گروه راهبرد «سدید»؛ ابراهیم سجادی: در سال ۱۹۴۹ با دستور رئیس جمهوری آمریکا ترومن، توسعه کلید خورد. "ترومن، رئیس جمهوری آمریکـا در یکـی از خطابههای افتتاحیه خود برنامه چهارگانه کمک به توسعه را اعلام نمود و این برنامه بلافاصله مبدل به یکی از سیاستهای ایالات متحده در کمک بـه تـلاشهـای اقتـصادی "منـاطق عقـب افتـاده" بـرای توسـعه منـابع و بهبـود شـرایط زنـدگی گردیـد. " (تقی زاده طبری، اباصالح: ۳). ایالات متحده آمریکا پیشگام میشود تا جهانی را که در ظلمت، جهل و فقر غوطه ور است به ساحل آرامش و نجات برساند. "ترومن رئیس جمهور آمریکا در نطق سالیانه خود در ۲۰ ژانویه ۱۹۴۹ تعهد ایالات متحده به –مصالحه منصفانه دموکراتیک- را به کل جهان اعلام کرد. او گفت تولید بیشتر کلید پیشرفت و صلح است. " (ریچارد پیت، الین هارت ویک: ۶۷)
توسعه به معنای الگوگیری از جامعه غربی و پیاده کردن پروژه مدرنیزاسیون در برنامه ریزی کشوری است. توضیح آنکه متفکران توسعه کشورها را به سنتی و مدرن تقسیم میکنند که در یک فرایند برنامه ریزی شده کشور سنتی باید بتواند از شاکلهی سنتی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی-فرهنگی خویش عبور کند و با گذار به جامعه مدرن با مختصات سیاسی و فرهنگی خاص خود به توسعه دست پیدا کند. " واژهی توسعه در لغت به معنای لفاف است. در قالب نظریه نوسازی قالب لفاف همان جامعه سنتی و فرهنگ و ارزشهای مربوط به آن است که جوامع برای متجدد شدن باید از این مرحلهی سنتی خارج شوند. " (مصطفی ازکیا، غلامرضا غفاری: ۲۴)
مایکل تودارو [۱]معنقد است که توسعه را باید جریانی چند بعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی مردم، نهادهای ملی، تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است. همانطور که تودارو اشاره کرده است، توسعه مفهومی چند بعدی است. در ابتدای طرح نظریات توسعه در فضای آکادمیک غرب، اقتصاد و توسعه اقتصادی مد نظر بود، اما پروژههای توسعه اقتصادی با شکست روبرو شد. به همین علت بود که سپس به توسعه سیاسی یعنی ارتباط توسعه با ارزشهای دموکراتیک و بعد از آن به توسعه اجتماعی-فرهنگی روی آورده شد. به عبارت بهتر وقتی دیده شد تزریق پول و اجرای مدلهای اقتصادی جواب نمیدهد، سراغ مؤلفههای اجتماعی و روانی رفتند تا ابتدا موانع را از سر راه بردارند سپس رشد اقتصادی را محقق کنند.
تاریخ مکاتب اصلی توسعه
توسعه در پارادایم سنتی آن سه رویکرد کلی دارد که به ترتیب عبارتند از:
الف) نوسازی: رویکرد نوسازی اولین رویکرد توسعه است که آبشخور آن لیبرالیسم است. رویکرد نوسازی دهه ۱۹۵۰ را زیر سلطهی خود داشت.
ب) وابستگی: رویکرد وابستگی رویکردی مارکسیستی است که در اواخر دهه ۶۰ به معارضه با رویکرد نوسازی پرداخت و غالب شد.
ج) نظام جهانی: رویکرد مارکسیستی دیگری است که در اواخر دهه ۷۰ در مواجهه با نواقص رویکرد وابستگی مطرح و غالب شد.
اما دهه ۸۰ دههی هم زیستی این دیدگاه هاست. هرکدام از ۳ رویکرد به بازسازی خویش میپردازند و به این ترتیب رویکردهای نوسازی جدید، وابستگی جدید و نظام جهانی جدید شکل میگیرد.
