به گزارش «سدید»؛ ایران از نخستین کشورهایی است که به دلیل سفر ناصرالدین شاه قاجار به فرنگ دوربین عکاسی به آن ورود پیدا کرد و قدمت حضور آن در کشور به بیش از صد سال میرسد. از این رو به مناسبت نوروز ۱۴۰۱ و پایان قرن چهاردهم خورشیدی به بررسی ۱۰۰ سال تغییر و تحول هنر عکاسی در کشور پرداخته ایم و گفتوگویی با اسماعیل عباسی؛ هنرمند پیشکسوت عکاسی و استاد دانشگاه انجام داده ایم که در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانیم.
به نظر شما روند ۱۰۰ ساله هنر عکاسی در ایران چگونه بوده است؟
در ابتدای این قرن با دوره انتقالی سلسله قاجار به پهلوی مواجه هستیم و اگر نگاه امروزی را به عکاسی داشته باشیم نمیتوانیم بگوییم که عکاسی یک هنر دمکراتیک و در اختیار همگان بوده است. این هنر در دسترس افرادی بود که امکانات مالی مناسبی داشتند مانند دربار و اشراف. بنایراین با نگاه امروزی نمیتوان متر و معیار آن موقع را در نظر گرفت.
با این همه، با اینکه دوربین عکاسی اختصاصی بوده اما کارهای ارزشمندی هم انجام شده که متاسفانه امروز زیاد به آن توجه نمیشود. دولتها در تمام دنیا کوچکترین آثار خود را به قدری بزرگ میکنند که حد ندارد اما در اینجا اگر روزنه کوچکی هم وجود داشته باشد به آن بیتوجهی میشود تا کور شود.
ما با اینکه بلافاصله بعد از اختراع دوربین عکاسی در اروپا آن را به ایران وارد کردیم و از پیشگامان این عرصه هستیم؛ ظرفیت فوقالعاده زیاد و حرفهای بسیاری برای گفتن در این زمینه داریم اما به این موضوع بیتوجهیم. آلبومهای موجود در کاخ گلستان و عکاسهای قدیمی میتوانند جذابیتهایی را ایجاد و کتابهایی را تولید کنند که در دنیا قابل توجه باشد.
در قرن چهاردهم روزنامه اطلاعات اولین روزنامهای است که منتشر میشود و از عکس استفاده میکند اما در مقایسه با امروز و استفادهای که از عکس در روزنامه و گزارشهای خبری میشود؛ قابل طرح نیست.
در دوره پهلوی اول، لجبازیهای سیاسی وجود داشت و عکسهای سوریوگین توسط رضاشاه از بین میرفت و.. وضعیت درخشانی که بتوان از شرایط روزنامهنگاری و عکاسی آن دوره گفت؛ وجود نداشته است.
در دوره پهلوی دوم رسمیترین آژانس عکاسی به وجود آمد که فقط برای مراسم رسمی در دربار حضور پیدا میکردند. در اصل تحول اساسی در این دوره را بعد از انقلاب اسلامی شاهد بودیم و ذات اتفاقاتی که رخ داد باعث شد تا عکاسی در ایران متحول شود وگرنه ما در دوره پهلوی دوم هم عکاسان خیلی خوبی داشتیم.
در سال ۱۳۵۷ گرچه دوربینهای امروزی در دست مردم نبود اما یک سری دوربینهای ساده وجود داشت که علاوه بر عکاسان حرفهای؛ مردم هم در این عرصه حضور داشتند. بعد از انقلاب هم که جنگ تحمیلی رخ داد و حضور عکاسان غیرحرفهای در این فضا یکی دیگر از اتفاقات حوزه عکس در ایران است. در این دوره رفتهرفته تاثیر عکس به عنوان یک رسانه تبلیغاتی در جهان مورد توجه قرار میگیرد و کتابهای بسیاری در این زمینه منتشر میشود. همچنین با تأسیس رشته عکاسی در دانشگاه تهران مواجهیم و بعد از آن برگزاری جشنوارهها و نمایشگاهها را داریم. سپس ورود دوربینهای دیجیتال که تاثیر عمدهای بر عکاسی میگذارد. این یک خط کلی و ساده از ۱۰۰ سال اتفاقات عکاسی است.
