آن روز که حضرت عبدالعظیمحسنی به شهرری وارد و البته مجبور شد مدتها در سردابخانه یکی از دوستانش مخفیانه زندگی کند، اهالی ری نمیدانستند این حضور چه برکاتی خواهد داشت. نفس نواده پیامبر (ص) بر شهر میدمید و جنوب تهران را گرم میکرد. برکت حضور ایشان برای شهرری، رفتهرفته معلوم شد.
تاسیس کتابخانهها و نهادهای فرهنگی، رفت و آمد علما و اهالی فرهنگ به آنجا و بعدها حضور ابدی آنها در خاک حرم عبدالعظیم یا گورستان ابنبابویه و مسجد فیروزآبادی شهرری، همه از این رو بود که حضرت عبدالعظیم به آنجا برکت داده بود. پس از حضور ایشان همچنین ری آرامآرام به عنوان کانون اصلی شیعه و به پایگاهی بزرگ در علوم دینی و اسلامی در ایران مطرح شد. دانشمندان بسیاری در این شهر تربیت یافتند و مدارس علمی شکل گرفت. حضور و زندگی ایشان در ری، سببساز این شد که ری یکی از مهمترین نهادهای فرهنگی ایرانزمین باشد و این ماجرا از گذشته تا امروز پابرجا بوده است. این را علاوه کنید بر همه تغییر و تحولات اجتماعی که این حضور در ری پدید آورد.
آنجا قرنهاست میعادگاه زائرانی است که علاوه بر زیارت حرم، سری هم به بازار تاریخی و خاطرهانگیزش میزنند و از دیگر ابنیه تاریخی ری هم دیدن میکنند. اینگونه است که امام رضا (ع) به خراسان میرود و مشهد را برای همیشه میدوزد به خاطرات فرهنگی و مذهبی ما و حضرت عبدالعظیم راهی ری میشود و آنجا را به شهری تبدیل میکند که حالا با آن مواجهیم؛ شهری که یکی از مهمترین نهادهای فرهنگی ایران در چند قرن گذشته است.
اقامت ابدی مشاهیر ادبیات و هنر؛ خفتگان در بهشت
از مهمترین برکاتی که از حضور صحن و بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در ری نشات میگیرد، تدفین مشاهیر بسیاری در صحن حضرت عبدالعظیم (ع) و سایر قبرستانهای ری است. وادی ری به علت حضور حضرت سیدالکریم (ع) به خاکی مقدس تبدیل شد که تدفین انسانهای بزرگ در آن، باعث قیمت گرفتن آنان بود و پاسداشت جایگاه علمی و هنری آنان محسوب میشد.
سالهاست زائران حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در ری، علاوه بر زیارت آن حضرت در هر بار تشرف، بر سر مزار علما و بزرگانی که در این حریم آرام گرفتهاند نیز حاضر میشوند. از این منظر هر بار زیارت آن عبد صالح در ری، به نوعی تورق تاریخ علم، ادب و هنر ایران است که با حضور بر سر مزار بزرگان اتفاق میافتد. در صحن مطهر سیدالکریم، رواق ابوالفتوح رازی و صحن باغ توتی عده زیادی از مشاهیر فرهنگی و هنری کشور به خاک سپرده شدهاند.
قاآنی، ادیب الممالک فراهانی، قائممقام فراهانی، علامه محمد قزوینی، بدیع الزمان فروزانفر، عباس اقبال آشتیانی، عبدالعظیم قریب گرکانی و حسن نیرزاده نوری تنها شمار اندکی از این اهالی هنر هستند که از خاک مطهر این آستان تبرک جستهاند.
علاوه بر صحن مطهر خود حضرت، قبرستان ابنبابویه نیز از مکانهایی است که به واسطه همجواری با بارگاه حضرت عبدالعظیم (ع) اعتبار گرفته و در آن بزرگان بسیاری در خاک آرمیدهاند. شیخ رجبعلی خیاط، میرزا ابوالحسن طباطبایی (جلوه) و مرشد چلویی از عرفای بزرگ مدفون در این قبرستانند.
علاوه بر این بزرگان، محمدعلی فروغی، حسین فاطمی، علیاکبر دهخدا، میرزاده عشقی، نسیم شمال، وحدت کرمانشاهی و حسین بهزاد نیز در ابنبابویه آرمیدهاند. البته باید گفت برکت همجواری با بارگاه سیدالکریم (ع) در هنرمندان و اهالی فرهنگ خلاصه نشده و این فیض به دیگر حوزهها نیز رسیده است. از جمله اینکه زندهیاد غلامرضا تختی نیز که در دوره خود به جوانمردی و پهلوانی شهره بود، به منظور گرامیداشت در همین قبرستان ابنبابویه به خاک سپرده شد.
سرچشمه رستاخیز؛ ۲ مرکز رویدادهای تاریخی معاصر
حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) از آنجا که همواره و در تمام دوران، ملجا و ماوای مردم ری و حتی تهران بوده است، نقطه شروع بسیاری از وقایع مهم تاریخی نیز به شمار میرود.
ازجمله وقایع مهمی که در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) روی داد و بسیاری آن را دلیل اصلی قتل ناصرالدینشاه قاجار میدانند، اخراج توهینآمیز سیدجمالالدین اسدآبادی و دستگیریش در حرم، به دستور مستقیم شاه قاجار بود. این واقعه شاید از حیث اهمیت بر وقایع دیگر پیشی گرفته باشد، اما باید دانست قبل از این در تاریخ میتوان نقش حرم حضرت را بررسی کرد. برای مثال واقعه مهاجرت علما از تهران به حرم سیدالکریم (ع) در دوره مظفرالدین شاه از این دسته است. نفوذ روزافزون بیگانگانی، چون نوز بلژیکی که در زمان مظفرالدینشاه اختیار امور را بهطور علنی در دست گرفتهبودند، موجب شد آیتا... طباطبایی پیشنهاد مهاجرت به حضرت عبدالعظیم (ع) را دهد که مقبول بیشتر علما واقع شد. ترور شاه قاجار نیز از دیگر وقایع مهم حرم است.
وقتی ناصرالدینشاه قاجار میخواست پنجاهمین سال سلطنت خود را با زیارت حضرت عبدالعظیم علیهالسلام شروع کند، میرزارضا کرمانی او را در حرم با گلوله میزند. گلوله میرزا درست وسط سینه شاه و در ارتفاع بالاپوش او شلیک شده بود. همچنین باید دانست جنبش آزادیخواهانهای که به مشروطیت ایران منجر شد در بدو امر، با اعتراض به عینالدوله آغاز شد.
در اعتراض به فلککردن عدهای از بازرگانان به بهانه احتکار شکر، عدهای از آنان در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی تحصن کردند. حرم حضرت عبدالعظیم (ع) از مهمترین مکانها برای بستنشستن محسوب میشد. از جمله کسانی که در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) اقدام به بستنشینی کردهاند عبارتند از: شیخفضلا... نوری، حاجی میرزا ابوالحسنخان شیرازی معروف به ایلچی، میرزا عباس بیات ایروانی معروف به حاجی میرزا آقاسی، سیدجمالالدین اسدآبادی، میرزا رضا کرمانی و...
از اینها که بگذریم در انقلاب اسلامی نیز نمیتوان نقش مهم حرم حضرت را انکار کرد. در دی ۵۷ تظاهرات پراکندهای در شهرری صورت گرفت که گاهی از صحن حضرت عبدالعظیم (ع) شروع و گاهی به صحن ختم میشد تا اینکه روز ۱۸ دی ساعت ۹ صبح، جمعیت انبوهی در صحن گردهم آمدند. این راهپیمایی عظیم سرآغاز بسیاری از اتفاقات تاریخساز در جریان انقلاباسلامی در شهرری بود.
فخر شیعه؛ نهاد فرهنگی و مذهبی
حضور حضرت عبدالعظیم در ری، نقطه عطفی در تاریخ شیعه بود. این حضور هم به تاسیس کتابخانهها و مدارس شیعی منجر شد و هم به رفت و آمد عالمان و هنرمندان اسلام به این شهر. شهرری تا قرن ششم هجری، محل مدارس و مکتبهای علمی متعدد بود که اغلب هم مدارس شیعی بودند. از جمله مدرسه بزرگ سیدتاجالدین محمد کیسکی که علاوه بر ختم قرآن و اقامه نماز، محل برگزاری مناظرات علمی مختلف بوده و مدرسه شمس الاسلام حسکا بابویه که محل آموزش کودکان بوده است.
خانقاه زنان (یا چنانکه در نسخههای متفاوت آمده، خانقاه رییان به معنای اهالی ری)، مدرسه خواجه عبدالجبار مفید که به گفته عبدالجلیل قزوینی رازی، ۴۰۰ فقیه و متکلم در آن درس خواندهاند، خانقاه علی عثمان، که نماز جماعت و ختم قرآن در آن انجام میشده است، مدرسه خواجه امام رشید رازی که به روایت عبدالجلیل قزوینی رازی، بیش از ۲۰۰عالم در آن درس دین و فقه خواندهاند و کتابخانه هم داشته است و. دانشکده علوم حدیث و کتابخانه بزرگ ری را هم میشود به این فهرست افزود.
در پناه حضرت عبدالعظیم
عبدا... علیخانی / تهیهکننده سینما
من اول دیماه سال ۱۳۲۸ در شهرری به دنیا آمدم و خاطرات خوب زیادی از آنجا دارم. ابتدا منزل ما در نفرآباد، شمال شهرری بود و بعد از آنجا نقلمکان کردیم و به جنوب شهرری و جنوب حرم حضرت عبدالعظیم رفتیم. بعد هم حدود سالهای ۳۹ و ۴۰ بود که ساکن مرکز شهرری شدیم، یعنی دم ایستگاه ماشیندودی. ما در مجموع از سالی که به دنیا آمدم تا سال ۶۱ در شهرری زندگی کردیم.
شهرری، شهری مذهبی بود و این ویژگی بر روحیه و زندگی بسیاری از مردم آنجا ازجمله من و خانوادهام تاثیر گذاشت. آنجا ما یک هیات جوانان داشتیم که مراسمهای مذهبی را انجام میدادیم. در عزاداریها و اعیاد مذهبی شرکت میکردیم. وقتی هم که از نفرآباد که مغازه پدرم بود به نقطه دیگری از شهرری نقلمکان کردیم، هر شب محل عبورمان از صحن حرم مطهر بود و از نفرآباد میآمدیم و از باغ توتی رد میشدیم و از شمال به جنوب شهر میرسیدیم. البته معمولا در مسیر با پولی که از پدرمان میگرفتیم، جلوی یک بستنیفروشی توقف میکردیم و بستنی میخوردیم.
خاطرات زیادی هم از مدرسهمان به نام مدرسه ناظمیه دارم که در خیابان شیرخورشید شهرری قرار داشت. البته نام خیلی قدیمی این خیابان، سرکوره بود. خاطره دیگری که از شهرری دارم، مربوط به اصطبلی میشود که ۵۰۰ متر پایینتر از خانه ما بود.
در این اصطبل، اسبهای شهربانی نگهداری میشد. خوب به یاد دارم که شبها پاسبانها سوار این اسبها میشدند و در کوچههای شهر ری گشت میزدند. آنموقع ۱۱-۱۰ سال داشتم. ضمن اینکه آنموقع آن منطقه آسفالت هم نبود و زمستان که میشد، لاشه سنگهایی که پای کوه ریخته را میآوردند و در آن خیابان میریختند تا موقع بارندگی، رفتوآمد آسانتر باشد و گِل کمتری شکل بگیرد. آنهایی که دستشان به دهانشان میرسید، کفششان را داخل یک گالش دیگر میکردند و وقتی به جایی میرسیدند که دیگر گِل وجود نداشت، گالش را درمیآوردند و با همان کفشی که تمیز مانده بود به مسیرشان ادامه میدادند. دم اکثر خانهها هم یک گلگیر بود و وقتی میخواستیم در روز بارانی وارد خانه شویم، گلهای کفشمان را آنجا میتکاندیم. گلگیر، دو تکه آهن در پایه در بود که یک تیغه را وسط آن جوش داده بودند.
مهمترین نقش و تاثیری که وجود پربرکت حضرت عبدالعظیم در شهرری بر ما گذاشت این بود که ما سالم زندگی کردیم. برای خانوادهام هیچ فرقی میان قبل از انقلاب و بعد از انقلاب نبود، یعنی همان رویه و زندگی سالمی که داشتیم را ادامه دادیم. سادهترین و جزییترین موردش در این زمینه این است که هیچکدام از ما برادرها و خواهرها، حتی سیگار هم نمیکشیم. پدر و مادر، دایی و عمو و دیگر بزرگان خانواده هم همینطور بودند. برای ما بیشتر اهالی شهرری، تاسوعا همیشه تاسوعا بود، عاشورا همیشه عاشورا بود و اعیاد مذهبی هم سر جایش قرار داشت.
سالهاست که من و برادرها و خواهرها به تهران یا بیرون از شهرری نقل مکان کردهایم. پدرم هم که مرحوم شد، در امامزاده عبدا... دفن است و هر هفته سر مزار ایشان میروم. حتما میدانید که امامزاده عبدا... یک ایستگاه اتوبوس با میدان شهرری فاصله دارد. بهجز این برخی بستگان ما در شهرری هستند و من هروقت که بتوانم سری به آنها میزنم و حتما طبق روال به زیارت حرم حضرت عبدالعظیم هم میروم.
با وجود اینکه ساکن محمودیه هستم، اما بیشتر خودم را با افتخار، بچه شاهعبدالعظیم میدانم. بچه شهرری هستیم و در پناه حضرت عبدالعظیم و ابنبابویه و امامزاده عبدا... و امامزاده ابوالحسن و در کنار اینها تربیت شدهایم.
انتهای پیام/