مرور نقش اندیشه‌های چپ‌گرایانه در انقلاب اسلامی در گفت‌و‌گو با حسین راغفر/ بخش اول؛

برچسب چپ‌گرایی منابع منتفعین را توجیه می‌کند

برچسب چپ‌گرایی منابع منتفعین را توجیه می‌کند
چرا الان فردی را داریم که برای دویست دلار حاضر است بیاید و کشورش را بفروشد؟ این پدیده‌ای است که ما اگر چند ماه پیش می‌گفتیم، به ما می‌خندیدند. هنوز هم می‌خندند. ولی چرا می‌خندند؟ بخش اعظم این مباحث، توجیه مواضع منتفعین از این شرایط است.

گروه دین و اندیشه «سدید»؛ برچسب‌زنی و اتهام «چپ‌گرایی» به هرگونه اندیشه عدالت‌محور و منتقد اقتصاد بازار، یکی از مناقشات فکری - سیاسی دیرپای جمهوری اسلامی بوده است. این انگاره، پرسش‌های بنیادینی را پیش می‌کشد: آیا دغدغه‌هایی چون حمایت از مستضعفین، کنترل مالکیت و اقتصاد دولتی که در آرمان‌های اولیه انقلاب و قانون اساسی متبلور بود، اصالتی دینی و ایرانی داشت یا صرفاً تقلیدی از اردوگاه شرق بود؟ چرا الگوی توسعه دولتی که در کشورهایی چون چین به موفقیت انجامید، در ایران پس از جنگ به بهانه ناکارآمدی کنار گذاشته شد و راه را برای فساد یک الیگارشی قدرتمند هموار کرد؟ آیا امروز، راه نجات اقتصاد ایران در خصوصی‌سازی بیشتر و تسلیم در برابر قدرت‌های جهانی است یا بازگشت به آرمان‌های عدالت‌خواهانه انقلاب؟ ما برای یافتن پاسخ این پرسش‌ها، با دکتر حسین راغفر - اقتصاددان و عضو هیئت‌علمی دانشگاه الزهرا (س) - به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم. در ادامه بخش نخست این گفتگو را از نظر خواهید گذراند.

 

خوانش فردگرا از دین به کمک سرمایه‌داری آمد

اگر بخواهیم طرح بحثی مقدماتی داشته باشیم، صورت مسئله‌ای که به واسطه آن این گفتگو را شکل داده‌ایم، بحث از نسبت اندیشه‌های چپ و انقلاب اسلامی است. واقعیت آن است که ما شاهدیم گستره عظیمی از مباحث با برچسب چپ از سوی برخی افراد یا جریان‌ها مورد نقد و طرد قرار می‌گیرد. برخی در تحلیل انقلاب اسلامی، انقلاب را یک رخداد ملی تلقی می‌کنند که در مقابل حکومت پهلوی شکل گرفت؛ اما تحت‌تأثیر فضای چپ در آن برهه زمانی، به ناگاه مبارزه با استعمار در رأس شعارهای آن قرار گرفته و نتیجه این قضیه نیز، آسیب به طرح توسعه ایران بود. سپس همین بحث را امتداد داده و پیرامون ایدئولوگ‌های انقلاب اسلامی نظیر شهید مطهری، شهید بهشتی، دکتر علی شریعتی و آیت‌الله طالقانی تکرار می‌کنند. یعنی همه این بزرگان به‌نوعی متأثر از چپ خوانده می‌شوند. همچنین قانون اساسی را چپ خطاب می‌کنند. در سطح خُردتر شاهدیم که هر سیاستی که در دهه شصت تلاش دارد تا عدالت را در کانون توجه قرار داده و به طبقات محروم جامعه توجه کند، محکوم به برچسب چپ شده است. از اساس، طرح هر شخصیتی که در دهه شصت اقتصاد اسلامی را دنبال می‌کرده، بدین واسطه محکوم شده است. حد اعلای این رویکرد نیز بعضاً این بحث را طرح می‌کند که از اساس، خود اندیشه اسلام سیاسی یا اسلام ناب محمدی (ص)، خوانشی چپ‌گرا از اسلام بوده و این‌گونه مرحوم امام خمینی (ره) را نیز متهم می‌کند؛ لذا چپ انگاری، بحثی درازدامن است که می‌توان رشحات آن را در موضوعات گوناگون دنبال کرد. در ابتدا می‌خواستیم تا نظر شما را در خصوص این مسئله بدانیم. به باور شما، نسبت میان اندیشه چپ و اندیشه انقلاب اسلامی چگونه است؟ 

راغفر: مسئله اندیشه چپ فقط به انقلاب اسلامی و به تفسیر امام خمینی (ره) یا حتی قبل‌تر به خوانش مرحوم شریعتی محدود نمی‌شود. خود آقای محمدرضا حکیمی، آقای بهشتی و... را هم متهم کردند به اینکه چپ هستند. 

