گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ مهاجرت در لغت یعنی تغییر مکان از وطن به دیار دیگر. به خاطر رسیدن به زندگی مالی بهتر، اشتغال، تحصیل و یا شرایط رفاهی مناسبتر. اما فرد مهاجر همیشه به دنبال پول بیشتر به این هجرت تن نمیدهد. هستند بسیاری از مهاجرینی که برای فرار از دایره تبعیض وطن خود را با کوهی از غم و رنج ترک میکنند. مهاجرینی که دیگر نه تاب ماندن دارند نه پای رفتن...، اما جامعه با نادیده گرفتن شان آنها را برای هجرتی اجباری آماده میکند. این روزها که با موجی از مهاجرت جوانان، نخبگان و حتی سالمندان مواجه هستیم با دکتر ابهری از تاثیر ناامیدی بر پدیده مهاجرت صحبت کردیم. پدیدهای که در برخی از افراد به صورت میل به مهاجرت و در برخی دیگر به شکل واقعی و عینی در حال اتفاق افتادن است. آیا ناامیدی در جامعه ایران میل به مهاجرت را در میان افراد افزایش داده است؟
تاچه اندازه با پدیده میل به مهاجرت مواجه ایم؟
ابهری: متاسفانه با توجه به گسترش فضای مجازی در زندگی جوانان و نوجوانان و تبلیغات دروغ بعضی از افراد، تب مهاجرت به صورت یک ویروس اجتماعی به جان فرزندان ما افتاده است. کاش کسانی که به هر شکل از کشور مهاجرت میکنند واقعیات را برای دیگران بگویند. همراه گله گوسفند از مرز عبور کردن یا در بیراهههای کوهستانی گم شدن کمترین آثار خروج غیرقانونی از کشور است. اما تبلیغات بیهوده کسانی که در آن سوی کشور هستند بسیاری از افراد را تحریک به مهاجرت میکنند. متاسفانه رسانههای ما از بیان واقعیتها و نشان دادن زندگی مهاجرین امتناع میکنند. تصور میکنم اگر اردوهای اقامت مهاجرین در بعضی کشورهای همسایه نمایش داده شود هیجکس حاضر به خروج از کشور و مهاجرت غیرقانونی نیست مگر اینکه مسیرهای خروج قانونی برای تحصیل و اشتغال ایجاد شود و آنگاه میتوان در مورد آن فکر و اقدام نمود.
چه رابطه میتوان بین ناامیدی و میل به مهاجرت متصور بود؟
ابهری: با تاسف باید گفت در بین مهاجران از نگاه رفتارشناسی به دو گروه عمده برخورد میکنیم. گروه اول که روحیه ناامیدی و احساس تبعیض و ناکامیها و شکستها آنها را آنچنان افسرده نموده که حتی حاضر نیستند چند روزی بیشتر در وطن بمانند. گروه دوم نخبگان و متخصصانی هستند که بخاطر تبعیضهای آزاردهنده در اشتغال و در رشد و ترقی اداری و اجرایی از اشتغال و اقامت در وطن سرخورده شده و ناامیدانه دست به هر اقدامی در کانال مهاجرت میزنند. نفرات اول در المپیادها و در کنکورها به وسیله دلالان علمی از سوی کشورهای دیگر دعوت به مهاجرت شده و آرام و بی صدا کشور را از وجود نخبگان خالی میکنند. در کانادا ایرانیان متخصص اولین جمعیت خارجیها را تشکیل میدهند. پزشکان و مهندسان ایرانی جایگاه اول را در این کشور دارند و در اروپا هم متخصصان فنی و نخبگان جراحی و پزشکی و در چند سال اخیر نخبگان ورزشی بزرگترین جامعه مهاجران خارجی را تشکیل میدهند.
باتاسف باید گفت در بین مهاجران از نگاه رفتارشناسی به دو گروه عمده برخورد میکنیم. گروه اول که روحیه ناامیدی و احساس تبعیض و ناکامیها و شکستها آنها را آنچنان افسرده نموده که حتی حاضر نیستند چند روزی بیشتر در وطن بمانند. گروه دوم نخبگان و متخصصانی هستند که بخاطر تبعیضهای آزاردهنده در اشتغال و در رشد و ترقی اداری و اجرایی از اشتغال و اقامت در وطن سرخورده شده و ناامیدانه دست به هر اقدامی در کانال مهاجرت میزنند
به نظر شما میتوان جامعه ایران را جامعهای ناامید خواند؟ اگر بله، جامعه ما با کدام ناامیدی در حال حاضر روبروست؟
ابهری: نه، هنوز نمیتوانیم چنین عنوانی را به جامعه ایران اطلاق کنیم، چون تعداد داوطلبان کنکورها و نفرات ممتاز، نشان دهنده این واقعیت است که هنوز بسیاری از فرزندان ما با امیدواری به تلاش مشغول اند، اما ضعف مدیریت، سوءنیت، سیاستهای نادرست و غیرمنطقی، ابزارهای تشدیدکننده دلسردی و ناامیدی فرزندان ما شدهاند که باید دولت سیزدهم به نظرم با آنها مقابله کند. وگرنه در ۲۰ سال آینده مجبور میشویم حتی نیروی کار و متخصص را از کشورهای دیگر وارد کنیم. البته فراوانی اخبار ناامید کننده همچون افزایش قیمتها و... مردم را محاصره کرده و روحیه آنها را در مواجهه با روند صبوری کاهش داده است.
