از هیئت حضوری تا جماعت مجازی؛ آیا «قبیله‌های آنلاین» جایگزین امت مؤمنانه می‌شوند؟

پارادوکس اتصال در عصر تنهایی

پارادوکس اتصال در عصر تنهایی
باید انصاف داد که پدیده توده‌ای شدن و مصرفی شدن هیئت، قبل از ظهور فضای مجازی آغاز شده بود. ظهور «اَبَرهیئت‌ها» یا «هیئت‌های برند» که حول محور یک ستاره (مداح) شکل گرفته‌اند و مخاطبانی از سراسر شهر را جذب می‌کنند، خود گامی در جهت فاصله‌گرفتن از الگوی هیئت محلی و جماعت‌محور بود.

گروه دین و اندیشه «سدید»؛ این روزها که تعویق هیئتی در قم به دلیل اعتراض مداح به فیلم‌برداری مکرر و مداوم افراد موبایل به دست، موردبحث قرار گرفته و این مسئله به رویدادی فراگیر در عرصه هیئت مبدل شده است، بنا داریم تا به‌صورت عمیق‌تر به چرایی ظهور این پدیده ورود کنیم. پس از تجربه فراگیر همه‌گیری بیماری «کرونا»، هیئت آنلاین از یک ضرورت اضطراری به یک انتخاب روزمره برای بخش قابل‌توجهی از جامعه مذهبی ایران تبدیل شد. امروز آمار بازدید میلیونی از پخش زنده مراسم‌های مذهبی مهم (مانند احیای شب‌های قدر یا عزاداری ماه محرم) به‌عنوان یک دستاورد فرهنگی و رسانه‌ای جشن گرفته می‌شود. اما در پس این آمار خیره‌کننده که نشان‌دهنده یک گسترش کمّی بی‌سابقه است، یک پرسش بنیادین و معرفتی در حال جوانه‌زدن است: آیا این توسعه افقی، به بهای دگرگونی کیفی و تضعیف عمق مفهوم «جماعت مؤمنانه» تمام نشده است؟ این یادداشت می‌کوشد ضمن اذعان به فرصت‌های عصر دیجیتال، به این پرسش کلیدی در جامعه امروز ایران پاسخ دهد و ماهیت این جایگزینی را واکاوی کند: آیا «اجتماعات آنلاین» می‌توانند خلأ نهادهای جماعت‌ساز سنتی را پر کنند یا این فرایند، «جماعت» را از یک مفهوم عمیق، متعهدانه و مبتنی بر سرنوشت مشترک، به امری سطحی، سیال و مصرفی تقلیل می‌دهد؟

باید توجه داشت که مخاطبان هیئت مجازی یک گروه یکدست نیستند. بخشی از آن‌ها مخاطبان جدیدی هستند که فضای مجازی به‌عنوان یک نقطه ورود کم‌هزینه و بدون موانع اجتماعی، آن‌ها را با معارف اهل‌بیت (ع) آشنا کرده است؛ این خود یک فرصت بزرگ تبلیغی است. بخش دیگری، هیئتی‌های سابق هستند که مشارکت مجازی را به جایگزین یا مکمل حضور فیزیکی خود بدل کرده‌اند. این یادداشت، ضمن ارج‌نهادن به فرصت جذب مخاطب جدید، بر یک خطر کلیدی و فرایندی تمرکز دارد: آیا این نقطه ورود دیجیتال، به یک «جاده اصلی» برای رسیدن به جماعت واقعی و حضوری تبدیل می‌شود یا به یک «کوچه بن‌بست» که فرد را در مصرف فردگرایانه و منفعل محتوای دینی متوقف می‌کند؟ بنابراین، تحلیل ما بیش از آنکه کمی باشد، ناظر به کیفیت این فرایند تحول در دین‌ورزی است.

 

گذار از «جماعت» به «جامعه شبکه‌ای»؛ چارچوب نظری یک بحران

توهم «اتصال دائمی» در فضای مجازی، ما را از صمیمیت و همدلی واقعی دور می‌سازد و «گفت‌وگوی» عمیق را با «ارتباط» سطحی جایگزین می‌کند. ارتباطات آنلاین، گرچه ضروری‌اند، اما اغلب جایگزین بی‌کیفیتی برای پیوندهای انسانی عمیق و چهره‌به‌چهره می‌شوند.

برای درک عمق این تحول، رجوع به مبانی نظری جامعه‌شناسی کلاسیک و معاصر راهگشاست. «فردیناند تونیس» - جامعه‌شناس آلمانی - میان دو نوع آرمانی از زندگی اجتماعی تمایز قائل شد: «گمنشافت» (Gemeinschaft) و «گزلشافت» (Gesellschaft). گمنشافت که می‌توان آن را به «جماعت» ترجمه کرد، شکلی ارگانیک و سنتی از اجتماع است که بر پایه اراده‌ای ذاتی (Wesenwille) و پیوندهای عمیق عاطفی، خویشاوندی و سرنوشت مشترک استوار است. در مقابل، گزلشافت یا «جامعه»، برساختی مدرن و مکانیکی است که بر پایه اراده‌ای عقلانی - گزینشی (Kürwille)، روابط قراردادی، منافع فردی و عقلانیت ابزاری شکل می‌گیرد. به نظر می‌رسد ما در حال گذاری پرشتاب از منطق گمنشافت به گزلشافت، حتی در خصوصی‌ترین لایه‌های روابطمان از جمله دین‌ورزی جمعی هستیم.

این گذار را «زیگمونت باومن» - فیلسوف لهستانی - با مفهوم کلیدی «مدرنیته سیال» به خوبی توصیف می‌کند. به باور باومن، در جهان امروز، ساختارهای اجتماعی جامد گذشته ذوب شده و همه چیز از جمله هویت و روابط انسانی، «سیال»، موقتی و ناپایدار گشته است. اجتماعات نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ آن‌ها مانند هتل‌هایی هستند که ورود به آن‌ها آسان و خروج از آن‌ها بی‌هزینه است. این «سیالیت»، دقیقاً ویژگی بارز قبایل آنلاینی است که افراد بدون هیچ تعهد بلندمدتی به آن‌ها می‌پیوندند و به راحتی ترکشان می‌کنند. این وضعیت، پیامد مستقیم چیزی است که «رابرت پاتنام» در کتاب مشهورش «بولینگ به تنهایی»، افول «سرمایه اجتماعی» می‌نامد؛ یعنی کاهش مشارکت واقعی مردم در فعالیت‌های جمعی که به تضعیف اعتماد و همبستگی اجتماعی منجر می‌شود.

«شری ترکل» - جامعه‌شناس تکنولوژی - در کتاب «تنها با هم»، نقد خود را مستقیماً متوجه فضای دیجیتال می‌کند. او استدلال می‌کند که توهم «اتصال دائمی» در فضای مجازی، ما را از صمیمیت و همدلی واقعی دور می‌سازد و «گفت‌وگوی» عمیق را با «ارتباط» سطحی جایگزین می‌کند. ارتباطات آنلاین، گرچه ضروری‌اند، اما اغلب جایگزین بی‌کیفیتی برای پیوندهای انسانی عمیق و چهره‌به‌چهره می‌شوند.

مفاهیم جامعه‌شناختی مانند «گمنشافت» تونیس، توصیف دقیقی از کالبد اجتماعی یک جماعت ارگانیک ارائه می‌دهند. اما اندیشه اسلامی، علاوه بر کالبد، روحی الهیاتی برای این جماعت تعریف می‌کند که آن را به «امت» تعالی می‌بخشد. در واقع «امت» را می‌توان یک «گمنشافت ایمانی» دانست که در آن، پیوندهای عاطفی و سرنوشت مشترک، از طریق مفاهیمی چون «اخوت»، «ایثار»، «تکافل» و «مسئولیت متقابل» یا امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر به یک هدف متعالی و ایمانی گره خورده‌اند؛ بنابراین، امت صرفاً یک گروه اجتماعی ارگانیک نیست، بلکه جماعتی است که همبستگی و جهت‌گیری خود را از ایمانی مشترک می‌گیرد. این الگو، معیاری است که نشان می‌دهد مدرنیته سیال، چگونه با تضعیف کالبد (گمنشافت)، رسیدن به آن روح متعالی (امت) را نیز دشوار می‌سازد.

در این میان باید انصاف داد که پدیده توده‌ای شدن و مصرفی شدن هیئت، قبل از ظهور فضای مجازی آغاز شده بود. ظهور «اَبَرهیئت‌ها» یا «هیئت‌های برند» که حول محور یک ستاره (مداح) شکل گرفته‌اند و مخاطبانی از سراسر شهر را جذب می‌کنند، خود گامی در جهت فاصله‌گرفتن از الگوی هیئت محلی و جماعت‌محور بود. در این مدل که بی‌شباهت به منطق فرهنگ سلبریتی نیست، ارتباطات چهره‌به‌چهره و کارکردهای حمایتی محلی، جای خود را به یک تجربه احساسی جمعی اما ناشناس در میان یک «توده» می‌دهد. در واقع، هیئت مجازی این فرایند «گزلشافتی شدن» را به ارث برده و با حذف کامل عنصر مکان و حضور، آن را به نهایت منطقی خود رسانده است. پس مسئله صرفاً تقابل «سنت حضوری» با «مدرنیته مجازی» نیست، بلکه تشدید یک بحران مدرن در بستری جدید است.

 

آسیب‌شناسی یک جایگزینی

در تحلیل هیئت مجازی، باید میان دو کارکرد متفاوت آن تمایز قائل شد: نخست، «مَجاز به‌مثابه آرشیو یا بازپخش» که در آن فرد فرصت تماشای مجدد یک رویداد واقعی و حضوری را پیدا می‌کند. این کارکرد، فرصت‌های مغتنمی برای محرومان از حضور، ایرانیان خارج از کشور یا علاقه‌مندان به تعمق بیشتر فراهم می‌کند. اما نقد اصلی، متوجه کارکرد دوم است: «مَجاز به‌مثابه جایگزین حضور»؛ یعنی وضعیتی که فرد باوجود امکان حضور فیزیکی، به مشارکت آنلاین به‌عنوان شکل اصلی و کامل دین‌ورزی خود بسنده می‌کند. آسیب‌های معرفتی و اجتماعی که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌شود، عمدتاً ناظر به این کارکرد دوم است.

هیئت سنتی صرفاً یک مکان عبادی نبود، بلکه یک «شبکه حمایت اجتماعی» پویا و یک نهاد مدنی ریشه‌دار بود؛ محلی برای حل مشکلات مالی اعضا از طریق صندوق‌های قرض‌الحسنه، پرس‌وجو برای ازدواج جوانان، کمک به نیازمندان محله و ایجاد حس تعلق و هویت واقعی.

اولین و بنیادی‌ترین آسیب، سطحی شدن و جسمانیت‌زدایی از تجربه دینی است. هیئت یک «تجربه زیسته» و «چندحسی» است که تمام وجود فرد را در بر می‌گیرد: گرمای حضور جمعیت، هم‌نوایی صدای عزاداران، حس لمس شانه‌به‌شانه، بوی گلاب، رطوبت اشک و انرژی معنوی جمعی که در یک فضای مشترک فیزیکی ایجاد می‌شود. این «معنویت جسمانی» را نمی‌توان به داده‌های دیجیتال تقلیل داد. هیئت آنلاین این «تجربه عمیق جسمانی و عاطفی» را به یک «تماشای رسانه‌ای» تک حسی (عمدتاً دیداری - شنیداری) تقلیل می‌دهد و شرکت‌کننده را از جایگاه «عضو فعال و درهم‌تنیده با جماعت» به «مخاطب منفعل و جداافتاده» از یک محتوا تنزل می‌دهد.

آسیب دوم، تقویت فردگرایی مصرف‌گرایانه در لباس دین است. هیئت آنلاین به فرد اجازه می‌دهد تا دین را به‌صورت «گزینشی» و «مصرفی»، مطابق با منطق بازار تجربه کند. او می‌تواند به‌راحتی مانند تعویض کانال تلویزیون، بین لایو مداحان مختلف جابه‌جا شود، سخنرانی را که نمی‌پسندد رد کند و هر لحظه که خواست، بدون هیچ هزینه اجتماعی، ارتباط را قطع نماید. این تجربه، فرد را از «سختی‌های سازنده حضور در جماعت» مانند تحمل دیگری، مشارکت در کارها، رعایت نظم جمعی و شنیدن نظر مخالف، معاف می‌کند و در نهایت، فردگرایی را در دل یک امر ماهیتاً جمعی و غیرخودخواهانه تقویت می‌کند.

در نهایت، آسیب سوم و شاید مهم‌ترین آن‌ها از منظر اجتماعی، تضعیف کارکرد حمایتی و شبکه‌ساز هیئت است. هیئت سنتی صرفاً یک مکان عبادی نبود، بلکه یک «شبکه حمایت اجتماعی» پویا و یک نهاد مدنی ریشه‌دار بود؛ محلی برای حل مشکلات مالی اعضا از طریق صندوق‌های قرض‌الحسنه، پرس‌وجو برای ازدواج جوانان، کمک به نیازمندان محله و ایجاد حس تعلق و هویت واقعی. این کارکردهای حیاتی که مبتنی بر اعتماد چهره‌به‌چهره و شناخت عمیق هستند، به‌سختی در فضای مجازی قابل بازتولیدند. آیا یک لایو اینستاگرامی یا یک گروه تلگرامی می‌تواند این کارکردهای عینی و مبتنی بر سرمایه اجتماعی بالا را بازتولید کند؟ پاسخ غالباً منفی است.

 

ارائه یک الگوی راهبردی برای آینده جماعت در جهان هیبریدی

در جمع‌بندی می‌توان گفت که اجتماعات آنلاین، علی‌رغم تمام مزایای ارتباطی‌شان، به دلیل ماهیت سیال، فردگرا و غیرجسمانی خود، نمی‌توانند جایگزین عمق، تعهد و کارکردهای چندبعدی یک «جماعت مؤمنانه» واقعی شوند. آن‌ها در بهترین حالت، شبکه‌هایی از علایق مشترک‌اند و در یک نگاه بدبینانه و منفی، «جمع افراد تنها» هستند، نه یک «امت واحد». اما راه‌حل، نه نفی تکنولوژی و بازگشت ساده‌انگارانه به گذشته، بلکه بازاندیشی در یک «مدل هیبریدی» هوشمندانه است که در آن فضای مجازی نه «جایگزین» جماعت واقعی، بلکه «مکمل»، «بازو» و «پیشران» آن عمل می‌کند. این مدل بر سه اصل راهبردی استوار است:

موفقیت هر فعالیت مجازی، باید با میزان افزایش «مشارکت حضوری» سنجیده شود. هدف نهایی پلتفرم آنلاین باید مبارزه با منطق انزواگرایانه فضای مجازی و تشویق اعضا به بیرون آمدن از پیله دیجیتال و پیوستن به گرمای جماعت واقعی باشد.

۱. اصل اول: اصالت حضور. این یک اصل فلسفی و راهبردی است. موفقیت هر فعالیت مجازی، باید با میزان افزایش «مشارکت حضوری» سنجیده شود. هدف نهایی پلتفرم آنلاین باید مبارزه با منطق انزواگرایانه فضای مجازی و تشویق اعضا به بیرون آمدن از پیله دیجیتال و پیوستن به گرمای جماعت واقعی باشد. هر فعالیتی که حضور فیزیکی را تضعیف کند، در بلندمدت یک تهدید است.

۲. اصل دوم: تبدیل مخاطب به مشارکت‌کننده. پلتفرم مجازی نباید یک رسانه یک‌طرفه و مبتنی بر منطق مصرف محتوا باشد. باید از آن برای سازماندهی کنش‌های اجتماعی عینی و تبدیل مخاطب به بازیگر فعال استفاده کرد؛ مانند نظرسنجی برای انتخاب موضوع سخنرانی و دخیل کردن مخاطب در فرایند تصمیم‌سازی، سازماندهی گروهی برای کمک به یک خانواده نیازمند در محله یا تشکیل تیم برای نظافت و آماده‌سازی مسجد یا حسینیه.

۳. اصل سوم: تعمیق آگاهی و سواد رسانه‌ای دینی. هیئت‌ها به‌عنوان نهادهای فرهنگی، وظیفه دارند از پلتفرم مجازی برای آموزش خود اعضا درباره همین آسیب‌ها استفاده کنند، مطالب مشابه موضوع بحث فعلی را در کانال هیئت به بحث گذاشته و یک «نهضت سواد رسانه‌ای دینی» را از درون خود هیئت آغاز کنند تا اعضا به شکلی آگاهانه، انتقادی و هوشمندانه با فضای مجازی و تأثیرات آن بر دین‌ورزی خود مواجه شوند.

چالش امروز ما نه جنگ با تکنولوژی، بلکه بازاندیشی خلاقانه در مفهوم «جماعت‌سازی» برای عصر دیجیتال است؛ تلاشی هوشمندانه برای دمیدن روح «گمنشافت» در کالبد «گزلشافت» و ساختن امتی که هم در دنیای واقعی و سنت‌های عمیق خود ریشه دارد و هم از ابزارهای عصر جدید برای تعالی و رشد خود به درستی و آگاهانه بهره می‌برد.

/انتهای پیام/