در گفتگو با حجت‌الاسلام والمسلمین غلامحسین محسنی‌اژه‌ای عنوان شد؛
آغازین بخش از گفت و شنود حاضر را روز گذشته از نظر گذراندید. اینک واپسین بخش آن را به شما تقدیم می‌داریم. امید آنکه مفید آید.
به گزارش «سدید»؛  آغازین بخش از گفت و شنود حاضر را روز گذشته از نظر گذراندید. اینک واپسین بخش آن را به شما تقدیم می‌داریم. امید آنکه مفید آید.

کارنامه مرحوم حسینیان در دفاع از نظام اسلامی و رهبری، بر همگان روشن است. با این همه ابعاد گوناگون آن، هنوز چندان باز نشده است. به عنوان مثال، شما نحوه پرداخت ایشان به پرونده مهدی هاشمی و سپس ورودشان به مسائل مربوط به آیت‌الله منتظری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
بعضی مسائل، بسیار بدیهی هستند و همه آن‌ها را دیده و شنیده‌اند. بسیاری از دوستان ما، تکلیف مدار بودند و بر اساس تکلیفی که یا به عهده‌شان می‌گذاشتند یا خودشان احساس می‌کردند که در جا‌هایی مؤثر هستند، وارد می‌شدند و با همه وجودشان، در راه انقلاب، نظام و اسلام و اطاعت محض از حضرت امام و مقام معظم رهبری، خدمت می‌کردند. آن‌ها آنچه را که واقعاً در جهت تقویت این نظام و خدمت به مردم بود، انجام می‌دادند؛ بنابراین برای آن‌ها مهم نبود که در کجا قرار بگیرند؛ لذا گاهی وقت‌ها می‌بینید که آقای حسینیان، جای دادیار می‌نشستند و کار می‌کردند! در حالی که جایگاه ایشان، خیلی بالاتر بود. در اوایل کار وزارت اطلاعات، دو سه نفر در مقاطع مختلف، مسئولیت جانشینی وزیر اطلاعات را داشتند و آقای حسینیان برای مدت کوتاهی، جانشین دادستان در وزارت اطلاعات بودند. واقعاً جایگاهشان بیشتر از جانشین دادستان بود، اما ایشان به دلایلی، برای این سمت انتخاب شده بودند. یکی به این جهت که ایشان، فهم خوبی از مسائل اطلاعاتی-امنیتی داشتند. کسان دیگری را هم داشتیم که می‌توانستند جانشین دادستان بشوند و در عوض ایشان، از جایگاه برتری برخوردار باشد. دادستان آن موقع از نظر وزن و جایگاه علمی با ایشان چندان فرقی نداشت، ولی ایشان جانشین دادستان شده بود، چرا؟ چون می‌گفتند: وزارت اطلاعات تازه تشکیل شده و باید کسی مسئولیت را به عهده بگیرد که هم با مسائل امنیتی اطلاعاتی آشنا باشد و هم مسائل حقوقی و قضایی را بداند؛ بنابراین ایشان از این بابت انتخاب می‌شد. یعنی باید کسی در این مسند می‌بود که در جایی که لازم است، به ملاحظات اطلاعاتی توجه کند و در عین حال، احیاناً تحت تأثیر مسائل صرفاً اطلاعاتی قرار نگیرد و در آنجا هم بتواند، استقلال خودش را حفظ کند.

در مدت ۴۰ ساله پس از انقلاب، به خصوص در دهه اول، موضوعات مختلفی پیش آمد که شما به یکی از آن‌ها اشاره کردید. ما از این موضوعات کم نداشته‌ایم و همین آقایان، دستشان در کار بوده و تا جایی که من خبر دارم، امتحاناتشان را هم خوب پس داده‌اند. به عنوان مثال در قضیه آقای منتظری، شخصیت ایشان عقبه مبارزاتی ایشان در دوران قبل از انقلاب، جایگاهی که در حوزه علمیه داشتند و مسائل اینچنینی، جای کتمان ندارد و زندگی آقای منتظری به خصوص در مقطع قبل از انقلاب، درخشندگی خاصی دارد. همین موارد موجب شد که ایشان، جایگاهی در حد قائم مقامی رهبری داشته باشند، اما متأسفانه برخی از افراد با استفاده از زمینه‌هایی که قبلاً وجود داشتند، تلاش کردند و بین ایشان و نظام فاصله انداختند و متأسفانه بعد هم شرایطی را که ملاحظه کردید، به وجود آوردند. خب، حالا کسانی که وارد این گود می‌شدند و می‌خواستند این موضوعات را دنبال و بعضی از مشکلاتی را که در بیت آقای منتظری پیش آمده بودند، رفع کنند، خیلی کار سخت و سنگینی داشتند و انجام این امر، مستلزم دقت بسیار بالایی بود! از یک طرف بالاخره اگر جرمی واقع شده، چون به هرحال این سؤال وجود داشت، اگر در بیت قائم مقام رهبری، جرمی واقع شود، باید نادیده گرفته شود؟ طبعاً خیر. اگر فردی کار خلافی کرده و دارد به آقای منتظری و از این طریق به انقلاب، نظام و مردم آسیب می‌رساند، باید چشمپوشی کرد؟ مسلماً نه. از طرف دیگر، بحث آقای منتظری و شخصیت و مبارزات ایشان مطرح است و کسی که قرار است این کار را بکند، طبعاً دلش می‌سوزد و این کار، بسیار برایش دشوار است! به همین خاطر است که می‌بینیم، قضیه آقای منتظری برای حضرت امام فوق‌العاده دشوار بود!...

حضرت امام در آن ماجرا فرمودند: با دلی پرخون، حاصل عمرم را کنار می‌گذارم...
واقعاً با دلی پرخون. برای کسی که می‌خواست روی این پرونده کار قضایی کند، همین دشواری وجود داشت. کسانی که روی این پرونده کار می‌کردند، از یک طرف دلشان می‌سوخت و از یک طرف می‌خواستند طوری عمل کنند که بهانه به دست دشمن نیفتد و از این مسائل سوءاستفاده نکند. از آن طرف هم خطر و آسیبی جدی متوجه نظام شده، گرفتاری‌هایی برای مردم و نظام پیش آمده و حق و باطلی که با هم مخلوط شده بود. این‌ها باید از هم جدا می‌شدند. یعنی کسی که وارد چنین میدانی می‌شد، امتیازاتش در اینجا بروز و ظهور پیدا می‌کرد. آن فرد باید دانا، با تدبیر، شجاع، دلسوز و خیرخواه می‌بود. این مسئله، واقعاً از روی دلسوزی و خیرخواهی دنبال می‌شد. باید کسی متولی امر می‌شد که می‌توانست مسائل را به درستی از یکدیگر تمیز بدهد. در جایی که لازم است مقابله کند، در جایی که لازم است، زندان و حتی اعدام کند و دست، قلم و دل و پایش نلرزد، آنجایی که باید خیرخواهی کند و اگر لازم است، اشکش جاری شود! اگر لازم باشد، همه خطر‌ها را بر خودش هموار کند و خود و آبرویش را فدا کند! مشکلاتی را برای خودش بخرد و صبر و تحمل کند. باید این اتفاق می‌افتاد.

