به گزارش «سدید»؛ «سفر خروج» نمایشنامهای از عبدالرحمن الشرقاوی، ادیب مصری است که پاییز سال گذشته با ترجمه غلامرضا امامی توسط انتشارات امیرکبیر وارد بازار نشر شد. شرقاوی در این نمایشنامه، هر حرکت و سکونی را به دقت در جای خود قرار داده و در لباس نظم دهندهای خلاق ظاهر میشود. این نمایشنامه در کنار بیان مصیبتهایی که در جریان حادثه عاشورا بر خاندان اهلبیت(ع) رفت، به سمت ایجاد این تفکر در ذهن مخاطب خود پیش میرود که آنچه بر خاندان نبوت در جریان ماجرای عاشورا رفت و عمل قوم ستمکار در این ماجرا، فراتر از هر بلا و مصیبتی است که در طول تاریخ بر خاندان نبوت و اهل بیت(ع) رفته است. به بهانه تجدید چاپ این اثر با غلامرضا امامی، مترجم کتاب گفتوگویی انجام دادیم که از نظر میگذرد.
ابتدا از اینجا شروع کنیم که چه شد این کتاب را برای ترجمه انتخاب کردید؟
من سالها پیش، چندینبار در نمایشگاه کتاب قاهره شرکت کرده بودم. قبل از انقلاب و به سبب آشنایی خانوادگی با مرجع عالم و عامل، حضرت آیتالله مرعشینجفی، قبل از سفر خدمت ایشان رسیدم. ایشان به بنده گفتند اگر از کتابهای اهل تسنن که درباره اهلبیت(عهم) نوشتند برای من فراهم کنید و بیاورید، خیلی خوشحال میشوم. همچنین گفتند بهترین کشوری که نسبتبه اهلبیت(عهم) تعلق خاطر دارد، مصر است. شاید به این دلیل است که فاطمیون در آنجا بودند. ایشان با قاطعیت به من گفتند که مزار حضرت زینب(س) در قاهره است. براساس وقایع تاریخی، زمانیکه حادثۀ کربلا بهوقوع پیوست، دوستان و محبان اهلبیت(عهم)، حضرت زینب(س) را دعوت فرمودند که به قاهره سفر کنند.
ظاهرا روایتهای متعددی در اینباره وجود دارد. یک روایت است که میگوید ایشان در قاهره چشم از جهان فرو بستند و مزار بزرگ و زیبایی به نام و یاد ایشان در قاهره موجود است و مقامی بهنام رأسالحسین وجود دارد که میگویند سر امام حسین(ع) از اینجا عبور کرده است؛ اما برخی اعتقاد دارند که مزار حضرت زینب(س) در شام است. روایات متفاوتی وجود دارد.
اولین مواجهه شما با کتاب در مصر چطور اتفاق افتاد؟
من به نمایشگاه کتاب مصر که رفتم، به کتاب آقای «عبدالرحمن شرقاوی» برخورد کردم. ایشان یکی از بزرگترین نویسندگان و روزنامهنگاران مشهور بودند، سالها سردبیر «الاهرام» بود و همچنین مجلۀ «روزالیوسف» و بعدها دبیر کل نویسندگان شد. این کتاب دو جلد بود. من آن را دیدم و خوشم آمد. نوشته بود «الحسین شهیدا و الحسین ثائراء». وقتیکه خواندم، خیلی خوشم آمد. دیدم چقدر ادیبانه این کتاب را نوشته است. کتابهای دیگری هم دربارۀ «جمیله» قهرمان زن الجزایری و همچنین حضرت علی(ع) هم نوشته بود، زمانیکه به ایران آمدم، به آقای مرعشی گفتم این کتاب را پیدا کردهام و خیلی جالب است. گفتند من شرقاوی را میشناسم. شما کتاب را ترجمه کنید. من کتاب را کنار گذاشته بودم و فقط لذت میبردم از نثر زیبای این مرد بزرگ و از نگاه زیبایی که به قیام امام حسین(ع) داشته است. در حقیقت، این کتاب نگاه تازه و زیبایی به زندگی امام حسین(ع) است. بعد از مدتها و سالها پیش، یکروز، علامه بزرگ محمدرضا حکیمی به خانۀ ما آمدند و من از این کتاب صحبت کردم. ایشان خیلی از روی مهر بنده را تشویق کردند که این کتاب را ترجمه کنم. بعد از آن بهکار ترجمه مشغول شدم.
چرا ترجمه این کتاب اینقدر دیر به ثمر رسید؟
سفرهایی پیش آمد و وقفه افتاد و این کار در بوته اجمال ماند. مجدداً در خارج که بودم، شنیدم که این کتاب به فرانسه و انگلیسی ترجمه و خیلی از آن استقبال شده است. بیشتر که تحقیق کردم، دیدم که در فیلم معروف «الرساله» با بازی «آنتونی کویین»، از کسانیکه به آقای «مصطفی عقاد» در سناریوی فیلم کمک کردند، همین آقای شرقاوی بوده است. بعد متوجه شدم که عقاد به دست جانیان جهل و جهود و راویان خشم و خشونت و خون، داعش، با دخترش در اردن کشته شده است. دوباره سراغ کتاب رفتم. از طرفی دوستانی که در اینجا بودند، گفتند متاسفانه نمایشنامههای ایرانی که داریم، محدود است و ما از نمایشنامهنویسهای دنیای دیگر مخصوصاً دنیای عرب کماطلاع هستیم و خواستند کار کتاب را تمام کنم. خداوند توفیق داد و ترجمه کردم. بهخاطر اینکه یک اثر ادبی فاخر است و با نگاه تازهای به نبرد و زندگی امام حسین(ع) که درودها بر او باد، پرداخته است.
شما به بخشی از زیباییهای اثر اشاره کردید. این کار چه جذابیتهای دیگری دارد که امروز از آن استقبال شده است؟
ایشان یک روایت خشک و تاریخی را مطرح نکرده است؛ مثلا حرکت امام حسین(ع) از مکه را که شرح میدهد، هِند جگرخوار را به تصویر میکشد که به چه روزگار ننگینی افتاد. ایشان براساس مستند تاریخی، واقعیت را بازآفرینی کرده است. میتوانیم بگوییم که اگر هنر پروازی باشد از واقعیت به حقیقت، ایشان این پرواز را به زیبایی انجام داده است. حقیقت قیامی که ایشان به نسل امروز میرساند، این است که همیشه نبردی بین داد و بیداد و بین آزادی و استبداد و بین حق و ناحق برقرار است؛ مثلاً با روایتی که از روز عاشورا بیان میکند، یاد مسیح را زنده میکند و میخواهد بگوید که مسیح هم در همین راه حق رفت و با ناحق نبرد کرد. شگفتی دیگر این است که وقتی ترجمه فرانسوی این کتاب را خواندم، آقای «صالح آظینین» یک یادداشتی بر ترجمه فرانسوی ابن کتاب نوشتند و گفتند: آقای عبدالرحمن شرقاوی، زمانیکه اسمی از امام حسین(ع) و کربلا میآورد، با تمام وجود بغضی در گلو داشت و چشمانشان پر از اشک میشد و میگفتند که انحراف در تاریخ اسلام، از همان زمان آغاز شد. نوعی دلدادگی به سالار شهیدان، حضرت حسین(ع) داشتند. بعد هم در این شرایط دیدم علاوه بر نکات تاریخی زیبای این کتاب، برخی دوستان میخواستند آن را روی صحنه ببرند و در کشورهای دیگر اجرا کنند.
به نظر میرسد این کتاب یک آسیبشناسی از جامعه اسلامی هم باشد؟
برای من بسیار جالب بود که اشاره به این حدیث مشهور «همه جا کربلا و همه روزها عاشوراست»، یک نگاه تازه و زنده به حادثۀ عاشورا کرده است. برایم خیلی جذاب و جالب بود؛ مخصوصاً در این شرایط که از سر جهل یا غرض بین طوایف اسلامی، جنگ شکل گرفته و بیش از آنکه خارجیها مسلمانان را بکشند، خود مسلمانان این کار را میکنند. عجیب است که قاتل و مقتول اللهاکبر میگویند. بهخاطر این دامن زدن به تفرقه بین تشیع و تسنن که بسیار برای من غم انگیز و سخت است، به نام اسلام این نبردها و دعواها و خونریزیها شکل بگیرد. گفتم که حداقل ببینند یک ادیب بزرگ اهل تسنن چطور به این واقعه و حادثه پرداخته است تا باعث شود کینه و نفاق و دورویی از میان برود. من چند سال پیش به دعوت دوستانی به ترکمنصحرا رفتم. برادران اهل تسنن آنجا بودند. دیدم چقدر به اهلبیت(عهم) تعلق خاطر دارند و دلبسته هستند. در حقیقت، به سهم خودم خواستم بارانی باشد بر این آتش نفرتها که در ایران و کشورهای دیگر درگرفته است تا ببینند که به چه زیبایی آقای شرقاوی که درود خدا بر او باد، به این حادثه پرداخته است. من میخواستم نوعی تقریب و وحدت بین دو برادری که از هم دور ماندند، برقرار کنم. به جرات میتوانم بگویم که نمایشنامهای به این زیبایی هرگز توسط برادران تشیع تحریر نشده است؛ چنانکه شاهکار کتابی که درباره امام علی(ع) نوشته شده، از آنِ یک مسیحی لبنانی، جرج جرداق است. با وجود این همه کتاب، این شاهکار ادبی است. این کتاب الان در دانشگاههای عربی بهعنوان یک متن ادبی تدریس میشود. خواستم علاوه بر یک نگاه تاریخی، یک نگاه زیبا داشته باشیم؛ مخصوصاً که اعتقاد دارم فقط اسم امام حسین(ع) نباید برای ما مهم باشد، رسم امام حسین(ع) باید برایمان مهم باشد. بهخاطر همین جذابیتها کتاب را ترجمه کردم و به دقت هم منتشر شد.
همانطور که اشاره کردید، عنوان نسخه اصلی کتاب با نسخه فارسی متفاوت است؛ دلیل این تغییر چه بود؟
اسم کتاب «الحسین شهیدا و الحسین ثائراء» بود. از این حیث اسم کتاب را «سفر خروج» گذاشتم که به همین نبرد حق و باطل پرداخته است و این از سفر خروج در کتب مسیحیت گرفته شده است و خروج موسی بر فرعون را بازگو کرده که شاید از این باشد که همیشه در رویارویی با فرعونهای زمانه، موسیها و حسین بن علیها قرار دارند.
فکر میکنید مهمترین پیامی که این کتاب برای مخاطب دارد، چیست؟
اینکه نبرد پیوسته داد و بیداد، آزادی و بردگی، دانایی و نادانی و حق و ناحق در سراسر تاریخ است. باید دریابیم در زمان و مکان و تاریخی که ایستادهایم، در صحنه روزگار با حق هستیم یا باطل. به قول معروف، «ما در کجای جهان ایستادهایم».
انتهای پیام/