اگر ما به دلایلی که فرمودید در نظر بگیریم جامعه ایران، جامعه ناامیدی نیست، ولی امواج ناامیدی از طریق فضای مجازی به آنها میرسد یا به صورت عینی مردم بخاطر تنگنای معیشتی به مساله ناامیدی دست به گریبان هستند، اگر در نظر بگیریم این ناامیدی باعث زیستن بدون اهداف بلندمدت میشود و آن احساس تعلق را از افراد بگیرد، این موضوع چه پیامدهایی میتواند برای جامعه داشته باشد؟
ابهری: اگر ساختار امیدواری به شکل موجود حرکت کند کمتر از ۲۰ سال دیگر با جامعه تهی از نخبگان و جوان روبرو خواهیم بود. ۴۰۰ شبکه ماهوارهای به زبان فارسی و بیش از ۶ هزار پلتفرم و سایت در شبکههای اجتماعی مشغول شایعه سازی و دروغ پردازی در مورد امکانات و پیشرفتهای علمی کشور هستند. این همه دستاورد علمی و صنعتی در عرض ۴۰ سال با وجود تحریمهای ناجوانمردانه و غیر منطقی به وسیله همین جوانان به دست آمده است. متاسفانه دستگاههای تبلیغاتی ما با ضعف کامل حرکت میکنند و کمتر به امکانات و تواناییهای واقعی اشاره میکنند. به عنوان یک رفتارشناس و آسیب شناس اجتماعی که ۴۰ سال از عمر خود را در این مسیر طی نمودهام قصور دوستان غافل و مدیران ناکارآمد را بیشتر از دشمنان میدانم، چون دشمن موضع روشن و مشخص دارد، اما دوست با جهل و غفلت خود حرکاتی بدتر از دشمن انجام میدهد.
به نظرتان ناامیدی چه رابطهای با تعلق به خاک و هویت ملی دارد؟
ابهری: این رابطه به هیچ وجه سلبی نیست. اینکه فردی بخاطر ناامیدی، هویت و تعلقش را به وطنش از یاد ببرد. حتی کسانی که سالهاست از وطن دور هستند نیز این علاقه را همچنان با خود همراه دارند لذا این ترک وطن به معنی ترک علاقه به وطن نیست بلکه به خاطر مواردی که گفته شد، و از سر اجبار یا دلایلی این چنینی اتفاق میافتد. ناامیدی یک رفتار روحی و عصبی است و عشق به وطن و کشور یک فرآیند خونی و ذاتی است که از هم متمایزند.
الآن در بین همه هست حتی بازنشستهها. آنهایی که مختصر سرمایهای دارند هم در فکر مهاجرت هستند. البته تبلیغات در فضای مجازی و ماهواره هم در این تقاضامندی آنها مؤثر است و نمیتوان گفت شوق مهاجرت فقط در جوانان است بلکه در سایر اقشار هم دیده میشود البته با شدت و ضعف
در حال حاضر منشا ناامیدی در ایران را چه میدانید؟
ابهری: در کالبدشکافی دلایل ناامیدی، موضوع اقتصادی و تورم و غفلت مدیران و فشار بیش از حد دشمنان باعث رشد و افزایش روحیه ناامیدی در جامعه میشود. تبعیضها و رانت خواری و قبیله سالاریها نیز افزون بر دیگر موارد، شدت این ناامیدی را میتواند افزایش دهد. این روزها تبعیض و شکافهای اجتماعی باعث افزایش ناامیدی در کشور شده است. تبعیض در انتصابها و واگذاری منصبهای اداری و سازمانی، بهدلیل دوستی، فامیلی و روابط خونی و جناحی به ناامیدی نخبگان و جوانان تحصیلکرده دامن زده است.
به نظر شما مسیر برون رفت از این مساله چیست؟
ابهری: دولت باید با عزم راسخ از نخبگان و دلسوزان دعوت نماید تا در قالب کارگروههای تخصصی به ارائه راهکارهای مختلف اقدام کرده و ضمن مقابله با کسانی که مامور به دلسرد کردن و ناامیدی افراد جامعه هسنتد اجاز ندهند دشمنان در این مسیر حرکت کنند. از طرف دیگر با فراهم کردن امکانات لازم برای خانوادهها کشور را برای ماندن و زندگی آنها روانتر کرده و با حمایتهای مالی و فرهنگی هموطنان را به اقامت در ایران و تلاش برای داشتن زندگی بهتر تشویق کنند.