عکاسی در ابتدا ابزاری برای ثبت وقایع بود یا دید هنری هم وجود داشته است؟
واقعیت این است که اگر ذات عکاسی و پیدایش آن را در دنیا نگاه کنیم بیشتر در واقع یک تفکر فلسفی بقا در آن است. یعنی ثبت کردن چیزی که در حال گذر است. انسانی که در اساطیر به دنبال آب حیات و جاودانگی است در عکس به نوعی جایگاه خود را پیدا میکند.
عکاسی ما تحت تأثیر غرب است و بلافاصله دوش به دوش اروپا وارد ایران میشود در نتیجه از دیدگاهی که در آنجا رایج بود و ثبت و ماندگار کردن یک تصویر است، اینجا هم رایج میشود. این ثبت وقایع به معنای روزنامهنگاری امروزی و ثبت تاریخ برای آیندگان نیست.
به دلیل تحت تأثیر بودن از غرب در اینجا نیز همان چالشها و دعواهای غرب رخ میدهد. در اوایل عکاسی ما یک دعوای مفصل بین عکاسان و نقاشان در دنیا داشتیم. عکاسی تلاش میکرد تا تقلیدی از نقاشی باشد تا خود را به اثبات برساند؛ به همین دلیل در پرترههای قاجار شاهد توجه به ساختارها و ترکیببندیهای نقاشی هستیم و به همین علت است که گاهی مواقع گفته میشود که فلان عکس عین نقاشی است؛ یعنی برای تأیید یک عکس پای هنر نقاشی به میان میآید.
وقتی به عکسهای قدیمی چه در ایران و چه در جهان نگاه میکنیم توجه به عکسهای خانوادگی یکی از ویژگیهای آغازین این هنر در جوامع انسانی بوده؛ از چه دورهای ثبت اینگونه عکسها رایج شد؟
از دوره پهلوی اول این موضوع رایج شد و عکاسی از آن صورت که صرفاً در اختیار دربار بود خارج شد. البته نه به این صورت که در اختیار همه مردم باشد؛ در ابتدا در دست اشراف جامعه بود و رفته رفته عکاسخانهها رایج شد.
یکی از رسومی که در این دوره رایج میشود عکاسی خانوادگی در زمان عید است که در روزهای عید خانوادهها به عکاسخانهها میروند و عکس میگیرند یا عروس و داماد به عکاسی میروند و این رسم را در آلبومهای خانوادگی در دوره پهلوی اول مشاهده میکنیم. در اوایل دوره پهلوی دوم این رفتار به اوج خود میرسد و رایج میشود و هر خانوادهای که امکان مالی داشته باشد عکسهای خانوادگی تهیه میکند. رفتهرفته عکاسخانهها رواج پیدا میکند و در اکثر شهرها شاهد حضور دوربین عکاسی هستیم.
عکاس از چه زمانی ماهیت خبری پیدا میکند و اصطلاحاً عکاس ژورنالیستی میشود؟
تاریخ دقیق اولین عکسی که در روزنامهها چاپ شد را نمیدانم اما در سال ۱۳۳۲ با توجه به اتفاقات و عکسهای موجود میتوان دریافت که عکسهای خبری رایج بوده است. مخصوصاً با توجه به جریان ملی شدن صنعت نفت شاهد حضور تعداد زیادی از عکاسان خارجی هستیم. نکته مهمی که در این دوره حتی بعد از انقلاب وجود دارد این است که ما اطلاعی از اسامی عکاسان و حتی آژانس آنها نداریم. چون تنها در فلان روزنامه چاپ شده است میدانیم که در این روزنامه چاپ شده وگرنه اسمی از عکاسان وجود ندارد. خوشبختانه پس از انقلاب اسم عکاسان در اثر آنان درج شد.
عکاسی رنگی از چه زمانی وارد ایران شد؟
تقریبا از دهه چهل ما شاهد ورود فیلمهای رنگی بودیم اما با توجه به اینکه هزینه زیادی داشت کمتر در دسترس عموم بود و بیشتر همان عکسهای سیاه و سفید رواج داشت.
اگر با نگاه عموم به عکاسی رنگی نگاه کنیم، رنگ جذابیت دارد. ولی برای یک عکاس حرفهای که اگر درست فکر کند، رنگ یک عامل بیان است که به مخاطب کمک میکند. اگر رنگ به بیان عکس کمک نکند بودن آن ضرورتی ندارد. البته میشود با این موضوع مخالفت کرد و گفت اگر از ابتدا عکاسی رنگی اختراع شده بود میتوانستیم چنین اظهارنظری کنیم یا خیر. در گذشته عکاس تابع فیلم خود بود؛ یعنی اگر فیلم رنگی میخرید باید تا انتها عکسهای رنگی میگرفت و اگر سیاه و سفید میگرفت به همان صورت. نگاه حرفهای پشت این موضوع نیست مگر در بین عکاسان حرفهای.
در دهه ۵۰ ما شاهد چه رویدادهایی در عرصه عکاسی هستیم؟
در این دهه شاهد یک سری نمایشگاهها هستیم که در تهران برگزار میشود. مثلا کاوه گلستان در این دوره است که خود را نشان میدهد و نمایشگاه پولاروید میگذارد و از این دست اتفاقات. آقای احمد عالی را شاید بتوان گفت اولین کسی است که نام او شناختهشدهتر است و عکاسی هنری را در ایران شروع میکند و آثاری را در این زمینه ارائه میدهد. در این دوره مجله تصویر هم منتشر میشود که اولین مجله عکاسی معتبر محسوب میشود و به عکاسی هنری و مستند میپردازد.
در دهه پنجاه شاهد اتفاق بزرگی هستیم که در یک سده گذشته رخ داد. آن هم انقلاب اسلامی ایران است و تصاویر بسیاری با روایتهای گوناگون از این برهه تاریخی داریم؛ در این رابطه توضیحاتی بفرمایید.
بعد از انقلاب یک سری کتابهایی چاپ میشود که بسیار قابل توجه است. همچنین بعد از انقلاب، جنگ رخ داد که ستاد تبلیغات جنگ وارد چاپ یک سری کتابهایی در رابطه با جنگ تحمیلی شد که عکسهای خیلی خوبی منتشر شد بسیاری از آنها در خارج از ایران چاپ شد.
در این دوره با حالت نظامیافته مواجه نیستیم. ما یک سری عکاسان حرفهای داریم که از وقایع و اتفاقات عکسبرداری میکنند و یک سری هم عموم مردم هستند که با دوربینهای کامپکت فیلمی که کیفیت خوبی هم ندارند عکس میگیرند. عموماً هم بیهدف عکس میگیرند. در واقع انقلاب و جنگ ایران موضوعی بود که آنها را به سمت عکاسی کشانده و نه فکر خود عکاس. کلی عکس گرفته شده و متاسفانه چون مدیریت نشده از بین رفته است. من کلی عکس از انقلاب دارم که حتی یک عدد از آنها را هم چاپ نکردم. اگر مدیریت میشد تا این عکسها جمعآوری میشد اتفاق خوبی در زمینه عکاسی مستند رخ میداد.
حتی عکسهای حرفهای هم متأسفانه آنطور که باید به آنها توجه نشده است. یک موقع به دلایل سیاسی برخی از عکسها جهش پیدا میکند ولی ما آن عکاس را در جای دیگر نمیبینیم؛ به قول فرهنگی تنها به علت بودن در زمان و مکان مناسب منجر به انداختن یک تصویر خوب شده است وگرنه ما کل پرونده آن عکاس را نگاه میکنیم میبینیم که فقط همان یک عکس است که خیلی مورد توجه واقع میشود و انبوه جایزهها را به او میدهند ولی به عنوان عکاس حرفهای نمیشود در نظر گرفت و بیشتر بحث سیاسی آن عکس بوده است که مورد توجه واقع شده است.
جنگ تحمیلی چه تأثیری بر هنر عکاسی در ایران داشت؟
تأثیر جنگ بر عکاسی و عکاسی بر جنگ قابل چشمپوشی نیست. نکتهای که وجود داشت همه نمیتواستند در جبهه حضور پیدا کنند و یا همه نمیتوانستند که در خط مقدم حاضر باشند در نتیجه افراد مورد اعتماد حضور داشتند و بسیاری از عکاسان به صورت تجربی و خودجوش مسائل را کشف کردند. چون همیشه نگاههای سیاسی وجود دارد ما بسیاری از مطالب را نمیبینیم.
واقعیت این است که ما در دوره جنگ عکسهای شهدای رزمندههای ایرانی را ندیدیم؛ بعد از جنگ بود که عکسها منتشر شد. اگر مخالفتی با جنگ میشد انگهای عامل امپریالیسم جهانی و از این دست زده میشد. در نتیجه ما احتمالاً خیلی از عکسها را ندیدیم اما تمام دوستانی که رفتند در جبههها عکس گرفتند، عموماً عکسها حسی و خودجوش است و نگاه عکاسانه و آموزشیافتهای نداشتیم.
برخی از عکاسان حرفهای هم که حضور داشتند یک سری ایرادات دیگری بر آنها وارد است که مثلاً شنیده شده برخی صحنهها را ساختهاند. ولی در مجموع عکاسی جنگ تأثیرگذار بود و عکاسان جنگ بر عکاسی تأثیر مثبت گذاشتند. شاید بسیاری از جنگها دیده نشد اما بعدها که برخی از عکسها دیده شد همه دریافتند که جنگ اتفاق خوبی نیست.
در دهه هشتاد شاهد چه رویدادهایی در این حوزه هنری هستیم؟
چاپ کتابهای عکاسی را داریم که برخی از مراکز دولتی و یا شخصی مجموعههای خود را منتشر میکنند که بسیار تأثیرگذار بوده و هست. همچنین شناخته شدن رشته عکاسی در دانشگاه از دیگر اتفاقات مهم قابل اشاره این دوران است. در این دوره نمایشگاههای عکس پا گرفت که به لحاظ اجتماعی بسیار مؤثر بود. شاهد رشد کلاسهای آموزش عکاسی هستیم و در این دوره به عکاسی خیلی توجه ویژه شد که هنوز هم ادامه دارد.
دیجیتالی شدن عکاسی چه تأثیری بر جهان این هنر داشت؟
این موضوع مثل هر پدیده دیگری دارای تأثیرات منفی و مثبت بود. اگر هشیار بودیم، میتوانستیم جلوی تأثیرات منفی آن را بگیریم. داستان از این قرار است که در دوره عکاسی آنالوگ، اگر یک حلقه ۳۶ عددی داخل دوربین میگذاشتیم تنها قادر بودیم که ۳۶ عدد عکس بگیریم و برای مدیریت و برنامهریزی بر این ظرفیت با درنگ و مکث و اندیشه بیشتر عکاسی میکردیم.
این درنگ و مکثی که در دوره دوربینهای آنالوگ بود در دوره دیجیتال به دلیل رایگان بودن به کنار گذاشته شد و صرفهجویی به کنار رفت. این صرفه جویی هم مزایا و معایب خود را داشت. در دوره فیلمی شاید اگر دو تا عکس اضافهتر میگرفتیم احتمالاً عکسهای بهتری به دست میآمد ولی به خاطر صرفهجویی فرصت را از دست میدادیم. اما در دوره دیجیتال چون بدون صرف هزینه است بیپروا دست را روی دکمه میگذارند و مدام عکس میگیرند.
عکاسی دیجیتال یک فرهنگی را با خود آورد و آن هم فرهنگ عجله بود. چیزی که اکنون در جامعه ما نیز وجود دارد. برای مثال وقتی پیامی داده میشود باید در همان لحظه به پیام پاسخ داد در صورتی که در گذشته زمان زیادی وجود داشت تا جواب نامه را داد و کلی فکر میکردیم که چه بگوییم اما اکنون فکر نکرده پاسخ میدهیم.
اگر هشیار باشیم میبینیم که پدیده دیجیتال علیرغم اینکه به کار سرعت بخشیده، یک جور عجله را هم حاکم کرده است. اگر به این موضوع آگاه باشیم سعی میکنیم که از آن فاصله بگیریم و عکس را با اندکی درنگ و فکر ثبت کنیم.
فرهنگ قبلی این بود که اول فکر میکردیم بعد عکس میگرفتیم اما الان اول عکس گرفته میشود بعد پشت کامپیوتر و در ویرایشهای پسینی به آن فکر میشود. سرعت بخشیدن یک امتیاز فوقالعادهای در عکاسی خبری داشت که عالی است. در مجموع نمیشود گفت که اتفاق بدی بوده است؛ تنها باید حواسمان جمع باشد.
وضعیت عکاسی را در روزگار امروز و آینده چگونه میبینید؟
در رابطه با آینده که هیچ پیشبینیای ندارم و نمیدانم که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. تنها اینکه یک هنرمند باید حواسش باشد تا اسیر تکنولوژیهای جدید نشود و خود را به آن نسپارد. کار خود را انجام دهد؛ نباید هنر براساس تکنولوژی کوک شود. هرکسی یک دوربین در دست گرفته است و فقط عکس میگیرد و فکر میکند که کارش درست است. عکاسی تولید عکس نیست بلکه وسیله بیان فلسفی انسانهاست؛ بنابراین باید به این بخش انسانی آن توجه بیشتری شود.
امروزه با داشتن یک موبایل شما ناخواسته عکاس هستد در صورتی که در گذشته اینگونه نبود و فرد برای این عنوان نیازمند دانش و آگاهی بود. در واقع عکاسی یک دکمه صرف نبود؛ یک فرایند طولانی بود که تفکر برانگیز بود و توناییهای فنی را میطلبید در نتیجه یک عکاس برای اینکه خود را پیدا کند به نقاشی و هنر هم توجه داشت. اگر تمام عکسهای قدیمی را نگاه کنید در آن نکات هنری بسیاری را میبینیم که امروز کمتر بدان توجه میرود.
اصولاً نگاه عکاس حرفهای چگونه باید باشد؟
عکاس باید نگاه عکاسانه و برنامهریزی شده داشته باشد؛ مثلا من بروم از این حادثه به این صورت عکس بگیرم و یک موضوع را بیان کنم. چیزی که ما در عکسهای جایزه پولیتزر میبینیم که عکاس انگار یک نویسنده است که رفته یک رمان و داستان بنویسد. نه اینکه رفته تعدادی عکس گرفته و حالا آمده کنار هم ردیف میکند تا یک چیزی را درست کند. عکسها باید تبدیل به نوشته شود؛ سپس قضاوت شود که در این تصاویر بنا بوده چه چیزی روایت شود. گزارش عکاسی باید عین یک روزنامه باشد که یک متن را از جایی آغاز میکند و به سرانجامی میرساند و یک موضوع را روایت کند.
برای مثال اگر قرار است از مراسم عاشورا عکسبرداری شود باید دید که هدف چیست نه اینکه یک سری عکس بی هویت و بی برنامه از افراد گرفته شود. اگر قرار است بیان شود عاشورا یک نهضت آزادیخواهانه بوده، فرمت عکسها فرق خواهد کرد. اگر بخواهیم بگویم که سنتهای عاشورا الان تغییر کرده است؛ عکسها متفاوت خواهد بود. خلاصه آنکه عکس باید اندیشهمحور باشد.
/انتهای پیام/
منبع: ایکنا