گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ جواد آخوندزاده: تقریبا همان اوایل دهه هفتاد بود که اینترنت به صورت گسترده در کشور مورد استفاده قرارگرفت و کارتهای اینترنتی در دکههای روزنامه فروشی رواج پیدا کرد. از زمان استفاده از اینترنت تا به امروز همواره دغدغه مسئولین به خصوص در حوزه فرهنگ و رسانه، چگونگی وضعیت دسترسی بدون محدودیت مردم به محتوا بوده به نحوی که شاید مساله فیلترینگ شدید نیز در این سالها نتوانسته بود سیاست گذاریهای فرهنگی را به خوبی پیاده سازد.
فیلترینگ صورت گرفته در سالهای گذشته یک بازی بی نتیجه را به راه انداخته بود که مردم با خرید فیلترشکن به هرمحتوایی دسترسی داشته اند و فقط مقوله فیلترینگ هزینههای استفاده از محتوا را افزایش داد. هرچه به سالهای پایانی دهه ۹۰ نزدیک میشدیم نفوذ فضای مجازی در قالب شبکههای اجتماعی خارجی بیشتر و بیشتر شده و باز هم تئوری مسدودسازی این بار سراغ سرویسهای اشتراک ویدئو یا همان یوتیوب معروف رفت.
در سایه فیلترینگ بسیاری از پیام رسانها و یا حتی بسترهای اشتراک ویدئو، برخی از پیام رسانها و پلتفرمها همچون آپارت، روبیکا و... نقش پررنگ تری پیدا کردند. ولی مدل حرکتی نمونههای داخلی نیز همان مسیر قبلی را میرفت یعنی مخاطب به دنبال چه بوده و ما همان را به او ارائه دهیم فارغ از اینکه آیا محتوای ارائه شده مناسب بود یا خیر!
نسبی بودن مفهوم محتوای غیراخلاقی
گلایه کارشناسان فرهنگی به محتواهای پلتفرمهای ایرانی همواره حول محور ارائه محتوای غیراخلاقی میچرخید، ولی از آنهایی که یک نظریه و یا گزاره مناسب برای مفهوم محتوای غیراخلاقی وجود ندارد هرکسی از ظن خود در این باره تصمیم گیری میکند. شاید از دیدگاه مدیران پلتفرمهای ایرانی محتوای پورنوگرافی و یا برهنگی صرفا به محتوای غیراخلاقی تعبیر شود در حالی که گستره تفاسیر این مفهوم بسیار بیشتر بوده است. مواردی همچون: القای بی دینی؛ تضعیف نگرشهای ملی گرایانه، تشویق به خشونت علیه خود یا دیگری (سادیسم و مازوخیسم)، تشویق به مصرف مواد مخدر، تشویق به عضویت در فرقههای الحادی و... بسیاری از موارد دیگر نیز ذیل مفهوم محتوای غیراخلاقی میگنجد که متاسفانه این تفسیر جایگاهی در ذهنیت مدیران پلتفرمهای ایران تا به امروز نداشته است. توجه به عدم انتشار مفاهیم غیراخلاقی صرفا مختص به کشور ما و سیاست گذاری پلتفرمهای ایرانی نیست، ما در یوتیوب نیز مشاهده میکنیم که با استفاده از ابر رایانهها و هوش مصنوعی بسیاری از محتواهای ناهنجاری به تعبیر فرهنگ آن کشور بلافاصله پس از آپلود پاک میشود و اجازه انتشار آن مهیا نمیگردد. در واقع هر کشوری یک نوع برنامه ریزی محتوایی برای پلتفرمهای داخلی خود طراحی کرده که متناسب با فرهنگ عمومی آن کشور است، ولی این مساله در ایران مهجور واقع شده است.
پیروی پلتفرمهای ایران از دنیای جذاب بازاریابی دیجیتال
پول و سود حرف اول و آخر را میزند! این ایده نهایی مسئولین سازنده پلتفرمهای ایرانی است. در واقع دنیای دیجیتال مارکتینگ که در شرایط امروزی از سودآوری خوبی نیز بهرهمند میباشد به خوبی راه و رسم کسب درآمد بیشتر با جذب کاربران و همچنین بازدید بیشتر را فراهم آورده است. مشاهده فراوان یک محتوا در پلتفرمها که به تبع آن ایجاد ترافیک ایجاد میشود موجب کسب درآمدفراوانی خواهد شد؛ بنابراین چرا باید مدیران پلتفرمهای ایرانی با انتشار کلیپهای پربازدید همچون تتلو، ساسی مانکن و یا برخی رقاصههای مطرح اینستاگرام مخالف باشند! انتشار این نوع محتوا به دلیل ذائقه سازی که در سایر پلتفرمهای خارجی صورت گرفته بسیار پربازدید بوده و حضور این نوع محتوا در پلتفرم ایرانی همچون روبیکا موجب درآمدزایی فراوانی میشود. گویی ایجاد ترافیک به هرقیمتی یکی از سیاستهای کلان پلتفرمهای ایرانی است.
اگر ترافیک اینترنتی ایجاد شده در پلتفرمهای ایرانی را به مثابه ترافیکهای خیابانی در نظر بگیرید از دیدگاه مدیران پلتفرمهای ایرانی؛ هیچ فرقی نمیکند که عامل ایجاد ترافیک هیئتهای عزاداری حسینی و ارائه شربت به خودروها بوده و یا برگزاری یک شوی موسیقی و آهنگ عامل توقف و ترافیک خودروها گردیده است؛ بنابراین قطعا یکی از دلایل اصلی عدم توجه به محتوای فرهنگی و یا حذف محتوای غیراخلاقی در بستر پلتفرمهای ایرانی ترس از از دست دادن مخاطب بوده تا بخش اعظمی از سودآوری خود را از دست بدهند. نکته بعدی استفاده مکرر از تبلیغات در این بسترهاست، اسپانسرها و تبلیغات مجازی موجب شده تا سودآوری فراوان نصیب این پلتفرمها شود و وقتی مزه این سودآوریها را بچشند دیگر کنار گذاشتنش سخت خواهد بود. به عنوان نمونه در سرویس Trueview آپارات که به مساله تیزرهای بازرگانی زیر سی ثانیه مرتبط بوده، نمایش مکرر یک آگهی میتواند سود چند ده و یا حتی صد میلیاردی را نصیب سرویس دهندگان کند.
در نهایت اینکه...
ما نمیتوانیم به مدیران پلتفرمهای ایرانی بگوییم که به دنبال سودآوری و کسب درآمد نباشند چرا که موفقیت مدیران در کسب سود بیشتر و همچنین ارائه خدمات بهتر میباشد. آنچه در اینجا درنظرگرفته نشده است نگاه صرف اقتصادی به حوزه رسانه است. در طول این سالها شاهد حمایتهای متعدد صورت گرفته از سوی سیاست گذاران فرهنگی نسبت به پلتفرمهای ایرانی بودیم تا شاید با پاگرفتن آنها بخشی از فرهنگ بومی ما احیا شده و حضور حداکثری در پلتفرمهای خارجی کمی کاسته شود. به سبب همین حمایتهای مادی و معنوی صورت گرفته نیز توقع میشود تا نوع مدیریت پلتفرمها از حالت بازاری، بده بستانی و یا نگاه سرمایه داری تغییر پیدا کرده و کمی ابعاد فرهنگی و رسانهای به خود بگیرد. ابعادی که لااقل در آن دغدغههای دینی، ملی، عرفی، جنسیتی و.. گنجانده شده و مسیر فرهنگ سازی اسلامی ریل گذاری گردد. تا زمانی که این ابعاد ذکر شده تحقق نیافته نیز بهتر است تا خانوادههای ایرانی تا حد امکان بر روی فعالیتهای فرزندان خود در پلتفرمهای داخلی نظارت داشته باشد و در صورت آشنایی با ابزارهای Parental Control از این نوع ابزارها به منظور نظارت بر فعالیت کودکان خود بهره ببرند تا شاید تا ایجاد یک رفرم محتوایی در پلتفرمهای ایرانی کمتر کودکشان در دام محتوای آلوده قرار گرفته و از تهدیدات فضای مجازی مصون نگه داشته شود.
/انتهای پیام/