در دهه ۷۰ دکتر حق، در بانک جهانی استدلال کرد که معیارهای سنتی توسعه مانند تولید ناخالص داخلی برای سنجش رفاه کافی به نظر نمیرسد. دکتر حق با همکاری آرماتیاسن برنده جایزه نوبل و سایر اقتصاددانان در دهه ۹۰، اولین گزارش توسعه انسانی را به سفارش سازمان ملل متحد منتشر کرد. محور رویکرد توسعه انسانی شاخصهایی است که فرد برای یک زندگی ارزشمند باید داشته باشد که عبارتند از: سلامتی، دسترسی به دانش، استانداردهای زندگی مادی مناسب. در دهه ۸۰ پارادایم توسعه پایدار به عرصه آمد و از زمانی که اتحادیه بین المللی برای حفاظت از محیط زیست ومنابع طبیعی راهبردهای خود را ارائه کرد، مورد توجه قرار گرفت. توسعه پایدار در صدد است تا با حفظ فرایند توسعه و صنعتی شدن، مانع تخریب محیط زیست و تغییرات آب و هوایی شود.
در دهه ۷۰ نئولیبرالیسم به میدان آمد. برنتوت و دیگران استدلال کردند که نئولیبرالیسم اصطلاحی است عمدتا با تاکید در آمریکای لاتین از سیاستهای جایگزینی واردات به سمت اقتصادهای باز تحت تاثیر متفکران مکتب شیکاگو مانند فریدمن همراه است. در حقیقت نولیبرالیسم در برخی برداشت ها، پایانی بر توسعه است و در صدد است تا با ترویج جهانی شدن و برداشت تعرفهها و تجارت آزاد، راه را برای دخالت دولت در عرصه اقتصاد محدود کند. همچنین خصوصی سازی و سرمایه گذاری خارجی از دیگر مولفههای اساسی نئولیبرالیسم است. امروزه رویکرد توسعه انسانی از سوی سازمان ملل همچنان ترویج میشود و در کنار آن نئولیبرالیسم با قدرت هرچه تمامتر پیش میتارد.
امروزه کشورهای سرمایه داری مانند ایالات متحده و انگلستان و... در زیر پرچم نولیبرالیسم با مولفههایی که اشاره شد توسعه اقتصادی را راهبری میکنند که البته از تبعات آن میتوان به بالارفتن ضریب جینی و تعارض با عدالت اشاره کرد. در حقیقت نئولیبرالیسم در دوگانهی متصور خود یعنی عدالت و آزادی، از جانب آزادی حمایت میکند. در مقابل، کشورهای شمال اروپا یا کشورهای اسکاندیناوی، رویکرد توسعه نوردیک را پیش میبرند که در حقیقت ایجاد توازن بین عدالت و آزادی است. کشورهای حوزه نوردیک در عین داشتن سطح بالایی از حمایتهای اجتماعی که از طریق سیستم مالیاتی با مالیاتهای با درصد بالا دنبال میشود، در بخش خصوصی آزادیهای اقتصادی را حفظ کرده اند و همچنین دولت نیز در این ترکیب وارد شده و مالکیتی مختلط را ایجاد کرده است.
ما و توسعه
در تمام رویکردهای فوق الذکر، ارزش و فرهنگ جامعه غربی به عبارت دیگر پیاده سازی مدرنیته را پیش فرض گرفته شده است. پیش فرض دیگری که قطعا در تمام این دیدگاهها مشاهده میشود عقلانیت خودبنیاد و تکیه بر دانش تجربی فارغ از وحی است. به روشنگری یا خروج از قیمومیت سنت اعتقاد دارند و به همین ترتیب ریشه در مدرنیته دارد.
آنچه نوشتار کنونی در صدد آن بود، توصیف از فرایند یا شاید بهتر باشد بگوییم پروژهای است که در دهههای اخیر اساسیترین چالش در مواجههی ما با دنیای مدرن و همچنین حل مسائل اجتماعی بوده است، نه تجویز و راه حل. بعد تجویز مجالی دیگر میطلبد چنانچه تا امروز رویکردهای مختلف از طرد کلی تا پذیرش کلی، پذیرش جزیی، بومی کردن و... شکل گرفته است. همچنین هر کدام از رویکردهای مذکور پارادایمهای توسعه جداگانه باید نقد و بررسی تفصیلی شود تا بتوان از گذر نقد محتوایی مسیر پیش رو را انتخاب کرد.
منابع:
ی. سو، آلوین، تغییرات اجتماعی و توسعه، ترجمه محمود حبیبی مظاهری، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ هشتم، ۱۳۹۳
ازکیا، مصطفی و غفاری، غلامرضا، جامعه شناسی توسعه، انتشارات کیهان، چاپ نهم، ۱۳۹۰
پیت، ریچارد و هارت ویک، الین، نظریههای توسعه، ترجمه مصطفی ازکیا و رضا صفری شالی و اسماعیل رحمانپور، انتشارات لوبه، چاپ اول، ۱۳۸۴
[۱]Michael todaro
/انتهای پیام/