حقیقت فضای مجازی در گفتگو با حجت الاسلام جهانگیری؛
استاد حوزه و دانشگاه گفت: ژاک دریدا جمله‌ای دارد که می‌گوید: غرب، فضای مجازی را ایجاد کرد تا هژمونی خود را بر جهان توسعه دهد و تثبیت کند، اما این بچه (فضای مجازی) امروز علیه خود او هم شوریده است!

به گزارش «سدید»؛ جهان مجازی و فضای سایبری امروزه سهم کاملاً جدی و جداناپذیری در زندگی ما دارد. پیشرفت روز به روز و شتابان این فضا و مشتقات آن، کار را به جایی رسانده که بشر خود را بدون این فضا نمی‌تواند تصور کند. فضای مجازی و زیست در جامعه سایبری در ساحت نظر و عمل ما تأثیرات فراوانی گذاشته است، اما موضوع مهم حال حاضر دنیا غیر قابل کنترل بودن این فضاست. گویی سرکشی دنیای مجازی تا آن حد زیاد و پیش‌رونده بوده که سازندگان و ایده‌پردازان اولیه آن نیز از نافرمانی آن شکایت‌ها دارند. در مورد فضای مجازی و پیامدهای آن در زیست امروزه بشر تصمیم گرفتیم با حجت الاسلام یحیی جهانگیری که در این حوزه، پژوهش‌های مکرر و همه‌جانبه‌ای صورت داده، به گفت‌وگو بنشینیم که در ادامه، مهم‌ترین بخش‌های آن را خواهید خواند.

 

نظر جناب عالی درباره حقیقت فضای مجازی چیست؟ ابزار است یا یک حقیقت مستقل؟

در جهان امروز فضای مجازی ابزار نیست؛ بلکه ذات است. اگرچه فضای مجازی در ابتدا ابزار بوده، امروزه دیگر ذات است و به‌عبارت دیگر آفریده‌ای است که در یک فرایند زمانی به آفریننده تبدیل شده است. اگرچه در ابتدا مقهور ما بود.

فضای مجازی یک ابزار دولبه و دارای دو جنبه مثبت و منفی نیست. به‌عبارت دیگر خود رسانه، انسان‌ها را مدیریت می‌کند و انسان‌ها مقهور این فضا هستند. انسان در حال حاضر توان مدیریت این فضا را ندارد. جهان غرب هم با وجود اینکه این فضا را به‌وجود آورده، دیگر توان مدیریت این فضا را ندارد. این فضا آن قدر تأثیرگذار است که برای شما «دوست»، «موضوع» و «محتوا» پیشنهاد می‌کند و طبق سلایق، علایق و ذائقه افراد آن‌ها را برای مردم فراهم می‌کند. به‌ قول آیت‌الله جوادی آملی، پیامبران که ذائقه‌ها را خوب تشخیص می‌دادند و بر این اساس جامعه را هدایت می‌کردند، فضای مجازی هم چنین جایگاهی الآن پیدا کرده است که با توجه به نوع لایک‌هایی که شما می‌کنید به شما پیشنهاد محتوا، فیلم و عکس متناسب می‌دهد.

مسلمانان باید برای مدیریت رسانه دوراندیشی داشته باشند و از تجربه تلخ جهان غرب هم کمال استفاده را ببرند تا مبادا سرمایه‌گذاری ما ضد خودمان استفاده شود. نگاه اضطرارگونه به بهره‌گیری از فضای مجازی صحیح نیست و باید از آن استفاده کرد؛ به شرط داشتن استراتژی صحیح و نگاه بلندمدت

به‌ قول‌ هایدگر فضای مجازی آفریده‌ای است که در یک بازه زمانی به آفریننده تبدیل شده است. ژاک دریدا هم البته جمله‌ای دارد که می‌گوید: غرب فضای مجازی را ایجاد کرد تا هژمونی خود را بر جهان توسعه دهد و تثبیت کند، اما این بچه (فضای مجازی) امروز علیه خود او هم شوریده است. می‌گوید فضای مجازی مثل یک بچه بازیگوش از اختیار شما خارج می‌شود. دریدا می‌گوید فضای مجازی آمد که خرده‌فرهنگ‌ها را از بین ببرد، اما خرده‌فرهنگ‌ها را در ناپیوند ناپنهانی خودشان به هم پیوند داد و نه تنها صدای خرده‌فرهنگ‌ها کاسته نشد، بلکه این بار بلندتر از قبل شنیده شد. بنابراین این فضا علیه خود غرب هم شورش کرده است. به عنوان مثال وقتی موبایل می‌خرم، ابتدا من آن را می‌خرم اما در ادامه این موبایل است که مرا مدیریت می‌کند. این بچه علیه جهانی‌سازی و بر یک یک اهداف غربی هم شورش کرده است. بنابراین فضای مجازی دو حیث آغازین و پایانی دارد که باهم متفاوتند. حیث آغازش بچه رامی است که تو می‌خواهی. ولی حیث پایانی آن ممکن است بچه‌ای باشد که علیه تو شمشیر می‌کشد. این ماهیت از فضای مجازی را اگر ببینیم به‌نظرم بخشی از مسأله‌ها برای ما روشن می‌شود.

 

آیا امکان استفاده صحیح و در جهت اهداف متعالی از فضای مجازی هست یا خیر؟

ما هم‌ می‌توانیم از رسانه برای اهداف مقدس خود مانند نشر معارف اهل بیت (علیهم‌السلام) استفاده کنیم، اما نباید از این نکته غافل شود که ممکن است در آینده همین رسانه و با همان احادیث بر ضد ما تبلیغات کند. برای نمونه حدیثی که درباره قم بود که در گرفتاری‌های آخرالزمان به قم پناه بیاورید؛ اما مشاهده کردید که وقتی کرونا اولین بار در قم ثبت شد، چه هجمه زیادی علیه این حدیث آورده شد.

مسلمانان باید برای مدیریت رسانه دوراندیشی داشته باشند و از تجربه تلخ جهان غرب هم کمال استفاده را ببرند تا مبادا سرمایه‌گذاری ما ضد خودمان استفاده شود. نگاه اضطرارگونه به بهره‌گیری از فضای مجازی صحیح نیست و باید از آن استفاده کرد؛ به شرط داشتن استراتژی صحیح و نگاه بلندمدت.

 

تاثیر فضای مجازی در انعکاس اخبار و واقعیات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

یکی از مصیبت‌های دوران حاضر و عصر امپراتوری رسانه‌ای جهان، سلطه رسانه‌ها بر افکار و اندیشه انسان‌هاست که بنده از آن به دوره رسانه‌دایگی رسانه‌ها تعبیر می‌کنم. رسانه‌ها و فضای مجازی ما را دایگی و به تعبیر دینی ربوبیت می‌کنند. بچه ما از بچگی با رسانه بزرگ می‌شود و در آن رشد می‌کند. بنابراین رسانه‌دایگی و رضاع رسانه یک ترمینولوژی درست فقهی است که ما می‌توانیم از آن استفاده بکنیم. همه این‌ها را گفتم که بگویم در دوران امروز ما رسانه یک مسأله جدی و مهم است.

یکی از مصیبت‌های دوران حاضر و عصر امپراتوری رسانه‌ای جهان، سلطه رسانه‌ها بر افکار و اندیشه انسان‌هاست که بنده از آن به دوره رسانه‌دایگی رسانه‌ها تعبیر می‌کنم. رسانه‌ها و فضای مجازی ما را دایگی و به تعبیر دینی ربوبیت می‌کنند

از ویژگی‌های دوران حاضر این است که واقعیت‌ها با نفس‌الامر نمی‌سازد. ما در فلسفه می‌گفتیم چیزی واقعیت دارد که مطابق یا حاکی از نفس‌الامر باشد. اما امروز در دوران رسانه‌دایگی چیزی که واقعیت دارد، محصور تراکنش و پراکنش زیاد است، واقعیت را می‌سازند. پس واقعیت در دوران رسانه‌دایگی مطابق با نفس‌الامر بودن نیست؛ بلکه واقعیت در این دوران به میزان بالای پراکنش و تراکنش است. برای همین در این دوران ما با واقعیت‌های نسبی مواجهیم؛ یعنی دوران پست مدرن. پست مدرن یعنی دوران بی‌ثباتی‌ها، دوران شناورها و عدم واقعیت‌ها. بنابراین اگر در دوران گذشته می‌گفتی این قضیه یا صادق است یا کاذب، در این دوران دیگر این‌گونه نیست. در این دوران بین ناواقع و واقع، دنیایی از ناواقع‌ها و واقع‌ها با صبغه‌ها و رنگ‌های مختلف وجود دارد. به عنوان مثال آیا الآن علی انصاریان مرده یا نمرده است؟ در دوران رسانه‌دایگی اینکه این گزاره واقع است یا نه، شما به دنبال واقعیت نیستید؛ بلکه هرچه خبر زیاد باشد، تراکنش و پراکنش زیاد باشد شما آن را واقع می‌پندارید. پس کدام خبر واقع است؟ در این دوران ذهن بشر وقتی می‌گوید صادق است که توییتر خودش را باز می‌کند، می‌بیند هست، فیسبوک، اینستاگرام و همه می‌گویند مُرد، پس مُرد، بدون اینکه واقعا بخواهی بدانی مُرد یا نه. صدام مُرد، ابوبکر بغدادی مُرد نیز از این گونه مثال‌هاست. پس واقعیت‌ها را رسانه می‌سازد. چرا رسانه‌ها را این قدر متکثر کرده‌اند و منحصر در یک رسانه مثل اینستاگرام نشده‌اند؟ در جواب این سوال باید گفت: برای اینکه هرچه این رسانه‌ها متکثر باشد، اقناع‌کنندگی آن بیشتر است و شما آن را می‌پذیرید.

 

نکته قابل توجه این است که معتقد نیستیم که نفس‌الامر در جهان امروزی مطرح نیست، بلکه نفس‌الامر هست، ولی کسی به دنبال مطابقت اخبار با آن نیست که صحت و سقم خبری را از مطابقت یا عدم مطابقت با آن کشف کند. در دنیای کنونی که به پست مدرن هم شهرت دارد و فضای مجازی هم به کمک آن آمده است، بی‌توجهی به نفس‌الامر سبب ایجاد بحران عدم قطعیت می‌شود.

 

آیا اگر ذات رسانه و فضای مجازی به درستی درک شود، انسان به حقیقت خود برمی‌گردد و فریب رسانه را نمی‌خورد؟

تا زمانی که ماهیت رسانه به درستی درک نشود، مدیریت بشر در همه جوانب بر عهده رسانه خواهد بود. بالا بردن سواد رسانه‌ای به درد حوزه کارکردی جامعه می‌خورد. اما اینکه با این سرعت پیشرفت فناوری‌های کنونی بشر می‌تواند به گذشته خود برگردد یا خیر، از جمله مسائلی است که اگر چه مشکل است، اما باید زمانی اتفاق بیفتد. البته این را باید بدانیم تا زمانی که ماهیت رسانه به‌خوبی درک نشود، مدیریت رسانه بر انسان‌ها ادامه خواهد یافت. برای نمونه فناوری عینک‌های چند بعدی (پریمکس) که خیال را به گونه‌ای تبدیل به واقعیت می‌کند که انسان در آن شرایط به مرگ هم نزدیک می‌شود و فضای مجازی آن قدر در واقعیت نمایی موفق بوده است که انسان را در شرایط واقعی هر گونه اتفاقی قرار می‌دهد.

