گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ دکتر حمید هوشنگی: بارها تاکید شده که در حوزه تنوع اقوام ایرانی باید از تعمیم جهانشمول نظریههای موجود در حوزه مدیریت تنوع قومی خودداری کرد؛ بر این اساس و با توجه به رویکرد امامان انقلاب، همچنین بافتار اقوام و جامعه ایرانی باید مدلی متناسب برای مدیریت تنوع قومی ارائه کرد.
از سوی دیگر بیانیه گام دوم تاکید دارد جمهوری اسلامی «به مرزبندیهای خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است». این مرزبندیها میتواند در مدل و الگوی مدیریت تنوع قومی خود را نشان دهد و بر مدل بومی در این زمینه تاکید کند. بر این اساس مدل متناسب با مبانی جمهوری اسلامی ایران، الگوی سه بعدی تکثرگرای وحدتمحور دینمدار است. در این الگو با توجه به سرشت جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام معتقد به مردمسالاری دینی، دو مؤلفه مردمسالاری و دینمداری در قالب جمهوریت و اسلامیت مبنای عمل قرار گرفته است. از سوی دیگر تنوع بر طبق شرع مقدس، قانون اساسی، نقطه نظرات رهبری انقلاب موضوع پذیرفته شده است. همچنین در رویکرد جمهوری اسلامی ایران، این تنوع در راستای قدرت و تحکیم نظام نقش مهمی تاکنون ایفا کرده است و البته جهت و تحدید این تنوع، مبتنی بر قیود و الزامات دینی، شرعی و قانونی است. در کنار این چارچوب، وحدت مبنای جدی در رویکرد نظام به حوزه تنوعات است.
در واقع در الگوی سه بعدی مذکور، دین ناظر به محتوا و تکثر و وحدت معطوف به شیوه تنظیم و اجرای سیاستها و روشهای تعامل بین بخشهای مختلف جامعه ازجمله خردهفرهنگها است. در مجموع رویکرد جمهوری اسلامی ایران به تنوع قومی، مبتنی بر ارزش دانستن آن است و کلیه سیاستها بر اساس نحوه حفظ و بکارگیری این ارزش در تقویت امنیت، توسعه، هویت و همبستگی ملی است. بر این اساس اگر مدل ۳ گانه فوق را رویکرد جمهوری اسلامی ایران برای مدیریت تنوع قومی بدانیم، میتوان این مدل را بازتاب نظریه نظام انقلابی در حوزه اقوام تعبیر کرد. بر این اساس میتوان هستیشناسی، معرفتشناسی، روششناسی نظریه نظام انقلابی را در حوزه اقوام بدین ترتیب ارائه کرد.
هر گفتمان هویتی نیازمند دستگاه معرفتشناسی مناسب است بهویژه اینکه مقوله هویت و نسبت آن با همبستگی ملی و از سویی نیازهای جدید در این حوزه، پویایی خاصی را به نمایش میگذارد بنابراین مناسبترین دستگاه معرفتشناسی، دستگاهی است که رسیدن به واقعیتها و شرایط جدید و انطباق با آنها با کمترین هزینه و منطقیترین روش، ممکن سازد. از میان دستگاههای معرفتشناسی و نظریههای مختلف مربوط به فلسفه علم، سه نظریه ابطالپذیری «پوپر»، نظریه تحول پارادایمی و انقلاب علمی «کوهن» و نظریه برنامه پژوهشی «لاکاتوش» رایجترین و پرطرفدارترین نظریات هستند. به نظر میرسد رویکرد پوپر و کوهن نتواند با تحول در علوم اجتماعی همراهی کند، زیرا در هر دو دستگاه معرفتشناسی، گسست کامل با گذشته و تغییر ناگهانی در دیدگاهها رخ میدهد و متضمن قطع رابطه کلی با نظریهها و مدلهای موجود و نادیده گرفتن نظریههالی گذشته است. این در حالی است که در علوم اجتماعی، نظریهها نتیجه انباشت دیدگاههای گذشته و اصلاح آنها است. بر این اساس میتوان اظهار داشت که رویکرد لاکاتوش سازگاری و تناسب بیشتری با علوم اجتماعی و تحولات این حوزه دارد. در حوزه مسائل مربوط به هویت نیز برنامه پژوهشی لاکاتوش کاربردیتر است، زیرا هویت یک جامعه در مواجهه با شرایط پیش آمده ناشی از تحولات جدید کنار گذاشته نمیشود و جای خود را به نوع دیگری از هویت نمیدهد که هیچ ارتباطی با عناصر تاریخی، فرهنگی و سرزمینی جامعه ندارد. بر مبنای دستگاه معرفتشناسی لاکاتوش، هویت یک جامعه (یا به تعبیر دیگر هویت ملی) دارای محور سخت است و در دورههای تاریخی، با حک و اصلاح عناصر متشکله آن و تطبیق آنها با شرایط و نیازهای نوین، تقویت و بازسازی میشود. به نظر میرسد دستگاه معرفتشناسی نظام انقلابی در حوزه تنوع قومی نیز بیشتر با رویکرد لاکاتوش سنخیت دارد.
اگر دستگاه معرفتشناسی مبتنی بر برنامه پژوهشی مبنا قرار گیرد، روششناسی نظریه نظام انقلابی در حوزه تنوع قومی نیز با رویکرد تاریخی همسو خواهد بود بنابراین میتوان مسائل مربوط به هویت در ایران بویژه تنوع قومی را مبتنی بر جامعهشناسی تاریخی، مورد بحث و بررسی قرار داد. با بکارگیری رهیافت جامعهشناسی تاریخی، رابطه متقابل و فراگیر هویت ملی با سایر هویتهای اجتماعی و فروملی از جمله هویتهای قومی، نه از طریق نظریهها و مدلهای نظری اقتباسی از علوم اجتماعی غرب، بلکه مبتنی بر پویایی تاریخی و تحولات روابط هویتها تحلیل میشود. در این رهیافت بر خلاف رویکرد پوزیتویستی و ابطالگرایانه، با بهرهگیری از مشاهدات میدانی و مطالعات تاریخی زمینه نظریهپردازی پیرامون هویت ملی در ایران را فراهم میآورد. بر این اساس برای طراحی سیاست جهت مدیریت تنوع قومی در ایران باید به ویژگیهای اقوام ایرانی و نسبت تاریخی آنها با هویت ملی را توجه کرد. همچنین با اتخاذ این رویکرد، تنوع قومی یک مقوله امنیتی نیست بلکه یک موضوع فرهنگی است بنابراین مدیریت امنیتی در حوزه اقوام ایرانی در اولویت قرار ندارد و رویکرد فرهنگی با تاکید بر وحدت و همبستگی ملی به عنوان روشی است که در نظام انقلابی برای مدیریت تنوع قومی مبنا عمل قرار دارد. بررسی اندیشه منظر مقام معظم رهبری نشان میدهد مناطق دارای تنوع قومی (عمدتاً مرزی) متصف به فرهنگی بودن هستند (کردستان استان فرهنگی است) و امنیتی کردن این استانها هدف دشمنان کشور است. اتخاذ رویکرد فرهنگی در مقایسه با رویکرد نظامی و حتی عمرانی محض، آثار و نتایج مطلوبتری را به همراه دارد:«فراموش نکنید که مسئله فرهنگی مسئله مهمی است. همه این کارها یک طرف، فرهنگ هم یک طرف مثلاً فرض کنید اگر در کردستان آن قدری که الان کار عمرانی و کار نظامی شده است، در کنار این کارها، یک ثلث آن، کار فرهنگی کرده بودید نتیجه بهتری بدست میآمد.»
بر همین مبنا، هستیشناسی نظریه نظام انقلابی در حوزه اقوام ایرانی نیز به نوع و ویژگی تنوع قومی در ایران بازمیگردد. تنوع قومی در ایران دارای برخی ویژگیها است که ریشه در فرهنگ، تاریخ و پیشینه مشترک اقوام ایرانی دارد و میتوان از آنها بهعنوان ویژگیهای حقیقی و ریشهای تنوع قومی در ایران یاد کرد. از سوی دیگر برخی از ویژگیها برای تنوع قومی در ایران از سوی محققین در نظر گرفته شده است که ویژگیهای واقعی این تنوع نیست بلکه به دلایل مختلف این ویژگیها بر تنوع قومی در ایران تحمیل شده است؛ بنابراین باید مراقبت بود که برای مدیریت تنوع قومی در ایران، به ویژگیهای حقیقی و ریشهای تنوع قومی در ایران توجه کرد. آنچه در ویژگیهای حقیقی تنوع قومی در ایران محوریت دارد، درونزا بودن و اصالت تنوع قومی است. نگاه مقایسهای به جایگاه اقوام ایرانی با کشورهای دارای تنوع قومی نشان میدهد گروههای قومی در کشورهای غرب آسیا نظیر کردها، ارامنه، بربرها و اقلیتهای مذهبی همگی ساکن امپراتوری اسلامی بنیامیه، عباسیان و عثمانیها بودند و هیچگاه دارای سرزمین مستقل سیاسی با نام خاص و موردقبول جامعه بینالملل نبودند. اما اقوام ایرانی از زمان حضور در سرزمین ایران، متعلق به یک سرزمین و فرهنگ بوده و در شکلگیری فرهنگ جمعی ایرانیان سهیم بودهاند و حتی حکومتهای متعدد محلی مانند صفاریان، طاهریان، سامانیان، آلبویه و دیلمیان که در ایران حکومت کردهاند، خود را وارث و ادامهدهنده ایران کهن دانسته و برای این امر تلاش کردهاند؛ بنابراین اقوام ایرانی نه اقلیت و ملیت کوچکتر مستحیل در ملیتی کلانتر بودند و نه گروههای قومی به معنای مهاجران رودررو با نابرابریهای شهروندی. بر این اساس، هستیشناسی نظریه نظام انقلابی در حوزه تنوع قومی مبتنی بر درونزا، طبیعی، تاریخی و با اصالت بودن این تنوع شکل گرفته است. بر مبنای این هستیشناسی است که نوع نگاه جمهوری اسلامی ایران به تنوع قومی بر پذیرش اصل تنوع و رویکرد فرصت محوری بدان بنا شده است.
نمودار شماره (۱): مولفههای نظریه نظام انقلابی در حوزه تنوع قومی
*عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق (ع)
/انتهای پیام/