گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ دکتر محمد سعید شریفیان، موسیقیدان و آهنگساز موسیقی سمفونیک است. وی انبوهی از آثار ساختهشده درزمینههای موسیقی فیلم و مجموعههای تلویزیونی و پوئم سمفونی و تعداد قابلتوجهی از جنبهی کیفی آثار موسیقایی ارکسترال نواحی و سمفونیک را در رزومهی حرفهای خود دارد. همچنین وی تحصیلات آکادمیک هنری و موسیقی خود را در انگلستان و ایتالیا پشت سر گذاشته است. از جمله پوئم سمفونیهای ساختهشده توسط وی میتوان به آثاری چون: پوئم سمفونیک آرش کمانگیر، پوئم سمفونیک بر روی اشعار سعدی (در کنفرانس سران سازمان ملل متحد در سال ۱۹۸۸ م) و سمفونی سرداران اشاره کرد. همچنین وی آلبومهایی، چون خسوف (عاشورا)، و اینک بیکرانگی، به زمین و آفتاب و سمفونی اروند را منتشر نموده است.
شریفیان در جریان سی و یکمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر برای آلبوم موسیقی و اینک بیکرانگی نامزد بهترین آلبوم و بهترین آهنگسازی و برای آلبوم به زمین و آفتاب نامزد بهترین آهنگسازی در بخش کلاسیک شد.
ازآنجاکه محمدسعید شریفیان متخصص در حوزهی تلفیق موسیقی ارکسترال با موسیقی نواحی است از وی پیرامون فرازوفرودها و پستیوبلندیهای این عرصه در امروز ایران پرسیدیم و از وی خواستیم تا ضمن اشاره به گوشهای از سوابق تلفیقی خود در این حوزه به ضعف و قوتهای موسیقی نواحی ایران در پیوند و مواجه با موسیقی پاپ و امروزی ایران بپردازد. این گفتگوی پرچالش در سه بخش به حضور خوانندگانِ علاقهمند و فرهیختگان عرصه فرهنگ و هنر تقدیم خواهد شد؛ بخش اول گفتگو بیشتر بر نقش و اقتضائات و الزامات مدیریت فرهنگی و هنری در موسیقی نواحی متمرکزشده است، که از منظر شما میگذرد:
بهعنوان مقدمهی گفتگو، چه شد که در بدو بازگشت به ایران به سراغ تمرکزِ بیشازپیش بر تلفیقِ موسیقی نواحی ایران رفتید؟
شریفیان: وقتی که در سال ۱۳۶۸ به ایران برگشتم و شرایط را دیدم از خودم پرسیدم ما باید برای موسیقی ایران چکار کنیم؟ زیرا تا مدیران در مسائل به اصطلاح آببندی نشوند نمیتوان حرکتی در جهت اصلاح وضعیت موسیقی کشور کرد، خصوصاً که این موضوع هماکنون نیز بیشتر به چشم میخورد، چرا که فضای پولساز موسیقی پاپ نیز باز شده است؛ بنابراین به فکرم رسید ازآنجاکه به موسیقیهای فولکلور کل دنیا و فرهنگ فولکلور ایرانی علاقهمند هستم -همچنان که نمونههایی از موسیقی فولک کل دنیا از آفریقا تا جاهای دیگر را در اتاقم آرشیو کردهام-، روی این حوزه فعالیت کنم که آثار خراسانی و دزفولی و گیلانی و... بهعنوان اولین نمونههای کارهایم در این مورد است. تلاش کردم تا با در نظر گرفتن توان و کشش مخاطب آثار فولکِ ارکسترالی را بسازم که به طور اَخص به لحاظ زمانی چندان بلند نباشند و در حد دو یا سه دقیقه باشند. تولید این آثار تأثیر فوق العاده داشت و مدیران دیدند که این آثار قشنگتر است و از سرودها بهتر است و...، بنابراین شروع کردند به دادن بودجه به ارکستر سمفونیکِ ۱۸ نفرهی آن روزها. جناب آقای فریدون ناصری، رهبر وقت ارکستر سمفونیک تهران بعدها توانست با این بودجه سازهایی را به ارکستر بیاورد که به کیفیت بیشتر کارهای ارکستر سمفونیک تهران انجامید. من با آقای فریدون ناصری، رهبر وقت ارکستر سمفونیک تهران که عاشق چنین کارهایی از جنس فولک بود برای نوشتن قطعه و آهنگسازی همکاری میکردم. مثلاً به یاد دارم که روی یک ملودی بر اساس موسیقی فولک گرگانی کار کردم، این کار در چهار قسمت و برای یک گروه شش نفره و درواقع یک کوارتت زهی، یک کلارینت و یک هارپ ساختهشده بود، این اثر را برای ارکستر سمفونیک تنظیم کردم و سپس در حدود ۴۰ یا ۵۰ بار در داخل و خارج از کشور مانند روسیه اجرا شد و حتی ارکسترهای روسیه و ارمنستان برای اجرای همان کارها به ایران آمدند. اینها باعث شد تا در زمینه موسیقی فولک در داخل کشور تلنگرهایی زده شود.
چه باعث شد که آثار ساختهشده توسط شما برای اهالی موسیقی و مدیران ایران تا این حد جذاب باشد؟ درحالیکه چهبسا برای آنها این جنس کارها درزمینهی نواحی ارکسترال شاید نامحسوس و بلکه ناآشنا بود.
میگویید یک مدیر میتواند متخصص مبحثی که به او سپردهشده نباشد، اما مشورتهای خوبی بگیرد و با بهره گرفتن از این مشورتها به بهترین نتایج برسد، باید پرسید چه کسانی مشاوران آن مدیر هستند؟ در برخی از مواقع افرادی که تخصص چندانی در امور کاریِ یک مدیر فرهنگی ندارند به دلایل مختلف به مرکز قدرت نزدیک میشوند؛ وقتی مدیران از این افرادِ بهظاهر کارشناس مشورت میگیرند، نتیجه مشخص است!
شریفیان: در حدود ۳۰ سال پیش و در همان ایام که تازه به ایران آمده بودم، به رادیو و تلویزیونِ آن موقع رفتوآمد داشتم. در یکی از آن روزها یک نفر یک قطعهی خیلی کوتاه در گوشه "گِرِیلی" از دستگاه شور را به من داد و پیشنهاد کرد تا آن را تنظیم کنم. پس از تنظیم و ارائه این قطعه، شنیدم که در شورای موسیقی وزارت ارشاد رد شده است! پس از آن برخی از بچههای تلویزیون به این موضوع معترض شدند که این کار از نوع تنظیمهای ایرانی خوب بوده و در حق ویژگیهای فنی و تخصصی آن جفا شده است! آن شورا در وزارت ارشاد که این قطعه را رد کرده بود گفته بود که این قطعهی تنظیم شده مانند یک دختر دهاتی است که به صورت آن ماتیک زده باشند! من از این موضوع خیلی ناراحت شدم، چرا که قصد من این بود که میخواستم در فضای هنری کشورم کاری کرده باشم و این مسئله موجب شد که اصلاً این موضوع را رها کردم و گفتم من اصلاً میروم کار خودم را انجام میدهم! البته که بعدها به آن فرد که این حرف را گفته بود معترض شدم، ولی ایشان گفتند که چنین حرفی نزدند... و البته که بعدها با هم بیشتر آشنا شدیم و وضع فرق کرد. این قطعه همچنان که آن موقع دوستان در تلویزیون میگفتند و استقبال میکردند دارای یک نوآوری در تنظیم بود و کسانی که خیلی در موسیقی سنتی کار میکردند از بابت هویت موسیقی سنتی احساس نگرانی میکردند و چنین چیزهایی را دوست نداشتند و من این مسئله را کاملاً حس کردم و منجر شد تا به سمت فضای کاری خودم بروم، درصورتیکه اگر چنین کارهایی مورد تشویق قرار میگرفت، میتوانست باعث تقویت و توسعه کارهایی از این جنس در فضای موسیقی کشور شود.
برخی از مدیرانِ غیرمتخصص از کارشناسان مشورت میگیرند، مدیران عرصه موسیقی ما نیز چنین امکانی را دارند، در چنین شرایطی باید روند جریان سازی برای موسیقی در فضای هنری کشور چگونه باشد؟
شریفیان: مدیران ما باید عزم ملی داشته باشند. آنها باید افراد مطمئن و کارشناس از میان اهالی قدیم جامعه موسیقی و جوانان این عرصه را دور هم جمع کنند و همچنین مسیر راهشان را تعریف کنند تا بدانند که در پایان به چه هدفی خواهند رسید. وقتی هدف مشخص شد، میتوان وسیله لازم برای رسیدن به آن را شناسایی کرد، از طرف دیگر پیچیدگیهای کار مدیران عرصه موسیقی زیاد است و به طور مثال با مرور شرایط فرهنگی کشورمان در ۳۰ تا ۴۰ سال اخیر متوجه میشویم که در این سالها شرایط جالبی را تجربه نکردهایم. شما میگویید یک مدیر میتواند متخصص مبحثی که به او سپرده شده نباشد، اما مشورتهای خوبی بگیرد و با بهره گرفتن از این مشورتها به بهترین نتایج برسد، در این میان باید پرسید چه کسانی مشاوران آن مدیر هستند؟ در برخی از مواقع افرادی که تخصص چندانی در امور کاریِ یک مدیر فرهنگی ندارند به دلایل مختلف به مرکز قدرت نزدیک میشوند و مدیران، آنها را به نادرست اساتید کارشناس میدانند! وقتی مدیران از این افرادِ بهظاهر کارشناس مشورت میگیرند، نتیجه مشخص است! متأسفانه مدیران و مسئولان موسیقی ما عملکرد ضعیفی دارند و به جایی رسیدهاند که در کارشان سلیقه به خرج میدهند، آنها مشورتهای نادرستی از افرادی که در اطرافشان هستند گرفتهاند و فکر میکنند سلیقهای هم در مدیریت موسیقی دارند و هنوز هم هستند.
تصور میکنیم مدیر ما به این نتیجه رسیده است که باید با افراد مناسب مشورت کند، حال در این شرایط کارکرد موسیقی نواحیِ بهروزشده و به نحوِ صحیح ارکسترال شده را در جامعه چگونه میبینید؟ میدانیم که موسیقی تأثیر زیادی روی جامعه دارد!
شریفیان: شاید بهترین کار برای اثری که به درستی تولید، بهروز و ارکسترال شده، الگوسازی و پرداخت خوب باشد. وقتی شما الگوی مناسبی را ارائه میدهید و مانورهای خوبی روی آن انجام میدهید، به نوعی جریانسازی کردهاید. ما امروزه جامعهای داریم که از نظر فرهنگی بسیار تشنه است و غذای روح میخواهد، اما مثل آدم گرسنهای است که نان خشکی به او داده اند! آیا او قدر چلوکباب را نمیداند؟ ۹۰ درصد افراد فرق این دو را میفهمند، اما وقتی سطح خواسته آنها پایین آمد، مشخص میشود که این مدیران بودهاند که در این مورد عملکرد ضعیفی داشتهاند. مدیران فرهنگی ما در حال حاضر نمیتوانند غذای روحی خوبی به اقشار مختلف جامعه بدهند. انسان به هویت ملی، اجتماعی و شخصی احتیاج دارد، ما بستر مناسبی برای هویتیابی مردم نداریم، این بستر باید با تولیدات کیفی و آذوقههای روحی و روانیِ خوب ساخته شود.
باوجود تمام موارد مربوط به عملکردهای سلیقهای از سوی مدیران و ضعف و مشکلات در مدیریت فرهنگی و هنری، از حالا به بعد برای آینده در زمینه اصلاح و بهبود کیفیت در مدیریت فرهنگی و هنریِ موسیقی محلی و نواحی چه میشود کرد؟
شریفیان: به نظر من مدیران ادارههای کل فرهنگ و ارشاد اسلامی در استانها خیلی میتوانند کمک کنند و اصل این کمک روی یک حمایت متمرکز میشود و حداقل این حمایت میتواند تا زمانی که یک هنرمند خودکفا شود وجود داشته باشد؛ به نظر من این حمایت میتواند در سه بخش انجام گیرد، یک بخش از آن به حمایت از سازندگان سازهای محلی مربوط است تا برای آنها حمایت در قالب بازاریابی صورت گیرد، بخش دیگر مسئلهی پیشکوستان موسیقی محلی و مقامی و نواحی است، به این صورت که برای اساتید تبلیغ کنند و شاگرد جذب کنند مشروط بر آن که از شاگردان شهریه دریافت شود و اداره ارشاد منطقه نیمی از آن شهریه را از جنبهی حمایتی تقبّل کند و این مسئله برای پیشکسوتان که متاسفانه وضعیت مالی و معیشتی خوبی ندارند یک حمایتگر و دلخوشی محسوب میشود، چراکه تنها مأمن درآمدی که این پیشکسوتان داشتند گاهاً از محلِ جشنوارهها و جشنها بود که خیلی وقت است از رونق افتاده است، خصوصاً آنکه وجود نسل جوان و آمدن دستگاههای الکترونیکیِ نوازندگی و تغییر سلیقهها روی وضعیت این پیشکسوتان اثر خود را گذاشته است. بخش آخر به حمایت از جوانانی مربوط میشود که نوازندهی موسیقی محلی و نواحی به شکلِ سولو (نوازندگیِ تکنفره) یا دوئت (نوازندگیِ دونفره) هستند و یا یک گروه دارند و صرفاً در حوزه موسیقی محلیِ منطقه خودشان فعالیت میکنند و میشود آنها را پشتیبانی کرد و به آنها مکانی برای فعالیت اختصاص داد.
امروزه جامعهای داریم که ازنظر فرهنگی بسیار تشنه است و غذای روح میخواهد، اما مثل آدم گرسنهای است که نان خشکی به او دادهاند! آیا او قدر چلوکباب را نمیداند؟ ۹۰ درصد افراد فرق این دو را میفهمند، وقتی سطح خواسته آنها پایین آمد، مشخص میشود که این مدیران بودهاند که در این مورد عملکرد ضعیفی داشتهاند. مدیران فرهنگی ما در حال حاضر نمیتوانند غذای روحی خوبی به اقشار مختلف جامعه بدهند
دراینبین این نکته مدنظر است که ممکن است از سوی مدیران در قالب تقسیمبندیِ موسیقی پاپ یک تعریف یکسان و مطلق و جبری صورت گیرد.
شریفیان: گاهی درباره موسیقی پاپ سوءتفاهمهایی پیش میآید، به نظر من موسیقی پاپ چیز بدی نیست و هیچ موسیقی، موسیقی بدی نیست و موسیقی بد فقط آن است که فالش و ناکوک است، وگرنه همه موسیقیها ارزش دارند و برای خودشان یک جایگاهی دارند و نسبی هستند، ولی همه لازم هستند، منتهی بحث بر سرِ آن موسیقی پاپِ خوب یا بد است که طبیعتاً باید در قالب کارشناسی تعیین شود؛ این مسئلهیِ ضرورتِ وجود کار کارشناسی در موسیقی پاپ، درباره موسیقی پاپِ محلی نیز صدق میکند، البته که به قول حافظ: "که عشق آسان نمود اول/ ولی افتاد مشکلها" و گرفتاری هنر در همین پیچیدگیهای آن است. حالا وقتی ما به موسیقی محلی فکر میکنیم باید دقت کنیم و اشتباه نشود که این نیز یک موسیقی شهری و اَنتِلِکتوئل (روشنفکری) است! بلکه این موسیقی دهقانیِ کشاورزان است که احساساتشان نسبت به کار و زندگی و اطرافشان در آن جاری است و آن را در موسیقیهایشان پیاده میکنند، حال با تغییر نسل و تغییر وضعیت دنیا، جوانانِ آن روستاییها و محلیها و زندگیشان تغییر کرده است، بنابراین نمیشود توقع داشت که به سبک و سیاق گذشتگانشان عمل کنند. ازاینرو ممکن است موسیقیهای آنها ریتم به خودش بگیرد و یا موسیقیهایشان از پاپ سر دربیاورد و در هر حال این موسیقی پاپیولار و مردمی است و موسیقی شهری که در سالن برگزار میشود نیست و زیبایی آن در این است که ادامه حیات دارد و برای خود جلو میرود.
حمایتهای لازم و ضروری که نیاز است تا از سوی مدیران فرهنگی و هنری برای موسیقی محلی و نواحی صورت گیرد باید دارای چه وجوهی باشد؟
شریفیان: بهتر است مدیران ارشاد در استانها اصلاً نگاهشان را از مرکز و تهران دور کنند و به مدیریتشان منطقهای نگاه کنند، مثلاً در حد توانشان در سطح استان جشنوارههای خیلی کوچک استانی برگزار کنند و این جنس جشنوارهها را هر استانی برای خود انجام دهد. با این روش، اگر امور درست انجام شود اولاً کار موسیقی محلی با کیفیت خوب پیش میرود و ثانیاً اگر به درستی صورت گیرد بسیاری از علاقهمندان را از نقاط مختلف و تهران و... به خود جذب میکند، همچنین باعث دیده شدن منطقه توسط علاقهمندان میشود و جذب توریست صورت میگیرد و تبادل فرهنگی و نزدیکی فرهنگها به هم محقق میشود و اتفاقات خوب میافتد و ضرورت تحقق آن این است که نگاهها را از این مسئله دور کنند که مثلاً حتماً جشنواره در تالار وحدت برگزار شود و... حتی میشود پس از آن نیز خیلی خلاقیتها به خرج داد که مثلاً همین جشنوارههای کوچک با حضور دو شهرستان در کنار هم به طور مشترک برگزار شود و...، به هر حال امکان انجام همهی اینها هست.
انتهای بخش اول/ ادامه دارد...