مهم‌ترین تفاوت فقه و اخلاق در موضوع نیت و انگیزه فاعل است؛
فقه شرایط صحت عمل و اخلاق شرایط قبول عمل را بیان می‌کند.اولی ظاهر عمل را می‌بیند و دومی باطن عمل را می‌نگرد که معیار سنجش آن میزان اخلاص در نیت و انگیزه است

به گزارش «سدید»؛ اخلاق و فقه دو علم مشهور از علوم اسلامی است. دانشورانی به بیان وجوه‌اشتراک و افتراق اخلاق و فقه پرداخته‌اند؛ اما به‌نظر می‌رسد مهم‌ترین تفاوت، موضوع نیت و انگیزه باشد که در اخلاق، پایه و اساس است و در فقه، تنها در ابواب عبادات مطرح است؛ البته آنجا نیز، انگیزه اخلاقی متعالی‌تر از نیت فقهی است.
اصولاً فقه شرایط صحت عمل و اخلاق شرایط قبول عمل را بیان می‌کند. اولی ظاهر عمل را می‌بیند و به صحت یا بطلان حکم می‌کند و دومی باطن عمل را می‌نگرد که معیار سنجش آن میزان اخلاص در نیت و انگیزه است. در نوشتار حاضر جایگاه و نقش نیت در تفاوت‌های اساسی میان علم فقه و علم اخلاق مورد بررسی قرار گرفته است.
دانشمندان اسلامی، آموزه‌های دین را به سه بخش «عقاید، اخلاق و احکام» تقسیم کرده و سعی داشته‌اند این تقسیم‌بندی را با برخی روایات نیز تطبیق دهند. (الوافی، فیض‌کاشانی، ج: 1 ص134؛ شرح چهل حدیث ، امام خمینی، ص 391) از جمله روایتی که می‌فرماید: روزی رسول‌خدا(ص) وارد مسجد شد و مشاهده کرد گروهی در اطراف مردی جمع شده‌اند. فرمود: این مرد کیست؟ گفتند: علامه است. فرمود: مراد شما از علامه چیست؟ گفتند: او به انساب و ‌اشعار عرب و تاریخ جاهلیّت آگاه است.
پیامبر فرمود: این علمی است که دانستن آن سودی ندارد و جهل به آن ضرری نمی‌رساند؛ سپس فرمود:علم بر سه قسم است: آیت محکمه، فریضه عادله، سنت قائمه و غیر اینها فضیلت است. (الکافی، کلینی، ج: 1، ص 32)
استاد مطهری درباره این روایت می‌فرماید:به حسب تقسیمی که تقریباً از قرون اولیه اسلام شده، که علم دینی منحصر به سه قسم است: علوم اعتقادی، علوم اخلاقی و علوم فقهی، مفاد این حدیث را نیز بر همین سه مرتبه تطبیق کرده‌اند. به این بیان که مراد از «آیهًْ محکمهًْ» آیات تکوینیه و مقصود از آن توحید است، به‌منزله اساس اصول دین و مقصود از «فریضهًْ عادلهًْ» علم اخلاق است؛ زیرا منظور از فریضه، فریضه عقلی است و کلمه عادله یعنی رعایت اعتدال و حد وسط بین دو طرف افراط و تفریط؛ و مقصود از «سنهًْ قائمهًْ» هم احکام عملی است.
ایشان در ادامه می‌افزایند:ولی کوچک‌ترین تأمل روشن می‌کند که مقصود پیامبر این نبوده است؛ بلکه مراد از «آیهًْ محکمهًْ» فراگرفتن معانی آیات الهی و درک و فهم قرآن است و مقصود از «فریضهًْ عادلهًْ و سنهًْ قائمهًْ» نیز تعلم فرایض و سنن از پیغمبر اکرم است. در حقیقت حدیث می‌خواهد بگوید که راه علم دین منحصر است به تعلم آیات قرآن که کلام خداست و تعلم دستورهای پیغمبرخدا که منقسم می‌شود به فرایض و سنن و چنانکه می‌دانیم اصطلاح واجب و مستحب و مخصوصاً اصطلاح مستحب، یک اصطلاح مستحدثی است و در قدیم گفته می‌شد فریضه و سنت. (مجموعه یادداشت‌ها،مرتضی مطهری، ج: 6 ، ص 359)
از سوی دیگر آنچه مسلم است در صدر اسلام، چنین تقسیم‌بندی، متداول نبوده و آنچه قرآن کریم همواره مسلمانان را بدان فراخوانده، دو چیز بوده است: ایمان و عمل صالح؛ البته گاهی به‌اجمال، همچون آیه: «و کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آنها اهل بهشت هستند و در آن جاودانند.» (بقره / 82)