 

دیدگاه شما درباره فلسفه فضای مجازی چیست؟

در فلسفه اسلامی، بحثی است با عنوان شبح یا واقع‌نماها. این شبح‌وارگی به خوبی در فضای مجازی خود را نشان می‌دهد. به دلیل اینکه بنده فضای مجازی را ذات می‌دانم نه ابزار، تعبیر نحوه تعامل با فضای مجازی را نمی‌پسندم بلکه به تعبیر دقیق‌تر باید گفت: نحوه تعایش و زندگی در فضای مجازی چگونه باید باشد.

 

آسیب‌های فضای مجازی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

آسیب اولش، بحران اندیشه است. فضای مجازی به ما اطلاعات را می‌دهد. برفرض که دانش هم بدهد، بی‌تردید اندیشه را نخواهد داد. بحثی که درباره فلسفه فضای مجازی قابل طرح است، این است که بخش فلسفه ما در بحث معرفت‌شناسی مبتنی بر معرفت است و معرفت یعنی باور صادق موجه. اما فضای مجازی به جای معرفت، اطلاعات (Information) را به جای دانش (Knowledge) گذاشته است؛ برای همین در اینجا ما به دنبال باور صادق موجه نیستیم؛ بلکه به‌دنبال اطلاعات هستیم و هنگامی که به‌دنبال اطلاعات باشیم، اساسا پراکنش و تراکنش اطلاعات سبب می‌شود، فرصت صدق و کذب و موجه بودن گزاره‌ها را پیدا نکنیم.

یک نگرانی وجود دارد که در آینده معرفت دچار چالش می‌شود و اساسا بشرِ محاط شده و تعایش‌کننده در فضای مجازی، معرفت را فراموش کند و با اطلاعات زیست کند.

 

چگونه می‌توانیم اطلاعات را به معرفت تبدیل کنیم و اگر اطلاعات جای معرفت را گرفت، باید چه کار کنیم؟ باید علما و دانشمندان در این ‌باره نظریه بدهند.

فضای مجازی به ما اطلاعات را می‌دهد، اگر دانش هم بدهد، بی‌تردید اندیشه را نخواهد داد. حجم زیاد اطلاعات، فرصت اندیشیدن را از انسان می‌گیرد و بشر با بحران اندیشه و خلاقیت مواجه خواهد شد (ماشینی شدن). بشر درگذشته اطلاعات کمی داشت، ولی براساس آن اندیشه و سپس ایده تولید می‌کرد، اما بشر امروزی با بمباران اطلاعاتی مواجه شده و ایده کمتری تولید می‌کند. 

در فضای مجازی با مفهومی مواجه هستیم به نام تفرد. این به معنای خلوت عرفانی نیست؛ بلکه دقیقا نقطه مقابل آن است. در خلوت از واقعیت دور هستیم، اما دل در گرو واقعیت‌ها داریم (در نماز شب برای چهل مؤمن دعا می‌کنیم)؛ اما در فضای مجازی به جای خلوت با یک رخوت مواجه هستیم که درد دیگران را نداریم، درد خودت است کانکت شده با دیگران (جلوه‌نمایی/ عرضه خود). (تفرد مجازی) این مسأله ما را با مباحث دینی مثل «الجار ثم الدار» دچار چالش می‌کند

آسیب دوم، تفرد مجازی است. در جمع هستیم، ولی با جمع نیستیم. هم‌کرانی‌های ناهمدل و ناهمسو. البته فضای مجازی ما را با جمع‌های دیگر جمع می‌کند، ولی از جمع‌های واقعی دور می‌کند.

فضای مجازی واقعیت‌ها را محو کرده است. ما با دوستان مجازی بیش از واقعی‌ها ارتباط داریم. فضای مجازی در حال از بین بردن واقعیت روانی است. ما در آینده واقعیت روانی را نخواهیم داشت (برادر واقعی، دوست واقعی و ...) واقعیت دچار تردید خواهد شد. واقعیت مجازی حقیقی خواهد شد و واقعیت روانی محو می‌شود.

 

در فضای مجازی با مفهومی مواجه هستیم به نام تفرد. این به معنای خلوت عرفانی نیست؛ بلکه دقیقا نقطه مقابل آن است. در خلوت از واقعیت دور هستیم، اما دل در گرو واقعیت‌ها داریم (در نماز شب برای چهل مؤمن دعا می‌کنیم)؛ اما در فضای مجازی به جای خلوت با یک رخوت مواجه هستیم که درد دیگران را نداریم، درد خودت است کانکت شده با دیگران (جلوه‌نمایی/ عرضه خود). (تفرد مجازی) این مسأله ما را با مباحث دینی مثل «الجار ثم الدار» دچار چالش می‌کند.

 

آیا پیوندی بین فضای مجازی و مکتب پراگماتیسم فلسفی وجود دارد؟

در غرب نظری‌ترین تئوری‌ها ناظر به ساحت عین است و عینی‌ترین کاربست‌ها دارای پشتوانه نظری است. در کتاب «نشت نشا» رضا امیرخانی، خاطره‌ای از دانشگاه هاروارد بیان می‌کند که یک ایرانی دانشجوی ریاضی محض در آن‌جا بود. روزی به ایران برمی‌گردد و به او پیام می‌دهند که برگرد. می‌گوید برای چه؟ می‌گویند ما از پایان‌نامه ریاضی محض شما یک اختراعی کرده‌ایم: پرینتر جوهر افشان. در غرب پدیده R&D که می‌گویند یعنی رابطه پژوهش و توسعه (Research & Development) باید گره بخورد، یعنی نظری‌ترین تئوری‌ها ناظر است به اینکه عملی‌ترین اتفاق را رقم بزند و عملی‌ترین اتفاق دارای پشتوانه نظری است. این اگر کلی نباشد، کل هست. یعنی ممکن است در یک جایی اتفاق نیفتد اما معمولا این‌گونه است و اتفاق می‌افتد. با این نگاه به فضای مجازی من پیوندی بین فضای مجازی و مکتب پراگماتیسم فلسفی می‌بینم. در اینجا می‌خواهم یک حلقه‌ای بین فلسفه اسلامی هم بزنم. تئوری‌های صدق و کذب در فلسفه ما می‌گوید چه چیزی صادق است؟ آنچه که مطابق با واقع باشد. چه چیزی کاذب است؟ آنچه که مطابق با واقع نباشد. اما فلسفه پراگماتیسم می‌گوید صدق و کذب چیست یعنی هر آن‌چیزی که خوشایند، مفید یا به تعبیر خودشان سودمند باشد، صادق است در غیر این صورت کاذب است. البته برای پیوند فضای مجازی با مکتب پراگماتیسم شاهد تاریخی ندارم؛ ولی فرایند تحلیل این دو حلقه، این‌را برای من ثابت می‌کند و تحلیل من این است. در فضای مجازی خوب چیست؟، حق چیست؟ درست چیست؟ صادق چیست؟ در جواب این پرسش ها گفته می شود: آنچه که در فضای مجازی بر تو جلوه می‌کند. من فضای مجازی را فرزند خلف مناسب و یا برون‌داد فنی مکتب پراگماتیسم فلسفی می‌بینم. اگر این باشد و کدهای تاریخی هم در یک پژوهشی این ادعا را اثبات کند و نظری‌ترین دیدگاه‌ها هم ناظر به این است که فلسفه در غرب کاربردی است ولی چرا فلسفه ما کاربردی نیست؟ آن‌ها هر اتفاقی که افتد (که آینده‌پژوهان می‌گویند هر تئوری نیم قرن بعد بچه‌اش به‌دنیا می‌آید) تئوری‌های پرداختی قرن نوزدهمی مکتب پراگماتیسم، بچه‌اش را در قالب فضای مجازی بیرون می‌دهد. حالا این مکتب هر روز تئوری‌اش عمیق‌تر می‌شود بچه‌اش هم به تناسب فربه‌تر و مستعدتر می‌شود.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha