جزئیاتی تلخ از روزهایی سیاه + فیلم؛
مستند «۷۲ ساعت» روایتی است که جسارت رفتن به سراغ آدم‌های دیده‌نشده را داشته و جزئیاتی عمدتاً ناشنیده از آن روزها را به مخاطبش ارائه می‌دهد؛ جزئیاتی تلخ از روزهایی سیاه.

به گزارش «سدید»؛ همه این دوسال را به یادش بودیم. کم یا زیاد، رقیق یا غلیظ، بغض‌آلود یا پرحسرت؛ فرقی نمی‌کند. آن‌چه در همه دقایقِ ما در این دو سال تغییر نکرده، درد فراق حاج قاسم سلیمانی است. مردی که تجلی تام و تمام «عزت» بود برای ما و شمایلی باورپذیر از یک ابرقهرمان، یک اسطوره فراموش‌نشدنی.

سخن‌گفتن از مرام و منش سردار دل‌ها، سکه رایج روزگار ما در دو سال گذشته بوده است. از مدیران و مسئولینی که «مکتب سلیمانی» را به یک کلیدواژه اداری-سازمانی تبدیل کردند، تا مردمی که با تمام وجودشان یاد سردار را زنده نگه می‌دارند و حتی در کوچه پس‌کوچه‌های شهر تصویرش را به دیوار می‌آویزند. همه ما با همه تفاوت‌ها و اختلافاتی که داریم، زیاد از حاج قاسم گفته‌ایم. اما کمتر کسی سراغ روزها و لحظات آخر زندگی سردار رفته است. خیلی‌ها برای این پرسش که «سردار سلیمانی چگونه زندگی کرد؟» پاسخی دارند اما کمترکسی به این سوال که «سردار سلیمانی چگونه به شهادت رسید؟» فکر می‌کند. پاسخ سوال اول را می‌شود از لابه‌لای خاطرات دوستان و همرزمان سردار بدست آورد، اما رسیدن به پاسخ سوال دوم، اصلاً کار ساده‌ای نیست و مستند «۷۲ ساعت» تلاش می‌کند این کارِ دشوار را به سرانجام برساند.

 
مردی در میانه بحران

مستند جدید مصطفی شوقی همان‌طور که می‌شود از نامش حدس زد، راوی سه روز پایانی زندگی سردار سلیمانی است. سه روزِ ملتهب در اوجِ یک بحرانِ منطقه‌ای. روایت «۷۲ ساعت» البته از کمی قبل‌تر شروع می‌شود، از شدت‌گرفتن اعتراضات سیاسی در عراق و بحران سیاسی این کشور.

اولین نمای مستند، تصویری دیده‌نشده از سردار سلیمانی در جمع برخی فعالان سیاسی عراقی است، جایی که سردار با زبان عربی، سیاست‌پیشگان عراقی را برای گذر از بحران راهنمایی می‌کند. همزمان با شدت‌گرفتن مشکلات سیاسی در عراق و حمله نیروهای آمریکایی به پایگاه حشدالشعبی( پایگاه القائم)، روزهای سخت سردار در عراق، سوریه و لبنان آغاز می‌شود. روزهای سختی که به یک سرانجام شیرین برای او، و یک پایان تلخ برای مردم ایران ختم می‌شود.

 

 آن صداهای ناشناس

مهم‌ترین جنبه مستند «۷۲ ساعت»، شکستن برخی حصارهای امنیتی و رودرروشدن با چند چهره‌های نظامی ناشناخته اما کلیدی است. بخش قابل توجهی از کسانی که در «۷۲ ساعت» ماجرای آن سه روز را روایت می‌کنند، اصلاً تصویری در قاب دوربین ندارند و با اسامی مستعار خطاب می‌شوند. این صداهای ناشناس در واقع کلید ورود به جزئیات هستند؛ مستشاران نظامی ایران در سوریه و عراق که از ریز اتفاقات آن چند روز، خبر دارند و تاحدی که ملاحظات امنیتی و نظامی اجازه می‌دهد، روایت خودشان از ساعات پایانی زندگی سردار سلیمانی را بیان می‌کنند.

گذشته از این ناشناس‌های جذاب، دوربین مصطفی شوقی روبروی عادل عبدالمهدی، نوری المالکی و شماری از مقامات بلندپایه حشدالشعبی هم قرار گرفته تا پازل روایت آن ۷۲ ساعت، با زاویه نگاه میزبانان عراقی سردار سلیمانی کامل شود. از این جهت اگر نگاه کنیم، «۷۲ ساعت» بیش از هرچیز واجد ارزش‌های تاریخی منحصربه‌فردی است که یک روایت یکپارچه و نسبتاً کامل را از همه اتفاقات و التهاباتِ منتهی به شهادت سردار سلیمانی در اختیار مخاطبش قرار می‌دهد.

 

 یک مستند متوازن

حرف‌زدن از آخرین روزهای زندگی حاج قاسم ، به خودیِ خود سوزناک است و داغ سردار را تازه می‌کند. اما مصطفی شوقی بدون افتادن در دامِ احساسات‌گرایی افراطی و با یک دقت نظر هوشمندانه، «۷۲ ساعت» را از دام تبدیل‌شدن به یک مستند صرفاً احساسی نجات داده و تعادل قابل قبولی بین جزئیات روایی ماجرا و حالات معنوی سوژه مستند ایجاد کرده است.

سه-چهار جای مستند، روایت‌های عجیب و حیرت‌آوری از احوالات عرفانی سردار در روزهای منتهی به شهادتش می‌بینیم و در انتهای مستند با اشک‌های جاری معاون اجتماعی «حشدالشعبی» وقتی دارد ماجرای مواجهه‌اش با پیکر شهدا را تعریف می‌کند، اشک می‌ریزیم. تلفیق جزئیات سیاسی و نظامی آن ۷۲ ساعت با حال‌وهوای معنوی سردار، ترکیب متفاوت و متوازنی به این مستند بخشیده و یکی از نقاط قوتش به حساب می‌آید.

 

کلافگی از حجم بالای مصاحبه‌ها

اینکه مستند «۷۲ ساعت» چقدر می‌تواند با بیننده ارتباط برقرار کند را پس از اکران گسترده یا پخش تلویزیونی‌اش می‌شود ارزیابی کرد. البته که طی ۲۴ ساعت نخست، بیش از ۳۰ هزار نفر فقط در یکی از پلتفرم‌ها مستند را دیده‌اند و این آماری قابل توجه است. اما این نکته را نمی‌شود نادیده گرفت که روایت «۷۲ ساعت» برای تماشاچیانی که مخاطب حرفه‌ای سینمای مستند نیستند، طراحی نشده است. ریتم مستند در برخی دقایق به وضوح افت می‌کند و شاید از جایی به بعد، «۷۲ ساعت» خسته‌کننده به نظر برسد.

حجم بالای مصاحبه‌های عربی و زیرنویس‌های متعدد هم می‌تواند باعث کلافگی بیننده فارسی‌زبان شود و لذت تماشای مستند را کم کند. سرجمع و با وجود همه این نکات نباید فراموش کنیم که مهم‌ترین دستاورد «۷۲ ساعت»، خلق یک روایت جامع و چندبُعدی از آخرین روزهای زندگی سردار عزیز ماست. روایتی که جسارت رفتن به سراغ آدم‌های دیده‌نشده را داشته است و جزئیاتی عمدتاً ناشنیده از آن روزها را به مخاطبش ارائه می‌دهد؛ جزئیاتی تلخ از روزهایی سیاه.

 

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha