گروه هنر فرهنگ سدید؛ محسن رفیعی: کنکاشی در سیر تکوین و پیشینه تحلیلی موسیقی در ایران پیش و پس از اسلام، مبحثی به فراخناکی تتبعی در تاریخ پر نشیب و فراز ایران است. این نگاشت، نیت این کار را ندارد، چه اینکه پیش از این، خردورزان و حکیمانی، به طور مفصل، به این امر دست یازیده و بر این مهم، همت گمارده اند. سطور ذیل، شمهای ست سر فصل وار، که در قامت پیش درآمدی بسیار محقر، به جهت تقریب اذهان به سرگذشت موسیقی این ملک، تقریر شده است. این نوشتار، قصد واکاوی و بررسی نظرگاه دانشمندان و صاحبان اندیشه در علم موسیقی را نداشته و صرفا از دریای ژرف این فن شریف، چمچهای را به عاریت، وام گرفته است.
اطلاعات ما از وضعیت موسیقی در ایران، محدود به نگاشتهای مورخین یونانی دنیای باستان، نوشتههای مورخان دوره اسلامی، کتب مذهبی، بطن خدای نامک ها، متن شاهنامه ها، محتوای سنگ نبشتهها و سفالینه ها، تصاویر کتیبهها و نیز آلات و ادوات موسیقایی به دست آمده در کاوشهای باستان شناسی است. به دلیل عدم وجود کتابت، از ریشه موسیقی در ایران زمین، قبل از حکومت مادها، اطلاع روشنی در دست نیست. صرفا میدانیم که ایرانیان، کهنترین قسمت اوستا که به گاتها معروف است را با آوازی خوش زمزمه میکردند. گات در زبان سانسکریت، به قطعات منظومی گفته میشود که در میان نثر قرار گرفته باشد. دلیلی که مسلمین، ایرانیان را زمامه میگفتند، ناظر بر این معنی است که ایرانیان، نیایش و دعا را با آهنگ و زمزمه میخواندند. مسعودی مینویسد: (عوام کتاب زردشت را زمزمه مینامند و در بین شعرا هم مرغ خوش آواز به زند خوان و زند باف معروف است).
حکیم نظامی در قصیدهای در وصف خویش میسراید:
چو قوارع زبوری به فصاحت اندر آرم ببرم زبان موبد به نشید زند خوانی
هرودوت، مورخ شهیر یونانی میگوید: (در ایران باستان) در هنگام نذر و قربانی برای خداوند، سرود خوانده میشد و میافزاید: که ایرانیان هنگام صرف غذا، به موسیقی گوش نمیدادند. گزنفون، تاریخ نگار و فیلسوف یونانی مینویسد: عدهای موسیقدان از پارس به نزد کیاخسار رفتند؛ و دیگر میگوید: که اسنکدر از خزانه ایران، ۳۲۰ آلت موسیقی به دست آورد و نیز مینویسد: سربازان ایرانی با صدای شیپور آماده حمله به دشمن میشدند و سپس سرودهایی را با صدای بلند میخواندند و با گامهایی منظم و یک اندازه به پیش میرفتند.
خروشی درآمد ز ایران سپاه نبیره زنان برگرفتند راه
ز بس ناله بوق و کوس و درای همی آسمان اندر آمد ز جای
(فردوسی)
کورنوس روفوس در اسکندرنامه مینویسد: در جشن مهرگان، ایرانیان در هنگام شکرگزاری محصول، به نوازندگی و خوانندگی میپرداختند؛ و بر همین اساس، استرابون، تاریخ نگار یونانی میگوید: اغلب نغماتی که نواخته و یا خوانده میشده است، مربوط به مناجات با ایزد یکتا و یا مفاخر پهلوانی بوده است.