و گاهی به ‌تفصیل، همچون آیه: «نیکی آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و مغرب بگردانید و آن را به عنوان قبله تلقی کنید، بلکه نیکی آن است که انسان به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبران ایمان آورده و مال خود را با اینکه به آن علاقه‌مند است، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه‌مانده و گدایان و در راه آزادی بردگان داده است و نماز را برپا داشته و زکات خود را پرداخته است؛ و (نیکی) آن است که چون پیمانی بستند به پیمان خود وفا کردند و آن است که در تنگدستی و زیانکاری و به هنگام کارزار، شکیبایی و پایداری کردند. اینانند کسانی که راست گفته‌اند و اینانند تقواپیشگان.»(بقره/ 177)
که در این آیه، ایمان به خدا و روز قیامت و فرشتگان و پیامبران و کتب آسمانی به‌منزله متعلقات ایمان، و انفاق به نیازمندان و اقامه نماز و ادای زکات و وفای به عهد و صبر در سختی‌ها، مصادیق عمل صالح شمرده شده‌اند.
در بررسی آیاتی که مصادیق عمل صالح را به تفصیل بیان می‌کند، تفکیک و تمایزی میان دستورهای اخلاقی و فقهی دیده نمی‌شود و قرآن آنها را بدون هرگونه رتبه‌بندی و اولویت‌گذاری در ردیف یکدیگر آورده است. افزون بر آیه فوق، آیه 83 سوره بقره گویای این مدعاست:
«و یاد کن هنگامی را که از بنی‌اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و درماندگان نیکی کنید و با مردم با خوشزبانی سخن بگویید و به نیکی معاشرت کنید و نماز را برپا دارید و زکات بپردازید، ولی جز اندکی از شما، همه پشت کردید و روی برتافتید.»


دستور اخلاقی احسان به والدین در این آیه و سه آیه دیگر بی‌درنگ پس از توحید آمده و حتی نیکو سخن‌گفتن با مردم، پیش از نماز و زکات ذکر شده است.
با گسترش علوم اسلامی و لزوم تبویب و تنظیم آنها برای تعلیم و تدریس، بخشی از دستورهای دین با عنوان فقه و بخشی با عنوان اخلاق از یکدیگر تفکیک شد و دانشمندان هر گروه در صدد تعیین حدود و مرزهای این دو برآمدند.
چندین مقاله تاکنون در تفاوت فقه و اخلاق انتشار یافته است که به بیان وجوه متعدد ‌اشتراک و افتراق این دو دانش در ابعاد موضوع، قلمرو و هدف پرداخته‌اند؛  مسئله این مقاله تفاوت بنیادین اخلاق و فقه است که با روشی تحلیلی، منابع اصیل دین یعنی قرآن و روایات و متون فقهی و اخلاقی دانشمندان اسلامی را مورد بررسی قرارداده تا مرز میان اخلاق و فقه و تفاوت بنیادین آن‌دو را مشخص کند.
بیشترین مباحث این مقاله به جایگاه نیت در تفاوت بنیادین فقه و اخلاق اختصاص دارد و به این سؤال پاسخ می‌دهد که نیت و قصد تا چه اندازه این دو علم یعنی فقه و اخلاق را متمایز از یکدیگر می‌کند.


جایگاه نیت در اخلاق و فقه
به‌نظر می‌رسد مهم‌ترین تفاوت فقه و اخلاق اسلامی، در موضوع نیت و انگیزه فاعل باشد که در فقه، تنها در ابواب عبادات که با‌عنوان «قصد انجام فرمان خدا» مطرح است؛ بدین‌معنا که اگر فرمان الهی نبود، مکلف این کار را انجام نمی‌داد؛ اما در اخلاق، در همه اعمال عبادی و غیرعبادی، اصالت با انگیزه است؛ آن هم با عنوان «قصد انجام کار مورد رضایت خدا»؛ به این ‌معنا که اگر خداوند هم به آن فرمان نداده و تکلیف نمی‌کرد، چون مورد رضایت، پسند و خشنودی اوست، انجام شود.
لازمه اخلاقی بودن هر فعلی، اختیاری بودن آن است. همه نظام‌های اخلاقی، مختار بودن انسان را به‌منزله یک اصل موضوعه پذیرفته‌اند؛ اما به‌نظر می‌رسد مراد از اختیاری بودن فعل در فقه و اخلاق تا حدی متفاوت باشد. اگر در فقه، در کنار عقل و بلوغ، اختیار، یکی از شرایط تکلیف است، بدین‌معنا است که در انجام دادن تکلیف نباید اجبار و اکراه بیرونی نقش داشته باشد و مکلّف باید با اختیار خود فعل را انجام‌دهد؛ اما در اخلاق، اختیار نه تنها در برابر اجبار و اکراه، بلکه در برابر هرگونه الزام و تکلیف است؛ چه الزام اجتماعی و چه تکلیف شرعی؛ یعنی انگیزه‌های درونی عامل انجام دادن فعل می‌باشد و الزامات بیرونی در آن نقشی ایفا نمی‌کند.
به عبارت دیگر خواندن نماز، تنها از سر تکلیف، کاری فقهی است و ارزش اخلاقی ندارد؛ زیرا انگیزه آن رفع تکلیف شرعی است و‌ای بسا با اکراه درونی نیز همراه باشد. اگر مکلف نماز را به انگیزه سپاس از پروردگار به‌جای‌آورد، بدین‌معنا که اگر بهشت و جهنمی نبود و ترک نماز عقوبتی نداشت، باز هم در برابر خالق خضوع و خشوع داشت و رکوع و سجود می‌کرد و این نوع مواجهه با تکلیف، علاوه‌بر انجام دادن وظیفه شرعی، ارزش اخلاقی نیز دارد؛ چنانکه اولیای دین نماز را این‌گونه به‌جای می‌آوردند.


حضرت علی(ع)  می‌فرماید: إ‌نَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَهًًْ فَتِلْک عِبَادَهًُْ التُّجَّار‌ وَ إ‌نَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْک عِبَادَهًُْ الْعَبیدِ وَ إ‌نَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکراً فَتِلْک عِبَادَهًُْ الْأ‌حْرَار. (وسایل الشیعه، حر عاملی، ج: 1 ،ص 63)؛ گروهی به طمع ثواب و گروهی از ترس عقاب، خدا را عبادت کنند، که این عبادت تاجران و بردگان است. گروهی نیز خدا را از روی سپاس پرستش کنند که این عبادت آزادگان است.
هنگامی‌که از پیامبر اکرم(ص)  پرسیدند: چرا خود را در عبادت به‌زحمت می‌اندازی؟ پاسخ داد:
أ‌لا أ‌کونُ عَبْداً شَکوراً. (بحار الانوار، مجلسی، ج : 67 ، ص 69)؛آیا بنده‌ای سپاسگزار نباشم؟
فیض کاشانی ـ فقیهِ اخلاقی ـ در کتاب المحجهًْ‌البیضاء دراین‌باره می‌فرماید: برای فقیه کافی است که کسی درست وضو بسازد و در جامه و زمین غیرغصبی و با ادای حروف از مخارج، قرائت و رکوع و سجود و تشهد را به‌جای‌آورد تا نمازش صحیح باشد. حال اگر از ابتدا تا انتهای نماز، روی به محراب و دل در بازار داشته باشد، لطمه‌ای به صحت نماز او نمی‌زند و خضوع و خشوع و اخلاص و حضور قلب شرط صحت نماز نیست؛ بلکه آن شرط قبولی و کمال است و هیچ فقیهی متعرض آن نمی‌شود و اگر هم بشود از فن خود خارج شده است. (المحجهًْ‌البیضاء، فیض کاشانی، ج: 1 ، ص 56)


اصولاً مفاهیم بلندی همچون «صبر، شکر، رضا، توکل و تسلیم» که در قرآن و روایات ویژگی‌های اولیای الهی شمرده شده است، هیچ‌کدام تکالیف شرعی نیستند و در فقه نیز مطرح نمی‌شوند؛ زیرا این‌گونه امور به انگیزه‌های والای درونی نیاز دارند و با تکلیف بیرونی قابل دستیابی نیستند.
قرآن در سوره انسان، به ماجرای اطعام یتیم و مسکین و اسیر‌اشاره‌کرده و از ایثار اهل‌بیت(ع) تجلیل کرده است. آیا ایثار، تکلیف شرعی است یا امری اخلاقی؟ اگر امری تکلیفی بود چرا این‌همه مورد تجلیل خداوند قرار ‌گرفته است؟ نه اجبار بیرونی در ایثار نقش دارد و نه الزامات فقهی و اجتماعی؛ بلکه فرد با انگیزه‌ای کاملاً درونی به آن اقدام می‌کند و از دیگران انتظار هیچ پاداشی ندارد:
«جز این نیست که شما را برای خشنودی خدا اطعام می‌کنیم؛ نه از شما عوضی می‌خواهیم و نه انتظار تشکری داریم.» (انسان / 9)
واژه‌ها در فرهنگ قرآن، بیش از آنکه بار تکلیفی داشته‌باشند، بار ارزشی و اخلاقی دارند.
واژه‌های خیر، برّ، معروف، احسان، انفاق و حسنه، واژگان‌ عام اخلاقی هستند که در قرآن کاربرد بسیار دارند و انبیا و اولیای الهی به‌ اخیار، ابرار و محسنین  نامدار شده و تجلیل شده‌اند.


فعل مکلف موضوع علم فقه و نیت مکلف موضوع علم اخلاق
اگر فعل مکلف موضوع علم فقه است، باید نیت مکلف را موضوع علم اخلاق بدانیم؛ زیرا حُسن فعلی کفایت نمی‌کند و حُسن فاعلی شرط اخلاقی بودن فعل محسوب می‌شود. روشن است میان حُسن فعلی و فاعلی تلازمی نیست و صور چهارگانه‌ای فرض می‌شود که قابل بررسی است:
یک. فعل، حَسن باشد و فاعل هم قصد کار نیک با نیت خالص داشته باشد.
دو. فعل حَسن باشد؛ ولی نیت فاعل خالص نباشد؛ مانند فردی که مدرسه یا بیمارستانی را برای خودنمایی می‌سازد. مردم و محرومان از آن بهره می‌برند؛ اما خودش نه تنها بهره‌ای ندارد، بلکه ریا ،او را از خدا دور کرده و این کار به ظاهر خیر، برای او مایه شر شده است.
سه. فعل قبیح باشد؛ اما فاعل قصد نیکی داشته باشد؛ مانند آنکه برای حفظ جان بی‌گناهی دروغ بگوید.
چهار. فعل و قصد فاعل هر دو قبیح باشد که از موضوع بحث خارج است.
حکم فقه و اخلاق در صورت‌های اول و چهارم همسان است؛ اما در صورت دوم، فقیه نیت خالص را تنها در عبادات لازم می‌داند؛ بنابراین اگر فردی از سر اضطرار همچون ورشکستگی یا بیماری مجبور شود خانه‌اش را به نصف قیمت بفروشد، از نظر فقهی عقد بیع او صحیح است؛ با آنکه از نظر اخلاقی باید به مضطر کمک کرد؛ نه آنکه در صدد کسب منفعت از او بود.
در صورت سوم، به‌نظر می‌رسد اگر فعل قبیح، با اصل عقلایی «أ‌لأ‌همّ فالاهمّ» و دفع افسد به فاسد تطبیق کند، می‌توان به اخلاقی بودن آن حکم کرد؛ چنانکه در این مثال حفظ جان بی‌گناه، مهم‌تر از گفتن یک دروغ است؛ اما از نظر فقهی اگر انجام آن فعل قبیح، احکامی همچون تعزیر یا حدّ داشته باشد، مانند آنکه فرد مرتکب سرقت شده باشد، فقیه حکم را اجرا می‌کند و قصد فاعل در این موارد مسموع نیست؛ مگر آنکه شواهد و قرائن آن را اثبات‌کند.


تجرّی و قصد گناه در ترک محرمات، از نظر فقهی حرام نیست و عقوبت ندارد؛ بنابراین اگر کسی دیگری را با انگیزه خصومت شخصی به قتل برساند، سپس معلوم شود آن فرد مهدورالدم بوده، قصاص و دیه بر قاتل نیست؛ (حاشیهًْ‌المکاسب، سید محمدکاظم طباطبائی یزدی، ج:1، ص34 ) ولی این شخص از نظر اخلاقی مستحق ملامت است؛ زیرا انگیزه او زشت و ناپسند بوده است. (نقطه‌های آغاز در اخلاق‌عملی، محمدرضا مهدوی‌کنی، ص 395)
استاد مصباح یزدی درباره جایگاه نیت در اخلاق می‌نویسد:اساس ارزش در اخلاق اسلامی عبارت است از انگیزه‌ای که انسان را به انجام دادن کار وادار می‌کند و می‌توان گفت این از ویژگی‌های نظام اخلاقی اسلام است که «نیت» را اساس ارزش اخلاقی و منشأ خوبی‌ها و بدی‌ها معرفی می‌کند. این یک تفاوت کلی بین نظریه اخلاقی اسلام با سایر نظریه‌های اخلاقی است؛ زیرا در اغلب مکاتب اخلاقی به نیت توجهی نشده و تنها مکتبی که روی نیت به‌منزله اساس ارزش تکیه کرده و با این خصیصه شناخته می‌شود، مکتب اخلاقی کانت است؛ ولی باید توجه داشته‌باشیم نیتی که کانت ملاک ارزش قرارمی‌دهد، نیت اطاعت حکم عقل و احترام به قانون است و این چیزی متفاوت با نظر اسلام است. (اخلاق در قرآن، محمد تقی مصباح یزدی، ج: 1 ، ص 112)
ایشان ضمن طرح این پرسش که آیا کار اخلاقی که به‌خودی خود، صالح و شایسته است و حُسن فعلی دارد، باید حُسن فاعلی هم داشته باشد یا اینکه با هر نیت و انگیزه‌ای انجام شود، دارای ارزش اخلاقی خواهدبود؟ پاسخ می‌دهند که:از نظر اسلام، برای اینکه کاری ارزش اخلاقی پیداکند، حُسن فعلی به تنهایی کافی نیست؛ بلکه حُسن فاعلی نیز لازم است؛ زیرا آثار کار اخلاقی، یعنی کمال و سعادت انسان، بر داشتن نیت صحیح مترتب می‌شود. (همان: 113)


براساس دیدگاه کانت، هر کار اختیاری با دو شرط، ارزش اخلاقی دارد و خوب محسوب می‌شود: اول آنکه مطابق وظیفه اخلاقی باشد و دوم آنکه به نیتِ عمل به وظیفه انجام شود و هر کاری که یکی از این دو شرط را دارا نباشد، خوب نیست. برای تشخیص وظیفه نیز باید به «امر مطلق» مراجعه کنیم؛ اگر با آن مطابق بود، باید وظیفه را بدان جهت انجام دهیم که وظیفه است؛ نه به ‌جهت نتیجه یا انگیزه‌های دیگر.
براساس نظام معرفت‌شناختی کانت، «بایدها» از «هست‌ها» قابل استنتاج نیستند و نمی‌توان احکام اخلاقی را بر پایه گزاره‌هایی اثبات کرد که همه آنها غیر اخلاقی باشند. کانت برای اثبات احکام اخلاقی، یک حکم اخلاقی را بدیهی می‌شمرد و می‌کوشد سایر احکام اخلاقی را از آن به‌دست‌آورد.
کانت معتقد است یک اصل اخلاقی وجود دارد که همه وظایف اخلاقی ما را مشخص می‌کند: «چنان عمل‌کن که گویی بناست آیین رفتار تو به اراده تو، یکی از قوانین عام طبیعت شود». (اونی، بروس، نظریه اخلاق کانت، ترجمه علیرضا آل‌بویه،ص 55)
او این اصل بدیهی را «امر مطلق» می‌نامد و آن را در مکتوبات خود به صورت‌های مختلف تقریرکرده است. به نظر او همان‌گونه که امر مطلق هیچ قیدی ندارد، همه وظایف اخلاقی که از آن به‌دست می‌آیند نیز مطلقند و در تمام موقعیت‌ها و بدون استثنا برای همه برقرارند.
نظریه کانت علاوه‌بر نقدهای معرفت‌شناسانه در مورد نفی ارتباط میان «باید» و «هست»، پاسخگوی موارد تزاحم وظایف اخلاقی نیست. به عقیده او وفای به وعده و پرهیز از دروغ، دو قاعده اخلاقی کلی و استثناناپذیرند؛ درحالی‌که اگر به کسی وعده رازداری دادید و در شرایطی قرارگرفتید که برای وفا به وعده باید دروغ بگویید، کانت راهی برای حل مسئله و تعیین وظیفه ارائه نکرده‌است که کدام‌یک بر دیگری ترجیح‌دارد و در این موارد چه بایدکرد؟ (مصباح یزدی، مجتبی، بنیاد اخلاق ،ص 145)


جایگاه نیت در قرآن
واژه «نیت» در قرآن نیامده‌است؛ اما آیات متعدد، بیانگر نیت و انگیزه اهل ایمان و غیر مؤمن از مردم است:
الف). اهل ایمان: آنان‌که تنها برای رضای خدا، از روی اخلاص و تسلیم تلاش می‌کنند:
- «و از مردم کسی است که جان خویش را به طلب خشنودی خدا می‌فروشد.» (بقره / 207)
- «کسانی که اموالشان را در جست‌وجوی خشنودی خداوند انفاق می‌کنند». (بقره / 265)
- «آنچه انفاق می‌کنید به نفع شماست؛ البته درصورتی‌که جز به طلب خشنودی خدا انفاق نکنید. (بقره / 272)
- «پس حقّ خویشاوند و مسکین و در راه‌مانده را بده. این انفاق برای آنان‌که خشنودی خدا را می‌خواهند بهتر است.»(روم / 38)
- «اعمال ما مربوط به ما و اعمال شما مربوط به شماست و ما [در اعمالمان] برای او اخلاص می‌ورزیم». (بقره / 139)
- «آری! کسانی‌که وجود خود را تسلیم خدا کنند درحالی‌که نیکوکارند، برای آنان نزد پروردگارشان پاداشی شایسته است.» (بقره / 112)
- «هرکه پاداش دنیا را بخواهد، از آن به او می‌دهیم و هر که خواستار پاداش آخرت باشد،به او از آن می‌بخشیم.» (آل‌عمران / 145)
- « بگو! همانا نماز و عبادتم و زندگانی و مرگم برای خدا پروردگار جهانیان است.» (انعام / 162)
ب). افراد سست ‌ایمان یا کافر: آنان‌که با انگیزه‌های نفسانی و مادی برای رسیدن به مقاصد دنیوی تلاش می‌کنند:
- «کسانی‌که زندگی دنیا و زیور و زینتش را بخواهند، ثمره تلاششان را به‌طور کامل در [همین] دنیا به آنان می‌دهیم.» (هود / 15)
- «آنان می‌خواهند کلام خدا را تغییردهند.»(فتح / 15)
- «آنان می‌خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش کنند؛ درحالی‌که خدا کامل‌کننده نور خود است.»
(صف / 8)
- «کسانی که اموالشان را برای ریاکاری و خودنمایی انفاق کنند...» (نساء / 38).
این موارد کافی است که دریابیم در فرهنگ اسلامی، «نیّت» اساسی‌ترین منشأ ارزش کار است و قرآن بر آن تأکید بسیار دارد. روایات نیز در این زمینه فراوان است که به گوشه‌ای از آنها‌اشاره می‌کنیم.


جایگاه نیت در روایات
در کتب روایی عنوان نیت باب مستقلی را به خود اختصاص‌داده و ده‌ها روایت در این زمینه وارد شده‌ است. علامه مجلسی در کتاب شریف بحارالانوار، 65 صفحه از جلد 67 را به ذکر حدود هفتاد حدیث درباره نیت و اخلاص اختصاص داده و درباره ماهیت نیت بحث مهمی را مطرح کرده که قابل تأمل و تعمق است و نشان از دقت و عنایت این عالم بزرگوار به این مقوله دارد.
از میان انبوه روایات، تنها روایاتی را برگزیده‌ایم که بیانگر اصالت نیت است و آنها را در چهار گروه ارائه می‌کنیم:


یک. روایاتی که در مقایسه نیت و عمل، نیت را اصل می‌شمرد:
1.هنگامی که پیامبراکرم(ص)  شنید برخی مسلمانان به‌ قصد جمع‌آوری غنیمت و چارپایان در جنگ شرکت کرده‌اند، فرمود: إ‌نَّمَا الْأ‌عْمَالُ بالنِّیَّاتِ وَ لِکلِّ امْر‌ئ‌ مَا نَوَی؛ فَمَنْ غَزَا ابْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَدْ وَقَعَ أ‌جْرُهُ عَلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَنْ غَزَا یُر‌یدُ عَرَضَ الدُّ نْیَا أ‌وْ نَوَی عِقَالًا لَمْ ‌یَکنْ لَهُ إ‌لَّا مَا نَوَی. (بحار الانوار، مجلسی، ج: 67، ص 212 ) ،همانا اعمال انسان به نیت‌‌ها وابسته است و بهره هرکس همان است که نیت کرده؛ پس هرکس برای خدا بجنگد پاداشش با خداست و هرکس برای نعمت‌های زودگذر دنیا یا به‌دست‌آوردن چارپایی بجنگد، بهره‌ای جز آنچه نیت کرده نخواهد داشت.
2. علی(ع) فرمود :النیهًْ أساس العمل. (غرر الحکم و درر الکلم ، تمیمی‌آمدی، ج: 1، ص 122 ،93) نیت، بنیان عمل است.
3. همچنین فرمود :الأعمال ثمار النیات. (همان) ، اعمال، میوه نیت‌هاست.
4. باز ایشان فرمود: لا عمل لمن لا نیهًْ له. (همان) ، آن‌کس که نیت ندارد، عملی ندارد.