در این باره و در دیگر پرونده‌ها، چه مصادیقی قابل ذکر هستند؟
گفتید مصداق بگویم. در شیراز کسی که در دستگاه قضایی، صاحب جایگاه نسبتاً مهمی بود، در مظان اتهام قرار گرفت و دستگیر شد! اتهاماتی را به ایشان بسته بودند و علاوه بر آن عده‌ای هم به دلیل خصومتی که با دستگاه قضایی یا نهاد‌های دیگر داشتند، هر چه را که به دستشان رسیده بود، به این بیچاره بسته بودند! دو سه هفته‌ای هم بود که ایشان را بازداشت کرده بودند تا به تهران منتقل کنند. چون ارتباط ما و آقای حسینیان نزدیک بود و با هم کار می‌کردیم، ایشان یک روز به من گفتند: «فلانی! بیا و کمکی به ما بکن و پرونده را بخوان، ایشان همه اتهامات را انکار می‌کند و می‌گوید: ممکن است تخلفات جزئی اداری از من سر زده باشد، ولی سایر چیز‌هایی را که می‌گویید، مطلقاً قبول ندارم.» گفتند: «۲۵ روز است که بازداشت شده و خیلی قرص و محکم، هیچ کدام از این‌ها را قبول ندارد! از طرف دیگر دستگیرش کرده‌اند و می‌گویند: این کار‌ها را کرده و این حرف‌ها را زده! خلاصه بیا و کمک کن تا ببینیم این درست است؟ غلط است؟ نمی‌شود بگوییم که، چون فضاسازی شده، دیگر موشکافی نکنیم، بیا ببینیم واقعیت مطلب چیست؟» من در آن روزها، کار هم داشتم و به ایشان گفتم: این پرونده وقت می‌گیرد و من کاری ضروری را در پیش دارم، اگر خیلی عجله دارید، نمی‌توانم، ولی اگر عجله ندارید، چند روز دیگر می‌آیم. گفتند: چند روز؟ گفتم: مسافرت من، حداکثر سه روز طول می‌کشد. گفتند: ۲۰ روز است که صبر کرده‌ایم، سه چهار روز دیگر را هم صبر می‌کنیم، چاره‌ای نیست! من پرونده را گرفتم و خواندم و برای خودم، یادداشت‌هایی را برداشتم. احساس کردم یک جا‌هایی از آن خلاف است، منتها نه به ایشان گفتم، نه به هیچ کس دیگر، چون این‌ها برداشت‌های من بودند و برایشان دلیل نداشتم. نمی‌دانستم چیز‌هایی که گفته شده‌است، واقعاً خلافند یا برداشت‌های من هستند. حرفی نزدم و یادداشت‌ها را پیش خودم نگه داشتم و با خود گفتم: باید بروم و برایم ثابت شود که این موارد، خلاف است یا نیست. در آن دوره آیت‌الله ری‌شهری وزیر اطلاعات و آقای حسینیان دادستان ویژه روحانیت بودند. به هرحال گفتم: پرونده را خوانده‌ام و باید حتماً خودم به شیراز سفر کنم. فکر کرده بودم که باید بروم و در آنجا چه کار‌هایی بکنم، ولی نمی‌خواستم تنها بروم. گفتم: شما هر نیرویی را که مورد اعتماد و اطمینانتان است به من بدهید، من می‌خواهم در تمام مراحل بررسی پرونده با من باشد که اگر به چیزی رسیدم، تنها نباشم و دوتایی رسیده باشیم! من در شیراز به یکسری تحقیقات نیاز دارم و لازم است که کسی با من باشد. آقای حسینیان، چون مرا خوب می‌شناختند، فهمیدند که یک چیزی هست که من اینطور حرف می‌زنم، لذا گفتند: خودم می‌آیم! در آنجا نگفتند: من قائم‌مقام دادستان هستم و این کار در شأن من نیست! همین که احساس کردند ممکن است چیزی در میان باشد، گفتند: خودم می‌آیم. ما صبح زود راه افتادیم و ساعت ۸ صبح در اداره‌ای بودیم که قرار بود به آنجا برویم. کار را تا نصف شب آن روز و همچنین روز بعد ادامه دادیم و ثابت شد که بعضی از مطالبی که گفته شده بود، خلاف است و واقعیت ندارد! وقتی این مسئله برای آقای حسینیان ثابت شد، بلافاصله ایشان را آزاد و از او اعاده حیثیت کردند. اینطور نبود که بگویند: حالا یک اشتباهی کرده‌ایم و باید پای آن بایستیم، وگرنه مثلاً آبرویمان می‌رود! نه، به محض اینکه قضیه روشن شد، محکم ایستادند و متهم را آزاد و از او اعاده حیثیت کردند. در کارنامه ایشان، از این مصادیق فراوان داریم.

ارزیابی شما از مواضع و اقدامات مرحوم حسینیان در مقاطعی، چون فتنه ۸۸ چیست؟ چون به هرحال ایشان در مواجهه با این فتنه، نقشی جدی داشتند؟
نکته‌ای را به شکل کلی عرض می‌کنم و امیدوارم انصاف را رعایت کرده باشم. در اینکه همه ما باید تلاش کنیم تا کسی که به مسیر انحرافی رفته، برگردد و اصلاح شود، تردیدی نیست. همه ما این وظیفه را داریم. هرکسی هم به فراخور دید خودش، همت خودش و شرایط خودش، در این باره تلاش می‌کند و اختصاص به فرد خاصی هم ندارد. عرض من این بود که بعضی از افراد، یک مقدار از فضاسازی‌ها می‌ترسند! اینکه فرضاً با فردی که پرونده دارد و محکوم شده، تماس نگیرند یا به او سرکشی نکنند یا اگر همان فرد مراسمی هم دارد، در مراسمش شرکت نکنند! بعضی‌ها از این نوع ملاحظات دارند. انصافاً آقای حسینیان از این نوع ملاحظات نداشتند یا حداقل می‌توانیم بگوییم، فوق‌العاده کمتر از دیگران داشتند که یکی از ویژگی‌های برجسته ایشان است. به نکته دیگری هم باید توجه داشته باشیم، اینکه چگونگی و کیفیت انجام بعضی از کار‌ها موجب برداشت و تلقی خلاف دیگران نشود. این نکته بسیار ظریفی است. انسان گاهی وقت‌ها، باید از مواضعی که مورد تهمت قرار می‌گیرد، اجتناب کند. همان چیزی که در روایات ما نیز مورد تأکید قرار گرفته است. از سوی دیگر، انسان متدین و منصف، اگر فردی خبطی هم کرده، یا اینکه از بُعدی مظلوم واقع شده و مثلاً دارند بیش از آنچه جرم کرده، برایش مجازات تعیین می‌کنند، از او حمایت می‌کند. به این شکل که به او سر بزند یا حداقل با او تماسی بگیرد یا از او در برابر هجوم بیش از اندازه دفاعی کند. این از نکات ظریف و مواضع تدبیر است که فرد چگونه عمل کند تا هم در موضع تهمت قرار نگیرد و هم به وظیفه شرعی و قانونی خودش عمل کند. یعنی از مظلوم دفاع کند و اگر لازم شد به جایی هم سرکشی بشود، این کار را بکند. این‌ها نکات ظریفی هستند. با تمام این نکاتی که عرض کردم، گاه و بیگاه این انتقاد را به آقای حسینیان داشتم که گاهی همه این‌ها را نمی‌توانستند با هم جمع کنند! البته این، کار بسیار سختی است و خیلی‌ها نمی‌توانند جمع کنند، ولی عده‌ای هم به این بهانه، از آن شانه خالی و توجیه می‌کنند! مثلاً می‌گویند: من اگر این کار را بکنم، در موضع تهمت قرار می‌گیرم... و یک پشتوانه شرعی هم برایش درست می‌کنند. این فرار از مسئولیت است. ایشان گاهی برای دفاع از مظلوم، عملی انجام می‌داد که ممکن بود دیگران از آن سوء برداشت بکنند. من و بعضی از دوستان، این نقد را به آقای حسینیان داشتیم. این مسئله، چندوجهی است: دفاع از مظلوم و دفاع از حق است، قرار گرفتن در موضع تهمت هم است، برداشت و القای سوء دشمنان است. همیشه هم نه تنها تبلیغات دشمن که مسئله فهم افراد متدین و حزب‌اللهی هم هست! باید با شیوه و تدبیر عمل بشود و تا جایی که ممکن است، جمع بین این‌ها اتفاق بیفتد. یعنی باید هم از حق و مظلوم دفاع کرد و هم تا جایی که می‌شود، بهانه به دست دشمن نداد. البته باز هم تکرار می‌کنم که این ابداً کار آسانی نیست. در این گونه موارد به ایشان نقد داشتیم.

گاهی هم نقد دیگری به ایشان داشتیم و آن هم اینکه در بعضی از موضع‌گیری‌ها، نباید عجله کرد. ما گاهی وقت‌ها- خودم را عرض می‌کنم- سازشکار می‌شویم و روحیه محافظه‌کاری پیدا می‌کنیم و می‌خواهیم از زیر کار در برویم، لذا می‌گوییم: فعلاً چیزی نمی‌گویم و منتظر می‌مانم، ببینم چه می‌شود و بعداً دقت و وارسی می‌کنم! این باز از زیر بار مسئولیت فرار کردن و نفس من است که دائماً اقدام را عقب می‌اندازد، حرف نمی‌زند و موضع نمی‌گیرد. این بد است. اما گاهی وقت‌ها، شتاب و عجله هم آسیب دارد. یعنی انسان عجولانه و با شتاب کاری را می‌کند و بعد می‌گوید: من این بُعد قضیه را ندیده بودم و عمق عواقبش را اینطور نسنجیده بودم! بنابراین بنده، سرجمع اقدامات، حرکت‌ها و روحیات آقای حسینیان را خیلی بهتر از عملکرد خودم می‌دانستم و می‌دانم. چون من گاهی ترمز می‌کردم که احساس می‌کنم نتیجه قوای نفسانی من و تلاش برای حفظ خود بود! انسان کمتر وارد وادی‌هایی می‌شود که فحش بخورد، ولی در عین حال بنده و بعضی از دوستان، این نقد‌ها را هم -که ممکن است وارد نباشند- به ایشان داشتیم که شما در بعضی از کار‌ها عجله می‌کنید و بعد ممکن است، همه جوانب قضیه را ندیده باشید!

ارزیابی کلی شما از کارنامه سیاسی، فرهنگی و اخلاقی مرحوم حسینیان چیست؟
من آقای حسینیان را فارغ از اینکه دوست ۵۰ ساله من بودند، یک شخصیت فوق‌العاده قابل احترام می‌دانم که برای خدمت به انقلاب، نظام اسلامی و مردم، خیلی زحمت کشیدند و خیلی چیز‌ها را برای دفاع از ارزش‌های دینی و انقلابی، حضرت امام و مقام معظم رهبری، بر خود خریدند! خیلی‌ها موقعی که می‌خواهند برای حفظ یا منفعت خودشان از فکری یا کسی حمایت کنند، از امام و رهبری خرج می‌کنند، ولی ایشان ابداً این گونه نبودند. هیچ وقت چیزی را توجیه نمی‌کردند. مثلاً مجلس آقای حسینیان را احضار می‌کرد و ایشان خیلی صریح و واضح می‌گفت: تشخیص من این بود و براساس آن عمل کردم! اینگونه شخصیت‌ها، بسیار قابل احترام هستند. ان‌شاءالله خداوند آنچه را که شایسته ایشان است، به او عطا فرماید.

اگر بخواهید مرحوم حسینیان را در یک جمله توصیف کنید، چه می‌گویید؟
انسانی شجاع، صادق و خستگی‌ناپذیر در راه رسیدن به هدف و بی‌باک از ناملایمات، دشمنان و مشکلات راه.
 
انتهای پیام/
منبع: جوان
ارسال نظر
captcha