در گفتگو با امیر محمدی، بازیگر فیلم شب طلایی؛
فکر می‌کنم بزرگ‌ترین ویژگی یوسف حاتمی‌کیا بر سر کار این است که به‌شدت منعطف درمقابل پیشنهاد‌ها و نظرات است.
به گزارش «سدید»؛  امیر محمدی کارش را از تئاتر شروع کرده و نزدیک به ۱۳ سال است سابقه روی‌صحنه بودن دارد. چندسال پیش یوسف حاتمی‌کیا تئاتری از او را می‌بیند و خوشش می‌آید و برای فیلم کوتاهش به‌سراغ او می‌رود، با هم فیلم کوتاه بازگشت را کار می‌کنند. بازی در نقش فرامرز در شب طلایی اولین تجربه در فیلم بلند داستانی برای او است که به‌خوبی توانسته از پس این کار برآید. برای گفتگو درمورد «شب طلایی» به سراغش رفتیم و او از اتفاق‌هایی که در این پروژه وجود داشت، برایمان گفت و اینکه درحال حاضر پروژه سلمان فارسی را در دست اقدام دارد. شب طلایی برای امیر محمدی می‌تواند نقطه آغازی در بازیگری او باشد.

در انتخاب این نقش باتوجه به اینکه بازیگران زیادی در فیلم حضور دارند و طبیعتا جوری نیست که بگویم یک نفر نقش اصلی را دارد و همه درکنار هم کار می‌کنند، جذابیت این نقش برای شما چه بود که قبول کردید؟
یوسف وقتی به من پیشنهاد داد، گفت از چیزی مطمئن نباش. من سه گزینه دیگر دارم و این نقشی است که احتمالا قرار است بازی کنی. بعد از آن من دو هفته به دفترش می‌رفتم و متوجه شدم با سه نفر دیگر هم همان نقش را تمرین می‌کردند و کار می‌کردند که بدانند این نقش به چه کسی بیشتر می‌آید. بعد که به من پیشنهاد دادند، طرح اولیه فیلمنامه را خواندم و سوالاتم شروع شد؛ اینکه پرسیدم نقش پدر من را چه کسی بازی می‌کند؟ آن قسمتی را که ماجرای ملودرام داستان است چه کسی بازی می‌کند و چه بازیگرانی در پروژه هستند؟

و این خیلی برایم هیجان‌انگیز بود که کنار مسعود کرامتی، حسن معجونی، بهناز جعفری، مریم سعادت و یکتا ناصر باشم و بتوانم کار کنم. بعد تماس گرفتند که به دفتر بروم و گفتند نقش مهمی است و تست دادم، و بعد هم یوسف گفت چند نفر دیگر هم تست داده‌اند و فکر می‌کنم تو گزینه بهتری هستی. بعد از آن‌هم تمرین‌ها و دورخوانی را با بقیه بازیگران آغاز کردیم. خیلی تجربه خوب و لذت‌بخشی بود. چیز‌های خوبی از اساتیدی که حضور داشتند، آموختم.

مطمئنا برای شما که اولین فیلم بلندتان بود، این موضوع کمتر به چشم می‌آمد، اما کار کردن در فیلم کسی که اولین فیلم بلند خود را می‌سازد، شاید افراد را دچار تردید کند. شما این تردید را داشتید؟
حقیقتا این تردید را نداشتم، چون بعد از فیلم کوتاهی که با یوسف کار کردم، البته کار بلند در سینما نداشتم و نقش کوتاهی بود و دیده نشد. به یوسف اعتماد داشتم، چون کلی زمان گذاشتیم و صحبت کردیم و با هم آشنا شدیم و تئاتر دیدیم و درباره متن‌ها و بازی‌ها صحبت کردیم. در آن کار اولی که با ایشان کار کردم اعتمادم به او به‌عنوان کارگردان جلب شد. به‌خاطر همین مطمئن بودم یوسف از پس این کار برمی‌آید و این اتفاق خیلی خوب سر صحنه افتاد؛ یعنی جنس مدیریتی که یوسف دارد، توانست به‌خوبی کار را دربیاورد. کار سختی را انجام داد. فیلم تک‌لوکیشن بود با بازیگران فراوانی که داشت و اتفاقات زیادی که در فیلم می‌افتاد. داستانی روایت می‌شود و مخاطب باید دنبال کند، خسته نشود، اتفاقاتی که مدنظر کارگردان است رخ دهد. این اعتماد را از قبل داشتم و می‌دانستم از پس این کار برمی‌آید. تیم به‌حد زیادی کار را یکدست و دوستانه جلو می‌بردند. همه با هم تلاش کردیم این اتفاق خوب بیفتد. برای همین هیچ نگرانی از بابت یوسف حاتمی‌کیا من نداشتم، حتی با اینکه کار اول بلند داستانی او بود.

تاکیدی که ایشان داشتند این بود که خیلی بازیگران تئاتری انتخاب کنند، چون تمرین زیاد می‌کنند و برای ایشان مهم بود که تمرین در این کار زیاد باشد. از تمرین‌ها صحبت کنید و سختگیری‌های حاتمی‌کیا چطور بود؟
غیر از پروسه دوهفته‌ای که داشتم تا برای نقش فرامرز انتخاب شوم، بعد از آن تمرین شروع شد و با اکثر بازیگران تمرین شد. بخشی از تمرین‌ها قبل از رفتن به لوکیشن فیلم بود، حتی وقتی در لوکیشن رفتیم هم چندروز همه با هم تمرین می‌کردیم. ببینید، به‌نظرم بخش تمرین فیلم است که برای بازیگر شناخت، مهارت و تسلط در جزئیات ایجاد می‌کند و بخش دیگر این بود که ما خانواده بودیم و در آن زمان کم باید با سرعت بیشتری به حس و حال خانواده می‌رسیدیم. این تمرین از دورخوانی‌ها شروع شد و به‌قدری فضا خوب بود که راحت می‌توانستیم نقد کنیم و این نقد‌ها را از همدیگر می‌شنیدیم و به همدیگر کمک می‌کردیم. درمورد نقشی که من داشتم، آقای کرامتی، آقای معجونی و خانم سعادت خیلی کمک کردند، از دوستان نظر می‌خواستم و سوال می‌پرسیدم و آن‌ها هم اصلاح، تائید و تشویق می‌کردند و حتی گاهی رد می‌کردند. به‌نظر من این پروسه خیلی خوب اتفاق افتاد و این همان چیزی است که باعث شد این خانواده دیده شود و رابطه بین آن‌ها باورپذیر باشد.

گاهی در پروژه‌های مختلف می‌بینیم که بازیگران درطول کار به کارگردان کمک می‌کنند و اینکه ایده‌ای به کارگردان بدهند و بگویند اگر چنین چیزی باشد بهتر است. در فیلم شب طلایی ایده‌ها چقدر ازسوی بازیگران به‌سمت حاتمی‌کیا می‌رفت؟ اگر ایده‌ای بود ایشان چقدر این‌ها را قبول می‌کردند؟
فکر می‌کنم بزرگ‌ترین ویژگی یوسف حاتمی‌کیا بر سر کار این است که به‌شدت منعطف درمقابل پیشنهاد‌ها و نظرات است. تماما مسلط روی کار است. از هرکسی بپرسید این را بیان می‌کند؛ خانم مریم سعادت و آقای کرامتی که حرفه‌ای و قدیمی بودند تا بازیگرانی که از من هم کم‌تجربه‌تر و جوان‌تر بودند. یوسف نظر و ایده را می‌شنید و اگر درست بود و در راستای کار بود و به کار چیزی اضافه می‌کرد و می‌توانست مفید باشد بدون هیچ تردیدی قبول می‌کرد و استفاده می‌کردیم. اصلا محدودیت اینچنینی نبود که همان چیزی که کارگردان می‌گوید باید اجرا شود. طبیعتا می‌دانست چه می‌خواهد و آن‌چیز چه شکلی است و چطور می‌توان به آن رسید، اما درمقابل پیشنهاد‌ها و نظرات منعطف بود. مثلا از اکت‌های جزئی تا تغییر یک قسمت از دیالوگ اینچنین نبود که محکم روی نظر خود پافشاری کند و به‌طور مطلق نظرش جلو برود. این برای بازیگر لذتبخش است که احساس آزادی، خالق بودن و تاثیرگذار بودن داشته باشد و قطعا بازتاب و بازخورد خوبی هم خواهد داشت.

چه خاطره‌ای از فیلم برای شما ماندگار شده است؟ اگر هم با مردم فیلم را در سینما‌ها دیده‌اید از برخوردشان بعد از دیدن فیلم بگویید و اینکه چه چیز‌هایی برای شما جالب بود؟
محیط فیلم شب طلایی، بسیار محیط امن و راحتی برای ما بود و خوش می‌گذشت. همه این‌ها در فضای حرفه‌ای اتفاق می‌افتاد. اگر بخواهم از کل کار خاطره‌ای بیان کنم، باید کل آن دوران تمرین و فیلمبرداری را تعریف کنم. من فیلم را در سینما با مردم دیده‌ام و چیزی که برای من جالب بود و خود من نگران آن بودم این بود که الان چه واکنشی قرار است در سینما ببینم؟ کسی از جای خود بلند نشود! کسی گوشی خود را چک نکند! اما واقعا دیدم تماشاچی آنقدر با کار همسو بود که همه‌جا همراه شد. نه کسی بلند شد و نه اتفاق خاصی افتاد و تماشاچی همراه با تک‌تک کنش‌های فیلم جلو آمد و فیلم را دید و بازخورد‌هایی که می‌شنیدم، چون کسی من را نمی‌شناخت، بین مردم رفتم و می‌شنیدم مردم چه می‌گویند و همین که نظرشان این بود که فیلم باحال و خوب بود، برایم کافی بود. البته یک‌سری نقد‌ها هم داشتند، اما درمجموع بازخورد بدی از مردمی که از سینما بیرون آمدند و من بین آن‌ها رفتم تا بدانم چه می‌گویند، ندیدم.
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha