به گزارش «سدید»؛ امام موسی کاظم(ع) قریب به 10 سال کنار پدر به کار تعلیم مکتب و تربیت نفوس مستعد مشغول بود، لکن اواخر زندگانی امام جعفر صادق(ع) کار برآنان جهت تعلیم و ترویج حقایق دین سخت شد. با شهادت امام جعفر صادق(ع) اداره کلاسهای تعالیم مکتب برعهده فرزندش امام موسی کاظم(ع) قرار گرفت، اما امام(ع) به جز یک دهه در دوران مهدی عباسی فرصت نیافت تا همچون پدر با دایر کردن کلاسهای درس و بحث به تعلیم آشکار و بیدردسر معارف دینی بپردازد. با وجود این آثار ارزشمندی از آن حضرت به ارث مانده که از اهمیت بسیاری برخوردار است. عالمان دین و آنان که میراث اهل بیت رسول خدا را مورد توجه قرار داده و با دیده اهمیت بدان مینگریستند به گردآوری آن پرداخته و پس از تنظیم و فصلبندی با نام «مُسند» حاصل تلاش درخور ستایش خود را به تاریخ علم و دانش بشری سپردهاند. تا آنجا که مجموعه نصوص گردآوری شده تعالیم امام کاظم(ع) درسه جلد بهصورت موسوعهای روایی گرد آمده و سرشار از درسهای زندگیساز است. میراث حدیثی امام(ع) به بخشهای اصول عقاید، اخلاق، احکام، سیره، تاریخ و رجال قابل تقسیم است. مسند امام موسی کاظم(ع) بهدلیل تنوع علوم به دایرةالمعارف اسلامی نیز شهره است و در تکامل دانش بشری از اهمیت ویژهای برخوردار است.
با نگاهی گذرا به مُسند امام موسی کاظم(ع) به نقش فکری و فرهنگی آن حضرت در آن شرایط سخت پی میبریم. راویان این مسند 638 نفر از افراد زبده همعصر آن حضرت هستند که چنین رقمی با توجه به محدودیتها و زندانی شدنهای مکرر آن حضرت قابل توجه بسیار است. مسند امام موسی کاظم(ع) دربردارنده نصوص متنوع در ابواب دانش معرفتی است که یکی از مهمترین آن با عنوان «الرسالة الکبیره» نامگذاری شده است.این رساله در باب اهمیت و جایگاه عقل است که بیانگر نوع نگرش اسلام به این مقوله بشری که از طریق مکتب اهل بیت رسول خدا(ص) معرفی شده ، است. الرسالة الکبیره حاوی احادیثی به نقل از رسول خدا، امیرالمؤمنین و خود آن حضرت در موضوع عقل و جایگاه آن است که شامل مفاهیم بسیار بلندی است.
بخش قابل توجهی ازاین رساله به موضوع عقل و اهمیت آن و ثمرههای برخورداری از آن اختصاص دارد که با آیات قرآنی مستند میشود و نشانگر کارکردهای عقل در زندگی انسان و تبیین جایگاه خرد و خردمندان در مجموعه تعالیم اسلام است.
رساله امام موسی کاظم(ع) در باب اهمیت خردورزی و خردمندان را که خطاب به یکی از پیروان اندیشمندش به نام هشام برشمرده است میتوان در این چند محور خلاصه کرد که مهمترین آن جایگاه عقل در باوردینی است.
جایگاه عقل در باور دین
امام موسی کاظم(ع) برای سرمشق قرار دادن رهنمودهای عقل در زندگی انسانها ضمن تبیین مقام عقل در تصمیمات بشری به بیان راههای کمال عقل که یکی از نعمتهای بزرگ الهی است، میپردازد. درتعریف امام(ع)، عقل همان چیزی است که بدان خداوند شناخته و عبادت میشود و انسان به کمک آن در مسیر عبودیت ربوبی قرار میگیرد و بهشت رضوان و کمال را برای خود میسازد: العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان (اصول کافی، ج1، کتاب عقل و جهل، حدیث3) عقل در وجود آدمی چنان است که ظرفیت کمالیابی را دارا است. همه بشر جز شماری انسانهای بیمار و ناقص، دارای عقل هستند. همین قوه در آدمی موجب تمیز و شناخت حق از باطل، خیر از شر و خوب از بد و مانند آن میشود، چنان که عقل، عامل گرایش به زیباییها و کمالات و گریز از زشتیها و نواقص است.
اهمیت عقل کاربردی با نگاهی گذرا به آموزههای والای امام موسی کاظم(ع) را میتوان چنین دریافت که عقل با آن که امری ارزشمند در جان آدمی است ،ولی خود به خود دارای ارزش نیست، چرا که چراغی است که باید به کار گرفته شود و با احکام آن در مسیر کمال حرکت کرد
عقل در یک فرایندی به کمال و تمامیت میرسد و در صورتی که بدرستی از آن بهره گرفته نشود به سفاهت میانجامد و بیخردی جایگزین عقل و خرد میشود. به عبارت دیگر اگر از این قوه بدرستی بهره گرفته شود، رشد و نمو کرده و به اوج خود میرسد و کمال مییابد و اگر بدرستی با آن برخورد نشود و برخلاف صلاحدید عقل عمل شود، چراغ عقل خاموش شده و با پوشیده شدن و مستور ماندن، ناتوان از شناخت و تمیز و تشخیص میشود و درنهایت شخص دچار بیعقلی شده و دست به اعمال نابخردانه میزند. از اینرو آن حضرت در بهکارگیری عقل و عمل به احکام آن تأکید میفرماید، چرا که با این کار عقل، نورانیت بیشتر مییابد و شخص را به چنان بصیرتی میرساند که کشف الغطاء پس از مرگ برای او معنا و مفهومی ندارد، چراکه با نورانیت عقل خود، همه پردههای غفلت دنیوی را شکافته و حقایق امور را به دیدگان عقل به نظاره مینشیند. اهمیت عقل کاربردی با نگاهی گذرا به آموزههای والای امام موسی کاظم(ع) را میتوان چنین دریافت که عقل با آن که امری ارزشمند در جان آدمی است ،ولی خود به خود دارای ارزش نیست، چرا که چراغی است که باید به کار گرفته شود و با احکام آن در مسیر کمال حرکت کرد. از اینرو کسانی که به عقل کاربردی میرسند، با عبودیت خویش، به یقین در همه مراتب دست یافته و مصداق آیه: «فاعبد ربک حتی یاتیک الیقین» میشوند. آیات الهی نیز به عقل کاربردی اشاره دارد و از آن با تعبیر «یعقلون» یاد کرده و بازتاب و نتیجه آن رابه اولوالالباب یعنی صاحبان خرد نسبت میدهد.
کمالیابی عقل و رسیدن به مرحله اولوالالباب
امام کاظم(ع) در بیان چگونگی کمالیابی عقل و رسیدن به مرحله اولوالالباب میفرماید: عقل هیچ کس کامل نمیشود مگر با داشتن این صفات: کفر و شر از او دور باشد، خیر و رشد از او تراوش نماید، اضافه اموالش را ببخشد، زیادی کلامش را برای خودش نگه دارد، بهرهاش از دنیا تنها قوت اندکی باشد، در طول زندگی از علم سیر نشود، ذلت همراه خدا برایش بهتر از عزت با غیر خدا باشد، تواضع را بهتر از بزرگبینی ببیند، کار خوب و کم دیگران را زیاد بیند و کار زیاد و خوب خود را اندک بشمرد، دیگران را بهتر از خود بداند. این سخنی که امام موسی کاظم(ع) برای دستیابی به کمال عقل بیان میکند بیان دیگر راههای رسیدن به رشدی است که در آموزههای قرآنی بیان شده است. از نظر امام کاظم(ع) عقل از چنان جایگاهی برخوردار است که هیچ جایگزینی نمیتوان برای آن یافت. در یکی از احادیث بلند آن حضرت که در کتاب عقل و جهل اصول کافی آمده میتوان به حدیثی اشاره کرد که هشام بن حکم آن را روایت کرده است. این روایت که بیش از صد سطر دارد، حاوی نکات معرفتی- تربیتی فراوان است. محور اساسی این حدیث، ارزش عقل است. در بخشی از این روایت امام موسی کاظم(ع) خطاب به هشام میفرماید: «ای هشام! خداوند بر مردم دو حجت قرار داده است: حجتی ظاهری و حجتی باطنی، حجت ظاهری همان پیامبران و رسولان و امامان هستند و حجت باطنی عقل است. هرکس سه چیز را بر سه چیز مسلط کند، گویی به نابودی عقلش کمر بسته است: کسی که با آرزوی بلند، نور اندیشهاش را تاریک سازد، شکوفههای حکمتش را با سخنان اضافی و بیمورد از بین برد و با شهوات نفسانی، نور عبرت خود را خاموش نماید. چنین کسی گویی از هوای نفس خود برای نابودی عقلش کمک گرفته و هرکس عقلش را نابود سازد، دین و دنیایش را از دست داده است. نشانه عقل، صبر بر تنهایی است. پس هر کس عقل الهی داشته باشد، از اهل دنیا و مشتاقان به آن، دوری میگزیند و به آنچه نزد خداوند است علاقهمند میشود. خداوند نیز همراه تنهایی او و غنای فقر او و عزت بخش او خواهد بود.» (اصول کافی- کتاب العقل و الجهل، باب1، ح21) در این حدیث بخوبی ویژگیهای عقل و چگونگی بهرهگیری و ظرفیت بخشی به عقل و رشد آن و همچنین نابودی عقل و رسیدن به سفاهت و جهل بیان شده است. آنچه در این جا آمده است تنها گوشهای از این کلام سنگین و گهربار آن امام همام است.
امام کاظم(ع) جامعهای را که ظلم و بیعدالتی بر آن غالب آمده، جامعه سفیهانه برمی شمارد که ازعقل و خرد بیبهره است. از اینرو میفرماید: در موقعیتی که ظلم و ستم بر حق و عدل غلبه دارد و حکومت عادلانه الهی جاری نیست، نباید به حکومت شخص دیگری خوش گمان باشید؛ مگر آنکه به نیکی و عدالت او ایمان داشته باشید
برای عقل در قرآن کریم نشانههایی بیان شده است که از آن جمله میتوان به آخرتطلبی به سبب شناخت حکمت الهی از آفرینش نظام هستی (انعام، آیه 23)، ایمان به پیامبران و تصدیق حقانیت آنان (اعراف، آیه 961)، خداشناسی (بقره، آیه 461)، عبرت آموزی از رخدادها و اهل بصیرت بودن (آل عمران، آیه 811 و طه، آیه 821) درک زوالپذیری قوای جسمانی و ناپایداری دنیا و سلامت و نشاط جسمانی (یس، آیه 86)، گرایش به توبه و بازگشت به سوی خدا (احقاف، آیه 51)، تقواپیشگی (طلاق، آیات 8 و 10)، جهنم گریزی (ملک، آیات 9 و 10)، اجتناب از هرگونه هواپرستی (فرقان، آیه 43 و 44) و نیز پرهیز از هر پلیدی و زشتی (مائده، آیه 100) اشاره کرد. البته گرایش به ادب و رعایت آن (حجرات، آیه 4) و گرایش به وحدت واقعی در عرصه سیاسی و اجتماعی جامعه و بهرهگیری از تمام ظرفیت جامعه برای رشد فردی و جمعی (حشر/ آیه 41) از دیگر نشانههای عاقلان معرفی شده است. این بدان معناست که عقل سلیم موجب میشود تا همه ارزشهای انسانی و پاکیها و کمالات محبوب شخص شود (شعراء، آیه 98) و همه ضد ارزشها و پلشتیها زشت جلوه نماید و شخص از آنها گریزان گردد. نشانه کمال عقل نیز گرایش به خدا و تعبد محض و تسلیم صرف در برابر خداوند است که در آیه 51 سوره احقاف به آن اشاره شده است. به سخن دیگر، انسانی که دارای عقل سلیم و کامل است، انسان تسلیم در برابر خداوند، خوبیها و کمالات و گریزان از نواقص و زشتیها و شرکها و کفرهاست.
