ اتفاقی که در کشور ما به قدر کفایت رخ نداد. چرا؟ در زبان انگلیسی به این رفتار «بایکوت» گفته می‌شود.  در فارسی تلاش شد این کنش مهم را با واژه‌ «تحریم» پیش ببریم. اما چرا «تحریم» در جامعه‌ ایرانی، آن‌طور که انتظار می‌رفت و باید، پاسخگو نبود و حتی درباره‌اش هم به اندازه‌ کافی صحبت نشد؟ زیرا جامعه‌ ایرانی، خود نسبت به واژه‌ «تحریم» حس بسیار بدی دارد و سال‌ها در برابر تحریم‌های گوناگون آسیب دیده و رنج کشیده است. هرچند این تحریم با آن تحریم تفاوت ماهوی دارد، اما وقتی از واژه‌ «تحریم» استفاده شد، به‌نظر من، در جامعه‌ ایرانی آنطور که یاید نهادینه نشد.

پس ما در جنگ واژه‌ها قرار داریم. در فضایی هستیم که باید یادآوری کنم، از گران‌قیمت‌ترین و تخصصی‌ترین حوزه‌ها در دنیا، حوزه‌ اصطلاح‌شناسی یا به زبان انگلیسی «ترمینولوژی» و واژه‌شناسی است؛ چراکه واژه‌ها، شرایط را به شکل مطلوب گوینده توصیف می‌کنند و نشان می‌دهند شما چگونه به جهان نگاه می‌کنید. پس بدون تردید واژه‌ها برای ما در فضای امروز ایران نیز اهمیت دارند؛ اینکه چگونه با آنچه در اطرافمان می‌گذرد کنار می‌آییم و چگونه آن را روایت می‌کنیم. 

 

رسانه‌های فارسی‌زبان یا رسانه‌های معاند؟

یک اتفاق دیگر که در فضای زبانی، به‌ویژه در حوزه‌ رسانه‌گری ما رخ داده و در سال‌های اخیر کمی پررنگ‌تر شده و این روزها مسئله‌ مهم‌تری را پیش روی ما قرار داده است این است که متاسفانه ما رسانه‌های معاند و بیگانه‌ای را که در کشورهای دیگر و با پول صهیونیستی علیه مردم ایران و منافع ایران فعالیت می‌کنند، به اشتباه «رسانه‌های فارسی‌زبان» خوانده‌ایم. درست است که این رسانه‌ها به زبان فارسی تولید محتوا می‌کنند، اما اینکه آنها را با این عنوان بخوانیم، انگار که در کنار ما هستند و در جبهه‌ اصیل ایرانی قرار دارند که این یک خطای راهبردی و زبانی مهم بوده است. تاکید می‌کنم که لازم است این رسانه‌ها را «رسانه‌ بیگانه» یا «رسانه‌ معاند» بنامیم. حتی به‌نظر من، امروز دیگر صفت «بیگانه» هم برای آنها کم است؛ این‌ها رسانه‌های معاندند و تفاوتی ندارد به چه زبانی محتوا تولید می‌کنند. اگر لازم به توضیح باشد، می‌توانیم بعد از واژه‌ «رسانه‌ معاند»، بگوییم «رسانه‌ معاند فارسی‌زبان.» عبارت «رسانه‌ فارسی‌زبان» گرچه به‌نظر برخی اصطلاحی جاافتاده و دارای توصیفی مشخص است، اما در این مدت ـ و به‌ویژه در بازه‌ زمانی گسترده‌تر ـ قطعا به فضای رسانه‌ای خود ما نیز آسیب زده و خواهد زد. 

 

رسانه؛ میدان واقعی جنگ

متفکران مختلفی در دهه‌های اخیر، به‌ویژه از فضای جوامع غربی، به این نکته اشاره کرده‌اند که ـ همان‌طور که گفتم ـ جنگ، در رسانه و در بیان رسانه‌ای است که رخ می‌دهد.

شما زمانی از یک اتفاق مطلع می‌شوید که رسانه آن را در قالب کلمات و تصاویر به شما منتقل کرده باشد. در واقع وقتی از یک اتفاق، از یک تجاوز به حریم یک کشور ـ مانند ایران ـ صحبت می‌کنیم، آنچه در ذهن داریم مجموعه‌ای است از اطلاعاتی که افکار عمومی و مخاطبان از طریق رسانه‌ها دریافت کرده‌اند؛ اطلاعاتی که در قالب کلمات و جملات به آنها عرضه شده است و همین کلمات و تصاویر هستند که تصویر نهایی را در ذهن‌ها شکل می‌دهند. پس ما باید تمام تلاش‌ خود را به کار بگیریم در این فضا، با واژگان، اصطلاحات و ادبیاتی پیش برویم که بیش از هرچیز، واقعیت‌های این جنگ را نشان دهد و همه مخاطبان بتوانند سمت درست اتفاق را تشخیص دهند. 

 

مخاطبان بی‌پناه در هجوم اطلاعات

آیا تمام واقعیت به دست مخاطب می‌رسد؟ پیش از این‌ هم، زمانی که در دوران فوران فناوری نبودیم، به لحاظ ارتباطی و احساس مطلع‌ بودن، وضعیت متفاوتی نداشتیم و در آن زمان نیز لزوما همۀ واقعیت به مخاطب منتقل نمی‌شد. امروز که ما در دریا یا بهتر بگویم در اقیانوسی از اطلاعات قرار داریم و مخاطب با بمبارانی از داده روبه‌روست ـ داده‌هایی که نمی‌داند خود واقعیت هستند یا بازنمایی‌ای از واقعیت ـ بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم «پرچم‌های زبانی» داشته باشیم. باید با واژگان، قالب‌های کلامی و آن چیزی که می‌تواند برچسب توصیف‌کنندۀ ما باشد، در این اقیانوس دست خود را از آب بیرون بیاوریم و بگوییم: «این ماییم، با این جهان‌بینی، با این نگاه و با این دید نسبت به آینده.»

