گروه تعلیم و تربیت فرهنگ سدید؛ تغییر و تحول در نظام آموزش و پرورش ایران در دهه اخیر پژوهشهای زیادی را به خود معطوف ساخته است. برخی از این پژوهشها که با تبیلغات و سیاه نمایی کیفیت آموزش رسمی همراه است، خانوادههای زیادی را به سمت الگوهای جایگزین آموزش رسمی در دوره کودکی (به علت عدم نیاز به مدرک قابل قبول نهادهای متولی رسمی کشور) سوق داده است.
در چند دهه گذشته، رویکردهای آموزشی برآمده از غرب علیرغم تحمیل هزینههای سنگین به اقناع خانوادهها به واسطه هجمه تبلیغاتی و سردرگمی والدین در انتخاب سبک آموزشهای مناسب با رویکردهای پرورش استعداد کودکان، در بین خانوادهها از جایگاه خوبی برخوردار شده اند. اینکه دیدگاههای غربی از چه رو و از چه طریقی در کشور ما با فرهنگ برجسته ایرانی - اسلامی، وارد میشوند و بدون سنجش میزان سازواری با نظام فرهنگی کشور در ابتداییترین مرحله جامعه پذیری و فرهنگ سازی به کودکانی که ارزشمندترین سرمایه انسانی کشور هستند، آموزش داده میشوند و دیگر اینکه با وجود تشتت متولیگری در حوزه مهدکودکها و سکان داری بهزیستی و آموزش و پرورش چرا هیچ نهادی مسئول نظارت و پیگیری در حوزه محتوای آموزشی مهدها نیست؟ از جمله پرسشهایی است که باید مسئولین پاسخگوی آن باشند؛ به علاوه باید مشخص شود چرا در حوزه تبلیغات با استفاده از استانداردسازی و پررنگ جلوه دادن این سبکهای آموزشی غربی، نظارتی از سوی هیچ سازمان متولی وجود ندارد! که این امر سبب ساز نفوذ نرم فرهنگ غربی از طریق آموزش به کودکان با همراهی و تغییر سبک زندگی خانوادهها را در بر خواهد شد. بر آن شدیم تا با معرفی برخی از محتواها و سبکهای آموزشی در مهدکودک همسو با نظریات اندیشمندان غربی همچمون والدورف و مونته سوری نگاهی به وضع موجود عرصه محتوای آموزشی حوزه کودک بیاندازیم.
محتوای خوب هست اما متولی اجرایی خوب نیست!پس از برگزاری کنفرانس جهانی حقوق بشر سال ۱۳۷۲ در وین که ضمن آن بر اهمیت آموزش حقوق بشر و انتشار اطلاعات درسطح آموزش عمومی برای ارتقا و دستیابی به روابط با ثبات و مسالمت آمیز میان جوامع و برای تسریع در درک متقابل، تحمل و صلح تاکید شد، مجمع عمومی سازمان ملل متحد در پاسخ به تقاضای این کنفرانس جهانی، دوره زمانی ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۳ را “دهه سازمان ملل متحد برای آموزش حقوق بشر” مینامد که به همین مناسبت فعالیتهای بسیاری در کشورهای مختلف انجام میشود
[1] از جمله آنکه در حدود ۳۰ کشور اقدام به اصلاح برنامه درسی مدارس کرده یا اقدامات دیگری در جهت ترویج آموزش حقوق بشر منطبق با غرب به عمل آورند.
تقریبا از اوایل دهه هشتاد در ایران نیز فعالیت الگوهای آموزشی غربی همچون مونته سوری تحت لوای آموزش به روش تجربه نگاری و همچنین با تاکید بر رویکرد ترویج فرهنگ صلح و مدارا به صورت فراگیری در مهدکودک و پیش دبستانیها آغاز شد. پس از اینکه این الگو و الگوهای مشابه به شکل چشمگیری حتی قبل از بومی سازی به علت عدم توانایی ورود سیستم آموزشی رسمی کشور در مهدها و پیش دبستانیها در سایه عدم نظارت کامل و جامع بر بحث محتوای آموزشی این مراکز، رایج شد.
در چند سال اخیر برخی کارشناسان پس از مطالعه این الگوها و تمرکز بر کودکان آموزش پذیرنده با این سبکها، آن را مغایر با آموزش رسمی کشور و همچنین فرهنگ جامعه توصیف کردند و برخی خبرگزاریها ورود و آموزش این نظریهها را نفوذ فرهنگی توسط بهاییون معرفی کردند و خواستار توجه و پیگیری مسئولین برای متوقف ساختن این رویکردها در مهدهای کودک و پیش دبستانیهای کشور شدند. از این رو تاکید بر بحث محتوای آموزشی و نوع آموزش در مهدها به مثابه یکی از مهمترین مسائل در سالهای اخیر بین صاحب نظران و سیاستگذاران این حوزه نام برده شده است. طبق قوانین محتوای آموزشی مراکز تحت مجوز سازمان آموزش و پروش براساس مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش، باید «تربیت محور» و مبتنی بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی بوده و برای ارتقای مهارتهای ذهنی، عاطفی، جسمی و بدنی، ارتباطی و... کودکان در قالب بازی، فعالیتهای ورزشی، هنری و فرهنگی ارائه شود که برای این منظور در دوره پیش دبستانی برنامه درسی تحت نظر آموزش وپرورش در سال ۸۵ تولید شده است و در سال ۸۶ به تصویب شورای عالی رسیده است و در قالب یک برنامه مدون ارائه شده است اما به گفته مدیر کل دفتر تالیف کتب درسی نظری وزارت آموزش و پرورش در دوره سنی صفر تا چهار سال هنوز برنامه مدونی وجود ندارد
[2] و طبق قانون مصوب مجلس قرار شده است که آموزش و پرورش برای سن صفر تا چهار سال نیز مسئولیت تعیین محتوا و نظارت بر آن را در مهدهای کودک برعهده بگیرد که اکنون در حال تهیه تولید این محتوا است.
مسئولین سازمان آموزش وپرورش معتقدند که بر برنامههای درسی نقدهایی وارد است، اما نقد جدی در خصوص نحوه اجرای دروس وارد شده است. به گفته کارشناسان سازمان آموزش و پرورش در برنامه آموزش و پرورش اصراری بر تفکیک زنگهای آموزشی و واحدهای آموزش وجود ندارد و باید آزادی وجود داشته باشد و کودک نباید محدود شود. از این رو توجه به بحث کودک محوری و توجه به بحث فراگیری دانش توسط نظام آموزشی رسمی امری پذیرفتنی است و این نکته نشان دهنده احترام به حقوق کودک در نظام آموزشی کشور دارد. علاوه بر این محتوای آموزشی مهدکودک و پیش دبستان توسط چندین انتشارات تولید شده است که بنا بر سلیقه مدیران مهدها و پیش دبستانیها به کودکان آموزش داده میشود از برجستهترین محتوایهای ارائه شده میتوان به محتواهای منتشر شده توسط کانون پرورش فکری کودک و نوجوان، انتشارات شاپرک، انتشارات موسسه کودکان دنیا و انتشارات موسسه تاریخ و ادبیات کودکان نام برد.
علاوه بر این در بخش مهدهای قرآنی میتوان از مهدکودکهایی با مجوز از سازمانهایی همچون تبلیغات اسلامی نام برد که محتوای با مضمون آموزش قرآن کریم استفاده میکنند. با این وجود عملا در حوزه کودک، به دلیل نداشتن متولی واحد، محتوای آموزشی مدون و رسمی از سوی نهادهای مسئول به صورت واحد به اجرا در نیامده است اما این موضوع مصداق عدم محتوای آموزشی مناسب با شرایط ملی و مذهبی ما نخواهد بود کما اینکه در شرایط کنونی ما محتواهای ارزشمندی را هم به مرحله تدوین رسانده ایم پس دلیلی بر استفاده از محتوای آموزشی و سبکهای برآمده از غرب هر اندازه خوش آب و رنگ نداریم چرا که فرهنگ ایرانی و اسلامی بسیار والاتر و غنیتر برای آموزش به کودکان ایرانی میتواند تاثیرگذار باشد اما بر اثر تبلیغات سو این گونه به نظر میرسد که به دلیل عدم محتوای مناسب جامعه گریبان گیر الگوهای خارجی در بحثهای آموزشی و تربیتی شده است که مشخص میشود این امر تحت تاثیر تصمیمات سازمان های بین المللی برای نفوذ از طریق آموزش، تربیت و جامعه پذیری کودکان از اوان کودکی است. در دو دهه اخیر چندین الگو و سبک تربیتی غربی در مهدهای کودک و پیش دبستانی کشور به اجرا رسیده است که در ذیل به معرفی سه رویکرد پر طرفدار در این حوزه میپردازیم.
رویکرد مونته سوری
ماریا مونته سوری نخست در مقام یک پزشک فعالیت تربیتی خود را مبتنی بر پژوهشهای علمی بر روی کودک در ابتدا با کودکان عقب افتاده ذهنی شروع کرد. او پس از کسب موفقیتهای چشمگیر در این زمینه فلسفه و روش خود را در نخستین مجموعه نگهداری کودکان فقیر با سنی سه تا شش سال در ناحیه سن لورنس از مناطق فقیر نشین اطراف شهر رم در سال ۱۹۰۷ به کار بست. پس از انتشار تجربیات تربیتی خود در این مجموعه در کتابی با عنوان "کاربرد روش علمی آموزش در تعلیم و تربیت خانه کودکان" درسال ۱۹۰۹ و ترجمه آن به بیست زبان مختلف و انتشار آن به زبان انگلیسی تحت عنوان "روش مونته سوری" و همین امر باعث شد تا او در کشورهای متعددی حضور یافته و نظرات آموزشی خود را ارائه کند. در این رویکرد آموزشی برنامهها کاملا فردی شده و بر اساس سرعت و خواست کودک تنظیم میشوند. همچنین کودک در انتخاب فعالیتهای آموزشی آزاد است. نظم ، زیبایی و دسترسی ساده به ابزار و وسایل واقعی و طبیعی بودن آن عناصر اصلی محیط آموزشی مناسب هستند. مونته سوری از سویی با مطالعه و مشاهده منظم کودک سعی در ارائه فعالیتهایی دارد که به میزان کافی برای کودک چالش برانگیز بوده و از سوی دیگر اگرچه همواره دغدغه آزادی کودک را در انتخاب فعالیتهای یادگیری داشته، اما محیط را به نحوی ساخت یافته تنظیم کرده تا آزادی کودک بی حد و مرز نباشد. داشتن تمرکز بر روی یک فعالیت در دیدگاه مونته سوری ویژگی اصلی دوران کودکی بوده که همی امر باعث شکوفایی استعدادهای درونی کودک میشود. ابداع وسایلی که حواس و بدن را درگیر کرده و عدم حضور فعالیتهای انتزاعی در برنامة درسی ارتباط با طبیعت حضور ساعتی برای سکوت در برنامه روزانه مدرسه و دخالت نکردن معلم در فعالیت کودک بر همین اساس است.
رویکرد رجیو امیلیا
گرچه آرای تربیتی لوریس مالاگوتسی مبنای همه فعالیتهای تربیتی در مراکز رجیو است، اما نمیتوان او را بنیان گذار این رویکرد دانست. برخلاف رویکرد گذشته که بر اساس نظریات تربیتی یک نسبت مبانی فلسفی رویکردهای آموزش کودکان در جهان غرب و فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی اندیشمند بنا شده بودند رویکرد رجیو امیلیا برآمده از شرایط بعد از جنگ جهانی دوم و جنبش مردمی در شهری با همین نام بود که به دنبال بازسازی فرهنگی و اجتماعی منطقه آسیب دیده خود از طریق تربیت افرادی خلاق و نقّاد و پایبند به ارزشهای دموکراتیک بودند. اولین مرکز تربیت کودکان با این رویکرد در سال ۱۹۴۶ در دهکدهای به نام ویلا سلا در اطراف شهر رجیو امیلیا با تلاش مردم منطقه و با فروش ابزار جنگی باقیمانده از ارتش آلمان و با رهبری مالاگوتسی شکل گرفت. گفتنی است که هم اکنون تمام مدارس رجیو در مقطع پیش دبستان فعال هستند. ارتباطات متقابل در قلب فعالیتهای آموزشی درای رویکرد قرار دارد. ارتباطات همواره مبتنی بر گفتوگو و احترام متقابل و گوش فرادادن و ارزش نهادن به نظرات دیگران است. از آنجا که یادگیری در این رویکرد در بستر تعامل با محیط شکل میگیرد این رویکرد نیز مانند رویکرد مونته سوری بر زیبایی و غنای محیط تاکید فراوانی دارد تا آنجا که از آن با عنوان معلم سوم یاد میشود. برنامة درسی برآمده از این سبک حاکی از آن است که فعالیتهای آموزشی در قالب روش پروژه برآمده از علایق و نیازهای کودکان و هدایت شده توسط گروه معلمان است.
رویکرد والدورف نخستین مدرسه والدورف، در سال ۱۹۱۹ توسط رودولف اشتاینر و به دنبال سخنرانی ۱۸۶۱-۱۹۲۵ او برای کارکنان یک کارخانه دخانیات در شهر اشتوتگارت آلمان با نام والدورف-آستوریا تاسیس شد. مدیر این کارخانه امیل مولت نام داشت که خود همچون اشتاینر عضو انجمن آنتروپوزوفی
[3]بود. بر اساس توافق صورت گرفته میان این دو تصمیم ساخت مدرسهای برای فرزندان کارکنان این کارخانه بر مبنای نظریات آنتروپوزوفی گرفته شد. اشتاینر همچنین در برنامه آموزشی که برای مدارس خود در نظر گرفته بود بر چند محور اصلی تاکید داشت. نخست آنکه هنر و آموزشهای تخیل بنیاد، محور اصلی برنامه درسی بوده و کاربست روشهای قصه گویی، نمایش، نقاشی و موسیقی نیز در این راستا است. دوم تدوین برنامه درسی بر اساس مراحل سه گانه رشد که هر کدام به طور تقریبی هفت سال به طول انجامیده و به ترتیب حضور امیال ، احساسات و تفکر در هر کدام شاخص است. سوم رویکرد آموزشی کل گرا بوده و تاکید بسیار بر جنبههای عقلانی و شناختی کودک جای خود را به پرداخت متعادل به جنبههای روحی و فیزیکی در کنار جنبههای عقلانی تربیت خواهند داد.
وقتی مونته سوری به کودکان الفبای فارسی میآموزد!
در حال حاضر مونته سوری
[4] بیشترین اقبال را در آموزش محتوای مهدهای کودک دارا است و بر این اساس یکی از پررنگترین بخشهای بازرگانی مهدهای کودک برای جذب مخاطب با عنوان آموزش به سبک مونته سوری است. در برخی از موارد حتی تبلیغات آموزشی تا جایی پیش رفته است که برخی از مهدها ادعای استفاده از سبک مونته سوری را حتی در عرصه آموزش قرآن کریم به سه زبان مطرح کرده اند؛ متاسفانه این بحث مبین آن است که طراحی هدفمند برای جذب خانوادههای با عقاید مذهبی صورت گرفته و ضعف در عدم اطلاع رسانی در خصوص محتوای وارداتی به جامعه، سبب ساز اعتماد خانوادههای علاقمند به فرهنگ ایرانی اسلامی شده است.
از جمله مسائلی که در گستره زمانی کوتاه و در سطحی خرد آشکار خواهد شد آن است که نوآموزان در این مهدها بعد از اتمام مقطع پیش دبستانی وارد دبستانی میشوند که کاملا مغایر با روشهای غربی است و در آن بحث پذیرش نظم و نظر مدیر و معلمان مطرح است از این رو فرهنگ پذیری کودک در سنین کودکی با توجه به الگوهای غربی دچار تناقض شده و وجود اختلاف میان این دو سیستم آموزشی منجر به بروز مشکلات تربیتی در دانش آموزان میشود. علاوه بر این سیستم مونته سوری بر اصل «تجربهانگاری» تاکید میورزد به بیان واضحتر یعنی هر آنچه از کودک سر میزند ناشی از طبیعت اوست. بنیانگذار این سبک خود مرید «ژان ژاک روسو» بنیانگذار دوران مدرنیسم بود و نکته قابل تامل اینکه «زیگموند فروید» از بزرگترین حامیان این روش تربیتی به شمار میرفت. عضویت و شیفتگی شخص «ماریا مونتهسوری» بنیانگذار این سبک به فرقه فراماسونری «تئوسوفی
[5]» سبب شد تا مجموعهای از قوانین و اصول این فرقه در ذیل روش آموزشی مونتهسوری و در قالب برنامه حل تعارض و فرهنگ صلح به کودکان آموزش داده شود؛ که این امر به طور واضح همسو با اسناد بین المللی همچون ۲۰۳۰ در حمایت در آموزش فرهنگ صلح به کودکان است. مونته سوری با هدف نظم نوین جهانی فراماسونی «آموزش و پرورش برای یک دنیای جدید» را مبنای سبک آموزشی خود معرفی کرده است و با این رویکرد یکی از مجریان مهم ایده نوظهور «نظم نوین جهانی» شد و پس از آن مفتخر به دریافت «مدال افتخار خانواده سلطنتی ملکه انگلستان در امر آموزش کودکان» و «مدال افتخار یونسکو» شد. با این وجود سبک آموزشی مونته سوری از دهه ۸۰ بنا بر گزارشهای برخی از خبرگزاریها توسط اقلیت بهایی وارد سیستم آموزش به کودکان شده است و تا کنون توسط تبلیغاتی که هدف اصلی مونته سوری را پوشش میدهند و تنها بخش آموزشی به سبک تجربه نگاری را جلوه میدهند، عوام فریبی کرده و طرفداران بسیاری را به خود معطوف کند. از این رو شاید بسیاری از خانوادهها و حتی مدیران مهدهای کودک بدون اطلاع کامل از اهداف بنیانگذار این الگو و کتابهای نگاشته شده وی با عناوینی همچون
«خدای بدون دست!» که عملا قدرت تمامیت هستی را از آنِ علم دانش بشری میداند و نه خدای متعال، مروج سبک تربیتی او در مهدکودکها و پیش دبستانیها هستند
[6]. با وجود این ذکر این نکته ضروری است که درک اشکالات فلسفی، دینی و روانشناختی روش آموزشی مونته سوری بدون تسلط بر آموزههای فرق ضاله میسر نیست. بنابراین اندک خردهای بر مربیان مهدهای کودک و معلمین مدارس مونته سوری که به علت ضعف منابع و مراجع فارسی موجود در فضای آکادمیک کشورمان، قادر به تشخیص و تمیز انحرافات این روش آموزشی مشهور نبوده اند، وارد است زیرا این یک بحث علمی کارشناسانه است که طبیعتا باید توسط نخبگان حوزوی و دانشگاهی کشور آشکار شده و روشنگری در این خصوص بر عهده متولیان اصلی سیستم آموزشی کشور است. افزون بر اینکه عملا ورود سبکهای مختلف آموزشی با رخداد عدالت آموزشی همخوانی ندارد و این موضوعی است که در دراز مدت میتواند جامعهای را که کودکان آن با الگوهای تربیتی متفاوت پرورش داده متزلزل سازد.
[1] 1) برنامه عمل و بیانیه وین، بخش اول، پاراگراف های 33 و 34 و بخش دوم، پاراگراف های 78 تا 82.
[2] محمود امانی طهرانی مدیرکل دفتر تألیف کتب درسی ابتدایی و متوسطه نظری سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی در برنامه تلویزیونی پرسشگر با موضوع «چالشهای آموزش پیش از دبستان» در توضیح محتوای تولیدی دوره پیش از دبستان، اظهار داشت: در دوره سنی صفر تا چهار سال هنوز برنامه مدونی نداریم طبق قانون مصوب مجلس قرار شد آموزش و پرورش برای سن صفر تا چهار سال نیز مسئولیت تعیین محتوا و نظارت بر آن را در مهدهای کودک برعهده بگیرد که اکنون در حال تهیه تولید این محتوا هستیم.
[3] اشتاینر کتابی درباره -آنتروپوزوفی- نوشتهاست. او آنتروپوزوفی را اینگونه توصیف کردهاست:آنتروپوزوفی راه و مسیر دانش است- تا روح را در آدمی به روح در عالم راهنمایی کند. آنتروپوزوفیستها کسانی هستند که برخی پرسشهای ویژه را به عنوان نیاز لازم زندگی درباره طبیعت و سرشت آدمی و دنیا تجربه میکنند- درست مانند کسانی که گرسنگی و تشنگی را تجربه میکنند.
[4] مونته سوری روش آموزشی غربی است که به دلیل فقدان برنامه آموزشی واحد، در مهدهای کودک ایرانی، به اسم ترویج فرهنگ صلح و مدارا، در قالب سازمانهای غیردولتی در حال اجرای برنامههای سازمانهای بینالمللی در ایران و برای کودکان است
[5] انجمن تئوسوفي بخشي از تشکيلات جهاني فراماسونري است که ايده «دين جهاني» را در طول ساليان پرورانده است. تئوسوفيسم ملغمه اي از مسيحيت و يهود و اسلام تحريف شده است که آموزه هاي شيطاني کابالادر قالب بخش هايي از آيين هندو و بوديسم به آن اضافه شده است. مروجين تئوسوفيسم در ايران گروهي از صوفيان بهائي، فرقه مريميه و برخي ديگر از انجمن هاي فراماسونري تحت الحمايه انگليس مي باشند. جالب اينجاست که تئوسوفيسم نيز همچون بهائيت، زاده انگليس در «کمپاني هندشرقي» است! ؟ ماريا پس از اقامت در هند تحت حمايت انجمن تئوسوفي نام روش تربيتي خود را - مطابق مراحل آموزشي اين فرقه - به «آموزش کيهاني» تغيير داد و هدف از آموزش هاي مرحله اي سيستم مونته سوري از بدو تولد تا 24 سالگي را «جذب ذهن کودک» به جهت انطباق هر چه بيشتر با حقايق کيهاني اعلام کرد!
[6] روزنامه کیهان- شماره 20895/ 22/7/93صفحه 6 بخش اجتماعی
بر اساس نگاهی بر مقاله ی نسبت مبانی فلسفی رویکردهای آموزش کودکان در جهان غرب و فلسفۀ تعلیم وتربیت اسلامی به عنوان فلسفۀ بومی در جامعۀ ایران/ شهین ایروانی/ علی وحدتی