دو. روایاتی که نیت را برتر از عمل می‌داند:
رسول‌خدا(ص) فرمود : نِیَّهًُْ الْمُؤْمِن‌ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِیَّهًُْ الْکافِر‌ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ کلُّ عَامِل‌ یَعْمَلُ عَلَی نِیَّتِهِ. (بحار الأنوار ،
مجلسی،  ج۶۷ ص۱۸۹)، نیت مؤمن از عمل او بهتر است و نیت کافر از عملش بدتر است و هر کس براساس نیتش عمل می‌کند.
امام باقر(ع) ، این کلام پیامبر را چنین تفسیر فرمود: نِیَّهًْ الْمُؤْمِن‌ أ‌فْضَلُ مِنْ عَمَلِهِ وَ ذَلِک لِأ‌نَّهُ یَنْو‌ی مِنَ الْخَیْر‌مَا لَا یُدْر‌کهُ وَ نِیَّهًُْ الْکافِر‌ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ ذَلِک لِأ‌نَّ الْکافِرَ یَنْو‌ی الشَّرَّ وَ یَأ‌مُلُ مِنَ الشَّرِّ مَا لَا یُدْر‌کهُ. (علل الشرائع، شیخ صدوق، ح: 2، ص 524 )
نیت مؤمن از عمل او برتر است؛ زیرا مؤمن کارهای خیری را نیت می‌کند که در عمل موفق به همه آنها نمی‌شود و نیت کافر از عمل او بدتر است؛ زیرا کارهای ناپسندی را آرزو می‌کند که در عمل به همه آنها موفق نمی‌شود.
امام صادق(ع) در پاسخ به این سؤال که چگونه نیت، بهتر از عمل می‌شود؟ فرمود: لأ‌نَّ الْعَمَلَ رُبَّمَا کانَ ر‌یَاءً لِلْمَخْلُوقِینَ وَ النِّیَّهًْ خَالِصَةٌ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ. (وسایل الشیعه، حر عاملی، ج: 1 ص 53)
زیرا گاهی عمل دچار ریا می‌شود؛ ولی در نیت (بدون عمل) ریا راه ندارد.
آن حضرت در تفسیر و تبیین این سخن خداوند که می‌فرماید: «... لِیبْلُوَکُمْ أ‌یکُمْ أ‌حْسَنُ عَمَلًا: تا شما را بیازماید که کدام‌ یک نیکوکارترید...» (هود/ 7) فرمود:معنای آیه این نیست که کدام‌یک عملتان بیشتر است؛ بلکه مقصود این است که کدام‌یک عملتان درست‌تر است و درستی عمل به خشیت از خدا و نیت صادقانه و نیکوست. سپس فرمودند: پایداری بر عمل تا اینکه کار خالص باشد از خود عمل سخت‌تر است و عمل خالص آن است که قصد نداشته باشی غیر خدا، تو را بر آن کار بستاید. آنگاه فرمودند: نیت، برتر از عمل است؛ بلکه نیت، همان عمل است. سپس این آیه را تلاوت کردند: «هر کس بنابر ساختار خود عمل می‌کند...» و فرمودند: یعنی بر نیت خود. (الکافی، کلینی، ج: 2 ، ص 16)


سه. روایاتی که نیتِ بدون عمل را مشمول پاداش می‌داند:
امام کاظم(ع)  به یکی از یارانش فرمود: آیا در تشییع جنازه فلانی حاضر شدی؟ پاسخ داد: دوست داشتم شرکت کنم اما نتوانستم. حضرت به او فرمود: «قَدْ کُتِبَ لَک ثَوَابُ ذَلِک بمَا نَوَیْتَ: به‌سبب نیتی که داشتی خداوند پاداش آن را به تو داد». (وسایل الشیعه، حر عاملی، ج: 1 ، ص 529
امام صادق(ع)  می‌فرماید : إ‌نَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ الْفَقِیرَ لَیَقُولُ یَا رَبِّ! ارْزُقْنی حَتَّی أ‌َفْعَلَ کذَا وَ کذَا مِنَ الْبرِّ وَ وُجُوهِ الْخَیْر‌؛ فَإ‌ذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ ذَلِک مِنْهُ بصِدْق‌ نِیَّهًٍْ کتَبَ الله لَهُ مِنَ الْأ‌جْر‌ مِثْلَ مَا یَکتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ. إ‌ن اللَّهَ وَاسِعٌ کر‌یمٌ. (بحار الانوار، مجلسی، ج: 67 ، ص 199)، [گاه] بنده مؤمنی که تمکن مالی ندارد، می‌گوید: پروردگارا! به من روزی عنایت کن تا فلان کار نیک و فلان امر خیر را انجام‌دهم. اگر خداوند بداند که این سخن از روی نیت صادقانه است برای او پاداشی می‌نویسد مانند پاداش هنگامی‌که بدان عمل می‌کرد. خداوند گشاده‌دست و بزرگوار است.
روایتی دیگر یک سنت الهی و قاعده کلی را این‌گونه بیان می‌کند: إ‌نَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی جَعَلَ لإ‌دَمَ فِی ذُرِّ یَّتِهِ أ‌نَّ مَنْ هَمَّ بحَسَنَهًٍْ فَلَمْ یَعْمَلْهَا کتِبَتْ لَهُ حَسَنَهًٌْ وَ مَنْ هَمَّ بحَسَنَهًْ وَ عَمِلَهَا کتِبَتْ لَهُ عَشْراً وَ مَنْ هَمَّ بسَیِّئَةٍ لَمْ تُکتَبْ عَلَیْهِ وَ مَنْ هَمَّ بهَا وَ عَمِلَهَا کتِبَتْ عَلَیْهِ سَیِّئَهًٌْ. (الکافی ، کلینی، ج: 2 ، ص 428) ، خداوند در نسل حضرت آدم این سنت را قرار داد که هر کس قصد کند کار نیکی انجام دهد، اما موفق نشود، خداوند برای او یک پاداش می‌نویسد و هرکس قصد کند و انجام دهد ده برابر پاداش می‌گیرد؛ اما هر کس قصد کند کار بدی انجام دهد چیزی علیه او نوشته نمی‌شود؛ مگر آنکه آن را انجام‌دهد که یک گناه نوشته می‌شود.
البته اگر قصد معصیت و نافرمانی خدا، استمرار یابد، موجب خبث باطن شده و در قیامت به شکل آتش تجسم یافته و موجب خلود در دوزخ می‌شود که در روایات بعدی به آن‌اشاره شده است.


چهار. روایاتی که نیت را مبنای محاسبه اعمال و خلود در قیامت می‌داند:
امام صادق(ع) دریک روایت می‌فرماید: إ‌نَّ اللَّهَ یَحْشُرُ النَّاسَ عَلَی نِیَّاتِهمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ. (بحار الانوار، مجلسی، ج: 67 ،
ص 209) ، خداوند در روز قیامت مردم را براساس نیت‌هایشان محشور می‌کند.
و در سخنی دیگر می‌فرماید: اهل دوزخ در دوزخ جاودانه‌اند؛ بدان دلیل که نیتشان در دنیا این بود که اگر در دنیا جاودانه باشند همواره خدا را نافرمانی کنند. اهل بهشت نیز در بهشت جاودانه‌اند بدان دلیل که نیتشان در دنیا این بود که اگر در آن باقی بمانند همواره خدا را اطاعت کنند؛ پس هر دو گروه به‌دلیل نیت‌هایشان جاودانه‌اند. سپس این آیه را تلاوت‌کرد: «هرکس بر ساختار خود عمل‌می‌کند...» و فرمود: یعنی بر نیت خود.
(همان: 201)
دقت در این روایات به‌خوبی نشان‌می‌دهد که مراد از نیت در سخن پیشوایان، تنها نیت در عبادات نیست؛ زیرا کافر عبادتی ندارد که نیت انجام دادن آن با نیت مؤمن مقایسه شود؛ بلکه مقصود روحیات و صفات و ملکات نفسانی است که شاکله هر انسانی را می‌سازد و زمینه بروز و ظهور رفتارهای گوناگون را از افراد متفاوت فراهم می‌سازد و بدین‌معنا هیچ کاری بدون نیت واقع نمی‌شود؛ پس باید همواره در مقام اصلاح نیت و انگیزه خود بود تا از امور مادی به اهداف معنوی نائل‌شد؛ چنانکه رسول خدا(ص)  به ابوذر چنین سفارش می‌کند :یَا أ‌بَاذَر! لِیَکنْ لَک فِی کلِّ شَیْءٍ نِیَّهًٌْ صالحهًْ حَتَّی فِی النَّوْم‌ ِ وَ الْأ‌کل‌. (اعلام الدین ، حسن ابن ابی‌الحسن دیلمی، ص 195، ‌ای اباذر! در هر کاری، نیتی نیکو داشته باش؛ حتی در خوابیدن و خوردن.
نتیجه بحث اینکه: فقه اسلامی، کمترین انتظار دین از مؤمنان را بیان‌می‌کند تا همه اقشار جامعه، حتی افراد ناآگاه و ضعیف‌الایمان نیز ظرفیت درک و توان انجام دادن آن را داشته باشند. فقه، کلاس اول حرکت بشر به‌سوی خدا و تقرب به درگاه الهی است؛ بنابراین در بیان احکام و تکالیف، به چیزی اکتفا می‌کند که برای همه مردم ـ از نوجوان، جوان، میانسال و کهنسال ـ قابل عمل باشد؛ البته افزون بر واجبات، مستحبات را نیز بیان ‌می‌کند که طالبان ورود به کلاس‌های بالاتر را بی‌بهره نگذارد.
در دیدگاه فقه، افعال مکلف مشمول یکی از احکام خمسه است: واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح؛ اما حقیقت این است که بخش عمده‌ای از رفتارهای روزمره انسان در منطقهًْ‌الفراغ فقهی (مباحات) قرارمی‌گیرند و انسان در فعل و ترک یا کمّ و کیف انجام دادن آنها آزاد است و نمی‌شود گفت دین در این موارد ساکت است و برنامه مداومی برای کمال بشر تدارک ندیده‌است.
اخلاق اسلامی، در جهت برنامه فقه و در جایگاه مکمل آن، با طرح یک شاخص و معیار کلی، به همه افعال و رفتارهای انسان، در همه حیطه‌های زندگی، اعم از فردی، خانوادگی و اجتماعی، حتی در عمل به واجبات و مستحبات، جهتِ تعالی بخشیده و با گذر از پوسته و ظاهر کارها و اصالت‌دادن به نیت و انگیزه در ارزشگذاری اعمال، زمینه رشد و ترقی انسان‌ها را در پیمودن مدارج کمال و معنویت فراهم کرده و سراسر حیات بشر را بستر قرب به بارگاه الهی ساخته‌است.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha