تلاش برای تحقق استقلال فرهنگی یک نگاه آینده‌نگرانه است؛
استقلال فرهنگی یعنی اینکه نسل‌های مختلف ملت عزیزمان به هویت و تاریخ خویش افتخار کنند و روح وابستگی و احساس «ما نمی‌توانیم» از آنها رخت بربندد، به عبارتی یعنی اینکه «سبک زندگی اسلامی- ایرانی را انتخاب کنیم» آن چیزی که استقلال فرهنگی را تهدید می‌کند، استکبار (امپریالیسم) فرهنگی است. مراکز سلطه جهان، اقتدار حقیقی و تضمین شده خود را بواسطه استکبار فرهنگی به دست آورده‌اند.
به گزارش «سدید»؛ تحقق ایران مقتدر منوط به برداشتن سه گام است. گام اول سخت، گام دوم سخت‌تر و گام سوم از همه سخت‌تر است. گام نخست «استقلال سیاسی»، گام دوم «استقلال اقتصادی» و گام سوم «استقلال فرهنگی» است. این سه نوع استقلال نسبت به هم ترّتب دارند اما لازم است به دو مسأله توجه کنیم؛ نخست، این بدان معنی نیست که در هر گام فقط به نوع استقلال همان گام بپردازیم و از آن دو استقلال دیگر غافل باشیم، بلکه در هر گام نیاز داریم که به هر سه نوع استقلال توجه داشته باشیم ولیکن فقط یک نوع استقلال در هر گام «گفتمان غالب» آن گام است؛ یعنی گفتمان غالب در گام نخست «گفتمان استقلال سیاسی» است و همچنین گام‌های دیگر. دوم‌ اینکه، فرهنگ امری است که با هر سه گام آمیخته شده است و بدون تحقق فرهنگ خاص هر گام، محال است که آن گام به طور کامل محقق شود یعنی باید در گام نخست فرهنگ استقلال سیاسی و در گام دوم فرهنگ استقلال اقتصادی و در گام سوم فرهنگ استقلال فرهنگی در جامعه ظهور و بروز یابند. تا زمانی که هر سه گام با تمامی لوازم و شرایطش محقق نشود ما به ایرانی مقتدر نخواهیم رسید و در این میان اصلی‌ترین گام «استقلال فرهنگی» است.
تحقق ایران مقتدر منوط به برداشتن سه گام است. گام اول سخت، گام دوم سخت‌تر و گام سوم از همه سخت‌تر است. گام نخست «استقلال سیاسی»، گام دوم «استقلال اقتصادی» و گام سوم «استقلال فرهنگی» است

کشورهای زیادی در دنیا به استقلال سیاسی دست یافتند ولیکن همچنان به‌عنوان یک کشور وابسته تلقی می‌شوند چنانکه ژولیوس نایرره، رئیس‌جمهور فقید تانزانیا، در یکی از نطق‌های معروف خویش چنین اظهار کرد که بدون «استقلال اقتصادی» کشورهای استقلال‌یافته دوباره به نوعی مستعمره هستند.اما رهبران انقلاب اسلامی ایران نظری کامل‌تر دارند و بارها اشاره فرموده‌اند که بدون تحقق «استقلال فرهنگی» ما به استقلال کامل دست نخواهیم یافت.

 قبل از پرداختن به این سه نوع استقلال، بهتر است اشاره‌ای به خود گفتمان فراموش شده «استقلال» داشته باشیم. متأسفانه در دولت‌های بعد از جنگ بویژه دولت سازندگی «گفتمان توسعه» به جای «گفتمان استقلال» نشست در حالی که غافل از این بودند یا بهتر بگویم خواستند غافل از این باشند که در دل گفتمان استقلال قطعاً گفتمان توسعه و پیشرفت وجود دارد اما عکس آن صادق نیست!

نمونه معروف این امر ژاپن است. این کشور به‌عنوان یک کشور توسعه‌یافته تلقی می‌شود ولیکن از لحاظ استقلال فرهنگی، ژاپن به نوعی مستعمره امریکا محسوب می‌شود، همانگونه که مسئولان فرانسوی نیز به نوعی دیگر بدین عدم استقلال فرهنگی اشاره کردند، وقتی که گفتند ما تحت سیطره امپریالیسم فرهنگی امریکا هستیم.

و اما این سه نوع استقلال؛ استقلال سیاسی که نخستین گام برای ساختن ایران اسلامی قوی و مقتدر است، به این معنی است که مسئولان کشورمان را خودمان مستقیم و غیرمستقیم انتخاب کنیم و کشورهای دیگر نتوانند فردی را بر ما تحمیل کنند، همانگونه که حکومت پهلوی را بر ما تحمیل کردند. این نوع استقلال در کشور ما به طور کامل محقق شده است که انتخابات متعدد شاهد مثال آن است و بالاترین نشانه استقلال سیاسی ایران عزیزمان این است که استکبار جهانی زمانی فکر می‌کرد که با شوراندن یک کشور همسایه علیه ما می‌تواند ایران سربلند را مقهور سازد ولی اکنون برای مقابله با کشورمان خود را نیازمند به یک ائتلاف جهانی می‌بیند. این استقلال محقق نشد مگر بواسطه ظهور فرهنگ مشارکت، استکبارستیزی، شهادت‌طلبی، استقلال‌خواهی و...

 گام دوم برای تبدیل شدن به ایران عزتمند در دنیا، داشتن استقلال اقتصادی است. آیا استقلال اقتصادی کشورمان محقق شده است؟ قطعاً تا زمانی که کشور ما گرفتار تحریم است و حربه تحریم به‌عنوان تهدید علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده می‌شود یعنی هنوز به استقلال اقتصادی دست نیافته‌ایم. وقتی ما می‌توانیم بگوییم به استقلال اقتصادی دست‌یافته‌ایم که در ذهن هیچ کشوری خطور نکند که می‌تواند ایران اسلامی را تحریم کند. به نظر «بیانیه گام دوم انقلاب» در کل به‌دنبال دست یافتن به استقلال اقتصادی است اما تحقق این استقلال منوط به پیاده شدن «فرهنگ استقلال اقتصادی» در جامعه است و نخستین شرط آن هم این است که همه مسئولان و مردم باور کنند که ما در یک «جنگ اقتصادی» هستیم، دقیقاً همانگونه که در طول دوران دفاع مقدس، جامعه آرایش جنگی و دفاعی داشت؛ چراکه عموم مردم و مسئولان باور داشتند که ما در جنگ تحمیلی هستیم.
تلاش برای تحقق استقلال فرهنگی یک نگاه آینده‌نگرانه است ولیکن در صورتی که ما به استقلال اقتصادی دست یابیم و به استقلال فرهنگی نرسیم، یک مستعمره فرهنگی باقی خواهیم ماند
 
ولیکن متأسفانه امروز باور به جنگ اقتصادی را در بین عموم مردم و مسئولان نمی‌بینیم. پرسش اساسی این است که چرا این باور در جامعه شکل نگرفته است؟ به‌طور قطع کوتاهی از دستگاه‌های فرهنگی است. همه می‌دانیم که «باور» یک امر فرهنگی است پس قاعدتاً شکل‌گیری باور به جنگ اقتصادی در جامعه، وظیفه دستگاه‌های متولی فرهنگ است؛ شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان صدا و سیما، سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت علوم، وزارت آموزش و پرورش، کمیسیون فرهنگی مجلس و... اعلام کنند که برای شکل‌گیری این باور چه کاری و فعالیتی انجام داده‌اند؟ شاید به علت کم تحرکی همین دستگاه‌ها است که رهبر معظم انقلاب در گام دوم انقلاب جوانان را مورد خطاب قرار داده است.
 

ما دو نوع تغییر در جامعه داریم؛ تغییر از بالا که نخبگان حکومتی آن را انجام می‌دهند که در نهایت به یک اصلاحات جزئی منجر می‌شود و تغییر از پایین که جوانان جامعه متولی آن هستند و منجر به اصلاحات اساسی در جامعه می‌شود. قاعدتاً وقتی بسیاری از مسئولان به این جنگ اقتصادی باور ندارند رهبر معظم انقلاب از «جوانان» می‌خواهد که با باور به این جنگ اقتصادی، جامعه و دستگاه‌ها را برای پذیرش این باور مهیا سازند. بنابراین کارزار اصلی در صحنه «فرهنگ» باید اتفاق افتد؛ یعنی تعدادی از جوانان با باور به بیانیه گام دوم انقلاب به‌دنبال ایجاد «حرکت‌های خودجوش مردمی» در جامعه برای فراگیر شدن باور به این جنگ اقتصادی باشند که مانع اصلی استقلال اقتصادی است. ما وقتی که باور کنیم در جنگ اقتصادی هستیم آن وقت به‌دنبال گسترش فرهنگ مصرف کالای ایرانی، فرهنگ پرکاری، فرهنگ مبارزه با فساد، فرهنگ درستکاری عمومی و... خواهیم بود.


و اما گام سوم جهت تبدیل شدن به یک ایران اسلامی مقتدر در دنیا، تحقق «استقلال فرهنگی» است، البته در این برهه کنونی ما نیازمند استقلال اقتصادی هستیم و تا زمانی که استقلال اقتصادی به طور کامل محقق نشود ما به مرحله استقلال فرهنگی وارد نخواهیم شد و لذا تلاش برای تحقق استقلال فرهنگی یک نگاه آینده‌نگرانه است ولیکن در صورتی که ما به استقلال اقتصادی دست یابیم و به استقلال فرهنگی نرسیم، یک مستعمره فرهنگی باقی خواهیم ماند، بنابراین «استقلال یک ملت جز با استقلال فرهنگی تأمین نمی‌شود».
 
استقلال فرهنگی یعنی اینکه نسل‌های مختلف ملت عزیزمان به هویت و تاریخ خویش افتخار کنند و روح وابستگی و احساس «ما نمی‌توانیم» از آنها رخت بربندد، به عبارتی یعنی اینکه «سبک زندگی اسلامی- ایرانی را انتخاب کنیم» آن چیزی که استقلال فرهنگی را تهدید می‌کند، استکبار (امپریالیسم) فرهنگی است. مراکز سلطه جهان، اقتدار حقیقی و تضمین شده خود را بواسطه استکبار فرهنگی به دست آورده‌اند.
استقلال فرهنگی یعنی اینکه نسل‌های مختلف ملت عزیزمان به هویت و تاریخ خویش افتخار کنند و روح وابستگی و احساس «ما نمی‌توانیم» از آنها رخت بربندد، به عبارتی یعنی اینکه «سبک زندگی اسلامی- ایرانی را انتخاب کنیم»
 
استکبار فرهنگی برای نفوذ و تحت سلطه قرار دادن ملت‌ها، شیوه‌های متفاوتی دارند که نمونه آن را می‌توان در سند موسوم به «تغییر اذهان کشورهای اسلامی» وزارت خارجه امریکا مشاهده کرد، ایجاد شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی بین‌المللی تحت حمایت دولت امریکا، دسترسی آسان به تحصیل در امریکا، ایجاد مراکز و اتاق‌های امریکاشناسی در دنیا، ایجاد انتشارات معتبر و قوی برای مجذوب کردن محققان، استفاده از فناوری و ارتباطات برای نفوذ و سیطره فرهنگی، استفاده از برنامه‌های تبادل دانشجو، دانش‌آموز و غیره، راه‌اندازی مراکز گفت‌وگوی امریکا-عربی/مسلمان، آموزش زبان انگلیسی، برنامه‌های اعزام سخنران به تمام نقاط دنیا برای ارائه چهره‌ای برتر از امریکا، استفاده از سازمان‌های غیردولتی برای جذب و تغییر اذهان ملل نسبت به امریکا و ایجاد مراکز گفت‌وگوی بین فرهنگی و گفت‌وگوی بین ادیانی.(4) اینها برخی از ابزارهای نفوذ فرهنگی در جهان اسلام هستند.
 
 
/انتهای پیام/
منبع: روزنامه ایران
ارسال نظر
captcha