گفتگو با بهاءالدین خرمشاهی به مناسبت روز بزرگداشت لسان‌الغیب شعر فارسی؛
استاد خرمشاهی می‌گوید: حافظ نه‌تنها با غیب جهان بلکه با جهان غیب هم ارتباط دارد. ما به‌عنوان یک مسلمان و یک دیندار نمی‌توانیم به غیب بی‌اعتقاد باشیم اما به هر سو، حافظ تمام دار و ندار فرهنگی ما را می‌شناخت.

به گزارش «سدید»؛ محال است هفت‌سین سال نو چیده شود و در کنار قرآن، دیوان حافظ نباشد. محال است نشاط و صفای بودن در جمع خانواده در شب‌های یلدا را مرور کنیم و گوشه ذهن‌مان فال حافظ آن سال از خاطرمان عبور نکند. هرچند تمام شاعران کلاسیک ادبیات ایران برای ما محترم هستند اما حقیقت این‌‌که تعلق‌خاطر و ارادت ما به حضرت حافظ را به کمتر شاعری داریم زیرا شاعری مانند حافظ نیست که از احوال تمام ما، اسرار درون و افکارمان با وجود گذشت چند صد سال از وفات او؛ همچنان و هنوز با خبر باشد. انگار که حافظ در همه عصرها و با تک‌تک ایرانی‌ها هم‌صحبت شده و روز و شب‌ها را با آنها زیسته است. از درون و بیرون تمام‌مان می‌گوید و در نهایت نوید روزهای خوب را می‌دهد. اگر نظریه تناسخ واقعی بود شاید می‌شد احتمال داد که روح حافظ هنوز در جان طبیعت و آفریده‌های الهی زنده است و از تنی به تن دیگر حلول می‌کند اما حافظ حتی از این احتمال هم فراتر رفته و به‌راستی برای این آگاهی او از احوال ملت ایران، لسان‌الغیب نامیدنش کمال تمام القاب است. به مناسبت ۲۰ مهر و روز ملی بزرگداشت حافظ با استاد بهاءالدین خرمشاهی، استاد دانشگاه، حافظ‌پژوه، فیلسوف و نویسنده برجسته معاصر کشورمان گفت‌و‌گو کرده‌ایم. استاد خرمشاهی تالیف کتاب‌های فرهنگ موضوعی قرآن، بررسی ترجمه‌های امروزی قرآن کریم، قرآن شناخت، دانش‌نامه قرآن و قرآن‌پژوهی، چهارده روایت، کتیبه بر باد و همچنین ذهن و زبان حافظ، حافظ‌نامه، حافظ، حافظ حافظه ماست، برگزیده و شرح اشعار حافظ، فال‌های شگفت‌انگیز حافظ، گزیده اشعار حافظ وچشمه خورشید را درباره حافظ در کارنامه خود دارد.


حافظ چهره‌ای است که مردم ایران در طول تاریخ با او ارتباط داشته‌اند. در اشعارش هم از وضعیت سیاسی، هم اجتماعی و هم روحیات، خلقیات و عقاید خودش و مردم ایران گفته است. چگونه یک شاعر همه این موارد را می‌تواند در شعر خود جمع کند؟

هیچ پدیده فرهنگی به اندازه دیوان حافظ ایرانی نیست. هیچ چیزی. یعنی تا این حد شخصیت و شعر حافظ کنار دل ایرانیان نشسته است. همچنین حافظ ۶۵۰ سال است که حافظه جمعی ما ایرانی‌هاست. این مسأله را اولین‌بار من مطرح کردم که حافظ سخنگوی ناخودآگاه جمعی تمام ماست. علت این‌که حافظ تا این اندازه برای ما مطرح است، این‌که ما برای حافظ مطرح بودیم. هیچ‌کس تا به‌حال حتی یک مقاله هم ننوشته که ایران‌دوستی حافظ تا چه پایه‌ای است اما ایران‌دوستی او پایه بالا و والایی دارد. حافظ همان‌قدر که اسلام را دوست دارد، ایران را هم دوست دارد و البته حافظ ایران اسلامی را دوست دارد. همچنین با هر کس که اسلام را به خطر بیندازد یا برای اسلام مشکل‌ساز باشد، مخالف است. اولین آن هم زهد ریا است.

فرق حافظ با دیگر شاعران این است که شاعران دیگر به اندازه افراد خوب و متوسط از لحاظ فرهنگی؛ فکر می‌کنند و می‌اندیشند اما متفکر نیستند. متفکر کسی است که فکر تولید کند. آدمی به‌طور ذاتی برای حل مشکل خود فکر می‌کند اما حافظ فکر زیبایی دارد و به زیبایی فکرش را بیان می‌کند همچنین بسیاری از مسائل و مشکلات جامعه، انسان و تک‌انسان را هم مطرح می‌کند. چرا ما این همه با دیوان حافظ فال می‌گیریم؟ من و آقای فانی تبریزی، کتابی اتفاقا با این مضمون با نام «فال‌های شگفت‌انگیز حافظ» نوشته‌ایم که چندی پیش هم چاپ سوم آن منتشر شد. در این کتاب، تاریخچه فال و استخاره و تشابه آنها به همدیگر را گفته‌ایم و بعد هم فال‌های شگفت‌انگیزی که رخ داده و از شدت راستگویی تکان‌دهنده است را هم بررسی کرده‌ایم. هرکسی که منکر است، پیشنهاد می‌دهم این کتاب را بخواند. حافظ نه‌تنها با غیب جهان بلکه با جهان غیب هم ارتباط دارد. ما به‌عنوان یک مسلمان و یک دیندار نمی‌توانیم به غیب بی‌اعتقاد باشیم اما به هر سو، حافظ تمام دار و ندار فرهنگی ما را می‌شناخت.


 چرا این همه به دیوان حافظ اعتنا، تصحیح و تجدید چاپ می‌شود؟

به این دلیل که حافظ، عزیز‌کرده خداوند و عزیز‌کرده ملت ایران و اقوام فارسی‌زبان است. در پیرامون ایران، چه در شرق و چه در غرب، شمال و جنوب ما، زبان فارسی سخنور بسیاری دارد. خدا را شکر زبان فارسی گستره جغرافیایی خوبی دارد اما برخی ستم‌های فرهنگی نیز به فارسی‌زبانان می‌شود. مانند تاجیکستان کشور دوست و همسایه ما. جغرافیا و تاریخ گستره شعر فارسی و نگین آن، شعر حافظ خوب است. در تمام جهان شعر حافظ بسیار مورد توجه قرار می‌گیرد و می‌توان گفت شاید ۲۰۰میلیون نفر شعر فارسی و به‌خصوص شعر حافظ خواننده دارد. در پاکستان، شبه‌قاره هند، افغانستان خواننده شعر فارسی داریم.


 چرا ما دیگر در میان شاعران، حتی همین اقوام فارسی‌زبانی که شما نام بردید چهره‌ای مانند حافظ نداریم که در اشعارش تمام وجوه یک جامعه و احوالات انسان در برگرفته شده باشد؟

این اتفاق یک عامل ندارد و تک علتی نیست. چند دلیل و علت دارد. حافظ مرد دانا و هوشمندی بود. او حافظ قرآن بود و حافظه شگفت‌آوری داشت. کسی که قرآن را از بر باشد نه‌تنها به قرآن مسلط است بلکه بسیاری از علوم و اشعار عربی را هم می‌داند. کار حافظ شبانه‌روز شعر خواندن به زبان عربی و فارسی بود. من در مقاله‌ای نیز نوشته‌ام که حافظ چه کتاب‌هایی می‌خواند. در همان کتاب تک‌عنوان حافظ که نوشته‌ام. قصد دارم بگویم که حافظ دانشمند و متکلم بود. او هم فلسفه می‌دانست و هم‌کلام. علوم اسلامی، علوم ادبی، علوم بلاغت و شعرخوان و شعردان قرون پیش از خودش چه به زبان فارسی و چه به زبان عربی بود. من حتی نام شاعران و دیوان‌های شعری را که حافظ می‌خوانده، با یک قرینه یاد کرده‌ام.


 چرا حافظ را در ادبیات محصور کرده‌ایم؟ همان‌گونه که شما به‌درستی اشاره کردید حافظ کلام، عرفان و علوم‌اسلامی نیز می‌دانست اما برای ما همچنان حافظ یک شاعر است.

طبیعتا یک شاعر همیشه در حوزه ادبیات مطرح می‌شود. به‌خصوص اگر شاعر بزرگی باشد. تازه اگر روان‌شناسی مردمی، مردم‌شناسی و فرهنگ عامه و خواص مردم را بداند. همین است در هر غزلی از حافظ دو ضرب‌المثل دیده می‌شود. خانم دکتر فرشته سپهر در این‌باره کتابی دارند که در آن گفته‌اند دیوان حافظ حدود ۵۰۰‌غزل دارد و در این ‌غزل‌ها ۸۰۰ ضرب‌المثل به‌کار برده شده است. یعنی هر یک غزل، دو ضرب‌المثل دارد. این نفوذ عظیم حافظ را در زبان فارسی، تسلط او و انس او را به زبان مادری خودش نشان می‌دهد. البته او به لهجه یا زبان قدیمی شیرازی نیز یکی‌دو غزل دارد. به زبان عربی نیز دارد اما نه تماما عربی. بلکه در قالب ملمع یعنی یک بیت عربی و یک بیت فارسی است. به‌هر حال جایگاه اصلی حافظ در ادبیات است اما همه مردم به او می‌پردازند. از مهندس کشاورزی و مواد گرفته تا پزشکان و متفکران، همه دوست دارند حافظ بخوانند و واقعا هم حافظ می‌خوانند. به‌خصوص در شب‎های عید یا شب یلدا دیوان حافظ بیشتر از همیشه خوانده می‌شود.

/انتهای پیام/

منبع: جام جم
ارسال نظر
captcha