مفهوم ایستادگی و تاثیرات اجتماعی آن در گفتگو با «نصرالله قادری» /بخش دوم
نویسنده کتاب «آناتومی ساختار درام» گفت: هنر برای عام مردم است و یک روساخت دارد و چندین مرحله ژرف ساخت و هرچه قدر نگرش و دانش شما بیشتر باشد به ژرف ساخت بیشتری می‌رسید.
به گزارش «سدید»، عباد محمدی: در بخش اول مفهوم ایستادگی و تاثیرات اجتماعی آن در گفتگو با «نصرالله قادری» که با عنوان «ادبیات مقاومت در برابر هرگونه استعمار، استثمار و استحمار» منتشر شد، درباره هنرمند در حکومت و بر حکومت بحث شد و گفته شد که الزاماً ادبیات و تئاتر به مخاطب آموزش نمی‌دهد بلکه شیوه اندیشیدن را یاد می‌دهد؛ آنچه در ادامه می خوانید بخش دوم این گفتگو است:

با توجه به تاکیدات شما، ادبیات ایستادگی در فرهنگ کهن ما نقش برجسته‌ای داشته است. این موضوع در نمایش نامه‌های ما چگونه ظهور و بروز داشته است. آیا می‌توانیم تعزیه را یک نمایش ایستادگی و مقاومت بدانیم؟ قبل از ورود اسلام به ایران چه طور؟

ابتدا باید این نکته را بگویم که تعزیه، تئاتر نیست. تعزیه یک مراسم آیینی است که برخی‌ها به زور می‌خواهند بگویند این تئاتر است. کسی نمی‌رود تعزیه ببیند برای اینکه هنر دیده باشد و کسی که تعزیه کار می‌کند، نمی‌خواهد به عنوان بازیگر شناخته شود. دنیای هنر پیش از تعزیه در کشور سوگ سیاوشان را داریم و پیش از آن نمونه‌های فراوانی وجود دارد.

بارزترین نمونه‌های دنیای ادبیات ایستادگی و مقاومت؛ چگونه بر جامعه تاثیر گذاشت؟

در زمانی که خلافت –و نه ولایت؛ خلافت ایران را به با جنگ فتح کرد، اما اسلام را مردم به جان پذیرفتند- ایران را فتح کرده بود؛ خواجه نصیرالدین طوسی به دربار خلیفه می‌رود و خود را معرفی می‌کند و می‌گوید که من عالم و دانشمند هستم. از این طریق قصد دارد علم را پرورش دهد. اطرافیان خلیفه خواجه نصیرالدین را مجوس و گبر می‌خوانند و از خلیفه می‌خواهند که او را براند. خلیفه برای اینکه از خواجه نصر الدین بهانه‌ای بگیرد و او را به مرگ برساند، از او می‌پرسد که تو از کدام خطه هستی و خواجه نصیر الدین جواب می‌دهد که من از خراسان هستم. خلیفه می‌گوید تو از خران خراسان هستی یا گاوان خراسان؟ - اوج توهین را انجام می‌دهد تا از این دانشمند بهانه‌ای بگیرد و او را بکشد- در کمال تعجب خلیفه، خواجه نصرالدین جواب می‌دهد من از گاوان خراسان هستم. خلیفه می‌گوید پس شاخ تو کجاست و خواجه نصرالدین اجازه می‌خواهد تا شاخ خود را بیاورد. خلیفه نیز ناچار است اجازه دهد که خواجه نصرالدین برود. خلیفه عده‌ای را در تعقیب خواجه نصیرالدین می‌فرستد تا او را بکشند، اما او که متوجه تعقیب خود می‌شود فرار کرده و به دهی می‌رسد. در آن دِه، زائویی است که زایمان سختی دارد و فرزند خود را به دنیا نمی‌اورد و نزدیک مرگ است. خواجه نصرالدین که چیزی از علم طبابت نمی‌داند کاغذی طلب می‌کند و از آن‌ها می‌خواهد در عوض اینکه حیوان او را تیمار و خودش را پنهان می‌کنند؛ تعریضی می‌نویسد که زیر سر زائو می‌گذارند و او زایمان می‌کند. بعد‌ها که این تعریض را باز می‌کنند بر آن نوشته شده بود ”خودم جا، خرم جا. زن صاحبخانه خواه بزا، خواه نزا!” که اکنون نیز در بخش‌هایی از کردستان این کار را انجام می‌دهند. زمانی که مغول به ایران حمله می‌کند خواجه نصرالدین طوسی وزیر پادشاه مغول می‌شود و او را تحریک می‌کند که به خلیفه عرب حمله کند. مغول نیز حمله می‌کند و خلیفه را اسیر می‌کند و خواجه نصرالدین طوسی خطاب به خلیفه می‌گوید که شاخ خود را آوردم. در دنیای هنر و حقیقت زندگی و در داستان‌های کهن ما که پیش از شاهنامه هم داشته ایم تمام ادبیات مقاومت است.

مقاومت الزاما در برابر دشمن نیست. در دنیای هر دو دین حاکم بر ایران چه پیش از اسلام و چه در دین حضرت زردشت اولین نکته‌ای که وجود دارد ایستادگی در برابر اهریمن است. در دنیای اسلام ایستادگی در برابر شیطان و نفس اماره است. ما باید بتوانیم از نفس اماره جدا شویم و آن را سرکوب کنیم و به نفس لوامه برسیم. ان کسانی که اهلیت دارند نیز به نفس مطمئنه می‌رسند. مقاومت یعنی همین. یعنی اینکه در ابتدا بتوانی از اهریمن و اهریمنی اندیشی دور شوید. شیطان درون و نفس اماره را بتوانی سرکوب کنید و اگر این اتفاق بیافتد تو دربرابر اهریمن، ظلمت و سیاهی نفس ایستاده ای. تمام ادبیات عرفانی ما یعنی همین، تمام شاهنامه ما یعنی همین، یعنی خود را پیدا کردن. وقتی تو به این مرحله برسی در برابر هر دشمن خارجی ایستادگی می‌کنی.

از ساده‌ترین داستان اسطوره‌های ایرانی که ظاهرا به آن‌ها هیچ توجهی نمی‌کنیم بگیر تا کوراوغلو و بیایید تا داستان حسین کرد شبستری و همین امیر ارسلان نامدار تا اساطیر مشهور مانند آرش -که پیش از دنیای اسلام بوده است- تماما مقاومت است. آرش چه می‌کند جز اینکه جان خود را در تیر می‌گذارد و تیر او چند روز می‌رود و در نیم روزی پای درختی می‌نشیند تا مرز ایران گسترش پیدا کند.

بعد از اسلام مطرح‌ترین و عالی‌ترین شکل مقاومت را در مراسم آیینی و اساسا عزاداری برای سید و سالار شهیدان جهان و کائنات حسین ابن علی (ع) شاهد هستیم. ایستادگی یک انسان در برابر کفر با تعداد اندک هوادارانی که دارد. با کسی که سه بار قبر او را با خاک یکسان می‌کنند و با گاو آهن زمین محل دفن او شخم می‌زنند برای اینکه سنگ نشانی او را از بین ببرند.

در دنیای تعزیه تنها تعزیه امام حسین (ع) را می‌شناسیم در حالی که تعزیه حضرت زهرا (س) را نیز داریم. تعزیه ایستادگی در برابر غاسبی که فدک را گرفته است؛ و تعزیه شهادت مولای عدالت علی ابن ابی طالب، کسی که وقتی در محراب شهید می‌شود مردم تعجب می‌کنند که مگر نماز می‌خوانده که شهید شود. تعزیه امام علی (ع) که وصیت می‌کند چهار تابوت بسازید و از چهار سمت کوفه ببرید، زیرا مارقین می‌خواهند که جسد او را نیز از بین ببرند و تا زمان امام جعفر صادق (ع) قبر امام علی (ع) را جز اهل خاص کسی نمی‌شناخت. حتی از سنگ نیز می‌ترسند. چه چیزی باعث شد که اندیشه علی (ع)، زهرا (س) و حسین (ع) بماند؟ ادبیات مقاومت در دنیای بعد از اسلام که شکل نمایشی آن تعزیه است.

البته داستان‌های امروز تعزیه پر از خرافه است و حقیقت امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) در جهان تعزیه نیست، اما بهترین عزاداری برای حسین ابن علی (ع) و زیباترین شکل نمایشی آن را ارمنی‌ها انجام می‌دهند و بعد بهترین آن را زردشتی‌ها انجام می‌دهند، چون حسین ابن علی (ع) را داماد خود می‌دانند و بعد از ان برادران اهل سنت ما هستند. از نظر شکلی عزاداری‌های ما هیچ کدام به زیبایی آن‌ها نیست. زمانی که از زیبایی گفته می‌شود منظور انواری از تابش الهی است.

ادبیات مقاومت به موارد گفته شده خلاصه نمی‌شود. تمام داستان‌های اخلاقی ما به شما اموزش می‌دهد که چگونه نفس خود را سرکوب کنید و اصولا می‌آموزد که چگونه می‌توانید آدم باشید.

ماثرترین نمایش‌های که پس از انقلاب در حوزه ایستادگی داشته ایم؟

حقیت آن است که پاسخ به این سوال بسیار دشوار است، زیرا کسانی که سال‌ها سوار بر این نوع اثر و این نوع ادبیات نوشته اند و از آن نانی خورده اند و نامی اندوخته اند امروز پز اپوزیسیون می‌دهند و روبه روی این اندیشه ایستاده اند. کسانی که اساسا با تئاتر دفاع مقدس در جهان تئاتر شناخته شده اند و نام گرفته اند امروز پز می‌دهند که علیه دفاع مقدس و علیه آنچه هستند که خود نوشته اند. پس این موارد را نمی‌توانم نام ببرم.

اما یکی از بهترین نمایش‌هایی که در آغاز دفاع مقدس شاهد ان بودم «نمایش ننه خضیره» است که به زیبا‌ترین شکل ابعاد مقاومت را نمایش می‌دهد و آرزو دارم که یک روزی دوباره این اثر ساخته شود. «مظلوم پنجم» رضا صابری نمایش مقاومت است و اثر‌های دیگر که چاپ و دیده نشده است و لازم است تا در این خصوص یک پژوهش گسترده انجام شود. در جهان تئاتر آثاری گرانقدری داریم که این نوع تئاتر را به خوبی نمایش گذاشته است.

نمایش ایستادگی برای عوام است یا خواص؟

دروغ بزرگ دیگری که حزب دایی یوسف راه انداخته و هنوز هم مسئولین و مردم آن را باور دارند این است که تئاتر هنر خواص است. در تاریخ چنین چیزی نیست. شما به به تئاتر روم یونان نگاه بیاندازید؛ ۲۰ هزار تماشاگر داشته است. ایام جشنواره دیونیزوسی بلیط رایگان در اختیار مردم قرار می‌گرفته تا آن‌ها تئاتر ببینند. آیا تنها ارسطو، افلاطون و سقراط به تماشای تئاتر می‌رفته اند یا تمام مردم؟ اگر همین امروز ادیپوس شهریار و آنتیگونه اجرا می‌شود آیا همه می‌فهمند یا تنها اساتید تئاتر آن را می‌دانند؟ آیا اگر مکبث را به ذات آنچه که ویلیام شکسپیر نوشته است اجرا کنید آیا خواص آن را می‌فهمند یا مردم عام نیز آن را می‌دانند؟ اساسا ذات هنر، مردم هستند، اما لایه‌هایی دارد.

منظور از این لایه‌ها چیست؟

آیا پدران ما حافظ را نمی‌فهمند؟ آیا حافظ را آنگونه که پدران ما می‌فهمند آنه‌ماری شیمل می‌فهمد؟ روساخت حافظ را همه می‌دانند. به همین دلیل پدر من به حافظ تفعل می‌زند، اما آنچه که او دریافت می‌کند و آنچه که علامه جعفری دریافت می‌کند کاملا متفاوت است، زیرا علامه جعفری به ژرف ساخت آن می‌رود.

هنر باید بتواند در روساخت با همه ارتباط برقرار کند؛ مانند دین که برای همه است. همه دین را میفهمند، اما آنگونه که ما دین را می‌فهمیم، مولا علی ابن ابی طالب می‌فهمد؟ خیر زمین تا آسمان تفاوت دارد. امام علی (ع) می‌گوید من خدایی را که به چشم سرع نبینم عبادت نمی‌کنم؛ این نشان می‌دهد دریافتی که ایشان دارد با دریافتی که من داردم کاملا متفاوت است. هنر برای عام مردم است و یک روساخت دارد و چندین مرحله ژرف ساخت و هرچه قدر نگرش و دانش شما بیشتر باشد به ژرف ساخت بیشتری می‌رسید.

این حزب خاص خواسته دروغ ایدئولوژیک «هنر برای خواص» را جا بیاندازد؛ به همین دلیل هنر عوام را بی ارزش می‌داند. در جهان هم نگاه بیاندازید وقتی که نظریه پردازان در خصوص هنر عوام حرف می‌زنند؛ بیشتر به عمق آن اشاره می‌کنند. ظاهرا هنری که در جامعه آرکائیک (باستان گرایی) وجود دارد هنر عقب مانده‌ای است، اما بسیاری پیچیده‌تر از هنر‌های دیگر است.

ساده‌تر اینکه هرکسی به اندازه دانش خود می‌داند که چرا ایام هفته هفت روز است، چرا هفت عدد مقدس است، چرا باید پله‌های اهرام مصر هفت تا باشد و چرا به باور دینی ما آسمان هفت طبقه است. در نمایش سیاه بازی ما عمقی وجود دارد که در آثار کمدی دیگر جهان وجود دارد. در تعزیه ما -با تمام خرافه‌هایی که اکنون در ان وجود دارد- عمقی وجود دارد که در فرم تئاتر‌های جهان وجود دارد. ولی برای آنکه این موضوع بی ارزش شود و بگویند که عوام این موضوع را نمی‌فهمند، می‌گویند تئاتر هنر خواص است. هنر عام است، هنر مقاومت هم عام است و همه مردم آن را می‌فهمند.

 

رشد هنر مقاومت در منطقه را چگونه می‌بینید و تاثیرات اجتماعی آن را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

مهم‌ترین تاثیری که هنر -نه دیگر بخش‌های دیگر- در منطقه گذاشته و جهان آن را باور کرده است «هنر مقاومت» کشور‌های عربی است. از سوریه، مصر، یمن و عراق گرفته تا افغانسان، هند و پاکستان با جهان تئاتری ما آشنا هستند و یا کار‌های مشترکی با هم انجام داده ایم که آن‌ها با این نوع ادبیات آشنا شده اند. کاری در ترکیه اجرا می‌شود که وام گرفته از تعزیه ما است.

آنچه که در سوریه انجام می‌دهند و کار مشترکی که کورش زارعی در آن کشور انجام داد، آنچه که در عراق و لبنان که تحت تاثیر ادبیات ما انجام می‌شود آنچه که در فلسطن می‌بینید به وضوح می‌توان تاثیرات ادبیات مقاومت را در نوع نمایش، داستان و شعر آن‌ها دید. اگر جامعه ایران نسبت به آن آگاه نیست به این دلیل است که درباره این موضوع کار پژوهشی و تبلیغاتی نشده است.

جشنواره کهنی در هند برگزار می‌شود که بنده نمایشی را درباره امام خمینی (ره) به آنجا بردم. در آن نمایش یک بازیگر ۲۴ نقش را بازی می‌کرد و نثر بسیار کلاسیک و سخت فارسی داشت. وقتی در جشنواره شرکت کردیم در چند شب ابتدایی این جشنواره به این نتیجه رسیدم که تئاتر را اجرا نکنم به این دلیل که تئاتر آن‌ها شبیه به فیلم‌های هندی تماما رقص و پایکوبی بود و اگر تئاتر جدی اجرا می‌شد تماشاگر از سالن بیرون می‌رفت و نمایش را هوو می‌کردند. بنده معتقد بودم که نباید این تئاتر اجرا شود، زیرا تمایل نداشتم تئاترم هوو شود. اما به ناچار مجبور به اجرای آن شدم. در آن شب تنها داستان اثر به زبان انگلیسی روایت شد. بنده آن شب حال خوشی نداشتم و از صحنه خارج شده بودم و در گوشه‌ای دعا می‌کردم که کسی از سالن خارج نشود. در کمال تعجب شاهد بودم که تا پایان نمایش مردم نشستند و تشویق بسیار خوبی کردند. چند سال متوالی در ان جشنواره حاضر شدم. سال بعد یک نمایش کاتاکالی –تماما شکل- اجرا شد. نمایش دیگری نیز در رابطه با حضرت زهرا (س) به جشنواره بردم و زمانی که اذان در سالن پخش شد منتظر بودم که تماشاچی‌ها هوو بکشند، اما همه کف زدند. کم کم دیالوگ ما در هند جا افتاد. مشابه آن در عراق و سوریه دیده می‌شود. این نیازمند یک پژوهش است که نمونه‌های آن را پیدا و مقایسه کند و تاثیر آن را بیان کند.

وضع مطلوب در عرصه هنر مقاومت و ایستادگی چگونه محقق می‌شود و آینده این عرصه را چه طور ارزیابی می‌کنید؟

حقیقت این است که بنده بدبین نیستم و معتنقدم که نه تنها وضع مطلوب نداریم بلکه وضعیت خوب و حتی متوسط هم نداریم. این بد بینی نیست. واقعیت این است که هرکسی در زمینه کار کرده، امروز پر اپوزیسیون می‌دهد و علیه آن ایستاده است. بنده با اندیشه جهان اسلام کار دارم. نا امید هم نیستم، زیرا باور دینی من می‌گوید آینده جهان از آن مستضعفین -نه به معنای فقیر- است. به این دلیل ناامید نیستم که معاد باور موعودی هستم و معتقدم که موعود خواهد آمد و این موعود خاص فرهنگ ما هم نیست.

من در کنار افرادی مانند اکبر پونز بوده ام و آن را دیده ام. او اکنون کشف کرده که امام حسن عسکری (ع) نمی‌توانسته صاحب اولاد شود و اصلا مهدی وجود ندارد بی آنکه دانش تاریخی و دانش عوام داشته باشد. پیش از اسلام، دین زردشت منتظر سوشیانت بوده است. مسیح خواه امد. چون موعود باور هستم و اندیشه خداوندی از بین نمی‌رود. به باور مسلمانان و حتی ماتریالیست‌ها هنر نوعی الهام است. الهام از عالم بالاست و از ذات حضرت خداوند است. بقیه آن صنعت است و این بسته به آن است که هنرمند چه میزان خود را ساخته است.

بسیار تلاش شده تا این اندیشه –عقیده اسلامی- در طول تاریخ از بین برود و برای همین منظور ائمه اطهار را به شهادت رساندند و حتی به نشان و سنگ مزار آن‌ها هم حمله کردند، اما اندیشه آن‌ها مانده است. حتی وقتی به دفاعیات خسرو گلسرخی با اندیشه مارکسیستی در دادگاه نگاه می‌کنید تاثیرات اندیشه امام علی (ع) و امام حسن (ع) را در آن می‌بینید در حالی که نباید به آن باور داشته باشد. این رشد عقیده رات در عزا داری هند، آلمان و دیگر کشور‌ها نیز می‌بینید. اما نباید به این امید که خداوند برای مانایی این اندیشه کار می‌کند نباید نشست و باید پرسید که وظیف من مسلمان کجا می‌رود؟ باید باور داشت که میزانی هست که کوچک‌ترین اعمال را می‌سنجد و آنچه را که مربوط به ذات مقدس خداوند است می‌بخشد، اما حق الناس -آنچه که برای مردم است و باید از مردم ضایت گرفت- را نمی‌بخشد. یکی از حقوقی که ناس بر گردن ما دارد این است که خداوند به تو استعدادی داده است چرا برای آفرینش یک اثر آن را دریغ کرده ای؟ بخش دیگر آن نیز اختیار است. انسان باید به این سه پرسش جواب دهد از کجا امده ام؟ چرا زنده ام؟ و به کجا می‌روم؟ «از کجا آمده ام و آمدنم بهر چه بود به کجا می‌روم و ننمایم وطنم». تمام زیست به این موضوع بسته است.

اگر تصور کنم از معاشقه یک زن و مرد به وجود آمده ایم، یک نوع اثری خلق می‌شود و اگر باور داریم به چرخه تولد و مرگ و اندیشه آرکائیک که بعد از مرگ دنیای دیگری و جهان بالاتری هم داریم و باید برای آن پاسخ داشته باشیم که در مدت زیست خود چه کار کرده ایم و چه چیزی را به کائنات افزوده ام، یک نوع اثر دیگر خلق می‌شود.

پس اینکه خداوند دین و اندیشه خود را نگه می‌دارد تردیدی نیست، اما اینکه مسئولیت ما کجاست پرسشی است که باید به آن جواب داد. حتی در اقلیت و حتی اگر منکوب شوم. قطعا معتقدم همان گونه که الغدیر می‌ماند و همان گونه که شاهنامه می‌ماند آنتیگونه، مکبث و کینگ لیر می‌ماند؛ دیگر اثر‌های هنری این چنینی هم می‌ماند. همچنان که اثر هنری خاص و بی نظیر محتشم کاشانی راجع به حسین ابن علی (ع) می‌ماند.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha