به گزارش«سدید»؛ توجه و بازبینی تاریخ ایران و بهخصوص دوران معاصر آن از اهمیت بسیاری برخوردار است و توجهنکردن به آن میتواند اثرات حتی سنگینی را بر پیکره تاریخ بگذارد، زیرا با گذشت نسلها اگر این موضوعات تاریخی بازگو نشود نهتنها کمکم به فراموشی سپرده خواهد شد بلکه به دلیل همین فراموششدن و گمشدن در لابه لای صفحات تاریخ، برخی دشمنان خارجی که نفع خود را در دروغ پراکنی تاریخی علیه ملت ایران میبینند با تحریف تاریخ چهره دیگری را از دوران گذشته ایران برای مخاطبان و به خصوص نسل جوان به تصویر میکشند. توجه به همین موضوعات مهم باعث شده که مستندسازان و محققان با مستمسک قرار دادن جزئیات تاریخ در عصر معاصر ایران به بازخوانی آن وقایع و مقاطع تاریخی بپردازند. یکی از تولیداتی که اخیرا در این حوزه به نمایش درآمده است، مستند دراماتیک «از چکمه تا فراک» است که در شبکه افق پخش شده و با بیانی جذاب و درامگونه از زبان شخصیتی به عنوان رضاخان به مقطع زمانی تکیهزدن او بر مسند قدرت میپردازد.
مهدیکیا از فیلم نامهنویسان سینما و تلویزیون است که به دلیل اهمیت این مستند با آن همکاری کرده است. به منظور اهمیت پرداخت به این موضوعات تاریخی و همچنین نوع ساخت جذاب این مستند مصاحبهای داشتیم با مهدیکیا، فیلمنامهنویس این اثر که در ادامه میخوانید.
تولیدات در این موضوع بسیار است؛ شما در این حوزه چه چیز جدیدی اضافه کردید؟
ماجراهای دوران پهلوی دراماتیک و جذاب است. متاسفانه نگاهها به این موضوع یکسان و با نوعی دید ثابت است که نقاط منفی دوران پهلوی را بازگو میکنند. ما سعی کردیم با افزودن درام به این سوژه به نوعی آن را جذاب کنیم. به این موضوع فکر کردیم که آدمهایی که در این دوران یعنی از ظهور تا افول رضاخان حاضر بودهاند، حوادثی را رقم زدهاند و تلاش کردیم عوامل این اتفاقات را به مخاطب نشان دهیم.
در واقع به جای یک نگاه سیاسی نگاه دراماتیک را هم افزودیم و با دید یک تحلیلگر درام به بیان موضوع پرداختیم. یکی از خوبیهای این نوع بیان این است که انگار شما دارید داستانی را برای مخاطب تعریف میکنید. این موضوع برای مخاطب هم جذابتر است و بیننده را بیشتر جلب میکند. حسن دیگر این نوع بیان آن است که حاصل ماجرا منصفانه است و جهتگیری ویژهای ندارد و نتیجهگیری به خود مخاطب برمیگردد؛ فقط موضوعات اتفاقافتاده را برای مخاطب تعریف کردهایم.
جالب است بدانید که در این دوران بسیاری موضوعات دراماتیک هم اتفاق افتاده است که در تاریخ گم شده بود. به عنوان مثال حلقه روشنفکری بوده که اطراف رضاخان بوده است. این افراد از روشنفکرانی بوده که محمدعلی فروغی و تیمورتاش هم جزئی از آن بودهاند؛ آنها اهداف خود را توسط رضاشاه پیش میبردهاند.
این گروه در بازهای تلاش میکنند تا قدرت شاه قاجار را با فرمانده کل قوا کردن او به رضاخان منتقل کنند و پس از مدتی دیگر قدرت را از دست شاه قاجار گرفته و رضاخان را به شاه تبدیل میکنند. همه این روندها به پشتوانه حلقه روشنفکری اطراف رضاخان بوده است. رضاخان یک قزاق معمولی و کمسواد بوده است.
چطور میشود که بین آن همه روشنفکر، رضاخان در راس ماجرا قرار میگیرد؟
رضاخان بعد از کودتایی که به پشتوانه انگلیس صورت میگیرد، صاحب قدرت میشود و پس از آن فقط قدرت برتر، ایران است و هر کسی به دنبال تغییر بود، باید خود را به رضاخان میچسباند. این افراد هم از همین طریق به اهداف خود میرسیدند. در نادانی رضاخان همین بس که بعد از به قدرت رسیدن فروغی برایش کلاس آموزشی حکومتداری و روابط دولتی میگذاشته است. برایش شاهنامه میخواندند و از تاریخ ایران میگفتند. در اصل همین حلقه روشنفکری رضاخان را به شاه تبدیل میکنند.
بسیاری نگاههای دیگر هم بود که در پرداختهای دیگر مغفول مانده بود و ما سعی کردیم با توجه به آنها نوعی مستند مطلوب و مخاطبپسند را تحویل دهیم. تلاش ما نگاه متفاوت به دوران پهلوی اول بود.
تحقیق و پژوهش در این حوزه چقدر طول کشید و از چه اسنادی برای این کار بهره بردید؟
ما تیم پژوهشی داشتیم که مسوولیت آن با خانم زهرا نبیپور بود. ایشان در این حوزه تحقیقات را انجام میدادند و خلاصه را تحویل ما میدادند. منابعی که ایشان از آنها بهره بردهاند، خاطرم نیست، زیرا که این کار دو سال پیش ساخته شده و در خاطر ندارم. تیم تحقیق مستند حتی روی روایات هم مطالعه و بررسی انجام داده و سعی شده بود که از منابع مورد قبول همه نگاهها استفاده شود.
این نوع نگاه در مستند هم کاملا مشهود است، زیرا از همه منابع مصاحبه گرفتیم و حتی برخی در پاسخ به یک سوال مشخص پاسخهای متناقضی میدهند و همین باعث شده که نوعی نگاه عادلانه به ماجرا داشته باشیم.
تاکید بسیاری در مورد دراماتیک بودن ماجرا داشتید. مستند را که میدیدم، بسیار از زبان رضاخان سخن گفته بودید؛ در مورد این نوع ساخت کمی برای ما بگویید.
رضا پهلوی و چهار روشنفکر اطراف او که از اوایل دوران بعد از کودتا در کنار رضاخان هستند، راویان قصه ما شدند. هر کدام از این افراد نقشی ایفا کردند که بهتر بود نقششان را از زبان خودشان بیان کنیم. به همین دلیل به این نتیجه رسیدیم که بهجای یک راوی خنثی و دانای کل از پنج راوی استفاده کنیم و اصل آنها شخص رضا پهلوی است و چهار نفر دیگر زوایای مختلف و گاهی پنهان ماجرا را برای ما روشن میکنند و بخشی که خودشان دخیل هستند را توضیح میدهند.
حسن ماجرا این است که اطلاعات را به کاراکتر تبدیل میکنیم و اینها فقط عکسی تاریخی نیستند. تلاش ما این بود که نوع حرف زدن و بیان او را همانطور که هست، به تصویر بکشیم و بر اساس همان نوع بیان وقایع را برای ما تعریف کند. بسیاری از اطلاعاتمان را نیز از صحبتها و نوشتههای خود این افراد به دست آورده بودیم و البته نوع برخورد در وقایع مختلف میتوانست دید واضحی در مورد مدل رفتاری افراد به ما بدهد.
نکته مهم مستند که باید در مورد آن گفت این است که ما قصه را از زمانی آغاز میکنیم که رضا پهلوی در شهریور ۱۳۲۰ توسط انگلیسیها اخراج شده و پسرش بهجای او بر تخت نشسته است. رضا پهلوی برای اولین بار لباس نظامی را از تن خارج میکند و همانند باقی مردم لباس میپوشد. در این احوال به گذشته خود میاندیشد و مسیر طیشده خود را نگاه میکند. نگاه ما در مستند به همین شکل است که در خاطرات رضا پهلوی سیر میکنیم.
منابع مالی خوبی داشتید؟
نکته دیگر که شاید برای مخاطبان جالب باشد این است که بدانند از آنجایی که هزینه تولید مستند آنچنان زیاد نیست، ما نتوانستیم حوادث را به خوبی تصویر کنیم و به دلیل منابع محدود از شکل گرافیکی ساده بهره بردیم، ولی سعی کردیم همین را نیز به شکلی نو به مخاطب نشان دهیم. تصاویر گرافیکی سیاه و سفیدی را مقابل چشم مخاطب قرار دادهایم و این بهترین کاری بود که در شرایط مالی ما میشد انجام داد.
امیدوارم سوژه ماجرا با اینکه تکرار بسیاری روی آن انجام گرفته است، باعث نشود که این مستند نادیده گرفته شود. تلاش کردیم تا هم نگاه متفاوت و هم ساخت متفاوتی را انجام دهیم. برای تمام این ویژگیها هم کار بسیار صورت گرفت تا بتوانیم به این ساختار نهایی دست یابیم. از ابزار درام برای جذابترشدن مستند بهره بردیم.
انتهای پیام/