با این وجود این پرسش مطرح است که چرا امام سجاد علیه السلام پس از حادثه عاشورا، از اتفاقات مدینه و قیامهای خونخواهانه کناره گرفتند و چرا به مبارزات سیاسى نپرداختند؟ آن طور که مستندات تاریخی به این سؤال جواب میدهند، امام سجاد علیه السلام در حرکت تاریخساز و حماسه بزرگ کربلا همراه امام حسین علیه السلام حضور داشته و بهوضوح مشاهده کردند که جامعه در اثر بیبصیرتی و از سویی در اثر بیایمانی و ضعف شدید اعتقادات به جایی رسیده که با علم بر این که امام حسین علیه السلام حجت خداست، به روی آن حضرت شمشیر کشیدند و پاره تن پیغمبر را به شهادت رساندند. آنها حتی حاضر شدند از زاده ابوسفیان و معاویه که به فسق و فساد و فجور معروف بود فرمانبرداری کنند.
این رویکرد مردم نشاندهنده انحطاط بزرگی است که جامعه اسلامی را در اثر کنار گذاشتن اهلبیت علیهمالسلام از رهبری امت فراگرفته است. بر این اساس، امام سجاد علیه السلام میدانستند که باید با ایجاد تحول در مردم و بازگرداندن معنویت زمان پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله و در حقیقت محکم کردن ایمانهایی که به شدت متزلزل شده است، کاری اساسی انجام دهد.
امام علیه السلام حضور در عرصه سیاسی و قیامهایی را که بر ضد یزید صورت میگرفت را بیحاصل میدانسته و معتقد بودند تا جامعه متحول نشود و پایههای ایمانی مردم محکم نشود و معرفت به ذات مقدس اهل بیت علیهم السلام پیدا نکنند، حضور در صحنه سیاسی مساوی است با از بین بردن خود و تداوم حکومت جباران.
از سوی دیگر امام سجاد علیه السلام میخواهند به آن مردم بیبصیرتی که حاضر نشده بودند امام حسین علیه السلام را یاری کنند و حالا تحت تأثیر سخنان دیگران و یا احساسات، دست به سلاح بردهاند، تفهیم کنند که شما باید به موقع وارد عمل میشدید و حجت خدا را یاری میکردید. حرکت شما حرکت کوری است که نهایت آن به نابودی خودتان و استحکام حکومت جباران اموی منتهی خواهد شد.
بنابراین حتی در قیام حره مدینه امام علیه السلام از مدینه بیرون میروند. چون این مردم همانهایی هستند که امام حسین علیه السلام را یاری نکردند و حال تحت پرچم عبدالله بن حنظله میخواهند با یزید مقابله کنند. امام سجاد علیه السلام این قیامها را بیحاصل میدانستند چون از روی معرفت نبود و از روی احساسات و بدون هدف خاص و رهبری مشخص صورت گرفته بود.
قیام عبدالله بن زبیر هم که اهل تسنن در کتابهای خود از آن به فتنه ابن زبیر یاد میکنند، قیام منحرفی بود. درست است که بر ضد یزید بود، ولی عبدالله بن زبیر فرد منحرفی است که فقط عطش قدرتجویی او را به قیام واداشته است، وگرنه اعتقادی به مبانی اسلام ندارد و امام علیه السلام قیام او و پیوستن به آن را صحیح نمیداند.
البته قیام مختار متفاوت است، چون هدف مختار خونخواهی امام حسین علیه السلام بوده است. بنابراین ما در سخنی از امام سجاد علیه السلام داریم که میفرماید: «حتی اگر یک غلام زنگی هم در خونخواهی ما اهل بیت علیه السلام قیام کند کارش مورد تأیید ماست.» در صورتی که غلام زنگی هیچ اختیاری از خود ندارد و تحت امر اربابش هست. امام سجاد علیه السلام به دنبال معرفت دادن به جامعه و احیای بینش و مرامی بود که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله در بین مردم پدید آورده بود، اما در اثر استیلای غاصبان بر عالم اسلام، از بین رفته بود. مردم به شدت از نظر معنوی تهی شده بودند.
بنابراین امام سجاد علیه السلام میخواستند در قالب مناجات و دعاها و راز و نیازها، این معارف را در جامعه پرورش و نشر و گسترش دهند تا مردم به یک تحول معنوی برسند که در آن صورت خودبهخود زیر بار خلافت جباران نخواهند رفت.
منابع:
- اعیان الشیعه
- بحارالانوار
- مقتل لهوف
- آینه در کربلاست
انتهای پیام/