به گزارش «سدید»؛ آنچه از «بیهمه چیز» به عنوان فیلمی داستانی در ذهن مخاطب میماند جهان انسانهایی است که از شدت بیپولی غرق در بیچشمورویی و رذالت میشوند. «بیهمه چیز» جدیدترین ساخته محسن قرایی، اقتباسی آزاد از نمایشنامه مشهور «ملاقات بانوی سالخورده» نوشته «فردریش دورنمات» است؛ نمایشنامهای که البته در برگردان سینمایی، تغییرات آشکاری در داستانش پیدا کرده که به نوعی در تضاد با منبع اصلی است. از این جهت در تضاد با نمایشنامه اصلی که شخصیت اصلی داستان، زنی سالخورده است اما در اینجا با زنی زیبا و متمول (با بازی هدیه تهرانی) طرف هستیم که برای انتقام از عشق سالهای دور خود که اکنون مردی محترم و معتمد شهر است، به روستای کوچک زادگاهش بازمیگردد. «بیهمه چیز» یکی از پرستارهترین و کنجکاوی برانگیزترین فیلمهای سی و نهمین جشنواره فجر بود که در ۱۴ بخش کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین شد و درنهایت ۵جایزه را از آن خود کرد. از این رو در گزارش پیش رو، نظر دو منتقد سینما را در مورد نقاط ضعف و قوت فیلم «بیهمه چیز» جویا شدیم و با جواد نوروزبیگی، تهیهکننده فیلم گپ و گفتی کوتاه داشتیم.
فیلمی قصهگو و ریتمدار
رضا صائمی، کارشناس و منتقد سینما، الگوی کلاسیک روایت داستان «بیهمه چیز» را درست و اصولی میداند. او به جامجم میگوید: «بیهمه چیز» را به چنددلیل دوست دارم. این فیلم برداشتی آزاد از نمایشنامه «ملاقات بانوی سالخورده» است و سینمای ما به تولید آثار اقتباسی بسیار نیاز دارد. «گاو» ساخته داریوش مهرجویی، «آرامش در حضور دیگران» ساخته
ناصر تقوایی و بسیاری دیگر از فیلمهای ماندگار سینمای ایران، آثاری اقتباسی هستند. چه بسا اقتباس باعث از بین رفتن ضعفهای فیلمنامهنویسی میشود و از آنجا که فیلمنامه، جوهر اصلی فیلم است، در اینصورت فیلم غنای بیشتری مییابد. ضمن اینکه اقتباس باعث گرهخوردن سینما و ادبیات نیز میشود.
او خاطرنشان میسازد: «بیهمه چیز» قصه دارد و فارق از اینکه مخاطب با قصه همسو است یا نه، قصه را با ریتمی خوب روایت میکند. با اینکه فیلم به لحاظ زمانی طولانی است اما به دلیل ریتم درستی که دارد مخاطب درگیر آن میشود و تا پایان همراه فیلم میماند. فیلم با بهره گیری درست از الگوی کلاسیک، توانسته روایتی سه پردهای را با استفاده از قهرمان و ضدقهرمان پیش روی مخاطب بگذارد. دقیقا از همین جهت میتوان بین این فیلم و فیلم «قهرمان» به کارگردانی اصغر فرهادی که همزمان روی پرده سینماهاست، نسبتی معنایی برقرار کرد. به عبارت دیگر در هر دو اثر، قهرمان داستان از بابت قضاوتها و نوساناتی که در افکار عمومی مردم وجود دارد، تبدیل به ضدقهرمان میشود.
این منتقد سینما با اشاره به نقدهای غیر حرفهای در سینما، توضیح میدهد: البته در نقدی که به هر دو فیلم وجود دارد این نکته ذکر میشود که هر دو فیلم مردم را سرکوب و مقصر جلوه میدهند. واقعیت این است که اگر رفتارهای عمومی نقد شده در آثار سینمایی را با چنین نگاهی ارزیابی کنیم، هیچ فیلمی نباید ساخته شود. با این دید مثلا فیلم «عروس آتش» به کارگردانی خسرو سینایی، فیلمی منفی است. چون تعصبات و رسم و رسومات قومی در جنوب کشور را مورد نقد قرار میدهد یا بیشمار فیلمهای دیگری که نقد بسیاری از رفتارها و فرهنگ اشتباه است و برای اصلاح آن باید به تصویر کشیده شود.
