بازخوانی عهدنامه مالک‌اشتر برای حکمرانی معاصر در گفتگو با مصطفی جمالی/ بخش دوم؛

مردم پایه حکومت‌اند، نه ابزار آن

مردم پایه حکومت‌اند، نه ابزار آن
حضرت تأکید دارند که بنیان جامعه بر مردم و حقوق شهروندی استوار است. این مردم پایه بودن، چیزی غیر از شعارهای عوام‌فریبانه‌ای است که امروزه برخی احزاب سیاسی سر می‌دهند تا بر مردم سوار شوند. واقعاً وقتی ادبیات حضرت علی (ع) را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که تمام همت ایشان در این جمله نمایان است که محبوب‌ترین امور در نزد تو کارهایی باشد که فراگیرترین در عدل و مورد رضایت مردم باشد.

گروه دین و اندیشه «سدید»؛ منشور حکمرانی امیرالمؤمنین علی (ع) در عهدنامه مالک‌اشتر، اقیانوسی از معارف مدیریتی و اخلاقی است که هرچه بیشتر در آن غور شود، زوایای تازه‌تری از آن آشکار می‌گردد. پس از بررسی کلیات و برخی محورهای اولیه این عهدنامه در بخش نخست گفتگو، اکنون و در ادامه به واکاوی دقیق‌تر مفاهیم بنیادینی چون دوگانه «عوام و خواص» و تبیین ویژگی‌های این دو گروه، صفات و بایسته‌های شخص حاکم در طراز اسلامی و اصول حکمرانی اجتماعی مطلوب از منظر امام علی (ع) می‌پردازیم. پرسش‌هایی از قبیل چگونگی تعامل حاکم با نخبگان و توده مردم، لزوم کنترل شهوات و اصالت خانوادگی در کارگزاران و نحوه مواجهه با خطاکاران و نیکوکاران در جامعه، از جمله مسائلی است که در این بخش مورد کنکاش قرار می‌گیرد. برای یافتن پاسخ‌هایی عمیق‌تر و روشن‌تر به این پرسش‌ها و دیگر ظرایف این بخش از عهدنامه، به ادامه گفتگوی خود با حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر مصطفی جمالی - عضو هیئت‌علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم - نشسته‌ایم. بخش دوم این گفتگو را از نظر خواهید گذراند.

 

کنکاشی در دوگانه عوام و خواص

در بخش پیشین این گفتگو، شما نکات مختلفی را پیرامون عهدنامه و نحوه مواجهه امروز ما با آن بیان داشتید. همچنین به برخی از مفاد آن نیز وارد شده و اشاراتی داشتیم. اما اگر بخواهیم در این بخش به شکل تفصیلی‌تری به محتوای عهدنامه مالک‌اشتر بپردازیم، نخستین مسئله‌ای که می‌خواهیم در خصوص آن گفتگو کنیم، این است که حضرت علی (ع) در عهدنامه دوگانه‌ای را دائماً طرح می‌کنند و به ابعاد آن توجه می‌دهند تحت عنوان «عوام و خواص». اگر ممکن است این دوگانه را برای ما بیشتر توضیح دهید. خواص چه کسانی هستند؟ آیا مراد حضرت، نخبگان و بزرگان سیاسی، اقتصادی، علمی و... است یا خیر؟

جمالی: پاسخ این سؤال هم در عهدنامه مالک‌اشتر و هم در دیگر بیانات حضرت علی (ع) وجود دارد. اما به‌صورت کلی می‌توان چنین گفت که حضرت تأکید دارند که بنیان جامعه بر مردم و حقوق شهروندی استوار است. این مردم پایه بودن، چیزی غیر از شعارهای عوام‌فریبانه‌ای است که امروزه برخی احزاب سیاسی سر می‌دهند تا بر مردم سوار شوند. واقعاً وقتی ادبیات حضرت علی (ع) را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که تمام همت ایشان در این جمله نمایان است که: «وَلْيَکُنْ أَحَبَّ الاْمُورِ إِلَيْکَ أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ، وَأَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ، وَأَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ». یعنی محبوب‌ترین امور در نزد تو کارهایی باشد که فراگیرترین در عدل و مورد رضایت مردم باشد. یعنی بنیان جامعه بر این است که مردم برای حکمرانی اسلامی بسیار مهم هستند. اساس جامعه بر مردم استوار است و همه حکومت با تمام ساز و برگ و با همه لوازمش، آمده‌اند تا عمارتی در روی زمین ایجاد کنند که از قبال آن فضای زیست مناسبی برای مردم فراهم آورند و حقوق مردم در آن رعایت شود. آن هم با ویژگی‌هایی که در بخش پیش بیان شد؛ یعنی با نگاه رحمت و عیب‌پوشی نسبت به مردم. این برای حضرت (ع) بسیار مهم است.

وقتی ادبیات حضرت علی (ع) را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که تمام همت ایشان در این جمله نمایان است که: «وَلْيَکُنْ أَحَبَّ الاْمُورِ إِلَيْکَ أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ، وَأَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ، وَأَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ». یعنی محبوب‌ترین امور در نزد تو کارهایی باشد که فراگیرترین در عدل و مورد رضایت مردم باشد.

آن نخبگان، یا به عبارتی کسانی که جزو عُمّال و کارگزاران حکومت هستند، امور اداره جامعه به دست اینها سپرده شده است و حضرت به این‌ها تکالیفی دادند. ایشان می‌فرمایند «همه ما - خودشان نیز همین‌طور - همه ما باید در خدمت مردم باشیم.» رضایت مردم مهم‌ترین اصل در حکومت است. اگر مردم ناراضی باشند، بدانید که حکومت ساقط می‌شود؛ همچنان که در گذشته ساقط شده است. حضرت فرموده‌اند «به حکومت‌های قبلی توجه کن که چگونه از بین رفتند. شما آن‌گونه عمل نکنید.» حقوق مردم را رعایت کنیم و بتوانیم حق مردم را نیز ادا کنیم.

بنابراین مردم‌داری در حکومت بسیار مهم است؛ زیرا مردم، اساس حکومت هستند. به این معنا که اگر حقوق مردم رعایت نشود، خود مردم فطرتاً وقتی می‌بینند که حقوقشان رعایت نمی‌شود، حاکم را پس می‌زنند. اولین توصیه حضرت علی (ع) و معمولاً عمده توصیه ایشان، این است که حتماً باید نیازهای مردم را در نظر بگیرید. حقوق شهروندی یکی از اساس‌های این نامه است؛ اینکه مردم را زود عفو کنید، با آن‌ها خشمگین نشوید، دچار غرور نشوید، باندبازی نکنید و با مردم صادق باشید. از لحاظ سیاسی، دروغ و خدعه در کار شما نباشد. با مردم تواضع داشته باشید. این‌ها همه توصیه‌هایی است که برای یک حکمران در مواجهه‌اش با مردم وجود دارد. اینها نشان می‌دهد که مردم برای امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) جایگاه ویژه‌ای دارند و مهم هستند.

 

رضایت مردم، اصل بنیادین حکمرانی دینی

در باب ویژگی‌های شخصی خود حکمران، حضرت در این عهدنامه چه نکاتی را بیان می‌کنند که در این مجال لازم می‌دانید تا برجسته شوند؟

حاکمان جامعه باید کسانی باشند که بتوانند در مقابل شهواتشان ایستادگی کنند. واقعاً شهوت قدرت و ثروت در وجودشان کشته شده باشد.

جمالی: حضرت در عهدنامه، هم توصیه‌هایی در باب نحوه اداره جامعه دارند و هم ویژگی‌هایی را در رابطه با خود شخص حاکم و اخلاقی که حاکمان در نسبت با مردم باید داشته باشند، بیان می‌کنند. همان‌طور که در بخش پیش گفتم، محبت قلبی حاکم یکی از مشخصات اصلی او باید باشد که دیگر بحث آن را باز نمی‌کنم. اما مسئله مهم بعدی آن است که حاکمان جامعه باید کسانی باشند که بتوانند در مقابل شهواتشان ایستادگی کنند. واقعاً شهوت قدرت و ثروت در وجودشان کشته شده باشد. حضرت علی (ع) در بخشی از نامه می‌فرمایند: «وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ» یعنی نسبت به مردم حالت درنده‌خویی که خوردن آنها را غنیمت می‌شماری، نباش. مسائل دیگری نظیر آنکه کارگزاران را از خانواده‌هایی انتخاب کنید که اصیل و ریشه‌دار باشند و... را نیز اشاره می‌کنند. نباید افراد پست و فرومایه بر سر مناصب بیایند و حکومت کنند. این‌ها ویژگی‌ها و دستوراتی است که به شخص حاکم می‌دهند. این دستورات خود برای بحث‌های دیگر نظیر عدالت و... حالت مقدمه‌ای دارد.

همان‌طور که گفتم، یک بعد از دستورات حضرت مربوط به حوزه‌های مختلف حکومت است؛ مخصوصاً در مواجهه با دشمنان که بتوانید حدود و مرزها را نگه دارید. ثانیاً عدالتی که در درون جامعه برقرار می‌کنید. همان‌طور که گفتم، مسئله عدالت برای حضرت بسیار مهم است؛ آن هم عدالتی که منفعت عموم مردم و رعیت در آن نهفته باشد. نه اینکه عدالت را هم به‌گونه‌ای تعریف کنند که بیشتر به نفع سرمایه‌داران باشد. برخلاف دنیای سرمایه‌داری که اصل بر سرمایه، سود سرمایه‌دار و حفظ شأن سرمایه است؛ در اینجا رضایت رعیت، اصل در حکومت است. یکی از اصول اساسی همین رضایت رعیت است. به باور من اگر ساختارهای خود را مبتنی بر همین اصل تنظیم کنید که ساختار توزیع قدرت و ثروت به‌گونه‌ای که رضایت مردم در آن اصل باشد، باز طراحی شود، احساس می‌کنم تفاوت جدی بین ساختارهای حکومت اسلامی و حکومت غیراسلامی ایجاد می‌شود.

 

مردم عیال خدا هستند!

پرسش آخری که مطرح می‌شود، ناظر به مقوله حکمرانی اجتماعی است. حضرت در این نامه در فرازهای مختلفی به این مسئله اشاره دارند. برای مثال در بخشی می‌فرمایند: «وَلاَ یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَالْمُسِيءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَة سَوَاء، فَإِنَّ فِی ذَلِکَ تَزْهِيداً لاِهْلِ الاْحْسَانِ فِی الاْحْسَانِ، وَتَدْرِيباً لاِهْلِ الاْسَاءَةِ عَلَى الاْسَاءَةِ» یعنی نباید نیکوکار و بدکار در نزد تو برابر باشند؛ زیرا این کار سبب می‌شود که نیکوکاران را به نیکوکاری رغبتی نماند، ولی بدکاران را به بدکاری رغبت بیفزاید. یا در فرازی دیگر می‌فرمایند: «وَلْيَکُنْ أَبْعَدَ رَعِيَّتِکَ مِنْکَ وَأَشْنَأَهُمْ عِنْدَکَ، أَطْلَبُهُمْ لِمَعَائِبِ النَّاسِ؛ فَإِنَّ فِی النَّاسِ عُیُوباً الْوَالِي أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا، فَلاَ تَکْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا، فَإِنَّمَا عَلَيْکَ تَطْهِيرُ مَا ظَهَرَ لَکَ، وَاللهُ یَحْکُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْکَ، فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ یَسْتُرِ اللهُ مِنْکَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِيَّتِکَ.» یعنی باید که دورترین افراد رعیت از تو و دشمن‌ترین آنان در نزد تو، کسی باشد که بیش از دیگران عیب‌جوی مردم است؛ زیرا در مردم عیب‌هایی است و والی از هر کس دیگری به پوشیدن آنها سزاوارتر است. از عیب‌های مردم آنچه از نظرت پنهان است، مخواه که آشکار شود؛ زیرا آنچه بر عهده توست، پاکیزه ساختن چیزهایی است که بر تو آشکار است و خداست که بر آنچه از نظرت پوشیده است، داوری کند. تا می‌توانی عیب‌های دیگران را بپوشان، تا خداوند عیب‌های تو را که می‌خواهی از رعیت مستور بماند، بپوشاند. باتوجه‌به این بیانات حضرت، مدل حکمرانی مطلوبی که در حوزه فرهنگی و اجتماعی می‌توان به آن دست یافت چیست؟

جمالی: یک اصل کلی که در روایات ما فراوان وجود دارد، آن است که مردم عیال خدا هستند. مردم خانواده خدا هستند. در دعای ابوحمزه شما می‌خوانید که «لأن الناس عیالک.» یعنی به خدا می‌گویید که مردم، خانواده و عیال تو هستند. این هم که گفته می‌شود باید به مردم خدمت کرد به‌خاطر همان است که خدمت به خداوند یعنی خدمت به خانواده او و لذا خدمت به مردم، همان خدمت به خداست. این فرهنگ در کل ادبیات دینی ما فراوان است. در عهدنامه مالک‌اشتر نیز حضرت علی (ع) این ادبیات را دارد که اگر شما مردم را عیال خدا ببینید، اینجا نحوه مواجهه‌تان با این مردم بسیار متفاوت می‌شود. دیگر این‌طور نیست که مردم را افرادی عادی بدانید که حقی بر گردن شما دارند و شما نسبت به آن‌ها باید الزام‌هایی را استوار کنید.

حضرت علی (ع) این ادبیات را دارد که اگر شما مردم را عیال خدا ببینید، اینجا نحوه مواجهه‌تان با این مردم بسیار متفاوت می‌شود. دیگر این‌طور نیست که مردم را افرادی عادی بدانید که حقی بر گردن شما دارند و شما نسبت به آن‌ها باید الزام‌هایی را استوار کنید.

وقتی شما مردم را عیال خدا می‌دانید، باید کمال محبت را نثارشان کنید و نسبت به اعمالشان تغافل داشته باشید. البته این در خصوص مردم بوده و غیر از کارگزارانی نظیر قاضی، مدیر یا فرمانده است که نسبت به آن‌ها باید سخت‌گیری کرد تا مبادا بین مردم فاصله نیندازند، ظلمی نکنند، یا خودشان حدود را رعایت کنند و بر سر سفره اشراف ننشینند. حضرت نخبگان خود را برحذر می‌دارند که شما باید در پایین‌ترین سطح مردم زندگی کنید. پس حضرت یک نوع مواجهه با نخبگان و والیان خود دارند و برخورد دیگری با مردم انجام می‌دهد. نسبت به مردم، تسامح و تغافل توصیه می‌شود. به مردم خیلی سخت نگیرید. بالاخره مردم عیال خدا هستند؛ نباید در سختی باشند و مشکلاتشان باید حل شود. البته حدود نیز باید رعایت شود. اما در همان رعایت حدود نیز، نباید با سختی، ضرب و شتم و غضب رفتار کرد. بلکه باید با بال رحمت رفتار کرد و این کار را انجام داد؛ همان‌گونه که خداوند به پیامبر فرمود: «وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ». یعنی بال رحمتت را برای مؤمنین بگستران. بعد در ادامه می‌فرمایند که اگر تو سنگدل بودی، از اطرافت پراکنده می‌شدند. حاکم باید کسی باشد که با روی باز و قلبی مهربان با مردم برخورد کند. در مقابل، نسبت به حکام و والیان خود، باید بسیار سخت‌گیر باشد. نسبت به قاضی، باید سخت‌گیری شود که چگونه عمل کند یا مسئول لشکر و مسئول جمع‌آوری زکات و...

 

اگر نکته‌ای به‌عنوان جمع‌بندی باقی مانده است، بفرمایید.

جمالی: در پایان به چند توصیه اخلاقی حضرت اشاره می‌کنم. حضرت علی (ع) می‌فرمایند که خود را در مقابل نبرد با خداوند قرار مده. به باور من، این جمله یعنی خدا، طرف مردم است. اگر بخواهی با مردم بجنگی و با آنها سخت بگیری یعنی با خدا می‌جنگی. بعد می‌فرمایند که از عفوکردن پیشمان مشو: «وَ لَا تَنْصِبَنَّ نَفْسَكَ لِحَرْبِ اللَّهِ، فَإِنَّهُ لَا [یَدَيْ] یَدَ لَکَ بِنِقْمَتِهِ وَ لَا غِنَى بِکَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ؛ وَ لَا تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْوٍ، وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ، وَ لَا تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَةٍ وَجَدْتَ [عَنْهَا] مِنْهَا مَنْدُوحَةً». یعنی ای مالک! خود را برای جنگ با خدا بسیج مکن که تو را در برابر خشم او توانی نیست و از عفو و بخشایش او هرگز بی‌نیاز نخواهی بود. هرگاه کسی را بخشیدی، از کرده خود پشیمان مشو و هرگاه کسی را عقوبت نمودی، از کرده خود شادمان مباش. هرگز به خشمی که از آن امکان رهایی هست، مشتاب. این خیلی مهم است که حضرت می‌فرمایند از کیفر مردم خوشحال نشو. حاکم کسی است که بتواند خشم خود را کنترل کند. این در مقابل دوستان و مردم است ولی حاکم باید در برابر دشمنان، مقتدر و قوی باشد.

 

/ انتهای پیام /