 

انقلاب ایران، انقلابی برخوردار از ادبیات است

مولفه‌های زبانی‌ای که توصیف‌کننده عناصر وجودی و عناصر عملی انقلاب اسلامی ایران بوده‌اند ـ مانند خود همین عبارت «انقلاب اسلامی»ـ کاملا قابل شناخت و بسیار در دسترس‌اند. یکی از دلایل ماندگاری و قوت این تفکر نیز بی‌تردید همین زبان روشن و مشخص است.

فارغ از تمامی توانایی‌های قابل توصیف و غیرقابل‌توصیفی که امامین انقلاب داشته‌اند و ما چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، در ساحت‌های مختلف از وجود هر دوی این بزرگواران بهره برده‌ایم، لازم است به قدرت اثرگذاری و بلاغتی اشاره کنم که هم امام خمینی(ره) هم مقام‌معظم‌رهبری(دامه برکاته) در مواجهه با رخدادهای بزرگ و کوچک این کشور از خود نشان داده‌اند.

مولفه‌های زبانی‌ای که توصیف‌کننده عناصر وجودی و عناصر عملی انقلاب اسلامی ایران بوده‌اند ـ مانند خود همین عبارت «انقلاب اسلامی»ـ کاملا قابل شناخت و بسیار در دسترس‌اند. یکی از دلایل ماندگاری و قوت این تفکر نیز بی‌تردید همین زبان روشن و مشخص است. باید توجه داشت که به همین دلیل این واژگان ـ همچون همان‌هایی که پیش‌تر گفتم، مانند «دفاع مقدس» و «شهادت» ـ همواره در معرض حمله و هجمه قرار داشته‌اند. ما باید آن مدیریت بزرگ زبانی را الگو قرار دهیم و رویدادهایی چون جنگ هشت‌ساله‌ای که عراق با پشتیبانی کشورهای دیگر بر ایران تحمیل کرد را نیز در نظر بگیریم. اکنون نیز رخدادی که در خردادماه ۱۴۰۴ به‌طور عملی آغاز شده، نیازمند آن است که عناصر وجودی‌اش با زبانی روشن، قابل‌فهم و متناسب با جهان‌بینی جمهوری اسلامی ایران مشخص شود.

یکی از بهترین مثال‌هایی که در این ایام می‌توانم بیان کنم، اصطلاح و عبارت «صلح تحمیلی» است که حضرت آقا در یکی از پیام‌های اخیرشان به آن اشاره کردند. این نخستین‌بار نیست که ایشان از این تعبیر استفاده می‌کنند، اما این بار هم خیلی دقیق و به‌جا به کار گرفته شد. این موضوع نشان می‌دهد که ایشان کاملا مسلط و آگاهند از اینکه در بیانی که فصیح و بلیغ است و به قالب، مخاطب و اثرگذاری آن نیز توجه دارند، ما به «پرچم‌های زبانی» نیاز داریم؛ واژگانی که بتوانند به‌عنوان نقطۀ ثقل فهم برای مخاطب عمل کنند، به‌گونه‌ای که مخاطب آنها را دریافت کند و در مسیر معناپردازی و تفکر با خود همراه ببرد. پیش از این هم موارد متعددی از این‌گونه پرچم‌ها در بیانات ایشان وجود داشته است؛ ازجمله فرمایشی که ایشان دربارۀ «حرکت مردم ایران به‌سوی قله و نزدیکی به آن» داشتند. همین تعبیر «به‌سوی قله»، برای ما راهگشا بوده و مانند پرچمی عمل کرده که عناصر وجودی آن نگاه را روشن و قابل‌فهم می‌سازد. 

 

پرچم‌های زبانی نشان‌واره‌های هویتی در میدان معنا

یکی از بهترین «پرچم‌های زبانی»‌ای که ما داشته‌ایم ـ و دشمن در یکی دو دهۀ اخیر با به‌کارگرفتن متخاصمانی مثل داعش به سمت همان‌ها حمله کرده است ـ مفاهیم «شهادت» و «دفاع مقدس» بوده‌اند. این‌ها از بهترین اصطلاحات و واژگانی هستند که بسیاری معتقدند قابل ترجمه و بیان در زبان‌های دیگر نیستند؛ چراکه این مفاهیم، مفاهیمی بومی و متعلق به ما هستند. مفاهیمی که برخاسته از جهان‌بینی ما است.

درمقابل باید اشاره کنم وقتی در جهان امروز از واژۀ «آزادی» سخن گفته می‌شود، متاسفانه ذهن‌ها به‌سمت جهان غرب و به‌ویژه آمریکا می‌رود؛ درحالی‌که به‌طور عملی، آزادی واقعی در این جوامع وجود ندارد. بااین‌حال، آنها این «پرچم زبانی» را از آن خود کرده‌اند و هر سخنی را با استفاده از همین پرچم‌ها ـ مانند واژۀ «صلح» ـ به مخاطبان خود القا می‌کنند.

هرچقدر بتوانیم واژه‌هایی را به‌عنوان «پرچم‌های زبانی» خودمان که نشان‌دهندۀ سمت و سوی ما هستند، در فضای داخلی و خارجی‌ بالاتر ببریم، آنها را گسترش دهیم و البته از آنها محافظت و با تمام توان در برابر گزند دیگران صیانت کنیم، قطعا در جنگ رسانه‌ای و زبانی که هم‌زمان با جنگ‌های نظامی در جهان، در یک عرصۀ موازی جریان دارد، موفق‌تر خواهیم بود.» 

 

/ انتهای پیام /