این منتقد سینما ضمن تحسین بازی باران کوثری در این فیلم، تصریح میکند: «بیهمه چیز» از بازی خوب بازیگرانش بهره میبرد. البته سهم هر بازیگری در این مقوله متفاوت است. پرویز پرستویی و هدیهتهرانی هر دو سهم زیادی در بازیگری این فیلم دارند و هر دو بازگشتی دارند به دوران طلاییشان. هر چند که در این بازگشت، هدیه تهرانی گام بلندتری نسبت به پرستویی برمیدارد و البته پرستویی در نقش امیر به لحاظ میمیک صورت، نگاهها و... بسیار به اندازه کار کرده است. یکی از درخشانترین بازیها، بازی
هادی حجازیفر در نقش دهدار روستاست. البته این هشدار را باید برای هادی حجازیفر که بازیگر خوبی است لحاظ کرد که مراقب باشد به ورطه تکرار در شکل و شیوه بازی نیفتد. چرا که الزاما بازی خوب، بازی پر اکت و پر هیجان و التهاب نیست. از سوی دیگر هر چند برخیها بارانکوثری را به دلیل حواشی که مثلا با رانت خانوادگی وارد سینما شده، فعالیتهای ورای سینمایی دارد و... رد میکنند اما بیتردید در «بیهمه چیز» فوق العاده است. او گریمی روی صورتش دارد که هر بازیگری قبول نمیکند به آن شکل و شمایل درآید. به خصوص در صحنهای که میخواهد کنار هدیه تهرانی بایستد، بینیکوچکی که یک زن فرودست با چهرهای نازیبا وقتی کنار یک زن زیبا از طبقه دیگر اجتماعی قرار میگیرد را به تصویر بکشد.
وی میگوید: این فیلم حتی اگر آن را نپسندیم هم ما را به تامل در رفتارهای خودمان وا میدارد. اینکه خود ما با قهرمانهایمان چه میکنیم؟ قهرمان در فیلم «بیهمه چیز» و «قهرمان» مصداق کتاب جامعهشناسی نخبهکشی اثر علی رضاقلی است که چطور یک انسان در جامعهای به قهرمان تبدیل میشود و سریع توسط همان جامعه سقوط میکند و میتوان در این نقطه تامل کرد که من به عنوان یک انسان چقدر در قرارگیری در این وضعیت تراژیک سهیم هستم بعضیها بر این باورند که بیهمه چیز در لایههای پنهانش قصد تطهیر قدرت و محکوم کردن مردم را دارد اما تصور من بر این است که فیلم نوعی خودانتقادی دارد.
او در پایان تاکید میکند: بیهمه چیز فضاسازی خوبی دارد و در عین اینکه به مخاطب نمیگوید دقیقا در کدام روستا و چه سالی بازگو میشود اما مخاطب کاملا متوجه میشود داستان در پیش از انقلاب روایت میشود. این فیلم سرگرمکننده است و در عین اینکه تلخ و تراژیک و تاریخی است مخاطب را با خودش همراه میسازد. هر چند با پایانبندی فیلم چندان موافق نیستم و به نظرم صحنههای اعدام و... اگزجره و به قول معروف، فیلم هندی است اما بیهمه چیز را به جرات میتوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران در سالهای اخیر دانست.
تناقض در متن و اجرا
افشین علیار، منتقد و پژوهشگر سینما از زاویه دیگری به فیلم نگاه میکند. او اقتباس فیلمهای سینمایی بر اساس کتاب را متفاوت از برداشت آزاد میداند و تصریح میکند: شرایط اقتباس در سینما باید با توجه به مختصات و چارچوب خاصی شکل بگیرد. اقتباس با برداشت آزاد تفاوتهای عمدهای دارد. مشکل اساسی فیلم بیهمه چیز از همین نکته شروع میشود که برداشت آزاد است. محسن قرایی بهعنوان نویسنده و فیلمساز قصد داشته از نمایشنامه «ملاقات بانوی سالخورده» اثر فردریش دورنمات اقتباس کند اما به نظر میرسد او فقط این واژه را به فیلمش الصاق کردهاست! چرا که نهتنها هیچ رگهای از اقتباس در این فیلم دیده نمیشود بلکه فیلمساز جاهایی از نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده را که دوست داشته با بومیسازی سطحی به فیلمنامهاش اضافه کرده و کلیت فیلم بهشدت خنثی و منفعل است.
این منتقد سینما تاکید میکند: تراژدی که ژانر مورد نظر این فیلم باید باشد لابهلای خرده پیرنگها گم شده است. ساختار روایی اثر در ایجاد موقعیت و گرهافکنیها لنگ میزند. تصویر آن ده یا روستا بهشدت کاریکاتوری است و فیلمساز با شرایط بیمکانی و بیزمانی قصد نگاه روشنفکری و تعمیم زمانی به دوره کنونی داشته که الکن و بیفایده مانده است. قصهای که روایت میشود باید از پس اقتباس بربیاید. به نوعی باید بومیسازی در متن شکل بگیرد نه در یک روستای ساختگی که جغرافیای آن مشخص نیست!
علیار ادامه میدهد: کارگردان میخواهد امیرخان (با بازی پرویز پرستویی) را بهعنوان یک قهرمان معرفی کند که در روند فیلم به ضدقهرمان تبدیل شود اما مخاطب هیچگونه همذات پنداری نسبت به امیرخان ندارد و او توان تبدیل شدن به قهرمان را ندارد. ژستهایی که امیرخان میگیرد هیچ ربطی به همذاتپنداری مخاطب با او ندارد، یعنی نه میتوانیم برایش دلسوزی کنیم و نه در نیمه دوم فیلم از او نفرتی داریم. با آمدن لیلی به روستا (با میزانسنی کاملا تقلیدی) هیچ تاثیرگذاری در شخصیت امیرخان نه ایجاد و نه احساس میشود. کنشگرایی در روند اثر تبدیل به یک بحران نمیشود، چرا که رفتار آدمهای آن روستای بینام و نشان با امیرخان نمیتواند ایجاد یک بحران شود. آنچه برای فیلمساز اهمیت داشته حضور یک زن با ظاهری بهروز بوده و حالا نه امیرخان بلکه بقیه مردهای روستا هم به لیلی چشم داشتند و دارند.
او ضمن اشاره به الکن ماندن اصل روایت، خاطرنشان میکند: تلاش فیلمساز در بررسی مبحث اخلاقی و نشان دادن آن گرچه تا حدودی در مسیر متقاعدکنندهای پیش رفته است اما تعلل در بیان و الکن ماندن اصل روایت در چگونه مطرح کردن یک بحران جمعی، ضعف اثر محسوب میشود. طوری که در نیمههای فیلم، قصه دچار اوج و فرودهایی میشود که امیرخان به ضدقهرمانی تبدیل میشود که نهتنها او را مرتکب یک خیانت بزرگ میدانیم بلکه در ادامه با وعدهای که به خواستگار قدیمی دخترش میدهد به کاراکتری نفرتانگیز تبدیل میشود. در واقع نه میتوانیم امیر را بهعنوان یک قهرمان روستا باورکنیم و نه اقدام روستاییان برای رسیدن به پول در ازای مرگ امیر متقاعدکننده است. از سوی دیگر دیالوگهای امیرخان در سکانس نهایی بیشتر از اینکه در روند متن باشد بهشدت کلیشهای است! حتی اقدام امیرخان برای مرگ هم هیچ تاثیری برای مخاطب ندارد.
این منتقد سینما در پایان خاطرنشان میکند: مخاطب در بیهمه چیز، با فیلم شلوغی سر و کار دارد که قرایی توانسته از پس کارگردانی در بعضی از سکانسها بربیاید اما در کلیت کم و کاستیهای فراوانی دارد که از فیلمنامه میآید و در نهایت نمیتوانیم اقتباس او را بپذیریم. در ضمن قرایی به هیچوجه نتوانسته بازی متقاعدکنندهای از بازیگرانش بگیرد. پرویز پرستویی همان نقش مغموم و سرخورده تکراریاش را اینجا بازی میکند و هدیه تهرانی انگار به دلیل ابهت نقش، آن را پذیرفته که در اینجا نمیتواند از پس آن برآید. البته بازیگران خوبی برای این فیلم انتخاب شدهاند اما معتقدم ضعف بازیها از فیلمنامه و نشناختن کامل کاراکتر میآید. بیهمه چیز نمیتواند یک اثر اقتباسی برای کارگردانش باشد و با دیدن این فیلم نمیتوانیم نمایشنامه «ملاقات بانوی سالخورده» را حتی به یاد بیاوریم، چرا که واژه اقتباس فقط در تیتراژ استفاده شده و هیچ نشانهای از آن در کلیت نیست.
/انتهای پیام/
منبع: روزنامه جام جم