برای خواندن بخش دوم و سوم این گزارش لینک های زیر را دنبال کنید:
شمهای رونمایانه از وضعیت موسیقی ایران از حمله مغول تا ابتدای سلطه تیموریان (بخش دوم)
شمهای رونمایانه از وضعیت موسیقی ایران پس از ایلخانان تا پایان سلطهی تیموریان (بخش سوم)
در دوران ساسانیان، موسیقی در ایران زمین به حد اعتلای خود رسیده بود. ابن خلدون مینویسد: موسیقی در نزد ایرانیان پیش از اسلام، مطلوب و محبوب بود و رواج بسیار داشت و پادشاهان توجه و علاقه زیادی به اهل فن موسیقی مبذول مینمودند و موسیقی دانان در دربار سلاطین ایران، جایگاه و مقامی بس ارجمند داشته اند.اردشیر بابکان، سر سلسله ساسانیان، نخستین پادشاهی ست که برای ندیمان و درباریان خویش، درجات و مراتبی را تعیین کرد و تدبیر ایشان را بر کف گرفت. اردشیر بابکان در این رده بندی، درباریان را به سه گروه متمایز تقسیم کرد. گروه اول، شاهزادگان، گروه دوم، اسپهبدان و فرماندهان سپاه و گروه سوم، دانشمندان سترگ و ادبای بزرگ کشور. هر کدام از این سه گروه به فاصله معینی در طرف چپ تخت شاهی که در پردهای مستور بود، قرار گرفته و مینشستند. در طرف راست تخت شاهی و رو به روی هر کدام از این سه گروه، دستههایی از موسیقی دانان قرار گرفته بودند. آهنگسازان در برابر شاهزادگان، خوانندگان روبه روی سران لشگر و نوازندگان در مقابل دانشمندان و ادبا جای گرفته بودند. پادشاهان ساسانی این روال را به سان قانون محترم شمرده و آن را در دربار خویش رعایت میکردند. چه اینکه بهرام گور، پای را فراتر نهاده و موسیقی دانان را بر سایر حاضران در دبار رجحان داد.هنر موسیقی در زمان ساسانیان آن چنان بالیده شد که افزون بر آواز ها، هر کدام از ترانهها و نیز ترانههای ضربی که برای آنها شعری سروده شده بود، نامی داشته و نیز هر بهره از آواز به نامی شناخته میشده است. ابو نصر فارابی در کتاب الموسیقی الکبیر، که نسخه آن با شماره ۳۸۵/۱۱ در کتابخانه ملی نگهداری میشود، نشانههایی را آورده که مشخص میکند که هنر موسیقی در زمان ساسانی در سراسر ایران شناخته و پیشرفته بوده است.از نام نغمات و آهنگهایی که در کتاب هایی، چون المحاسن و الاضداد جاحظ و مروج الذهب مسعودی و غرر اخبار الملوک الفرس ثعالبی و دواین شعرای بزرگ به سان فردوسی و نظامی و ازرقی هروی و منوچهری و انوری و خاقانی آمده، میتوان به دامنه گسترده موسیقی در عصر ساسانی و کثرت موسیقی دانان در این دوره پی برد.ابوالفرج اصفهانی در آغانی متذکر میشود که بهرام گور دوازده هزار نوازنده و رامشگر را از هندوستان به ایران آورد و ایشان را در تمامی مملکت پراکنده کرد، این نوازندگان و خوانندگان، که در هندوستان به زت و در ایران به لولی یا کولی (کابلی) معروف گشتند در هر کوی و برزن و قریه و قصبهای برای مردم، خوانندگی و نوازندگی میکردند. از موسیقی دانان معروف در زمان ساسانیان میتوان به باربد، نکیسا، بامشاد، رامتین، سرکیس، آزادوار چنگی و کوسان نواگر اشاره کرد. عبدالرحمان جامی در کتاب نفحات الانس، مانی را نیز از موسیقی دانان عصر ساسانی میداند. مانی فرزند شخصی از نجبای ایران به نام فاتک بود و مادری از خاندان اشکانی داشت. مانی در نزد پدر و دانشمندان عصر خویش، به کسب علم و تکمیل هنر همت گمارد. مانی از گستره فلسفه و ادبیات و طب و نجوم و موسیقی و خاصه نقاشی، بهرهها گرفت و آیینی آورد آمیختهای ست از فلسفه زردشت و شریعت مسیحیان و آیین بابلی و طریق بوداییان و اندیشههای خویش.در این میان باربد و نکیسا و سرکیس، بیش از دیگر موسیقی دانان، در اعتلای موسیقی در عصر ساسانی نقش داشته اند. باربد، از بزرگترین آهنگسازان عهد ساسانی ست که بسیاری از الحان و نواهای موسیقی، که هنوز بعضی از آنها با همان نام، در ردیف دستگاههای موسیقی کنونی ما باقی است را، از ساختهها و پرداختههای او میدانند. شمس الدین محمد قیس رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، مسقط الراس باربد را جهرم دانسته و ساخت مقامات خسروانی را به او نسبت داده است. به گفته حافظ:
مغنی نوایی به گلبانگ رود بگوی و بزن خسروانی سرود
باربد برای هر کدام از هفت روز هفته، آهنگی ساخته بود که آن را هفت خسروانی میگفتند. این آهنگهای هفت گانه در مروج الذهب اثر مسعودی و سایر کتب تاریخی و موسیقی اسلامی به نام طریق الملوکیه اشتهار دارند. باربد، برای هر روز از سی روز ماه، لحنی ساخته بود که به نام سی لحن باربد معروف است. (معروف است که باربد از صد لحن مورد عمل خود، سی لحن را انتخاب کرده بود). حکیم نظامی در خسرو و شیرین چنین آورده است:
ز صد دستان که او را بود دمساز گزیده کرد سی لحن خوش آواز
و بنا بر گفته حمدلله مستوفی در کتاب تاریخ گزیده؛ این آهنگساز چیره دست، برای ۳۶۰ روز از سال اوستایی (سال ایرانیان باستان، بدون خمسه مسترقه)، ۳۶۰ لحن (دستان) ساخته بود و هر روز یکی را اجرا میکرد. این الحان در صدر اسلام، معمول بوده و آن را مائه مختار میگفتند. آرتور کریستن سن، مستشرق دانمارکی، در باب اقوال مورخین درباره باربد و اختراع الحان توسط او، آورده است: الحان منسوب به باربد، شامل هفت خسروانی، سی لحن و سیصد و شصت دستان بوده است.
کریم بن مهدیقلی تبریزی، در کتاب فرهنگ جامع، به اسامی الحان باربد اشاره میکند. مانند:
اورنگی، باغ شیرین، تخت طاقدیس، راح روح، قفل رومی، شب فرخ، گنج گاو، کین ایرج، نوبهاری، نیمروز، نخجیرگانی، مشکمالی، مروارید نیک، مهرگانی، ماه بر کوهان، رامش جان، آرایش خورشید، حقه کاوس، گنج بادآورد، فرخ روز، کیخسروی و...
این الحان و مقامات موسیقی در بین ایرانیان نشر پیدا کرده و هر لحنی را برای امری خاص بکار میبستند. ایرانیان در دوران باستان و خاصه در عهد ساسانیان، به وجه کارکردی موسیقی توجه ویژه داشتند و این علم را به منظور پیشبرد علوم دیگر و به جهت آسایش و رفاه زندگی خویش، به خدمت گرفته بودند. ایرانیان، برای سور و سوگ و حماسه و پیروزی و شکست و کار و تلاش و امید و استراحت و هیجان و ورزش و تهییج سپاه و تشویق مردمان و تربیت کودکان و ارتقای هنر و تکمیل علوم و... از علم انباشته کرده موسیقی در نزد خویش استفاده کرده و بهرهها میبردند. دهقانان در زمینهای کشاورزی سرودهایی خاص خود را میخواندند که با سرودهای معماران و بنایان که در کار ساخت ابنیهها و ساختمانها بودند، متفاوت بود. جنگاوران در تمرینات رزمی خویش از نغماتی استفاده میکردند که با الحان نظامیان در هنگام یورش به دشمن تفاوت داشت.
این تقسیم بندیهای کارکردی، که ما به ازای حالات مختلف روحی و جسمی انسان در هر کدام از احوال سور و سوگ و حماسه و کار و تلاش و آسودن و آرمیدن و ... است، الحانی از موسیقی را ارائه میدهد، میراث ماندگار موسیقی ایرانی ست که هم اکنون نیز در موسیقی ملی ما، (موسیقی ردیف و دستگاه)، موجود و قابل استفاده است.
در راستای توسعه موسیقی در زمان ساسانیان، ساخت و تعداد سازها رو به فزونی نهاد. بربط، ون، دار، چنگ، تنبور (معرب طنبور)، زنج، چغانه، نای، سیه نای، سورنای، نفیر، نی انبان، ارغنون، سنتور، تنبک، دف بزرگ و کوچک، دف دراز، طبل، نقاره، مزمار، دمبلک، دایره، کناره، سنج، کرنای، کوس، دهل، جام، جلجل، خرمهره، خم، دمامه، شیپور و... از سازهای مورد استفاده در زمان ساسانیان هستند.
اعراب هم دوره ساسانیان، از علم موسیقی بهره چندانی نبرده و یا به عبارتی بی بهره بودند. اعراب در میدان جنگ رجز خوانی میکردند، که میتوان آن را نوعی موسیقی به شمار آورد. اما از آلات موسیقی، جز طبل و بوق، چیز دیگری نداشتند. در موسیقی بزمی نیز، الحانی داشتند که با شعر ادا میشد و به آن غنا میگفتند. غنا در اصطلاح آوازی ست که در مجالس لهو و لعب توسط زنان یا مردان اجرا میشود. پس از اسلام، غنا حرام شد. موسیقی دانان ایران در عهد ساسانیان، هماره از غنا پرهیز داشته اند. چه اینکه در هر دوره ای، مردمان شریف و پاک نهاد و نژاده، از غنا و مجالس لغو، تجنب گرفته و دوری اختیار کرده اند.
اعراب، ضمن حرکت کاروان شتر، لحنی میخواندند که به آن حدا میگفتند و برای چهار نعل تاختن اسب نیز آهنگی به نام حباء و یا غناء الرکبان داشتند.
نخستین کسی که در میان اعراب دوره جاهلیت، با موسیقی آشنا شد، اعشی بن قیس بود که به واسطه ملوک حیره که کارگزار ساسانیان بودند با موسیقی ایرانی شد. اعشی زبان فارسی را فرا گرفت و به مدائن سفر کرد و نام آلات موسیقی ایرانی را در اشعار خود به کار برد.
در شریعت شریف اسلام، غنا، تحریم شد و صرفا در خدمت تلاوت قرآن و قرائت اذان و گاه در مجالس عروسی قرار گرفت. البته سایر الحان عرب، به سان حدا و حباء، که از لهو به دور بودند، همچنان در میان مسلمان رایج بود. در اغلب سفرهای پیامبر اکرم (ص)، کسانی بسان عبدالله رواحه، حدا میخواندند و پیامبر (ص) هم نهی نمیفرمودند.
پس از رحلت حضرت ختمی مرتبت (ص)، خلفای راشدین، مصدر امور مسلمین شدند. ایشان از تجملات احتراز داشتند و ساده زندگی میکردند. پس از خلفای راشدین و صلح امام حسن (ع) با معاویه بن ابی سفیان، خلافت در اختیار بنی امیه قرار گرفت. بنی امیه، خلافت را به سلطنت بدل ساخته و به بر پا داشتن مجالس عیش و عشرت، قیام کردند. سلاطین اموی به سان شاهان ایران و قیصران روم، به ساختن کاخ مجلل روی آورده و در فسق و فساد غرق شدند. بنی امیه و اعراب متاثر از ایشان، نحوه گذراندن زندگانی پر از تجمل و وسائل مورد نیاز این زندگانی را از ایرانیان و رومیان آموختند. زندگانی راحت شهر نشینی و پرداختن به عیش و عشرت، بنی امیه و اطرافیان ایشان را به شنیدن ساز و آواز علاقمند ساخت. توجه افراطی خلفای اموی به عیش و سرور و خوشگذرانی، راه را برای ورود موسیقی دانان و رامشگران ایران و روم به حوزه خلافت مسلمانان باز کرد که سهم عمده در این میان، از آن ایرانیان بود. به تدریج، احکام شریعت اسلام، شدت خود را از دست داد و خلفای بنی امیه و پس از آنان خلفای بنی عباس که با موسیقی آشنا شده بودند، اوقات خویش را مصروف لهو و لعب و شنیدن ساز و آواز کردند.