درخصوص این بحث مهاجرت به نظر شما شامل همه مردم است یا شامل طبقه خاصی میشود؟
ابهری: الان در بین همه هست حتی بازنشسته ها. آنهایی که مختصر سرمایهای دارند هم در فکر مهاجرت هستند. البته تبلیغات در فضای مجازی و ماهواره هم در این تقاضامندی آنها موثر است و نمیتوان گفت شوق مهاجرت فقط در جوانان است بلکه در سایر اقشار هم دیده میشود البته با شدت و ضعف. نگاه واقع بینانه به شرایط موجود از یکطرف از سوی مردم و حرکت در مسیر تلاش از طرف مسئولین و دولتها. مسئولین باید امکانات بالقوه کشور را به فعل در آورند و مدیریت امور به دست دلسوزان و متخصصان سپرده شود چراکه وقتی یک مدیر ارشد مفهوم ۱+۵ را نمیداند نخبگان دلسرد میشوند. باید کارها به دست متخصصان دلسوزومتعهد سپرد شود. مشخص نیست واگذاری مشاغل در دولت حاضر براساس چه معیار و ضوابطی است که همینها یکی از دلایل اصلی کنار کشیدن نخبگان و انزوای آنها میگردد.
سالهاست که ما نهادهایی مثل بنیاد نخبگان داریم که هدفشان جذب نخبگان و حمایت از آنهاست چرا با وجود چنین سازوکارهایی همچنان ما با مساله مهاجرت نخبگان باید مواجه باشیم؟
بعضی از افراد تصور میکنند به محض رسیدن به کشورهای دیگر به زندگی راحت و درآمد کلان دسترسی پیدا میکنند، اما سالها زندگی در کشورهای مختلف به من آموخت که رنج کشیدن در وطن بهتر از راحتی در کنار بیگانگان است
ابهری: بله باعث تاسف است که با وجود وجود بنیاد ملی نخبگان و نهادهای مشابه آن، هنوز نهادی که به صورتی اثرگذار بتواند به جذب نخبگان بپردازد وجود ندارد و همین امر باعث شده نخبگان از سوی کانالهای مهاجرت سایر کشورها جذب شوند و در رشتههای مختلف از آنها استفاده شود. از طرف دیگر، چون تعهد نسبت به جامعه از سوی نخبگان گاهی کمتر بوده و در بعضی از پیشگامان علمی، رعایت اخلاقیات نادیده گرفته میشود، برخی دانشجویان و نخبگان در دوران تحصیلشان با وجود علاقه به رشد علمی توسط بعضی از این مربیان و باورهای کاذب، فریفته شده، به کشورهای دیگر میروند. البته زیرساختهای پژوهشی در بسیاری از دانشگاههای کشور و همچنین کمتوجهی دولتهای گذشته به موضوع جذب و رشد نخبگان را عاملی میدانم که موجب شده برخی از دانشگاههای اروپایی و امریکایی با بورسهای تحصیلی، فرزندان نخبه ما را به سوی خود جلب و جامعه را از وجود آنها محروم کنند.
بسیاری از مهاجرین ایرانی اذعان دارند حتی با مهاجرت به کشورهایی دیگر هم غم و رنج وطن را با خود به جایی دیگر بردند. به نظرشما آیا مهاجرت میتواند حس ناامیدی و تجربه غم تبعیض در وطن را کاهش دهد؟
ابهری: با توجه به سالها زندگی در کشورهای مختلف به جوانان میگویم که زیباییها و رفاه در بسیاری از کشورها سرابی بیشتر نیست. چراکه آنها ما را به عنوان انسان درجه دو و غیر بومی میشناسند و با نگاههای خود با کلمات و حرفهایشان تحقیرمان میکنند. باید در وطن شرایطی فراهم شود که جوانان برای اشتغال یا تحصیل اجبار به ترک خانه و خانواده نداشته باشند. چه بسیار هموطنان ما که به دست قاچاقچیان انسان افتاده و کل دارایی خود را از دست داده و با وضعیتی بسیار اسفناک در کشورهای بیگانه سرگردان شدهاند. مرگ در دریاها و کوهها در بیراهههای مرزها، بخش دیگری از مشکلات بر سر راه مهاجرین غیرقانونی میباشد. زندگی در اردوگاهها وضعیت بهتری از اردوگاههای کار اجباری نداشته و شرایط بخور و نمیری غذا دارند و انسان باید با زن و فرزند خود در کنار کسانی زندگی کند که دائم در دلهره و اضطراب هستند. هیچ کجا خانه انسان نمیشود، اما گاهی شرایط آنچنان دشوار میشود که فرد مجبور میشود خانه و کاشانه خود را ترک کند. بعضی از افراد تصور میکنند به محض رسیدن به کشورهای دیگر به زندگی راحت و درآمد کلان دسترسی پیدا میکنند، اما سالها زندگی در کشورهای مختلف به من آموخت که رنج کشیدن در وطن بهتر از راحتی در کنار بیگانگان است.
/انتهای پیام/