یک منطق بسیار روشن و ساده در اقتصاد این است که شما اگر منابعتان محدود است و تقاضایتان زیاد، باید سهمیه‌بندی کنید و در سهمیه‌بندی هم نمی‌شود که بازار آزاد باشد؛ بنابراین، نفس سهمیه‌بندی یعنی اینکه شما مقررات‌گذاری کنید که این منابع چگونه در اختیار جامعه قرار بگیرد و چگونه توزیع بشود؛ به‌نحوی‌که عدالت حاکم شود.

 

به‌نوعی تمام ایدئولوگ‌های انقلاب این برچسب را دارند.

راغفر: من خدمت مرحوم آقای محمدرضا حکیمی رفته بودم. ایشان همیشه آدم بسیار پرشوری بود و وضعیت اندیشه حوزه را بسیار نقد می‌کرد. ایشان می‌گفت: «طلبه‌ها آمده‌اند اینجا، من به ایشان گفته‌ام که این وضعیت اصلاً قابل‌قبول است که یک جوانی صبح تا شب دستش در گریس و روغن است و تعویض‌روغنی می‌کند، سپس شما انتظار دارید که این فرد، وضویش هم وضوی درستی باشد.» ایشان به این جهات بسیار حساس بود که بالاخره زندگی مسلمانی داشتن، اقتضائاتش چیست؟ یک آدم باید بتواند هشت ساعت کار کند و با آن یک زندگی حداقلی را تأمین کند. این سیستم که عده‌ای دچار مسکنت هستند و عده‌ای هم دچار عیش‌ونوش، قابل‌قبول نیست و باید حذف بشود. ایشان مرتب هم به قرآن، احادیث و روایات استناد می‌کرد.

مرحوم شریعتی نیز همین‌طور بود. ایشان هرگاه می‌خواست استدلالی مطرح کند، سعی می‌کرد یک مستند قرآنی برایش پیدا کند. آقای مطهری و خود مرحوم بهشتی، این‌ها همه‌شان متهم بودند به اینکه چپ هستند، درحالی‌که به باور من، اینها دغدغه‌های انسانی را دنبال می‌کردند که اتفاقاً برخاسته از متن خود دین بود.

مسئله اصلی این است که منظور از «چپ» چیست؟ چون می‌گفتند این‌ها سوسیالیست هستند. سوسیالیسم به این معنا، یک واکنش به صنعتی‌شدن و یک پدیده مدرن است. درحالی‌که مثلاً زمان پیامبر اسلام (ص)، مسئله ابوذر که مرحوم شریعتی هم بسیار روی آن تأکید می‌کند، ویژگی‌های خاصی دارد؛ او نگران است و دغدغه‌اش مسائل محرومین و گروه‌های پایین اجتماعی است. این را که دیگر نمی‌شود بگوییم تحت‌تأثیر اندیشه‌های مدرن بوده است. ولی این خوانش فردگرا از دین، این امکان را فراهم کرده است که اینها هر نوع اهتمام به نوع انسان را با برچسب چپ از میان به در کنند. اگر جمهوری اسلامی قرار است «نه شرقی، نه غربی» باشد، یعنی در واقع نه سوسیالیسم ماده‌گرا و از آن طرف هم نه سرمایه‌داری ماده‌گرا (هر دو در این ماده‌گرایی مشترک هستند). من نمی‌دانم چرا این حساسیت‌ها نسبت به سرمایه‌داری در حوزه علمیه و در کانون‌های تصمیم‌گیری کشور به‌شدت کم‌رنگ است. علتش هم این است که به هر صورت، این قرائت از اسلام - یعنی قرائت فردگرا - به‌خصوص پس از امام خمینی (ره) در کشور حاکم شد. بالاخره تفکر مرحوم آقای «مصباح» بر حوزه‌ها و بعد بر مراکز تصمیم‌گیری به‌شدت غلبه کرد و این سبب شد که این قرائت، قادر به فهم پدیده‌های پیچیده امروز در دنیا نباشد. 

یکی از بحران‌ها، همین شبکه‌های نفوذ در انقلاب اسلامی و در دستگاه‌های امنیتی کشور ماست. یک بخش آن به‌خاطر همین ناتوانی در فهم پیچیدگی‌های عصر حاضر است. نقش فناوری در ایجاد تغییرات و تحولات در دنیا و در زندگی و در سازمان اجتماعی، مسائل بسیار کلیدی است و متأسفانه حوزه علمیه اصلاً با این موضوعات کاری ندارد. فهمی از تحولات بازارهای مالی در جهان و تحولات اقتصادی در دنیا و به دنبال آن، تحولات ژئوپلیتیکی در دنیا و اطراف خود ما، اصلاً وجود ندارد. ما تاکنون نشنیده‌ایم که مثلاً راجع به این مباحث، کسی فتوایی داشته باشد یا نگاهی عرضه کند. ما هیچ‌کدام از علما را ندیدیم که به این مباحث بپردازند.

 

منطق واضح عدالت‌خواهی

شما در میان بحث به گزاره «نه شرقی، نه غربی» استناد کردید. برخی معتقدند این گزاره فاقد دلالت معرفتی است، بلکه گزاره‌ای سیاسی است که دلالت بر استقلال سیاسی و هویتی دارد؛ لذا به لحاظ معرفتی، امکان استفاده از اندیشه‌های چپ و راست باوجود این گزاره ممکن است. نظر شما در این خصوص چیست؟

راغفر: بالاخره می‌گویند «خلق الانسان، عمله التوجیه» یعنی انسان‌ها یاد گرفته‌اند که چگونه مواضع خودشان را توجیه کنند. این البته فقط مال اینجا نیست. در غرب سرمایه‌داری نیز همین است. آنچه شما ملاحظه می‌فرمایید، به‌خصوص در این رقابت‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری آمریکا که آدمی مثل «سندرز» - که خود را سوسیالیست و چپ می‌داند - یک اقبال گسترده به‌خصوص در نسل جوان آمریکا پیدا می‌کند. در دوره‌ای در دهه ۵۰، ۶۰ و حتی ۷۰، اگر کسی در آمریکا چپ بود، زندانی می‌شد؛ یعنی به صرف داشتن اندیشه چپ یک فرد زندانی می‌شد. ولی الان طوری شده که کاندیدای ریاست‌جمهوری می‌آید و می‌گوید من خودم چپ هستم.

مرحوم حکیمی به من می‌گفت که «من هیچ کتاب غیراسلامی را نمی‌خوانم تا ذهنم در استنباط از پدیده‌ها، متأثر از آنها نباشد». به همین دلیل هم ایشان و برادرانش که کتاب «الحیات» را تدوین کردند، فقط دنبال احادیث، روایات و آیات قرآن بودند و چیز دیگری نبود.

پرسش مهم به باور من آن است که «چپ» معنایش چیست؟ یک موقع شما مسئله را به لحاظ اندیشه‌ای و معرفتی بررسی می‌کنید و یک موقع به‌عنوان نگاهی به مدیریت منابع کشور به آن نگاه می‌کنید. به نظر من، اگر ما از این منظر دوم نگاه کنیم و کاری به مباحث اندیشه‌ای نداشته باشیم، یک منطق بسیار روشن و ساده در اقتصاد این است که شما اگر منابعتان محدود است و تقاضایتان زیاد، باید سهمیه‌بندی کنید و در سهمیه‌بندی هم نمی‌شود که بازار آزاد باشد؛ بنابراین، نفس سهمیه‌بندی یعنی اینکه شما مقررات‌گذاری کنید که این منابع چگونه در اختیار جامعه قرار بگیرد و چگونه توزیع بشود؛ به‌نحوی‌که عدالت حاکم شود. حالا خود این «عدالت»، تعاریف و تفاسیر معرفتی بسیار زیادی دارد و فلاسفه مختلف راجع به آن نظریه‌های مختلفی داده‌اند. اما یکی از مخرج مشترک‌های همه این تفاوت‌ها در فهم از عدالت، این است که ما اگر نمی‌توانیم راجع به مفهوم عدالت تفاهم کنیم، می‌توانیم در اشکال آشکار بی‌عدالتی تفاهم کنیم. 

 

یعنی تعریف سلبی از آن ارائه کنیم.

راغفر: بله. یعنی می‌توانیم بگوییم کسی که نان شب ندارد تا بخورد، این بی‌عدالتی است. این همه حدیث از پیامبر اسلام (ص) و ائمه هست که نمی‌شود شما از همسایه‌ات که گرسنه می‌خوابد، بی‌خبر باشی و خودت از امکانات بسیار خوبی برخوردار باشی.

 

عدالت، مالکیت و سرمایه

نکته درستی را اشاره می‌کنید، اما همین امر، بعضاً دستمایه چپ‌نمایی قرار می‌گیرد. بالاخره مدل چپ برای تحقق عدالت، کنترل سرمایه از طریق کنترل مالکیت است. اتفاقاً قوانین دهه شصت که ظن چپ بودن در آنها جدی است (نظیر قانون اصلاحات ارضی، تعزیرات حکومتی و قانون کار) همگی به همین مدل نزدیک هستند. از طرف دیگر، فقهای شیعه با این مدل از تحقق عدالت همراهی ندارند؛ لذا شاهدیم که با آن مخالفت می‌کنند.

راغفر: البته این استدلال اصلاً به‌هیچ‌وجه قابل‌قبول نیست. چون اصلاً منشأ بی‌عدالتی که بسیاری از فلاسفه مثل روسو آن را مطرح کرده‌اند و در کتاب «ریشه‌های نابرابری نوع بشرِ» روسو که مال قرن هجدهم است، همین مسئله مالکیت خوانده می‌شود. البته در فضای اندیشه‌های داخلی، من باور ندارم که این رویکرد برخاسته از دیدگاه‌های بیرونی باشد. مرحوم حکیمی به من می‌گفت که «من هیچ کتاب غیراسلامی را نمی‌خوانم تا ذهنم در استنباط از پدیده‌ها، متأثر از آنها نباشد». به همین دلیل هم ایشان و برادرانش که کتاب «الحیات» را تدوین کردند، فقط دنبال احادیث، روایات و آیات قرآن بودند و چیز دیگری نبود؛ بنابراین نمی‌شود گفت که از استنباط فردگرایانه عده‌ای از دین که اکنون حامیانش هستند، به طور طبیعی این مسائل استخراج می‌شود. اینها اصلاً نقش مسئله مالکیت در عدالت را نفی می‌کنند، درحالی‌که به لحاظ تاریخی، ریشه اصلی مناقشات و نابرابری‌ها در جهان، نابرابری در مالکیت است. از اینجا شروع می‌شود که عده‌ای در ابتدا آمدند زمین‌های با بهره‌وری بالاتر را گرفتند و به خودشان اختصاص دادند و گفتند «ما دور اینجا را حصار می‌کشیم و این مال من است» و بعد هم برای اینکه به این مسئله مشروعیت بدهند، از کلیسا کمک گرفتند تا آن را شرعی کند. بله، مالکیت خصوصی مشروع و شرعی است. بعد دیگران آمدند و زمین‌های دیگر را گرفتند و به اسم خودشان کردند؛ درحالی‌که این زمین اصلاً در مالکیت خداست. به یک تعبیری، کسی از انسان‌ها که زمین را خلق نکرده است. آنچه محصول تلاش خود شماست، می‌تواند متعلق به شما باشد. تازه همان محصولی را که شما تولید می‌کنید، بخشی از آن را از منابع طبیعی استفاده می‌کنید که مال شما نیست. در واقع محصول متعلق به خداست؛ بنابراین وقتی شما روی یک شیء، روی یک نهاده و روی یک منبع اولیه کار می‌کنید و آن را تبدیل به یک کالا می‌کنید که خاصیت استفاده پیدا می‌کند، هنوز بخشی از آن متعلق به جامعه است. چنین محصول و معدنی که فقط متعلق به یک آقا نباید باشد. به همین دلیل، قانون اساسی تمام این بنیان‌های اصلی، یعنی ظرفیت‌ها و معادن کشور را در اختیار حکومت اسلامی و دولت قرار داده و نمی‌شود آنها را واگذار کرد.

این مشکلاتی که امروز جامعه ما با آن روبروست، ناشی از همین واگذاری‌هاست. کسانی که این مسائل را مطرح می‌کنند، فهم و درک درستی از مقتضیات زمان ندارند. چرا الان فردی را داریم که برای دویست دلار حاضر است بیاید و کشورش را بفروشد؟ این پدیده‌ای است که ما اگر چند ماه پیش می‌گفتیم، به ما می‌خندیدند. هنوز هم می‌خندند. ولی چرا می‌خندند؟ برای اینکه شکم‌های برآمده از حرام در بسیاری از این‌ها، سبب شده است که موضع خودشان را توجیه کنند؛ بنابراین، بخش اعظم این مباحث، توجیه مواضع منتفعین از این شرایط است. همه جای دنیا این‌گونه است، نه اینکه فکر کنید فقط اینجا هست. در آمریکا هم هر کسی که حرف بزند، فوری به او یک برچسب می‌زنند که این چپ است. اصلاً نمی‌دانند چپ چیست. در کشور ما وقتی که خیلی‌ها توده‌ای شدند، یکی از دوستان ما که متعلق به تبریز و استاد دانشگاه است، می‌گفت که من یک روز داشتم رد می‌شدم، کسی را دیدم که چوپانی می‌کرد. چهره او برای من آشنا به نظر می‌رسید. بعد آمدم دیدم بله، ایشان از توده‌ای‌های قدیم بوده، بعد مدتی تحت تعقیب بوده و آمده چوپانی می‌کند که شناخته نشود. بعد می‌گفت من با او شروع به صحبت کردم. گفتم تو از آن چپ بودن، به این وضعیت رسیدی؟ او داستانش را تعریف کرد و گفت: «ببین! ما آن موقع که چپ بودیم، نمی‌دانستیم چپ چیست. آنچه ما به آن اعتراض می‌کردیم، این روابط ارباب و رعیتی بود که بر جامعه حاکم بود و ارباب، مالک همه اموال رعیت‌هایش از جمله زن و بچه‌اش بود». می‌گفت اگر ارباب می‌خواست با زن رعیت همخوابگی کند، مال خودش بود؛ دخترش هم به همین ترتیب. بنابراین، این مظالم و فحشایی که از این فهمِ رابطه بین مالک و زارع یا رعیت وجود داشته، یکی از دلایل میل این آدم‌ها به جریاناتِ ضدیت با صاحبان سرمایه و مالکیت بوده است. این مسئله در همه جای دنیا پذیرفته شده است. یعنی سوسیالیسم اصولاً واکنش طبیعی به افراط‌گری‌های سرمایه‌داری است. 

این مشکلاتی که امروز جامعه ما با آن روبروست، ناشی از همین واگذاری‌هاست. کسانی که این مسائل را مطرح می‌کنند، فهم و درک درستی از مقتضیات زمان ندارند. چرا الان فردی را داریم که برای دویست دلار حاضر است بیاید و کشورش را بفروشد؟

 

ریشه‌های سوسیالیسم در قرآن!

همین مسئله در قرآن هم به نظر من بسیار روشن گفته شده است. وقتی که می‌گوید «در مال نمازگزار، حقی معلوم برای سائل و محروم است»، این واقعاً چه معنایی دارد؟ معنایش این است که این دارایی و ملکی که به دست می‌آورید، همه‌اش متعلق به خود شما نیست. من که در این مملکت درس خوانده‌ام، از منابع عمومی که متعلق به همه است، درس خوانده‌ام؛ پس نسبت به مردم مسئولیت دارم. حالا من که صاحب یک تخصصی شده‌ام، باید حق مردم را به آنها پس بدهم. ازاین‌رو، این منطق، یک منطق قرآنی است. منطق مادی سوسیالیستی‌اش هم می‌گوید که سوسیالیسم، حاصل از این خشمِ جامعه در اثر افراط‌های بسیار بزرگ در توزیع ثروت و دارایی و فرصت‌هاست که ایجاد می‌شود. شما اگر نان نداشته باشید بخورید، نمی‌توانید بروید درس بخوانید؛ بنابراین، حق حیات و حق دسترسی به حداقل‌های زندگی برای همه به همین دلیل پذیرفته شده است؛ چه در «حقوق بشر» که منبعث از انقلاب فرانسه و پس از آن بوده، چه به لحاظ شرعی‌اش که شما در کتب عهد جدید و عهد عتیق می‌توانید آن را ردیابی کنید؛ چه در زمان خود حضرت موسی (ع) و چه حضرت مسیح (ع). این‌ها آموزه‌های متعددی برای عدالت اجتماعی دارند؛ برای اینکه شما به هم‌نوع خودت و به برادرت و به انسان‌های دیگر باید یک نگاه اخلاقی و الهی داشته باشید. بدون این نگاه، اصلاً انسجام اجتماعی شکل نمی‌گیرد. البته مفاهیم انسجام اجتماعی از مقولات جدید است.

 

پس اگر بخواهیم صحبت‌های شما را در این بخش جمع‌بندی کنیم، از نظر شما این باورهای مرتبط با عدالت، جنبه انسانی داشته و متعلق به مکتب خاصی نیست؛ لذا اعم از چپ سوسیالیست و راست حقوق بشری، ادیان الهی نظیر مسیحیت و اسلام نیز آن‌ها را بیان کرده است.

راغفر: بله همین‌طور است.

 

/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...