اولین کسی که موسیقی را از ایرانیان آموخت و آن را در میان امویان گسترش داد، ابو عثمان سعید بن مسجح بود. ابوالفرج اصفهانی در آغانی میگوید: سعید بن مسجح از خانه کعبه میگذشت که بناهای ایرانی را که مشغول ترمیم خانه کعبه بودند را در حال آواز خوانی دید. سعید بن مسجح، الحان موسیقی ایرانی را از بناهای کعبه شنید و آن الحان را به شعر عربی در میآورد. سعید بن مسجح به ایران نیز سفر کرد و به طور جدی به نوازندگی و آواز خوانی پرداخت.
جرجی زیدان در این باره مینویسد: ((عربها پس از ظهور اسلام و آمیزش با ایرانیان، چیزهایی از موسیقی آنان آموختند و این اقتباس که محتاج تجربه نبود، زودتر از سایر اقتباسهای علمی، عملی شد و اول کسی که به این کار دست زد، یک زر خرید مکی بود که سعید بن مسجح نام داشت. عبدالله بن زبیر، تعدادی از بناهای ایرانی را برای ساخت و ترمیم خانه کعبه به کار گمارد. بناهای ایرانی بنا به عادت معمول، آواز را زیر لب زمزمه میکردند. سعید بن مسجح از آواز دلنواز ایرانیان به نشاط آمد و تصنیفهای ایرانی را از آنان فرا گرفت و سپس به ایران سفر کرد و آهنگهای ایرانی را آموخته و به حجاز باز آمد و آهنگهایی که مطابق ذوق عرب نبود را حذف کرد و الحان ایرانی را را مطابق ذوق عربها تنظیم کرد. هر قدر که در دولتهای اموی و عباسی، تجمل و خوشگذرانی میان مسلمانان رایجتر شد، به همان اندازه موسیقی آنان طبعا جلو رفت)).
از دیگر موسیقدانان بزرگ ایرانی در حجاز میتوان به استادان ذیل اشاره کرد:
نشیط فارسی؛ از استادان مشهور موسیقی و از خوانندگان و نوازندگان سدهی اول هجری است. عبدالله بن جعفر بن ابیطالب، نشیط را مورد توجه قرار داد و به عنوان برده خریداری کرد. نشیط فارسی، غنای عرب را از سائب خائر فرا گرفت.
مسلم به محرز؛ اصلا ایرانی بود و پدرش پرده دار کعبه بود. او در عصر هشام بن عبدالملک میزیست و از موسیقی دانان به نام عصر اموی است. مسلم به محرز برای اشعار عربی آهنگ ساخت و موسیقی عرب را متحول کرد. مسلم بن محرز را ((صناع العرب)) لقب داده اند.
یونس کاتب؛ یونس بن سلیمان بن کاتب شهریار، ملقب به ابو سلیمان از نسل هرمز، شاعر و موسیقی دان زمانه خویش در دوره امویان بود. ابن ندیم در کتاب الفهرست مینویسد: یونس کاتب، کتابهای مشهوری راجع به موسیقی و موسیقی دانان تالیف کرده است که از آن جمله سه کتاب مجرد یونس، القیان و النغم میباشد.
سائب خائر؛ اصلا ایرانی بود و پدرش که بشاء نام داشت از بردگان آزاد شده بود. سائب خائر نیز به مانند نشیط فارسی از غلامان عبدالله بن جعفر ابیطالب بود. سائب خائر اولین کسی است که همراهی ساز را با آواز در میان اعراب معمول داشت.
ابراهیم بن ماهان (ابراهیم موصلی): ابراهیم پسر ماهان پسر بهمن پسر پشنک و از اهالی ارگان فارس بود. مشهورترین و بزرگترین موسیقی دان ایرانی دربار خلفای عباسی ست. ابراهیم ارگانی (موصلی) در زمان منصور و هارون الرشید عباسی در بغداد میزیست. او بنیانگذار موسیقی عربی در کانون عراق است. ابراهیم آهنگهای بسیاری ساخت و بر روی اشعار عربی، آهنگهای ایرانی گذاشت.
موسیقی کشورهای اسلامی که به موسیقی عرب معروف است، توسط ایرانیان پایه گذاری شده است. هم اکنون نیز میتوان جلوه موسیقی ایرانی را در میانموسیقی اعراب و عرب زبانان به وضوح دید. از مقامهای معمول در موسیقی کشورهای مصر و سوریه و لبنان و عراق میتوان به مقامهای ذیل اشاره کرد: دلکش، خاوران، نیریز، فرح فزا، فرح انگیز، طرز جدید، شهناز، بیات کرد، اصفهان، چهارگاه، شوق افزا، سازگار، پسندیده، نهاوند، دلنشین، گلعذار، بابا طاهر، سوزناک، طرز نوین، زنگوله، شوشتری، نیشابورک، همایون، شاورک، زر افکند، زیر افکند، سه گاه، بسته نگار و ... اشاره کرد که مبین مشتق شدن موسیقی عرب از موسیقی ایرانی است.
پس از قرن دوم؛ با تشکیل حکومتهای ایرانی و فراهم شدن زمینه تحصیل برای عامه مردم، شاهد ظهور عالمان و دانشمندان بزرگی در نجد ایران زمین هستیم که علاوه بر درخشش در علوم دینی در گستره سایر علوم نظری نیز به حد اعلایی از دانش و توانش علمی دست یافتند. اغلب این دانشمندان در کنار نجوم و ریاضی و طب و فلسفه، به فراخور خویش به موسیقی نیز پرداخته و موجبات تعالی نظری این علم را فراهم آوردند. تا دوره صفویه ی، شاهد بالندگی و تابش علم موسیقی در نزد دانشمندان ایرانی بودیم. از میان اکابری که به طور جد به علم موسیقی پرداخته و در این زمینه به نظریه پردازی پرداخته اند، میتوان به اسامی ذیل اشاره کرد:
ابوبکر محمد بن زکریاری رازی؛ نخستین دانشمند ایرانی ست که افزون بر حکمت و فلسفه و طب در موسیقی نیز تبحر داشت. زکریای رازی کتابی را با عنوان فی جمل الموسیقی را در علم موسیقی تصنیف نموده است.
ابونصر محمد بن محمد فارابی؛ فیلسوف و ریاضی دان و موسیقی دان بزرگ ایرانی ست که او را سر سلسله حکمای اسلامی میدانند. فارابی دارای تالیفات متعددی در علم موسیقی است که میتوان به کتاب المدخل الی صناعه الموسیقی و کتاب کلام فی الموسیقا و احصاء الایقاع و کتاب فی النقره مضافا الی الایقاع و رسالهای موسوم به مقالات اشاره کرد. مهمترین کتاب فارابی در موسیقی احصاء العلوم و کتاب الموسیقی الکبیر است.
ابو عبدالله محمد بن کاتب خوارزمی؛ دانشمند بزرگ سده چهارم هجری که که دارای دائره المعارفی در موسیقی است که در دایره المعارف مفاتیح العلوم تعبیه گردیده است.
ابو علی حسین بن عبدالله سینا؛ ابو علی سینا دانشمند و فیلسوف بزرگی ست که علاوه بر تالیف آثاری ارزنده در فلسفه و منطق و طب، دارای رسالات بدیع و گرانباری در موسیقی است. یکی از سه بخش کتاب شفا، به نام رساله فی الموسیقی به موسیقی اختصاص داده شده است.
ابوالحسن حسین بن طاهر بن زیله اصفهانی؛ از شاگردان معروف ابن سینا ست که کتاب الکافی فی الموسیقی را نگاشته است.
ابوالحسن بهمنیار؛ فرزند مرزبان دیلمی و از شاگردان ابن سینا ست و صاحب کتابی به نام فی الموسیقی در علم موسیقی است.
ابوالوفای بوزجانی؛ دانشمند قرن چهارم هجری ست که کتابی در موسیقی داشته است. صاحب تاریخ ابن خلکان، مینویسد که کتاب نافعی است.
ابوریحان بیرونی خوارزمی؛ دانشمند طراز اول ایرانی که صاحب نظراتی در علم موسیقی است.
حکیم عمر خیام نیشابوری؛ فیلسوف و ریاضی دان بزرگ همه اعصار که دارای کتابی به نام شرح المشکل من کتاب الموسیقی است.
امام فخرالدین طبرستانی رازی؛ دانشمند بزرگ ایرانی که در کتاب حدائق الانوار یا جامع العلوم، شرح مفیدی در خصوص اصول علم موسیقی نگاشته است.
ابوجعفر حکیم بن احوص سغدی سمرقندی؛ دانشمند و شاعر ایرانی که او را اولین گوینده شعر پارسی میدانند. این دانشمند موسیقی دان، سازنده سازی به نام شه رود است.
ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی؛ نخستین شاعر بزرگ ایران پس از اسلام که در علم موسیقی ید طولایی داشته و صاحب نظراتی در این علم است. رودکی با مهارت تمام چنگ و عود را مینواخته است.
شاکری بخارایی؛ از شاعران پایان قرن چهارم است که از موسیقی دانان برجسته عهد خویش بوده است.
ابوالحسن لوکوی غزوانی؛ دانشمند و شاعر و موسیقی دان عصر سامانیان است.
امیر ابوالحسن علی بن الیاس اغاجی بخارایی، شاعر و موسیقی دان عهد نوح بن منصور سامانی ست.
ابوالحسن فرخی سیستانی؛ شاعر و موسیقی دان قرن چهار و پنج هجری که در نواختن چنگ مهارتی تمام داشته است.
محمد بربطی؛ از موسیقی دانان عصر غزنوی که همنشین و ندیم سلطان محمود غزنوی بود.
استاد عبدالرحمن قوال؛ موسیقی دان برجسته عصر سلطان محمود غزنوی ست.
عثمان مختاری غزنوی؛ از شاعران توانا و ادیبان و دانشمندان اواخر قرن پنجم است که در علم موسیقی صاحب نظر بوده است.
ابوالفتح تاج الدین اصفهانی؛ معروف به ذواللسانین که از دانشمندان و شعرای سده ششم است و کتابی را در علم ایقاعات (ضرب) تصنیف نمود.
اوحد الدین محمد انوری ابیوردی؛ در حکمت و ریاضی و نجوم و موسیقی تبحر داشت و شعر و ادب استادی مسلم گشت.
عبدالمومن اصفهانی؛ از موسیقی دانان قرن هفتم است که از پیروان مکتب ابن بواب معروف است.
نظامی گنجوی؛ الیاس بن یوسف درباره نظامی مینویسد: در فن موسیقی مهارتی تمام داشت و نی را خوب مینواخت.
اسامی فوق، صرفا نام تنی چند از مبرزان و دانشمندان بزرگ این سرزمین است (تا پیش از حمله مغولان) که در علم موسیقی صاحب نظر هستند. تالیفات اکابر فوق الذکر، در بزرگترین آکادمیها و دانشگاههای معتبر جهانی مورد احصاء و استیفاد قرار گرفته است.
پس از حمله مغول، شیرازه حرکت علمی ایران زمین و به نوعی سیر پیشرفت تمامی علوم اسلامی دچار اضمحلال و فروپاشی شد. هر آینه، ایران، یگانه خاستگاه و تنها رستنگاه تمامی علوم در دنیای اسلام بود و اگر شرارهای از علم در گوشه و کنار یکی از ممالک اسلامی بر میجهید در برابر آتشفشان پر شرر علم افروزی دانشمندان ایرانی به چشم نمیآمد. هر آنچه از آسیب پذیری تعقل گرایی و انهدام علوم به واسطه حمله مغولان و در کشاکش خانمان سوزی تازش ایشان، در سخن سخنوران و اشعار ادیبان گفته آید، حق یک از هزار را نتواند گزارد.
دوران سترونی علوم در حکومت ایلخانان بر سرزمین شرحه شرحه ایران را با هیچ دورهای نمیتوان قیاس گرفت. سراسر دهشت و وحشت و مرگ و غارت. به جز درخشش چند چهره مشعشع، سیر علمی مشخصی را نمیتوان برای زمان حکومت ایلخانان بر ایران، متصور شد.
به سبب کوتاهی مجال، تا همین جا بسنده کرده و ما بقی این مبحث را به آتیهای نزدیک موکول میکنیم. ان شاالله.
لطفا قسمت دوم را منتشر نمایید.
ممنون
لطفا قسمت دوم این مقاله را منتشر کنید.
موسیقی تورکیه هم همین موسیقی کوردها یا هندیهاست همچنین هفت دستگاه اوازیشون از ایران هست
همیشه استادم میگفت فقط هند و ایران موسیقی و رقص داشتند و بعدها غارت شد