یقین و ایمان چه درجاتی دارد؟
علم و دانش هر چه با ایمان و عمل همراه و مطابق شود نتیجه و ثمره آن بهتر و بیشتر و کاملتر خواهد بود. از این رو برای علم ابتدایی و همچنین ایمان و در نتیجه علم نهایی مراتب متعدد و متنوعی است.

به گزارش «سدید»؛ از اهل بیت عصمت و طهارت‌(ع) داستانی از زاهدی نقل شده که در جزیره خوش و آب هوا زندگی می‌کرد.  این روایت دارای نکات و لطائف بسیاری است. داستان این گونه است که زاهدی در جزیره‌ای به عبادت مشغول بود و جز نماز و ذکر و ورد به کاری نمی‌پرداخت. در آن جزیره همه چیز برای او آماده بود و دلمشغولی برای غذا و امنیت جانی و خوابگاه نداشت و به نوعی همه وسایل آسایش و آرامش برای او فراهم بوده است.

روزی فرشته‌ای از عبادت شبانه‌روزی و ذکر و اوراد او شگفت زده شد و از خداوند تبارک و تعالی خواست که مقام این بنده زاهد و پارسا را به او نشان دهد. خداوند مقام او را در بهشت نشان داد که در پایین ترین درجات بهشت قرار داشت.

فرشته از این امر شگفت زده شد و سبب آن را جویا شد. خداوند به او فرمود تا مدتی با زاهد زندگی کند. فرشته به شکل انسانی مجسم شد و به نزد زاهد رفت. مدتی با او بود و حالش را زیر نظر داشت. روزی از او می‌پرسد که نظرت درباره جزیره چیست؟

زاهد گفت: همه چیزش خوب است ولی علف‌های زیادی در ‌این جاست که بی‌مصرف می‌ماند و اگر خداوند خری را اینجا می‌آفرید تا از این علف‌ها بخورد خیلی خوب بود.

فرشته از وی خداحافظی کرد و به نزد خداوند رفت. خداوند از او پرسید: اکنون دانستی که چرا مقام او در پایین‌ترین مرتبه و درجه بهشت است؟ فرشته گفت: آری آدم عابد و زاهدی است ولی خیلی کم‌عقل است.

هر چه شناخت‌، بیشتر شود و انسان نسبت به هستی‌، شناختی کامل‌تر و درست‌تر پیدا کند و آن را به شکل باور و ایمان درقلب و جانش رسوخ دهد، از فواید و آثار آن بهره‌مند‌تر می‌شود

این داستان نشان می‌دهد که آنچه مراتب انسانیت و در نتیجه جایگاه و مقام آدمی را در قرب و بعد بهشت ذات و صفات رقم می‌زند مسئله شناخت آدمی و باورها و ایمان مبتنی بر شناخت است.

 

نقش شناخت و معرفت در شرافت آدمی

مسئله شناخت به عنوان زاویه دید آدمی نسبت به جایگاه خدا و خود در هستی است و هر چه آدمی نسبت به هستی شناخت درست و مبتنی بر حقیقت و واقعیت داشته باشد، نگرش و رفتارهای او نیز بر اساس آن تنظیم و ارزش و اعتبار می‌یابد. البته شناخت‌ها و بینش‌ها به تنهایی کارساز نیست و نیازمند بخش دیگری است که در روان شناسی از آن به عاطفه و احساس و در تفسیر اسلامی از آن به ایمان و باورهای قلبی یاد می‌شود.

هر چه شناخت‌، بیشتر شود و انسان نسبت به هستی‌، شناختی کامل‌تر و درست‌تر پیدا کند و آن را به شکل باور و ایمان درقلب و جانش رسوخ دهد، از فواید و آثار آن بهره‌مند‌تر می‌شود.

دانشمندان برای علم و دانش آدمی دو نوع شناخت حقیقی معرفی می‌کنند؛ یکی شناخت اجمالی و آغازین است و دیگری شناخت تفصیلی و پایانی که نتیجه شناخت نخست است. در این میان ایمان است که حلقه وصل دو شناخت نخستین و پایانی می‌باشد.

 

حقیقت ایمان

آدمی به طور فطری از ابزارهای شناختی چون احساسات برخوردار است که دانش‌های خاص چون شنوایی و بینایی و بویایی و چشایی را منتقل می‌کند. این دانش‌های ابتدایی پس از آنکه از راه قلب‌(عقل) تحلیل و بررسی شد اگر به شکل باور و ایمان (احساسات وعواطف به مفهوم روان‌شناسی) خودنمایی کرد نتیجه و پیامد دیگری در پی خواهد داشت که از آن به ایمان و باور یاد می‌شود. این ایمان (که ترکیبی از شناخت و یافته‌های ابتدایی و پذیرش و واکنش عاطفی به آن است) اگر به شکل عمل و رفتار (نگرش) خود را نشان دهد ثمره دیگری را به همراه خواهد داشت که از آن به شناخت حقی و دانش تفصیلی یاد می‌شود.  شناخت حقی و تفصیلی موجب می‌شود که ابزارهای حسی به توانایی جدیدتری دست یابند و فرصت‌های دیگر شناخت برتر برای آدمی فراهم می‌آید که آن نیز نیازمند ایمان و نگرش و عمل است که علم و دانش حقی و تفصیلی دیگری را پدید می‌آورد. از این رو گفته‌اند که عمل، خود زاده علم و زاینده علم است و اینکه علم هم به نوبه خود زاده و زاییده عمل است. هر چه علم و عمل باهم مطابق شد‌،نتیجه و میوه آن پربار‌تر خواهد شد و علم تفصیلی برتری پدید می‌آید. بر این اساس است که آیت‌الله بهجت بر این باور است که علم با عمل آمیخته است و برای دستیابی به علم واقعی و حقیقی نیازمند آنیم که عملی مطابق علم داشته باشیم.

در مرتبه عین الیقین؛ شخص نه تنها نسبت به امور، تصور ذهنی درست دارد بلکه آنچه هست را با چشم دل و ملکوتی می‌تواند چنانکه هست بنگرد و پرده‌های ظاهری هر چیزی کنار می‌رود و باطن هر چیزی برای او آشکار می‌شود. چنین شخصی را در اصطلاحات قرآنی اهل بصیرت می‌نامند

علم و دانش هر چه با ایمان و عمل همراه و مطابق شود نتیجه و ثمره آن بهتر و بیشتر و کاملتر خواهد بود. از این رو برای علم ابتدایی و همچنین ایمان و در نتیجه علم نهایی مراتب متعدد و متنوعی است.

 

درجات ایمان

خداوند در قرآن از مراتب ایمان و همچنین علم سخن گفته است. گام نخست آن را اسلام و گام‌های بعدی را ایمان با همه مراتب تشکیکی آن دانسته است.

1-علم‌الیقین

انسانی که به شناخت ایمانی و باور مطابق با واقع دست می‌یابد، در گام اول در مرتبه علم الیقین قرار می‌گیرد که شناخت تفصیلی و مطابق با واقع است. در این مرحله انسان نسبت به امور تصور و تصویری ذهنی درست و مطابق با واقع خواهد داشت.

2- عین‌الیقین

مرتبه دوم شناختی است که از آن به عین الیقین یاد می‌شود؛ در این مرتبه است که شخص نه تنها نسبت به امور، تصور ذهنی درست دارد بلکه آنچه هست را با چشم دل و ملکوتی می‌تواند چنانکه هست بنگرد و پرده‌های ظاهری هر چیزی کنار می‌رود و باطن هر چیزی برای او آشکار می‌شود. چنین شخصی را در اصطلاحات قرآنی اهل بصیرت می‌نامند. چنین حالتی برای برخی از مردمان در دنیا و برای همگان هنگام مرگ پدید می‌آید که آیات چندی بر این موضوع دلالت دارد که از جمله می‌توان به آیه ۲۲ سوره ق و نیز آیه ۷ و ۶ سوره تکاثر اشاره کرد.

این مرتبه از علم و ایمان برای برخی در دنیا تحقق می‌یابد که گزارش حارثه بن مالک بن نعمان انصاری یکی از آنهاست.

نقش تقوا در یقین شهودی

در روایت است که یکی از جوانان انصاری بر اثر تزکیه نفس و عمل به تقوا یعنی عمل به شریعت و ترک محرمات و مکروهات از چشم بصیرت برخوردار می‌گردد. مولوی بلخی رومی در مثنوی این حکایت را به زید بن حارثه نسبت می‌دهد، چنانکه در منابع اهل سنت است. در روایات شیعی چون خصال صدوق ج ۱ ص ۴۷ و وسایل شیعه ج ۱۱ ص ۲۲۷ چاپ اسلامی و ج ۱۵ ص ۲۸۱ چاپ آل البیت‌(ع) این حدیث به نحوی که در اصول کافی آمده است به حارثه بن نعمان انصاری نسبت داده شده است.

ما متن این حدیث را به همان گونه که در اصول کافی آمده است می‌آوریم تا معلوم شود که این یافتن نه تنها حکایت معصومان‌(ع) بلکه جوانان پاک و پاکیزه‌ای است که به مقام یقین رسیده و از چشم بصیرت برخوردار شده‌اند و اینکه این نه حکایت فسانه بلکه مطابق عیان و حق و حقیقت است و افراد عادی هم به آن دست یافته‌اند.حدیث، از نظر سندی نیز مورد تایید اهل فن و کارشناسان علم رجال و درایه است.

در مرتبه حق یقین؛ انسان هم به دانش و علم خاصی دست می‌یابد که در آن زمان نه تنها آنچه را که اهل بصیرت می‌بینند او هم می‌بیند بلکه از فواید آن نیز در همین دنیا بهره‌مند می‌شود

از اسحق‌ بن‌ عمّار روایت‌ است‌ که‌ گفت‌: از حضرت‌ صادق‌‌(ع) شنیدم‌ که‌ می‌گفت‌: رسول‌ خدا (صلّی‌الله‌ علیه‌ و آله‌) در مسجد نماز را با مردم‌ بجای‌ آورد و نظرش‌ افتاد به‌ جوانی‌ که‌ نشسته‌ بود و چرت‌ وی‌ را گرفته‌، سرش‌ را به‌ پائین‌ می‌آورد؛ رنگش‌ زرد و جسمش‌ نحیف‌ و لاغر و چشمانش‌ در سرش‌ فرو رفته‌  است.

رسول‌ خدا به‌ او گفت‌: فلانی‌! حالت‌ چطور است‌؟ جوان پاسخ‌ داد: حالم‌ اینطور است‌ ای‌ رسول‌ خدا، که‌ در حال‌ یقین‌ هستم.

رسول‌ خدا از جوابش‌ به‌ شگفت‌ آمد و به‌ او گفت‌: هر یقینی‌ حقیقتی‌ دارد؛ حقیقت‌ یقین‌ تو چیست‌؟

جوان‌ گفت‌: یقین‌ من‌ است- ای‌ رسول‌ خدا- که‌ مرا به‌ حزن‌ و‌اندوه‌ افکنده‌ است‌ و خواب‌ شب‌ را از چشمم‌ ربوده‌ و روزهای‌ گرم‌ را در حال‌ روزه‌ و عبادت‌ بر من‌ آورده‌ است‌، بطوریکه‌ نفس‌ من‌ از دنیا و آنچه‌ در دنیاست‌، بیرون‌ رفته‌ و پهلو تهی‌ کرده و برکنار نشسته‌ است‌. گویا من‌ نگاهم‌ به‌ عرش‌ پروردگارم‌ افتاده‌ است‌ که‌ برای‌ حساب‌ خلائق‌ برپا شده‌ و خلائق‌ برای‌ حساب‌‌، محشور شده‌‌اند و من‌ هم‌ در میان‌ آنها هستم‌!

گویا می‌بینم‌ اهل‌ بهشت‌ را که‌ در آن‌ متنعّم‌ می‌باشند و با یکدیگر به‌ رفت‌ و آمد و سخن‌ مشغولند و بر روی‌ نیمکت‌ها تکیه‌ داده‌اند. گویا من‌ می‌بینم‌ اهل‌ آتش‌ را که‌ در میان‌ آن‌ معذّب‌ می‌باشند و صیحه‌ و فریاد می‌زنند. گویا من‌ می‌شنوم‌ صدای‌ شعله‌ور شدن‌ و بالاگرفتن‌ آتش‌ را که‌ در گوش‌های‌ من‌ دوران‌ دارد.

رسول‌ خدا گفت‌: این‌ بنده‌ای‌ است‌ که‌ خدا دل‌ او را به‌ نور ایمان‌ روشن‌ کرده است‌. سپس‌ به‌ آن‌ جوان‌ گفت‌: بر این‌ حالی‌ که‌ داری‌ پایدار باش‌.

جوان‌ گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا! از خدا برای‌ من‌ بخواه‌ که‌ شهادت‌ همراه‌ تو را روزی‌ من‌ کند!

رسول‌ خدا برای‌ او دعا کرد. خیلی‌ طول‌ نکشید که‌ با پیامبر در یکی از غزواتش‌، برای‌ جنگ‌ بیرون‌ رفت‌ و بعد از نُه‌ نفر که‌ به‌ شهادت‌ رسیدند، او شربت‌ شهادت‌ نوشید و دهمین‌ نفر از ایشان‌ شد. (الکافی ج: ۲ ص: ۳۵۴)

این جوان با بهره‌گیری از علم و دانش و ایمان درست در مرتبه ایمان و علم عین‌الیقینی رسید. این همان مقام کشف‌الغطاء است که امیرمومنان‌(ع) می‌فرماید که اگر پرده‌ها برداشته شود چیزی به علم و دانش من افزوده نمی‌شود.(بحارالانوار، ج‏69، ص‏209)

مولوی در مثنوی این داستان را چنین حکایت می‌کند:

گفت پیغمبر صباحی زید را

کیف اصبحت ‌ای رفیق باصفا

گفت عبداً موقناً، باز اوش گفت

کو نشان از باغ ایمان گر شکفت

گفت تشنه بوده ام من روزها

شب نخفتستم ز عشق و سوزها

گفت از این ره کو رهاوردی بیار

در خور فهم و عقول این دیار

گفت خلقان چون ببینند آسمان

من ببینم عرش را با عرشیان

هشت جنت، هفت دوزخ پیش من

هست پیدا همچو بت پیش شمن

جمله را چون روز رستاخیز من

فاش می‌بینم عیان از مرد و زن

هین بگویم یا فرو بندم نفس

لب گزیدش مصطفی یعنی که بس

3-حق الیقین‌، مرتبه نهایی ایمان

مرتبه برتر از این مرتبه‌، حق یقین است که انسان هم به دانش و علم خاصی دست می‌یابد که در آن زمان نه تنها آنچه را که اهل بصیرت می‌بینند او هم می‌بیند بلکه از فواید آن نیز در همین دنیا بهره‌مند می‌شود مانند خوردن از میوه‌های بهشتی و مائده‌ها و غذاهای آن در همین دنیا که اختصاص به انسان‌های کاملی چون پیامبران‌(س) و امامان معصوم‌(ع) و حضرت مریم‌(س) و برخی دیگر از ربانیون دارد.

اگر بخواهیم همه مراتب ایمانی و علمی را بیان کنیم نمی‌توان از عهده آن بر‌آمد؛ زیرا این مراتب بی‌شمار و یا بی‌نهایت است چنانکه عوالم هستی این گونه است. آنچه در روایت بالا بیان شده تنها عوالم کلی و مراتب کلی آن است.

داستان مراتب علم و ایمان در شکل حقی آن همانند تمثیلی است که در برخی از کتب عرفانی آمده است. یقین علمی یا علم‌الیقین مرتبه‌ای است که پروانه‌ای نوری را می‌جوید و تصور ذهنی از آن دارد. یقین عینی یا عین‌الیقین آن است که به آن می‌رسد و دور آن می‌گردد و حق‌الیقین آن است که خود را به آن می‌زند و خود آتش می‌شود.

 

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha