به گزارش «سدید»؛ سینما در تمام جهان، هنری جذاب و پرطرفدار است که در آن بازیگران و کارگردانان بیش از دیگر عوامل تولید فیلمها، دیده میشوند و به شهرت میرسند و از آنجاکه شهرت بهمرور زمان موجب محبوبیت میشود، اغلب بازیگران بهسوی هنرهای دیگر نیز جذب میشوند. ادبیات و نویسندگی یکی از گزینههای موردعلاقه هنرمندان سینماست که گاهی به آن ورود میکنند. در سینمای جهان میتوان نمونههایی مثل «نورا افرون» با کتاب «هیچچیز یادم نمیآید» و «کریک فرگوسن» -بازیگر و کارگردان-با رمان «بین پل و رودخانه» «هیو لوری» با رمان «اسلحهفروش»، «استفن فرای» با کتاب «اسب آبی»، «جیمز فرانکو» با «پیلو آلتو»، «سیلوستر استالونه» با «کوچه بهشت» و استیو مارتین با کتاب «دختر فروشنده» را نام برد. سینمای ایران هم از این جریان مصون نمانده و کارگردانان و بازیگران بسیاری تاکنون دستبهقلم شده و کتابهایی چاپ کردهاند. در این گزارش مروری داشتیم بر مهمترین سینماگرانی که تا امروز کتاب نوشتهاند.
نویسنده یا کارگردان؟!
معمولا در بیشترین فیلمهایی که سینمای امروز به خود دیده، نویسنده فیلمنامه خود کارگردان بوده است، اما برخی کارگردانهای سینمای ایران بهواسطه تسلط بر قصهگویی در فیلمنامه، پا را از این وادی فراتر گذاشتهاند و ادبیات داستانی یا نوشتن کتابهای تخصصی در حوزه سینما را تجربه کردهاند. مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، محمدعلی سجادی و کیومرث پوراحمد برخی از مهمترین کارگردانهای نویسندهاند.
مسعود کیمیایی؛ با نوشتن سه رمان و یک مجموعهشعر در عرصه نویسندگی شناخته میشود. «جسدهای شیشهای» نخستین اثر داستانی اوست که سال ۸۰ در دو جلد چاپ شد و موردتوجه و تحسین منتقدان و علاقهمندان به ادبیات داستانی و سینمای کیمیایی قرار گرفت. «حسد بر زندگی عینالقضات»، که یک داستان تاریخی و عاشقانه با نگاهی به زندگی عینالقضات همدانی است، دومین رمان کارگردان فیلم «داشآکل» است و رمان سهجلدی «سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند» در سال ۹۴ سومین کتاب داستانی اوست.
داریوش مهرجویی؛ نیز با کتابهای «بهخاطر یک فیلم بلند لعنتی» ۸۸، «در خرابات مغان» ۹۱، «آن رسید لعنتی»، «سفر به سرزمین فرشتگان» و «سفرنامه پاریس.
عوج کلاب» ۹۵ نویسندگی ادبیات را آزموده است. البته کارگردان فیلم «هامون» ترجمه یکی از بهترین کتابهای علمی و متافیزیکی را هم با عنوان «جهان هولوگرافیک» نوشته «مایکل تالبوت» در کارنامه خود دارد که برای دوستداران مباحث علمی بیاندازه جذاب بوده است. محمدعلی سجادی؛ را به اعتبار فیلمهای درخشان او در سینمای جنایی میشناسند، اما این کارگردان حرفهای دستی هم در نویسندگی و هنر نقاشی دارد. او تاکنون کتابهای داستانی «با نوشته کشتن»، «بوف نهچندان کور»، «موش کور» و مجموعهشعرهای «نشانهها» و «تلواسههای یک عاشق پریش» را روانه بازار کتاب کرده است. آنچه در کتابهای سجادی جلبتوجه میکند این است که او در آثار داستانیاش نیز همان رویه سینمای جنایی را دنبال میکند!
کیومرث پوراحمد؛ دیگر کارگردان معتبر و شناختهشدهای است که سال ۸۰ با نگارش کتاب «کودکی نیمهتمام» وارد عرصه چاپ کتاب شد. گرچه این کتاب او، نه یک رمان بلند، بلکه یک زندگینامه خودنوشت مفصل و بسیار زیبا و دلنشین است که مخاطبان عام و خاص از خواندن آن لذت خواهند برد. «کودکی...» ابتدا یک مصاحبه بلند میان پوراحمد و مسعود محرابی بوده است، اما چون شکل مصاحبهگونه آن موردپسند پوراحمد واقع نشد، خودش دستبهکار شد و همه آنچه را گفته بود، از قالب مصاحبه درآورد و بهشکل روایت خاطرات شخصی از کودکی تا آغاز فیلمسازی و ساخت «قصههای مجید» بازنویسی کرد که این کار، حدود پنج سال طول کشید. با وجودی که «کودکی...» اثر قابلتوجهی از کار درآمد، متاسفانه پخش و توزیع بدی داشت و چنانکه باید، دیده و خوانده نشد. بااینحال، آن عده از افرادی که کتاب را خوانده بودند، اثر پوراحمد را بسیار تحسین و تمجید کردند. فیلمنامه «شب یلدا» دیگر کتاب پوراحمد است که در نشر توفیقآفرین چاپ شده بود.
بازیگران وارد میشوند،
اما در دنیای نویسندگی، بازیگران سینما پرکارتر از فیلمسازان بودهاند. نامهایی که تابهحال کتابهایی نوشته و منتشر کردهاند، بهقدری زیاد و جذاباند که انتخاب یکی از آنها برای شروع چندان ساده نیست.
بااینوجود، بد نیست از بازیگران زن سینما شروع کنیم که نسبتبه آقایان پرکارترند و معمولا گرایش عجیبی به شعر دارند.
نیکی کریمی؛ بازیگری که با فیلم «عروس» به شهرت رسید و خیلی زود جای پای خود را بهعنوان یک بازیگر معتبر و کاربلد در سینما محکم کرد، انصافا مترجم خوبی است. او تاکنون چهار کتاب روانه بازار نشر کرده که از این قرارند: «آوازهایی که مادرم به من آموخت» نوشته رابرت لینزی (زندگینامه مارلون براندو)، «نور ماه بر درختان کاج» (هایکوهای ژاپنی)، «نزدیکی» و «عشق زمان غم» از حنیف قریشی، نویسنده پاکستانی. کریمی فیلمنامههای دو فیلم خود، یعنی «شیفت شب» و «سوت پایان» را هم در قالب کتاب چاپ کرده است. او درباره دلیل ترجمه کتابهای قریشی میگوید: «دلم میخواست نویسنده ایرانی هم کتابهای او را بخواند و مثل من لذت ببرد. قریشی علاوه بر اینکه سبک عجیبی دارد، حس درونی یک آدم را از طریق فکرها و مونولوگهای درونیاش منتقل میکند».
کتاب «عشق سالهای غم» دومین اثر حنیف قریشی که بهدست نیکی کریمی ترجمه و مثل دیگر کتاب این نویسنده در نشر چشمه منتشر شده، حاوی ۱۰ قصه است که در لندن میگذرد و در آنها عشق، نفرت، غم و شادی بین آدمها روایت میشود. «نور ماه...» نیز شامل ۹۶ هایکو از هایکوسرایان ژاپنی به انتخاب جاناتان کلمنتس در چهار بخش «سحر»، «نور صبحگاهی»، «گرگ و میش» و «نور ماه» است، ولی نیکی کریمی تنها کسی نیست که وارد گود ترجمه شده است.
ترانه علیدوستی؛ هم ترجمه آثار ادبی را تجربه کردهاست. او که از سالها پیش داستان کوتاه مینوشت و گاهی در مجلههای معتبری مثل «فیلم» سابق منتشر میکرد، رمانی دارد به نام «رویای مادرم» نوشته آلیس مونرو، نویسنده زن کانادایی و برنده جایزه نوبل ادبیات. علیدوستی با ترجمه این کتاب، در نوزدهمین دوره کتاب فصل، در گروه ادبیات شایسته تقدیر شناخته شد. رمان «تاریخ عشق» اثر نیکول کراواس، رماننویس زن آمریکایی، دومین ترجمه بازیگر فیلم «درباره الی» است. کتابهای این مترجم جوان با استقبال خوب اهالی مطالعه و منتقدان روبهرو و بارها تجدیدچاپ شدهاند. علیدوستی، که علاوه بر بازیگری دورههای فیلمنامهنویسی را گذرانده، پس از بازی در فیلم «کنعان»، که اقتباسی از داستان کوتاه «تیر و تخته» اثر آلیس مونرو بود، به داستانهای او علاقهمند شد و شروع به ترجمه یکی از کتابهایش کرد.
نگار جواهریان؛ تاکنون نمایشنامههای کوتاه بسیاری ترجمه کرده، از قبیل «به نامهای شب»، «همینه» و «این مشکل شماست»، اما آنها را چاپ نکرده! تنها کتاب چاپشده او، نمایشنامه «خیانت» نوشته هارولد پینتر است که بهصورت مشترک با تینوش نظمجو در نشر نی منتشر کرد.
کتابهای زنان سینماگر دیگری که نوشتن را آزمودهاند، اغلب اشعار آنها و داستانهای کوتاه و بلندشان را در برمیگیرد. مرجان شیرمحمدی، افسانه بایگان، اندیشه فولادوند، بهاره رهنما، بهنوش بختیاری، تینا پاکروان، لیلا اوتادی و فلامک جنیدی برخی از چهرههای نامداری هستند که از بازیگری به نویسندگی رو آوردهاند. گرچه باید اشاره کرد کتابهای همه این بازیگران، حائز اهمیت نیستند و تعدادی از آنها بهدلیل ضعیفبودن قلم و بیکیفیتی در محتوا، تنها یکبار چاپ و بهسرعت فراموش شدند. مثل آثار بهاره رهنما و بهنوش بختیاری که به مذاق خوانندگان کتاب خوش نیامد و جدی گرفته نشدند.
بهاره رهنما؛ که در زمینه ادبیات نمایشی و فارسی تحصیل کرده، نوشتن را با وبلاگنویسی و یادداشتنویسی برای مطبوعات شروع کرد، اما داستاننویسی جدی او از سال ۷۰ آغاز شد. سال ۸۸ مجموعهداستان «چهار چهارشنبه و یک کلاهگیس» را منتشر کرد که مشهورترین کتاب او تا امروز است. «ماه شب چهارده» و «مالیخولیای محبوب من» دیگر کتابهای این بازیگر است. جالب اینکه یکی از داستانهای «چهار چهارشنبه...» با نام «شمسالعماره» در هندوستان نیز ترجمه و چاپ شد!
مرجان شیرمحمدی؛ در میان بازیگران زن نویسنده، بیاغراق یکی از بهترین و پرکارترینهاست. او، که در نویسندگی فعالتر از بازیگری است، کتابهای «یک جای امن»، «این یک فصل دیگر است»، «بعد از آن شب» و «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» را تا امروز چاپ کرده است. شیرمحمدی برای نگارش کتاب «بعد از آن شب» به همراه میترا الیاتی، برنده جایزه بهترین مجموعهداستان اول در دومین دوره جایزه هوشنگ گلشیری شد و حتی رسول صدرعاملی براساس داستان پایانی این کتاب به نام «بابای نورا»، فیلم «دیشب باباتو دیدم آیدا» را ساخت. بهروز افخمی-همسر او -هم فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» را براساس رمان شیرمحمدی کارگردانی کرد.
فلامک جنیدی؛ هم که پیش از بازیگری، در اصل روزنامهنگار و از ابتدا دستبهقلم بوده مجموعهداستان فوقالعادهای دارد به نام «جایی به نام تاماساکو» که خواندن آن را پیشنهاد میکنیم.
اندیشه فولادوند؛ با دو مجموعهشعر «عطسههای نحس» و «شلیک کن رفیق»، لیلا اوتادی؛ با مجموعه «در بهشتی که کلاغی نیست، مترسک هم نیست» به دو زبان فارسی و انگلیسی، تینا پاکروان؛ کارگردان و بازیگر -با کتاب «دیشب خدا را عاشق کردم» (برای کودکان و نوجوانان) و مجموعهشعر «دیشب در حوالی یک انار گم شدم»، افسانه بایگان؛ با مجموعه «مهر مکتوب» سرودن شعر را تجربه کردهاند، اما پرسش اینجاست که آثار ادبی این بازیگران سینما، چه تاثیری بر جریان شعر و داستاننویسی کشور داشته است؟!
دغدغهام ادبیات است
به این پرسش، رضا فیاضی، بازیگر سینما و تلویزیون که خود نیز بهعنوان نویسنده و شاعر فعالیتهای زیادی داشته، پاسخ داد. او معتقد است: «به نظرم اصلا نمیتوانند تاثیر بگذارند. برای اینکه مردم آنها را بهعنوان بازیگر میشناسند و وقتی ما کتاب مینویسیم، میگویند فلان بازیگر از اسمش استفاده کرده! درصورتیکه مثلا برای خود من، دغدغهام مطرحشدن اسمم نبود. دغدغه من، خود ادبیات است. به این فکر نکردم که، چون رضا فیاضی هستم و مردم من را میشناسند، بهتر است بنویسم. حرمت قلم برای من مهم است. کتابهای من را بخوانید. اگر کارهایم در حد متوسط هم باشد، قلم را کنار میگذارم. باور کنید اسم من کمترین تاثیری روی فروش کتابهایم نگذاشته است. خواهشم این است کتابهایم را بخوانید. اگر بهعنوان نویسنده نتوانستم اهدافم را در ادبیات دنبال کنم، از این رشته کنار میروم. اولینباری که من در محفلی شعرم را خواندم، آقای سیدعلی صالحی گفت: «چطوری آقای شاعر؟!». پرسیدم: «سید واقعا من شاعرم؟!» گفت: «بله!».
فیاضی با بیان اینکه «من بازیگرم، اما دغدغهام ادبیات است»، از تجربههای خود درمورد نویسندگی به «صبحنو» چنین میگوید: «زمان خیلی دوری در تلویزیون مینوشتم. اولین سریالی که ساختم سال ۶۱ به نام «زاغچه کنجکاو» بود که وقتی پرواز میکرد با یکسری پرسش مواجه میشد. مثلا برف چیست، آفتاب چیست و... آن زمان دوستی بود به نام رضا شمس که الان در حوزه کارهای کودک و نوجوان خیلی فعال است. به او گفتم تو میتوانی چاپ بکنی، من نمیتوانم، روی چاپ حساسیت دارم. کتابی که ثبت بشود، پایانناپذیر است، یعنی اگر سریال بسازم شاید از یاد برود، ولی ماجرای کتاب فرق دارد. ایشان همان موقع قصه زاغچه کنجکاو و قصههای دیگرم را چاپ کرد و خیلی هم مطرح شد»، اما فیاضی خیلی پیش از آن، نخستین مجموعهشعرش را با نام «بازیگر» چاپ کرده بود. او میگوید: «آن موقع دغدغهام شعر بود. پس شروع کردم به شعر گفتن. سه کتاب نوشتم با نامهای «بانوی نیلوفری»، «دریا از چشمان تو برمیآید» و «بازیگر». خودم کتابفروشی هم داشتم. دیدم افرادی مثل احمد شاملو، اخوانثالث و شاعران بزرگ دیگر، کتابهایشان فروش نمیرود؛ بنابراین رفتم بهسوی قصهنویسی. مجموعهای از قصههای من با نامهای «قصههای ملی» و «قصههای آسیهآباد» چاپ شد.»
این بازیگر در ادامه به بیان خاطرهای درباره چاپ کتاب پرداخت: «روزی برای چاپ مجموعهای به نشر علمی رفتم. مدیر نشر گفت: ما قصه چاپ نمیکنیم. رمان چاپ میکنیم. گفتم: الان من چه کار کنم؟ پرسید: قهرمان قصههای تو کیست؟ گفتم: پسری به نام ملی که خودم باشم و در هر قصه ماجرایی دارد. گفت: در رمان هم این شیوه مرسوم است. ملی لقبم در دوران کودکی بود و به آن تعلقخاطر داشتم. دیدم باید ساختار قصهها را برای تبدیلشدن به رمان عوض کنم. گفتم نمیخواهم، ولی شروع کردم به نوشتن رمان. اولین رمانی که نوشتم داستان خودکشی ناخواسته یا اتانازی بود. بعد متوجه شدم داستان دیگری با همین مضمون به قلم خانم «جوجو مویز» در دو کتاب «پیش از تو» و «پس از تو» نوشته شده. البته داستان من ربطی به آن نداشت. بااینحال، چون شباهت داشت، از چاپش منصرف شدم. بالاخره اولین رمانم را با نام «مردی با لاک قرمز» در نشر مروارید چاپ کردم و دیگر نوشتن رمانهای متعدد شروع شد، مثل «پرسه در پاریس»، «الو، اینجا پدری به قتل رسیده»، «داستان تتو» و غیره».
آقایان چه مینویسند؟!
رضا کیانیان در میان سینماگران مرد، یکی از جدیترین و حرفهایترینهاست. او که علاوه بر بازیگری، مجسمهساز، عکاس و نویسنده خوبی، با نگارش چند کتاب ماندگار نشان داده خوب نوشتن را بلد است و میتواند با قلمش مخاطبان را کتابدوست بکند. معروفترین کتاب او که بین عام و خاص شناخته و بارها تجدیدچاپ و خوانده شده، کتاب «این مردم نازنین» است که در آن خاطرات خود از برخورد با مردم و هوادارانش را در مکانها و زمانهای مختلف با بیانی شیرین و دلنشین روایت کرده است. او کتابهایی هم در زمینه تخصص و علاقههای سینمایی خود نوشته است. مانند «تحلیل بازیگری»، «ناصر و فردین» (گفتگو با زندهیاد محمدعلی فردین و ناصر ملکمطیعی)، «بازیگری در قاب» و «شعبده بازیگری».
امیر آقایی؛ هم از فعالان عرصه شعر است و تاکنون مجموعههای «بیدها در باد»، «دختر ماه هفتم»، «میتوانستم سربههوایت باشم» از این بازیگر سینما چاپ شده است.
داریوش مودبیان؛ بازیگر و کارگردان سینما و تئاتر، بیشتر در مقام مترجم فعال بوده است. از ترجمههای او میتوان اشاره کرد به «اندر حکایتکردن یک داستان»، «چرخدنده»، «گرد نبوغ»، «بالاپوشی برای زمستان» و «طنزآوران جهان نمایش».
زندهیاد داریوش اسدزاده هم در این زمینه تجربیاتی دارد؛ مثل «سیری در تاریخ تئاتر ایران» و «برگهای خواندنی».
بهزاد خداویسی که بهعنوان بازیگر سینما و کارگردان فیلمهای کوتاه مشهور است، رمانی دارد به نام «از دخمه تا پاریس» که بسیار زیبا روایت شده و حتی خودش گفته قصد دارد در صورت فراهمشدن شرایط مناسب، کتابش را بهصورت فیلم دربیاورد.
بهزاد فراهانی هم بهتازگی وارد جریان نویسندگی شده و کتابی با نام «پنجاهوپنج داستان کوتاه» منتشر کردهاست. این کتاب، نخستین اثر او در حوزه ادبیات داستانی است و خودش میگوید: «خوب یا بدبودن آن باید ازطرف مخاطب ارزیابی شود، اما سعی کردم با این کتاب یادگار خوبی برای مردم بهجای بگذارم که برگ سبزی است تحفه درویش. به اعتقاد من، کتاب معلم بزرگ، نگهدار اسرار و رفیق مهربانی برای انسان است و اندیشیدن را به او میآموزد، اما همواره از این مهم غافل بودهایم و در حوزه ترویج کتاب و کتابخوانی فرهنگسازی نشده است».
به هر تقدیر، نمیتوان و نباید منکر این ماجرا شد که برخی از سینماگران و بهویژه بازیگران، از شهرت و محبوبیت سینمایی خود برای نگارش، چاپ و البته فروش کتابهایشان استفاده میکنند، بیآنکه واقعا دغدغه ادبیات داشته باشند.
انتهای پیام/