به گزارش «سدید»؛ حجتالاسلام عبدالحسین خسروپناه در ابتدای این جلسه گفت: اصل جریانشناسی هم چندان مورد توجه در کشور ما قرار نمیگیرد. من از سالهای پیش پیشنهاد داده بودم که جا دارد در کشور یک پژوهشگاهی به نام جریانشناسی راه بیفتد. وقتی من خودم شروع کردم به مطالعات جریانشناسی که شاید از ۲۵سال پیش این مطالعاتم شروع شد حاصلش هم انتشار دو کتاب است، قبل از این دو کتاب یک کتاب به نام جریانشناسی فکری فرهنگی منتشر شد. بعد دیدیم خیلی بحثها گسترده است، دو کتاب شد. الان میبینم یک پژوهشگاهی نیاز است. خیلی کار جریانشناسی هم نظرا و هم مصداقا گسترده است. اینکه جریانشناسی الان یک دیسیپلین است یا نه، معلوم است یک دیسیپلین نیست الان.
وی با اشاره به تفاوت پارادایم و جریانشناسی بیان کرد:، اما خوب است بررسی بکنیم ببینیم یک پارادایم میتواند باشد جریانشناسی؟ یا یک استراتژی است؟ یا یک روش است؟ یا یک نظریه است؟ یا یک دانش است؟ پنج احتمال میشود داد. من خودم بیشتر تمایل به این دارم که جریانشناسی را یک استراتژی تحقیق بدانم نه یک پارادایم. چون پارادایمها طبق آنچه در فلسفه آمده است و مخصوصا در فلسفه علوم انسانی، به سه دسته پارادایم تبیینی، تفهمی و انتقادی تقسیم شدند. ذیل هریک از این پارادایمهای کلان، پارادایمهای خرد وجود دارد. بعضی پارادایم ترکیبی دارند مثل آقای وبر و گیدنز که پارادایمشان ترکیبی است. یعنی تبیینی و تفهمی را با هم ترکیب کردند. هریک از این پارادایمهای سه گانه را میدانید که همهشان در دوره تفکر مدرن و تفکر پست مدرن شکل گرفتند. یعنی پارادایم تبیینی الان وقتی به کواین میرسد یک پارادایم پسامدرن میشود. یا پارادایم تفسیری و تفهمی وقتی به هایدگر و گادامر میرسد یک پارادایم پسامدرن تبدیل میشود. انتقادی که عمدتا بعد از پارادایم مارکسیستی و پارادایم فمینیستی الان گرایشهای انتقادی پیدا کردند. مکتب فرانکفورت سر از نوعی تفکر نسبیگرایی و پست مدرن در آوردند. الان بسیاری از فمینیستها که ذیل پارادایم انتقادی قرار دارند گرفتار تفکر نسبی گرایی هستند. پست مدرن تلقی میشوند. من بهنظرم میرسد هر یک از آن پارادایمها چه با رویکرد مدرن و پسامدرن میتواند در حوزه جریانشناسی ورود بکند. ما هم که البته از پارادایم حکمی اجتهادی دفاع میکنیم معتقدیم میشود در حوزه جریانشناسی کار وسیع و جدی انجام داد. اما غیر از اینکه جریانشناسی به مثابه یک موضوع یعنی به مثابه یک موضوع تحقیق، یک ابژه تحقیق میتواند مورد مطالعه قرار بگیرد، میتواند به مثابه یک استراتژی تحقیق هم باشد. امروزه الان استراتژی تحقیقی ذکر میکنند استراتژی استقرایی، استراتژی قیاسی است، استراتژی استقرایی- قیاسی است، استراتژی استفهامی است.
دکتر خسروپناه با اشاره درباره امکان بررسی جریانشناسی به مثابه استراتژی تحقیق گفت: بهنظرم میتواند جریانشناسی به مثابه استراتژی تحقیق وارد بشود. مثلا در بحث الگوی حکمی اجتهادی که اجتهاد قسم اول و دوم و سوم را توضیح دادیم و اینها را به نوعی استراتژی ذکر کردیم. استراتژی اجتهاد قسم اول و دوم و سوم، اگر ادغام بشود با استراتژی جریانشناسی، میتواند یک دستاورد خیلی جامعتری نسبت به توصیف انسان مطلوب و انسان محقق و تبدیل انسان محقق به انسان مطلوب داشته باشد.
در هر صورت چه جریانشناسی را به مثابه پارادایم یا استراتژی بدانیم که نظر حقیر است چه بسا یک نظریه بدانیم یا حتی تبدیل به یک دانش بشود، حتما باید به روششناسی جریانشناسی بپردازیم. حقیر روش تاریخی منطقی را پیشنهاد دادم. آقای ابراهیمپور هم خیلی خوب این بحث را توضیح دادند؛ بنابراین یک قدم محقق محترم جلوتر آمده است. یعنی به هر حال بحث اینکه جریانشناسی به مثابه چه چیزی است یک بحث است. کما اینکه به روششناسی جریانشناسی پرداخته بشود یک بحث دیگری است. خیلی خوب به این بحث پرداخته. هم پیشینه مباحث را آورده و هم تعریف خودش را از جریان و جریانشناسی بعد از اینکه دیدگاههای مختلف را بیان کرده، در این کتاب آورده، آسیبشناسی و در نهایت روش جریانشناسی است. انشاءالله محققان کتاب را میخوانند و از محتوایش استفاده خواهند کرد.
حضور در ساختار علمی کشور.
اما درادامه دکتر مجتبی رستمیکیا وارد بحث شد و گفت: نکات خیلی خوبی را حضرت استاد مطرح کردند و هم به حیث این تفکیکی که بین جریانشناسی و روششناسی انجام دادند نکات بسیار خوبی را فرمودند که جریانشناسی را به مثابه نظریه، روش، دانش یا استراتژی بگیریم.
وی افزود: بهنظرم نکات مفیدی مطرح شد. در حوزه روششناسی جریانشناسی جایگاه کتاب را در واقع بهطور کلی ایشان تبیین کردند و من احساس میکنم ایشان آن سؤال ما را به این صورت پاسخ دادند که برای دیسیپلین شدنش میشود دانشکدههای مرتبط با این رشته و میانرشته ایها را موضوع محور کرد و به یک صورت فضایی را فراهم کرد برای اینکه جریانشناسی و روششناسی جریانشناسی بتواند حضور ویژهای در ساختار علمی کشور ما پیدا بکند. اگر صلاح میدانید و آقای دکتر ابطحی اجازه میدهند خدمت دکتر پیغامی باشیم. باتوجه به سابقه حضرتعالی در مقوله تولید علوم انسانی اسلامی و با توجه به سابقه حضرتعالی در علم اقتصاد و اینکه شاگردان بسیار زیادی در این حوزه تربیت کردید و به یک معنا جریانشناسی که حضرتعالی در مکاتب اقتصادی انجام دادید مایل هستیم باز همان سؤال را حضرتعالی پاسخ بدهید که روششناسی جریانشناسی با همین تفکیکی که حضرت استاد خسروپناه انجام دادند به مثابه یک دانش یا مواردی که استاد فرمودند چگونه میتواند جایگاه خودش را در نظام و ساختار علمی کشور پیدا بکند.
نیازمند توجه به اندیشههای امام(ره) هستیم
دکتر عادل پیغامی دیگر کارشناس حاضر در جلسه بیان کرد: جریانشناسی شاید مهمترین مولفه بصیرت است. اگر ما امروز مسأله بصیرت را که بارها و بارها مقام معظم رهبری فرمودند و سر بزنگاهها و چرخشها معمولا مشکل بصیرت عیان میشود یکی از کمبودها، جریانشناسی است. خب ما در کشور به ظاهر انواع جریانشناسیها داشتیم و داریم. فکر میکنم خاستگاه یا یکی از خاستگاههای شکلگیری این کتاب هم مثلا سلسله نشستهایی بود که دفتر تبلیغات اسلامی قم در رشتههای مختلف برگزار کرد و جریانشناسیهایی را انجام داد. افراد مختلف جریانشناسیهای مختلف را مطرح میکنند.
پیغامی با اشاره به جنگ روایتها بیان کرد: امروز میدانید جنگ، جنگ روایتهاست. در حوزه شناخت جریانها در کشور یا غرب و انتقالش به داخل، افراد روایتهای خودشان را از یک جریان میسازند بیش از آنکه ملتزم باشند به آن جریان چه بوده و چه مسیری را طی کرده است. در مقطع و زمانی هستیم که بایدهم یاد حضرت امام(ره) را گرامی بداریم و راه امام را.
دکتر پیغامی ادامه داد: من میخواهم به این جمله اشاره بکنم که دوستان میدانند خود امام و راه امام، مشمول یک سری شاخهها و انشعابها و تفاسیری شده است. اگر بخواهیم جریان امام را به نحو اصیل و شاخههایی که بالاخره هر جریانی طبیعتا منشعب به شاخههایی میشود، اما شاخههای درست و خلف را از ناخلف بازشناسی بکنیم نیازمند منطق جریانشناسی هستیم. استاد ما حاجآقای خسروپناه به خوبی دغدغهای را فرمودند که در همین مقطع و زمان فقدان و کمرنگی اندیشه و راه امام و منظومه فکری ایشان دیده میشود، بهنظرم این هم بر میگردد به ضعف منطق جریانشناسی، روششناسی که نتوانستهایم مقومات اندیشه امام را در قالب یک جریان ترسیم بکنیم و تبدیل به گفتمان بکنیم و دینامیزم این اندیشه را با جریانشناسی که توضیح خواهم داد به ثبوتی برسانیم که مشکل انواع روایتهای خودساخته و پیش ساخته پیش نیاید.
لازمه یک تحقیق علمی
دکتر موحد ابطحی در بخش بعدی این جلسه وارد بحث شد و گفت: ادبیات امروز در حوزه فلسفه علم و بحثهای روششناسی میگوید که اگر کارهای شما روشمند بود یعنی اگر توانستید کارتان را بهگونهای انجام بدهید که دیگران هم بتوانند با استفاده از آن روش و فرایند به همان دستاوردها برسند یک فرایندی برای نقد آن وجود داشته باشد به عبارتی یک روش شسته رفتهای برای آن تحقیق داشته باشد آن تحقیقتان را میتوانید علمی قلمداد بکنید.
وی ادامه داد: فارغ از اینکه قبول داشته باشیم چقدر روش در علمی دانستن یک دانش، یک تحقیق مؤثر است یا نه، ولی اینکه جریانشناسی بهعنوان یک مطالعه چند بعدی دینامیک، اگر روشمند نباشد نمیتواند وارد عرصه علم بشود امروزه دست کم در عرصه بینالمللی و فلسفه علمی ازش میشود دفاع کرد.
دکتر ابطحی با اشاره به سیر جریانشناسی بیان کرد: یک روش جریانشناسی میخواهیم. در اینجا وارد مرحله بعدی میشویم. یک روش ارائه شده است؛ این روش را باید شناخت. میشود مرحله روششناسی جریانشناسی. پس ما یک موضوع داریم چند بعدی و دینامیک. یک تحقیقی راجع به این انجام میشود. این تحقیق اگر روشمند باشد میتواند علم قلمداد بشود. حالا روشی برای این ارائه میکنیم برای اینکه متوجه بشویم آیا این روش ما را به آن مقصدی که میخواهیم میرساند یا خیر، بحث روششناسی مطرح میشود. همچین سیر و فرایندی را به گمان من در اینجا مطرح است. ما میرسیم به بحثهای روششناسی و جریانشناسی. به گمان من کاری که آقای ابراهیمپور انجام دادند خیلی ضرورت دارد. یعنی یک پایهای را قرار دادند برای یک سری مطالعاتی که میتواند انجام بشود و مطالعات مورد نیاز ماست.
بقای انقلاب با مکتب امام(ره)
اما علی ابراهیمپور، نویسنده کتاب روششناسی جریانشناسی درپایان این مراسم گفت: واقعیت مطلب این است که ما دین و مذهبمان را از مکتب امام خمینی داریم. من دینم و مذهبم را از مکتب امام خمینی دارم و هدفم را از این مکتب دارم، هویتم را از این انقلاب گرفتم. بهنظرم بسیار خامی است اگر من گول عناوینی را بخواهم بخورم و بخواهم از ذیل این پرچم و علم خارج بشوم یا به چپ و راستی بروم با عناوین متفاوت. هر چقدر هم نقد به این مکتب باشد، هر چقدر هم نقد به این مبانی بخواهد باشد، کیان اسلام، کیان شیعه در دوران معاصر وابسته است به آن مکتبی که حضرت امام، حضرت آقا، شهید مطهری و این اندیشمندان و حکمای انقلاب اسلامی پایهگذاری کردند و تقریر نوین و متفاوتی را از اسلام ارائه دادند و اسلام را به مرحله اقامه رساندند. من خودم را ذیل همین جریان تعریف کردم.
وی ادامه داد: مکتب امام خمینی همانطور که باعث تحقق انقلاب اسلامی شده است، انقلاب اسلامی در بقای خودش نیز نیازمند آن نظریات است. باید آن نظریات مطالعه و بازخوانی بشوند. تلاش من در این اثر این بوده است به جای اینکه بخواهم تلاش بکنم در معرکه آراء علمی، یک گزاره را به گزارههای پیشین به اسم خودم اضافه بکنم، کار درست به نظرم این رسید آن نظریات و مکتبی که بیان شد آن نظریات به جامعه علمی در قالب یک نظریه داده بشود. آن کاری که من در این اثر انجام دادم و شاید بگویم افتخارم است اینچنین باشد -اگر اساتید تأیید بکنند و بگویند این اتفاق واقعا انجام شده است- این بوده که سعی کردم یکی از نظریات اندیشمندان انقلاب اسلامی را صورتبندی و با زبان علمی به جامعه علمی ارائه کردهام. این نظریه، در واقع کاری است که شهید مطهری در مواجهه با فرهنگ و تاریخ و فکر انجام میدهد.
دکتر عادل پیغامی: اگر ما امروز مسأله بصیرت را که بارها و بارها مقام معظم رهبری فرمودند و سر بزنگاهها و چرخشها معمولا مشکل بصیرت عیان میشود یکی از کمبودها، جریانشناسی است.
انتهای پیام/