رفتار اجتماعی و سیاسی وحدت گرایانه و کمال گرایانه
بنابراین میتوان گفت که مقتضای کمال عقل و سلامت آن، رفتار اجتماعی و سیاسی وحدت گرایانه و کمال گرایانه است. بر این اساس عقل کامل، عدالت را بهعنوان بنیاد هر وحدت و کمالی شناسایی میکند و به سوی آن تمایل مییابد و خواستار اجرای تمام و کمال عدالت در همه عرصهها میشود و با ظلم و ستم در همه حوزهها و عرصهها به مبارزه میپردازد. امام کاظم(ع) جامعهای را که ظلم و بیعدالتی بر آن غالب آمده، جامعه سفیهانه برمی شمارد که ازعقل و خرد بیبهره است. از اینرو میفرماید: در موقعیتی که ظلم و ستم بر حق و عدل غلبه دارد و حکومت عادلانه الهی جاری نیست، نباید به حکومت شخص دیگری خوش گمان باشید؛ مگر آنکه به نیکی و عدالت او ایمان داشته باشید. آن امام درباره نشانههای عاقل در حوزه عمل سیاسی و اجتماعی به این نکته اشاره میکند که هرگونه همدلی و همراهی با ظالمان و بیدادگران جایز نیست و از آنجایی که در برخی موارد لازم است تا دفع شر و ظلمی شود، حضور در دستگاه ظالمان و بیدادگران تنها در صورتی جایز است که به قصد اجرای عدالت و احسان به مردم باشد. از اینرو درباره جواز این حضور مانند حضور برخی از اصحاب خود از جمله علی بن یقطین میفرماید: کفاره کارمندی و خدمت به سلطان ظالم، نیکی و احسان به برادران ایمانی است، چرا که از نظر آن امام همام، یاری ضعیفان از بهترین صدقات است. بنابراین مجوز حضور در دستگاه ظالمان بنی عباس را مشروط به احسان و اجرای عدالت و جلوگیری از ظلم برمی شمارد و به علی بن یقطین اجازه میدهد تا مقام صدارت و وزارت در دستگاه بالا برود و در صورت اجرای عدالت، ضامن بهشت او باشد: «ضمانت کردم که علی بن یقطین را آتش نسوزاند.» و نیز میفرمود: «من شهادت میدهم که علی بن یقطین اهل بهشت است.» اما با این که حضور در مقامات دنیوی را برای افراد عاقلی چون علی بن یقطین میپذیرد، ولی در همان حال کسانی که به سوی مقامات و مناصب دنیوی میروند تا هواهای نفسانی خویش را ارضا کنند، میفرماید: هرکس در پی ریاست باشد به مهلکه میافتد و هرکس خودبینی در دلش راه یابد، هلاک میگردد. (اصول کافی- کتاب العقل و الجهل، باب 1)
مقتضای کمال عقل و سلامت آن، رفتار اجتماعی و سیاسی وحدت گرایانه و کمال گرایانه است. بر این اساس عقل کامل، عدالت را بهعنوان بنیاد هر وحدت و کمالی شناسایی میکند و به سوی آن تمایل مییابد و خواستار اجرای تمام و کمال عدالت در همه عرصهها میشود و با ظلم و ستم در همه حوزهها و عرصهها به مبارزه میپردازد. امام کاظم(ع) جامعهای را که ظلم و بیعدالتی بر آن غالب آمده، جامعه سفیهانه برمی شمارد که ازعقل و خرد بیبهره است. از اینرو میفرماید: در موقعیتی که ظلم و ستم بر حق و عدل غلبه دارد و حکومت عادلانه الهی جاری نیست، نباید به حکومت شخص دیگری خوش گمان باشید؛ مگر آنکه به نیکی و عدالت او ایمان داشته باشید. آن امام درباره نشانههای عاقل در حوزه عمل سیاسی و اجتماعی به این نکته اشاره میکند که هرگونه همدلی و همراهی با ظالمان و بیدادگران جایز نیست و از آنجایی که در برخی موارد لازم است تا دفع شر و ظلمی شود، حضور در دستگاه ظالمان و بیدادگران تنها در صورتی جایز است که به قصد اجرای عدالت و احسان به مردم باشد.
/انتهای پیام/