به گزارش گروه گفتمان انقلابی فرهنگ سدید، شکل گيري هر تمدني منوط به ابداع، گسترش و فراگيرسازي گفتمان هاي ويژه آن تمدن است. گفتمان هايي که بتوانند در نزاع با گفتمانهاي رقيب پيروز گرديده و همچنين اقبال عمومي را به سمت خود جلب نمايند و در نهايت با فراگير شدن و تبديل شدن به خواستهاي عمومي، تمامي ارکان و ساختارها و نظامات فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي آن تمدن را در بربگيرند و چه بسا از نو بسازند.در فرهنگ اسلامي و شيعي همواره فرصتهاي بي نظير و مقاطع ويژه اي وجود داشته و دارد که گفتمان و فرهنگ اسلامي و قرآني بر گفتمانهاي رقيب غربي و آمريکايي و فرهنگ ماترياليستي حاکم بر دنيا تفوق پيدا کرده و فرصت بروز و ظهور مي يابد و در شرايطي که بسياري نااميد از استمرار گفتمان ناب انقلاب اسلامي هستند، اين بروز و ظهور گفتماني انقلاب، نشان مي دهد، انقلاب اسلامي همچنان ادامه دارد و در حال زايش و رويش است. اين اتفاق علي رغم همه حملات و تهاجماتي است که از سوي فرهنگ و گفتمان دشمن به سمت فرهنگ اسلام ناب و انقلابي در حال طراحي و عمليات است.ايام محرم و تغيير محسوس رنگ و بوي جامعه و حسيني شدن آن و ماه مبارک رمضان از نمونه هاي بارز اين تفوق گفتماني هستند. همچنين اتفاقاتي نظير تشييع شهداي غواص يا تشييع کم نظير شهيد حججي، ظهور پديده شهيد حججي و پديده هاي بي نظيري نظير اشتياق مردم به قرارگرفتن در صف مدافعان حرم نيز از اين دست برتريهاي گفتماني محسوب مي شوند. اين رويدادهاي خاص که به قول رهبر انقلاب، بشارتهاي ترديدناپذير خداوند هستند که بر دلهاي ما نازل مي شوند، فرصتهاي بي نظيري در اختيار ما قرار مي دهند تا با بسط، تبيين تئوريک، مفهوم سازي، شبهه زدايي، اقدامات عملياتي هنري و فرهنگي و در نهايت با گفتمان سازي بتوانيم گفتمان ناب انقلاب اسلامي را ترويج و فراگير کنيم.يکي از بارزترين نمونه هاي چنين رويدادهايي که به ويژه در چند سال اخير نمود و بروز ويژه اي پيدا کرده است، مراسم راهپيمايي اربعين است. تبيين تئوريک و استراتژيک از چنين رويدادي که در اين گزارش به آن اهتمام شده است، در راستاي همين هدف گفتمان سازي قابل ارزيابي است. نکاتي که هر کدام از آنها مي تواند سر فصل تحقيقات علمي جامعه شناختي، سياسي، فرهنگي و استراتژيک باشد. همچنين مي توان از آنها ايده هاي ناب و مباني متقن براي اقدامات فرهنگي، هنري و تبليغي استنباط و استخراج نمود.
1- بُهت، حيرت، شگفتي و شيفتگي اولين و عمومي ترين واکنش همه کساني است که براي اولين بار در راهپيمايي و پياده روي اربعين حسيني شرکت مي کنند. شگفتي از ابراز گسترده عشق مشترک به معشوقي که اکنون جذب کننده و محبوب همه آزاديخواهان عالم است؛ حيرت از آنهمه کرامت و سخاوت فقرائي که اصرار بر ميزباني از مهمانان حسين ابن علي عليه السلام دارند و بُهت از سلوک عرفانيِ بيابانگرداني که در شلوغي و جَلوت مسير پياده روي به تفکر و خلوت عرفاني مشغولند تا بفهمند تعظيم شعائر الهي نشان از تقواي قلوب دارد «و من يعظّم شعائر الله فانها مِن تقوي القلوب». از سوي ديگر ملت شيعه عراق که سالها همچون «مدثر» (گليم به خود پيچيده) در فشار ظلم و تحقير بود اکنون به نداي قرآني «ياايهاالمدّثّر، قم فانذر» عمل کرده و قيام خود را به تاسي از قيام عظيم ملت ايران آغاز کرده است. قيامي که در پيوند با قيام عاشورايي اباعبدالله الحسين(عليه السلام)، سراسر هويتي حسيني دارد و قله اين قيام را راهپيمايي عظيم اربعين حسيني تعريف کرده است. درباره خيزش اربعيني شيعيان و مسلمانان جهان بايد بسيار سخن گفت.در گزارش پيش رو تلاش شده نکاتي راهبردي درباره اين رزمايش پرشور مردمي و تاثيرات عظيمِ تمدن ساز و تاريخ ساز آن بر پيچ هاي تاريخي و تمدني بيان گردد.
2- آرنولد توين بي، تاريخ نگار معروف انگليسي در کتاب تمدن در بوته آزمايش، در بررسي تمدنها جمله مهمي را بيان داشته است: «پان اسلاميزم خوابيده است، اما اگر مستضعفين جهان بر ضد سلطه غرب شورش کنند و تحت يک رهبري قرار گيرند، اين خفته بيدار خواهد شد و بانگ اين شورش ممکن است در برانگيختن روح اسلامي موثر افتد و اسلام بار ديگر براي ايفاي نقش تاريخي خود قيام کند.» اولين فاز پيش بيني توين بي در سال 1979 با پيروزي انقلاب اسلامي تعبير گشت.ايران اسلامي امروز صرفاً يک دشمن سياسي، اقتصادي و نظامي براي غرب محسوب نميشود، بلکه يک دشمن فرهنگي، فکري، معرفتي و فلسفي است. تمدن مادي غرب بر انسان گرايي به قيمت حذف خدا ابتنا يافته است، اما انقلاب اسلامي ايران داعيه داشت که بار ديگر خدا و معنويت را زنده کند و اکنون تجلي اين زنده بودن خدا را مي توان در فوران عشق به «اباعبدالله» (پدر بندگي خدا) به نظاره نشست. از اين منظر و به عقيده تئوريسينهاي تمدن مادي غرب، دشمن واقعي آنها فرهنگي است که بر خدا گرايي و غيب گرايي بنا شده باشد که نشانه هاي عشق به خدا را در مناسک عظيم خود همچون حج و راهپيمايي اربعين ابراز مي کند. طرح نويني که انقلاب اسلامي ايران در حال طراحي آن است بر هم زننده تمدن الحادي و مادي است که اصلش را بر طبيعت گرايي، حس گرايي و ماده گرايي گذاشته است. هر چند انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني رخدادي بود که در درون مرزهاي ايران صورت گرفت اما ويژگي عام و جهاني آن که بر خاسته از عنصر مذهب و خصلت ديني آن بود موجب ميشود که اين تحول تاريخي در مرز هاي جغرافيايي انقلاب اسلامي محدود نمانده و تا اقصي نقاط جهان اسلام و بلکه تمام جوامع بشري، تأثيرات عميق و جدي از خود به جاي بگذارد. تأثير امواج انقلاب اسلامي حتي در سطح جهاني چنان عميق است که حتي به نظر بسياري از نويسندگان اصولاً ارتباطي ميان پيروزي انقلاب اسلامي ايران (1979) و فروپاشي عملي ايدئولوژي کمونيسم (1989) وجود دارد. «نابودي بلوک شرق به معنويت گرايي مستتر در انقلاب اسلامي بر ميگردد.» و حالا با عيان شدن بن بست نظري و عملي اتوبان ليبراليسم و جاده مارکسيسم، اين جاده نجف به کربلاست که راه تمدن مطلوب را به جهان نشان مي دهد.تأثيرات بين المللي انقلاب اسلامي ايران در حوزه هاي سياسي و معرفتي آنقدر وسيع و عميق بوده است که توجه انديشمندان و نظريهپردازان جهاني را به سوي اين رويداد، جلب نمود. ادبيات سياسي جهان در برهه زماني وقوع انقلاب اسلامي ايران شامل رويکردهايي صرفا واقعگرايانه و عمل گرايانه بود. در آن مقطع زماني موضوعاتي چون قدرت نظامي، قدرت اقتصادي و منافع ملي، موضوعات غالب انديشهورزيها، نظريهپردازيها و پژوهشها در عرصه سياست جهاني بود. تاکيد بيش از حد بر قدرت مادي سبب شده بود پرداختن به موضوعات معنوي و روحاني، «غير علمي» تلقي شده و موضوعات فرهنگي و تمدني، که همزمان به هر دو بعد مادي و معنوي حيات بشر توجه دارد، فاقد اهميت و وجاهت علمي محسوب شود. در دوران وقوع انقلاب اسلامي ايران و به مدت چندين دهه قبل از آن «موضوع دين و تمدن، بلکه موضوع دين و فرهنگ در علوم سياسي، اقتصاد، روانشناسي و روابط بين الملل در حاشيه قرار گرفت». وقوع انقلاب اسلامي و قدرتنمايي مؤلفه فرهنگ و دين در معادلات قدرت جهاني فصل نويني از نظريه پردازي هاي معطوف به شاخصه هاي فرهنگي، هويتي و انديشهاي را در فضاي بين المللي رقم زد. گرچه ادعا نميشود انقلاب اسلامي ايران يگانه عامل اين تحول معرفتي در گستره جهاني بوده اما از نقش ويژه وقوع اين انقلاب در تکوين فضاي جديد، نميتوان چشم پوشيد. کمتر کسي به اين سؤال اساسي پاسخ داد که اساساً چرا و به يکباره و در عرض کمتر از ده سال پس از انقلاب اسلامي ايران، موضوعات ديني، فرهنگي و تمدني، موضوع محوري عرصه سياست جهاني شد؟ مگر چه اتفاقي افتاده بود که اينگونه موضوعات اهميت خود را، که گفتيم قريب به نيم قرن از دست داده بود، باز يافت؟امروزه جهان اسلام به واسطه بيداري ملتهاي مسلمان و رويکرد مسلمانان به ارزشها و احکام الهي اسلام، در صدد برقراري نظمي نوين در جوامع اسلامي و بناي تمدني جديد در سايه حاکميت قوانين لغزش ناپذير الهي است. امروز مسلمانان جهان، خسته و مأيوس از انديشه هاي انسان محور و ارزشهاي غربي که نتوانسته به نيازهاي وجودي انسان دو بعدي و به سؤالات او درباره جهان هستي و فلسفه وجودياش پاسخ درست بدهد، بار ديگر به ارزشها و احکام الهي رو کردهاند. حتي در سطح جهاني نيز مقارن با انقلاب اسلامي ايران دين بار ديگر به عنوان يکي از مؤلفه هاي تأثيرگذار مطرح گرديد. اکنون تمدن عظيم اسلامي، برگ ديگري از توانايي هاي ذاتي خود را روکرده است. راهپيمايي اربعين جلوه اي از اين قدرت تمدني است. البته اين گزارش هرگز ادعا ندارد که موج جديد راهپيمايي اربعين در سالهاي اخير صرفا محصول اثرات تمدني انقلاب اسلامي ايران است اما هيچکس نمي تواند تاثيرات انتقال فرهنگي روحيه حماسي برخاسته از انقلاب اسلامي را در ملت و شيعيان عراق انکار کند. اکنون شيعيان عراق پس از دهه ها تحقير و سرکوب توسط صداميسم و آمريکا، مي خواهد در پيوند عقيدتي با ملت حماسه ساز و هويت شيعي ايران ظرفيت هاي تاريخي و تمدني خود را آزاد کند.اينک ملتهاي مسلمان به درستي به اين سطح از خودآگاهي رسيدهاند که اگر همه عناصر مادي تمدني را داشته باشند، اما قانون خدا و مولفه هاي اسلامي بر جوامع آنها حاکم نباشد، هرگز به عزت و افتخارات تمدني گذشته خود دست پيدا نخواهند کرد؛ و درست به همين دليل، يعني تجديد حيات اسلام است که نظريه پرداز تمدني (هانتينگتون)، تحت تاثير اين تحول جديد و واقعيت انکار ناپذير دست به تجديد نظر زده، نظريه «برخورد تمدنها» را مطرح و در آن دين را به عنوان مهمترين عنصر تمدن، وارد ساحت سياست ميکند. او و همفکرانش همان کساني هستند که تا يکي دو دهه قبل همه تحولات و تعاملات عرصه سياسي جهان را صرفاً از منظر قدرت مادي و منافع ملي مينگريستند. و اصولاً هيچ گونه نقشي را براي فرهنگ ديني و ديانت جمعي در اين عرصه قائل نبودند. نفي تاثير دين بر تمدن سازي، چند صد سال يک انديشه غالب در محافل علمي و دانشگاهي غرب بود. اما پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و پيدايش موج سنگين و قدرتمند اسلام گرايي و تجديد حيات اسلام، نظريهپردازان برجسته غرب را وادار به تجديد نظر در آراء و انديشه هايشان کرد. اهميت جنبش جهاني تجديد حيات اسلام به قدري بزرگ و عميق است که متفکر معروف ادوارد سعيد ميگويد: «اسلام جهان را مجبور ساخته است که توجه خود را به آن معطوف سازد.»، امسال سانسور هميشگي رسانه هاي غربي نسبت به راهپيمايي اربعين شکست و دهها رسانه تاثيرگذار از بهت و حيرت خود از عظيم ترين اجتماع جهاني سخن گفتند.
3- در آستانه چهل سالگي انقلاب اسلامي که مي توان آنرا «اربعين انقلاب» ناميد بايد در نسبت دهه چهارم انقلاب اسلامي که رهبر حکيم ما آنرا دهه پيشرفت و عدالت ناميد با معجزه اربعين حسيني هم انديشيد. خيزش اربعيني شيعيان عراق، ايران، لبنان، عربستان، يمن و ... عليرغم ظهور و بروز پربسامد و آشکار آن و وراي طنين رساي نمادهاي آن، پيچيدگي ها و رمز و رموزي دارد که تحليلگران اجتماعي، هر يک به نوبه خود بايد براي درک اعماق و فهم ابعاد آن تلاش کنند. شکلگيري انقلاب اسلامي در بهمن 57 و پس لرزه هاي شگرف جهاني و منطقهاي آن سبب شده بود پيش بيني شود به زودي امواج بيداري اسلامي نقشه سياسي منطقه را تغيير دهد اما اين رويداد متوقّع، بيش از سه دهه به تأخير افتاد. انقلاب اسلامي ايران، از محصولات و ميوههاي حرکتهاي اسلامي مسبوق بهره برده بود و خود قله حرکتهاي اسلامي 100 سال اخير شد. بحث خدمات متقابل انقلاب اسلامي ايران و جريان فراگير بيداري اسلامي و نيز تاثيرات متقابل انقلاب اسلامي و خيزش اربعيني جهان اسلام سرفصلي است که بايد تفصيلا به آن پرداخته شود. در حاليکه تحليلگران منصف جهاني نسبت خيزشهاي اخير جهان اسلام را به حق با «انقلاب اسلامي» ميسنجند انکار عامدانه اين تاثير و تاثرات متقابل نشان از کور رنگي سياسي کساني دارد که هر تجمع چند صد نفره در تهران يا هر نقطه ايران را هفته ها به تحليل و ارزيابي مي نشينند اما از اين اجتماع ميليوني تغافل مي کنند. تجليل و تحليل حضور بيست ميليوني دلدادگان حسيني، بازخواني و يادآوري عظمت ابعاد انقلابي است که «محرم و صفر» را مبدا زماني انقلاب خود ناميد. انقلاب اسلامي ايران براي ملتهاي منطقه ثابت کرد «ميشود » ديکتاتورهاي ضد اسلامي را با تکيه بر قدرت مردم مسلمان سرنگون کرد؛ از طرفي واژگوني بناي حکومتهاي اينچنيني براي مردم «مطلوبيت» ذاتي داشت اما اين «ميشود» و آن «مطلوبيت» دليل کافي براي قيام نبود. قبل از تخريب يک بنا بايد نقشهاي از بناي جايگزين وجود داشته باشد.قاعده عقلي مي گويد؛ نظم بد، بهتر از بينظمي و يا نظم بدتر است. سالها مسلمانان منطقه ميدانستند چه نميخواهند اما به خصوصيات آنچه ميخواستند ايمان و اعتماد لازم و يا علم کافي نداشتند.علاوه بر علل و عوامل دروني کشورهاي منطقه براي تأخير سي و چند ساله مورد اشاره، بايد به نقش و جايگاه «جمهوري اسلامي ايران» به عنوان نقطه کانوني تحولات منطقه به دقت نگريست. پس از پيروزي انقلاب، چالش 8 ساله جنگ تحميلي، دوران بازسازي، تحريمهاي بيسابقه اقتصادي، اشغال عراق و افغانستان توسط آمريکا، مسئله پر تنش پرونده هستهاي و دوران 8 ساله حاکميت اصلاح طلبان و تجديدنظر طلبان غربگرا، مجموعه حوادثي بود که به طور مستمر براي مردم مسلمان منطقه القاء مينمود که شايد جمهوري اسلامي ايران نميتواند مسير آرمانها و اهداف خود را طي کند. تقريبا در طول 30 سال گذشته هر روز تحليل ميشد که آمريکا به ايران حمله نظامي ميکند و جمهوري اسلامي از بين ميرود، تحريمهاي اقتصادي کمر ايران را ميشکند و به ناچار تسليم ميشوند، مردم ايران از شعارهاي اسلامي خسته شدهاند و خواستار تجديدنظر در آرمانهاي خود هستند؛ وضعيت اقتصادي ايران خوب نيست و ... اما چند سالي است نخبگان و مردم منطقه به اين تحليل رسيدهاند که اولاً جمهوري اسلامي در برابر براندازي سخت و نرم، مقاوم است و ايران نه لقمهاي است که از طريق نظامي بلعيده شود و نه آن قدر بيريشه و سست است که نظير کشورهاي گرجستان و اوکراين انقلاب رنگين در آن روي دهد. و ثانياً الگوي مردم سالاري ديني ايران در حوزه سياست داخلي، پيشرفت و رفاه نسبي و در حوزه سياست خارجي، عزت، افتخار و استقلال را بهدست آورده است. در دوران دولت نهم و در اوج مسئله و چالش هستهاي که تبديل به نقطه قوت ملي و جهاني براي ايران شد، کاريکاتوريست عرب در يکي از روزنامههاي عربي، طرحي را کشيده بود که معني آن اين بود که مسئولين جمهوري اسلامي در پي احقاق حق خود در فناوري پيشرفته هستهاي هستند و حکّام عرب در پي گياهان خاص و عجيب و غريب براي تقويت نيروي جنسي! مردم اين کشورها پيشرفت شگرف علمي جمهوري اسلامي ايران را با وضعيت کشور خود مقايسه ميکردند، اقتصاد رو به رشد و غير وابسته ايران را ميديدند، حضور مؤثر ايران در صحنههاي سياسي جهان را مشاهده ميکردند و همه اين موارد را با وضعيت تأسفآور خود مقايسه ميکردند. مردم مسلمان منطقه ميديدند سلطه نگاه سکولاريسم آشکار( درمصر و تونس و ...) و سکولاريسم پنهان(عربستان سعودي و ...) در منطقه نتوانست حتي اصليترين کار ويژه ادعايي خود يعني «توسعه و پيشرفت اقتصادي» را نيز محقق کند؛ و از همه اين ها بالاتر، سياستهاي ضد اسلامي و غير اسلامي اين کشورها با فطرت پاک و گذشته تاريخي مردم مغاير بود. خواست تاريخي مردم منطقه براي نقش آفريني و حضور مؤثر «مردم» در تصميمگيريهاي سياسي، آرزوي ديرينهاي بود که به بغض فروخورده اجتماعي تبديل شده بود. سيستمهاي سياسي کاملاً وابسته و ديکتاتوريهاي تاريخ گذشته قبيلهاي ، هرگز در ليست آمال و آرمانهاي مردم مسلمان منطقه نبود. همه اين شرايط و همه اين نابسامانيها 30 سال قبل نيز کم و بيش وجود داشت و اراده کنوني نيز در مردم بود اما يک نقطه کليدي، ارادهها را از عمل باز ميداشت؛ «ثم ماذا؟» بعد چه کنيم؟ بعد از انقلاب و تغيير حکومت و سرنگوني حاکمان فاسد چه کنيم؟ چه کنيم که پس از ريختن عرق و نثار خون، ارتجاعي به يکي از انواع دموکراسي سکولار، ديکتاتوري لائيک و يا ديکتاتوري به ظاهر ديني و متحجرانه نداشته باشيم؟ مردم منطقه تجربه انقلاب اسلامي ايران را ديده بودند و به مطلوبيت آن تصديق داشتند اما شک داشتند «جمهوري اسلامي» بتواند دوام بياورد و موفق شود خلوص و جهت خود را حفظ کند. گذر از چالشهاي پي در پي و متقاطع سياسي، نظامي، فرهنگي و اقتصادي براي مردم منطقه الگويي شد که بشارت داد الگوي «مردمسالاري ديني» ميتواند به سلامت از کوره بحرانها عبور کند. معروف است که ميگويند «انقلابها فرزند خور هستند» و يا «نسل سوم يا چهارم از انقلاب منصرف ميشوند» اما اين انگارهها در تجربه موفق و ادامه دار «جمهوري اسلامي» ابطال شد. برخلاف آنکه در اکثر انقلابها پس از چندي، شکوفه انقلاب توسط سوء استفاده گران چيده ميشود و دستاوردها مصادره ميشود ولي انقلاب اسلامي در جمهوري اسلامي،مصادره نشد. هرچند تجربه جمهوري اسلامي به دليل اقتضائات متفاوت نميتواند عيناً توسط انقلابهاي اسلامي منطقه که در مرحله نظامسازي قرار دارند، استفاده شود ولي بي شک الهامبخش و درسآموز است. تجربه جمهوري اسلامي روح و ماهيتي دارد که ميتواند در ظرف هر کدام از کشورهاي منظقه شکل خاص خود را بگيرد.
سه مولفه اصلي ماهيت جمهوري اسلامي بدين شرح است:
الف) تلفيق موفق و غير متعارض عنصر «نقشآفريني مردمي» و «اصول، آرمان ها و احکام اسلامي». در مدل مردمسالاري ديني ايران، عنصر اسلاميت نه تنها تضادي با خواست و اراده مردم ندارد بلکه اسلاميت تضميني براي حفظ و استمرار مردم سالاري است. نظام جمهوري اسلامي به حضور و نقش آفريني مردم از بُن دندان اعتقاد دارد و هرجا اصل نظام به مخاطره افتاده مردم خود را به خيابان آورده. شيريني راهپيمايي هاي ملت ايران اکنون در کام ملتهاي منطقه نيز شيرين شده است.
ب) حفظ دو گرايش اصولي «ضد استبدادي» و «ضد استکباري» در چارچوب و ساخت نظام حکومتي. اين دو مؤلفه سلبي، پاسدار دو مؤلفه «نقش مردم» و «جهتگيري اسلامي» است.
ج) اهميت و نقش فوق العاده عنصر «رهبري»؛ نقش بينظير ولايت فقيه در نظام جمهوري اسلامي در حراست از «خواست و اراده مردمي» و «استمرار جهتگيريهاي اسلامي» مورد تصديق همگان است. انقلابيون منطقه در طراحي نظامهاي آينده خود ميتوانند به طور عام از نقش ولايت فقيه ايده بگيرند و رهبري ديني را در جايگاه حقوقي ناظر و حافظ دستاوردهاي مبنائي انقلاب خود قرار دهند. (البته بر مبناي فقه خود مدل بومي خود را بيابند)
البته بايد به اين نکته اشاره کرد هيچ خيزش اجتماعي، بدون بهرهگيري از تحول فکري و انقلاب معرفتي به سرانجام نميرسد و تجربه جمهوري اسلامي نشان داد در صورت استمرار و تعميق وجه نظري انقلاب، زمينههاي استمرار پوياي انقلاب مهيا ميشود. خيزش اربعيني شيعيان جهان، به کانون معرفت افزا و سرچشمه تئوريکي متصل است که اين خيزش اجتماعي را از هر انحرافي مصون مي دارد.
4- اگر حضور عزتمندانه سپاه قدس در کمک به امنيت عراق در سالهاي اخير، سويه نظامي داشت اکنون حضور پرشور ايرانيان در اربعين حسيني، نشانه ها و سويه هاي اجتماعي و فرهنگي به خود گرفته است و بسيار فراتر از علقه هاي قومي و همسايگي به همنشيني فکري و فرهنگي تبديل شده است. بي شک اين طراحي مشترک اجتماعي، عمليات پر حجم اعتقادي و رزمايش معنوي پرتاثير اربعين حسيني و نيز همگرايي و تاثير متقابل فرهنگي و معرفتي ميان مسلمانان و بخصوص شيعيان ايران، عراق، کويت، عربستان، يمن، لبنان و ... در يک بازه زماني ده روزه، خود نشان از توانايي هاي جريان ساز تمدن ساز و توفنده تفکر انقلابي فقهاي شيعه و در راس آنان امام خميني و امام خامنه اي در طراحي پيچ هاي تاريخي آينده جهان دارد.بدليل فراز و فرودهاي اجرايي و مديريتي دولتهاي پس از انقلاب سالها در محافل خارجي و داخلي با اين سوال جهت دار مواجهيم که «آيا نظام سياسي شيعه و تفکر حکومتي جمهوري اسلامي، نظام و حکومتي کارآمد است؟» اين سؤال مبنايي و البته ضروري در آستانه چهلمين سال حکومت جمهوري اسلامي، جوابي صريح و بيپرده ميطلبد. به جاي آنکه در موضع توجيهتراشي برخي کمکاريهاي طبيعي هر نظام حکومتي قرار بگيريم و يا آنکه نابخردانه و غرضورزانه دستاوردهاي کم نظير جمهوري اسلامي را ناديده بگيريم، لازم است به دور از فضاسازيها به قضاوتي منصفانه بنشينيم.
راه پيمايي اربعين؛ نشانه کارآمدي انقلاب جهاني حضرت روح الله
5- نظام جمهوري اسلامي پديدهاي چند بُعدي و چندلايه در حوزه معادلات پيچيده معرفتي- سياسي بينالمللي است که به اين راحتيها نميتوان درباره آن به ارزيابي و سنجش پرداخت. معمولاً در چنين ارزيابيهايي با تفکيک دو حوزه؛ 1- کارآمدي سياست داخلي جمهوري اسلامي و 2- کارآمدي سياست خارجي جمهوري اسلامي، نويسندگان به بررسي نقاط ضعف و قوت نظام جمهوري اسلامي ميپردازند. اما همين تفکيک ناروا ريشه «سطحينگري» و چه بسا «کجفهمي» از کارآمدي نظام جمهوري اسلامي است. اصولاً، هم در آرمان و شعارهاي دوران مبارزه قبل از انقلاب و هم در اصول قانون اساسي و هم در برآيند عملکردي حدود 40 ساله نظام جمهوري اسلامي، رويکرد «جهانوطني» محسوس و مشخص است. از همان ابتدا، حضرت امام خميني(ره) انقلاب اسلامي را انقلابي براي حمايت از همه مستضعفين عالم و رنجيدگان تاريخ معرفي نمودند. هدف انقلاب اسلامي برپايي نظامي بود که بتواند در مناسبات (قدرت- ثروت) جهاني که طبيعتاً ظالمپرور و مظلومکش بود، نيرويي باشد براي برهمزدن نظم ظالمانه و زمينهسازي براي نظمي جديد و جهاني نو. در ادامه استدلال ميشود که نظام جمهوري اسلامي با همه نقاط ضعف و قوتش تا حد قابل قبولي توانسته است خدمتگزار شايسته اين هدف آرماني و البته دستيافتني باشد.اگر بيهوده وقت خود را به پاي مغالطات و تحريفات تمامنشدني غربي ها و غربزدهها تلف نکنيم، بايد هدف انقلاب بهمن 57 را استقرار «اسلام» در ابعاد «جهاني» آن بدانيم. مراد حضرت امام خميني(ره) از اسلام ناب محمدي در تلازمي ناگسستني با «جهانيانديشي» و «جهانوطني» قرار داشت و اتفاقاً از اين رو برخي مواقع، هدف از انقلاب از سوي ايشان «اسلام ناب محمدي» و در برخي موارد «قيامي براي ياري مستضعفين عالم»، بيان ميگرديد. در اينجا نميخواهيم ابعاد گسترده «اعتقادي» و «اخلاقي» اسلام ناب محمدي را ناديده بگيريم اما از منظر طراح روشندل جمهوري اسلامي، علت دوري مردم- چه در ايران و چه در ساير نقاط دنيا- از دو بُعد «اعتقادي» و «اخلاقي» تعاليم اسلام ناب محمدي، سلطه «احکام» طاغوتي بر مردم بوده است. حکومت طاغوت بينالمللي الزامات و قواعدي را توليد ميکرد و توليد ميکند که اجازه تنفس به معارف اسلامي را نداده و نخواهد داد. اتفاقاً از همين رو بود که در مقدمه قانون اساسي به دو وجه؛ 1-ضد استعماري و 2- ضد استبدادي نظام جمهوري اسلامي تاکيد شده است. رهبر حکيم انقلاب اسلامي ايران، آيتالله خامنهاي نيز به صراحت اعلام کردهاند هدف ما براندازي دوگانه (سلطهگر- سلطهپذير) در دنياست. پايه مناسبات بينالمللي چه در حقوق و قوانين و به حد بسيار بالاتري در عرف و اجرا بر اين منطق حيواني قرار دارد که؛ «حق با قدرتمندان» است. «ارزش»هاي نظام سلطهگر جهاني بر پايه «قدرت» تعريف مي شود. در اين دنياي ظالمانه «خوب» و «بد» را اراده کلوني «زر و زور» تعريف مي کند و چه بسا، بسياري از نويسندگان و قلم به دستهاي غربي صرفاً اين ارادهها را تفسير و تئوريسازي ميکنند. روزي گفته ميشود؛ ارزش ناب اجتماع «آزادي» و بهترين مکانيزم دستيابي به آن «دموکراسي» است. روز ديگر تبصره زده ميشود؛ دموکراسي وقتي خوب است که «ثبات» نظام موجود را به چالش نکشاند. امروز از نظر نظام سلطه، دموکراسي اي شايسته ستايش است که در درجه اول «سکولار» و تا حدي «ضد دين» باشد. از اين رو مدل مردمسالاري ديني جمهوري اسلامي مورد خشم و شماتت نظام سلطهگر قرار ميگيرد. و در اينجا است که «کارآمدي» تفکر انقلاب اسلامي خود را نشان ميدهد؛ وقتي چنين نظام سخت و متصلب و مسلحي (به علم و قدرت نظامي) در جهان وجود داشته باشد و جمهوري اسلامي ايران با وجود هدف قرار دادن تمام مباني آن نظام سلطهگر، بتواند مثل يا مشابه خود را تکثير کند، پس حتماً تفکر آن کارآمد است. حرکت عظيم پياده روي اربعين و نشانه هاي متکثر و فراوان ابعاد ضداستکباري، ضد صهيونيستي، ضد اسرائيلي و ظلم ستيزانه آن بهترين دليل بر کارآمدي فرهنگ صادر شده توسط انقلاب اسلامي است.
خدمات متقابل بيداري اسلامي و انقلاب اسلامي
6- معمولاً کمتر حادثهاي در روابط بينالملل اتفاق ميافتد که مبدأ تحولات و تحليلها قرار گيرد. در تاريخ صدساله اخير دنيا حوادثي چون: جنگ جهاني دوم، انقلاب اسلامي ايران، فروپاشي شوروي و حادثه 11 سپتامبر در رده و سطح چنين حوادث موجآفرين و تأثيرگذاري قرار دارند. موج نوين بيداري اسلامي را بايد به ليست فوق اضافه نمود و اکنون راهپيمايي اربعين خود را به عنوان نشانه اي جديد به روند تحولات جهاني تحميل کرده است و اين موج نوخاسته ظرفيت تاثيرگذاريهاي آينده سازانه فراواني دارد. اهميت تحولات امروز منطقه ما آنقدر بالا است که استراتژيستهاي غربي از واژه «پادزهر 11 سپتامبر» براي تحولات سالهاي اخير منطقه ياد ميکنند. اثرات حادثه 11 سپتامبر تنها به منطقه «غرب آسيا» محدود نشد و کل جهان را تحت تأثير قرار داد. تحولات امروز نيز چنين جنسي دارد و امواج آن تمام دنيا را متأثر خواهد ساخت. مهمترين نکته آن است که جمهوري اسلامي توانسته است «پرچم فکري» و «نظام انديشهاي» خود را صادر کند. پرچم فکري جمهوري اسلامي همان گزاره «نه سلطه ميپذيريم و نه سلطه ميکنيم» است، پرچم انديشه اي جمهوري اسلامي همان حمايت از همه مستضعفين عالم است. روي ديگر اين پرچم فکري تأکيد بر دو عنصر 1- اسلام و 2- نقش ملتهاست. نقش آفريني توده هاي مردمي ايراني و عراقي و لبناني در عظيم ترين تجمع جهاني نشان مي دهد که منطق فرا مرزي و حتي فرامنطقهاي جمهوري اسلامي نفوذ کرده است. منظور اين قلم از اين تعاملات، هرگز حضور خدماتي و امنيتي برخي مديران نظام اسلامي در خدمت به زوار حسيني نيست بلکه مسئله بسيار فراتر از اينهاست؛ نسبت ميان انقلاب اسلامي ايران و بيداري ملتهاي منطقه وحرکتهايي چون راهپيمايي مليوني اربعين حسيني نسبت خدمات متقابل است. موج اوليه بيداري اسلامي در ميان اعراب به پيروزي انقلاب اسلامي 57 کمک رساند و موج بيداري اسلامي 2014-2011 مسلمانان منطقه با الهام و امداد مستقيم از انقلاب اسلامي و به خصوص جمهوري اسلامي به وجود آمد. اکنون و قدم بعدي اين فرايند تعالي بخش تأثيري است که جمهوري اسلامي از بيداري نوين اسلامي منطقه خواهد گرفت. ما اکنون بيش از آنکه مدعي تاثير پيشيني در موج آفريني اربعين باشيم بايد به بهره هاي پسيني از آن بياندشيم. خون جديدي که در رگهاي جريان بيداري اسلامي تزريق شده است ميتواند تأثيرات انقلابگونهاي بر حرکت نظام جمهوري اسلامي بگذارد. جمهوري اسلامي ذاتاً نياز دارد تا با رجوع و بازتوليد انقلاب اسلامي و تفکر عاشورائي، هر روز نو به نو و سرزنده شود و به نظر مي رسد راهپيمايي اربعين حسيني بتواند تأثيرات شگرفي بر جمهوري اسلامي بگذارد. روزگاري در ميان سياستهاي دولتهاي منطقه «همگرايي» و «اتحاد» بدون محاسبه چراغ سبز آمريکا معني نداشت اما امروزه ميتوان پايههاي بلوک قدرتمند اسلامي را پايهگذاري کرد. وقتي ريشههاي وابستگي به نظام سلطهگر جهاني زدوده شود ميان برادران مسلمان منطقه فرايند «وحدت» هموار خواهد شد. مهمترين مانع عدم توفيق وحدت، قبل از وقوع انقلابهاي منطقه، «عامل مداخلهگر خارجي» و «عدم تفاهم بر سر آرمانهاي کلي» بود. اما امروز اين موانع تا حد بسيار بالايي مرتفع شده است و از اين رو تحليلگران غربي، بيداري اسلامي را «پادزهر 11 سپتامبر» ميدانند چون ماهيت طراحي 11 سپتامبر بر تفرقهافکني و اختلافافکني ميان مسلمانان قرار داشت و امروز چشم انداز وحدت روشن است. ترس جريانات دست ساز آمريکا همچون «داعش» از راهپيمايي اربعين نشان از انزواي تفکرات وحدت شکن در ميان امت اسلامي دارد.
برد راهبردي فرهنگي ايران در جاده نجف - کربلا
7- بهره ديگر اين راهپيمايي عظيم، حوزه فرهنگ عمومي است، که در حوزه «فرهنگ» نيز کاملاً مشخص است که با اتکاء به حرکت هايي نظير پيوستن به موج عظيم اربعين ميتوان در مقابل «تهاجم فرهنگي» غرب مصون ماند. پروژه ناتوي فرهنگي غرب وقتي ناکام ميماند که برد استراتژيک فرهنگي ايران در جاده نجف به کربلا نمايش درآيد و سپس اين تاثيرات در خيابانهاي تهران خود را نشان دهد. اگر مبادلات موثر فرهنگي و مباحثات نخبگان فکري- فرهنگي مردم مسلمان منطقه در اثر سياستهاي نظام سلطه تاکنون شکل نگرفته بود؛ از امروز ديالوگ فرهنگي ميان نخبگان و مردم عراق، مصر، لبنان، بحرين و يمن با نخبگان انقلابي ايران بايد به طور جدي پيگيري شود.وقتي صحبت از «موج» به ميان ميآيد، بلافاصله به ياد امواج خروشان دريا ميافتيم که به طرف ساحل ميآيند و خود را به صخرهها ميکوبند. امواج حاوي مقادير بسيار بالايي از انرژي هستند که از دور دستها خود را به ساحل ميآورند اما تنها اثر خفيفي از آنها به ساحل ميرسد. اگر فردي که در ساحل نشسته است چند متر جلوي پاي خود را در نظر بگيرد، از انرژي عظيم امواج در اعماق دريا غافل خواهد ماند. حکايت برخي سادهانديشيها و دستکمگيريها نسبت به «موج» جديد بيداري اسلامي در يمن، عربستان و ... و موج حرکت عاشقانه مردم در کربلاي حسيني هم شبيه همين قاعده است. موج بيداري رفت و برگشتي است، اگر هماهنگي ميان فرکانس (بسامد) امواج به وجود آيد، در تشابه با قانون «تشديد» فيزيک، اثر يکديگر را تقويت ميکند و ميتواند نيروي خارقالعاده و ويران کننده توليد کند. ويران کننده براي تمدن به بن بست رسيده غرب و خارق العاده براي تمدن عظيم اسلامي که نشانه هاي شکوفايي آن اکنون آشکار شده است.
«و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين»
8- يکي از اصلي ترين محورها و مهم ترين سوال ها درباره برآورد شاخص هاي امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران آن است که در انبوه درگيري ها، چالش ها، کشمکش ها و تنازعات سياسي، نظامي و امنيتيِ نظام اسلامي با نظام استکبارِ بين الملل؛ وضعيت به شدت بي ثبات و متلاطم منطقه، کدام طرف را قوي تر کرده است؛ ايران را، يا امريکا و متحدانش را؟اهميت اين سوال از آن روست که توجه کنيم در منطق امنيت ملي امريکا تحولات منطقه و وضعيت ژئوپلتيکي و سوق الجيشي سياسي ايران همواره مهم ترين عامل در محاسبه ميزان تهديد ايران براي منافع آمريکا بوده است. طوري که مي توان گفت براي امريکايي ها، موقعيت ژئوپلتيکي ايران به مراتب از ساير مسائل منطقه اي آمريکا مهمتر است.آنچه آمريکا را نگران مي کند – و البته عموما به زبان آورده نمي شود- اين است که با قرار گرفتن ايران در شرايط وحدت اجتماعي با شيعيان عراق، مسلمانان غزه، شيعيان لبنان و ساير ملل منطقه، اعتماد به نفس آن به شدت افزايش پيدا مي کند و تهران عملاً قادر خواهد بود متحدان منطقه اي خود يعني سوريه، لبنان و يمن را در خاک خودشان حمايت کند و آزادي عمل و اعتماد به نفس آنها را به شکل بي سابقه اي افزايش بدهد. البته اشتباه نشود، ايران به دنبال ايرانيزه کردن راهپيمايي اربعين نيست و هرگز راهپيمايي اربعين را عامل مداخله در نظامات جامعه شناختي ملت عراق نمي داند، بلکه تجربيات وحدت راهبردي ايران و شيعيان لبنان نشان مي دهد نظام سياسي ايران، روش هاي نرم و توانمندي در تاثيرگذاري فرهنگي بر کشورهاي منطقه پيدا کرده است به شکلي که ملتهاي منطقه نه تنها معترض به حضور غيرمستقيم و نرم (و گاهي فيزيکال، سخت و مستقيم) ايران نيستند بلکه اين حضور و پيوند فرهنگي را عامل امنيت پايدار خود مي داند؛ درست مانند لبنان که تجربه شيرين اقتدار حزب الله لبنان در پرتو وحدت راهبردي با ايران اکنون نقطه کانوني آرامش مسيحيان، اهل سنت و شيعيان و توده هاي مردم لبنان است، در عراق نيز حضور استراتژيک ايران، اکنون، کارکردهاي امنيت ساز و آرامش بخش ايجاد کرده است، استقبال ويژه و با شکوه دولت وملت عراق از تک تک ايراني هاي حاضر در پياده روي اربعين نشان از اين فهم همزمان پيوند هويتي ايدئولوژيک و تاثيرات پراگماتيک دارد.از آن طرف از ديد غرب و امريکا، افزايش نفوذ و آزادي عمل و تحرک منطقه اي، مهم ترين تهديدي است که حضور نظامي ايران در عراق ايجاد خواهد کرد و به همين دليل هم هست که محدود کردن اين برنامه و شکستن هيمنه ايران در منطقه به عنوان کشوري که مي تواند الگويي از ايستادگي کارآمد و موفق در مقابل امريکا باشد، اولويت شماره يک آمريکاست. اقداماتي نظير تشکيل ائتلاف ضد داعش در همين راستا قابل ارزيابي است. ولي اکنون که حضور ايران در عراق علاوه بر سويه هاي نظامي، سويه هاي اجتماعي يافته است، ائتلاف نمايش ضد داعش نيز خاصيت خود را از دست داده است و ايران برگ ديگري در تفوّق منطقه اي خود، رو کرده است. بنابراين، مي توان اينطور نتيجه گرفت که اکنون، غرب حتي تهديد ناشي از نقش آفريني سابقِ نظامي و اکنونِ اجتماعي ايران در عراق را بيشتر با معيارهاي ژئوپلتيکي اندازه مي گيرد و واضح است که قدرت نرم ايران ارتقا يافته است.حال، اگر از اين منظر به وضعيت منطقه نگاه کنيم، يک بار ديگر مي توان اين سوال را مطرح کد که تحولات ژئوپلتيکي در راستاي افزايش قدرت ايران حرکت مي کند يا خلاف جهت آن؟براي پاسخ دقيق به اين موضوع مي توان از ارزيابي هاي ميداني عراق سخن گفت؛ در يک تحليل ميداني دقيق از وضعيت منطقه، ناآرامي هاي چند ساله اخير در عراق نه يک فرآيند طبيعي و درون زا، بلکه پروژه هايي است که از بيرون به آن تحميل شده و البته برخي بازيگران منطقه اي هم به آن کمک کرده اند. بنابراين، في المثل فتنه داعش در عراق، به هيچ وجه محصول فعل و انفعلات طبيعي اجتماعي يا نحوه تعامل ايران با پديده هايي مانند جنگ سوريه نيست، بلکه ناشي از يک طراحي فرامنطقه اي براي گريز از تبعات شکست در سوريه و همچنين تبديل کردن پديده تکفيري گري به ابزاري براي زمين گير کردن محور مقاومت است. آنچه که طبيعت اجتماعي عراق است حرت موج گونه ميليون ها عراقي به سمت کربلاست نه دروغ همراهي مردم عراق با داعش. وقتي طبيعت، جوهره و واقعيت نظام اجتماعي حرکت عراق را بفهميم متوجه مي شويم که بايد تحولات نظامي را به عنوان پروژه هاي تحميلي امريکا و اسراييل تحليل کنيم و آن وقت اين نتيجه گيري که ملتهاي منطقه به سمت معارضه جويي بيشتر با ايران گام بر مي دارند، کاملاً نادرست خواهد بود. در واقع منطقه به سمت معارضه جويي با ايران سوق داده مي شود اما به محض اينکه فرصتي مي يابد با تمام توان در مقابل اين فشار بيروني مقاومت مي کند و حرکت اجتماعي به نفع اهداف ايران رخ مي دهد اکنون نيز نتيجه اين شده است که اراده مردمي که مستقيما با بلاي تکفيري گري رويارو شده بودند بر همه اين طراحي هاي خارجي غلبه کرده و وزن حرکت همسوي اجتماعي مردم عراق در راهپيمايي اربعين آنقدر سنگين است که کفه معادلات استراتژيکِ همگرا با ايران را بشدت تقويت کرده است. توازن استراتژيک در منطقه جابجا شده و تعادل راهبردي جديدي جايگزين نظامات سابق شده است.مسئله قابل تامل از يک نقطه ديد استراتژيک اين است که طرف هاي معارض ايران همه توان خود را براي مانع تراشي و حتي بحران آفريني بر سر راه نفوذ منطقه اي ايران به کار گرفته اند اما در مقابلْ ايران، بي آنکه از همه توان خود استفاده کرده باشد، اين طراحي ها را با درجه موفقيت بالاتر از متوسط خنثي کرده است. اکنون روشن است که ابعاد تاثيرات ايران در عراق هرگز به وضعيت ماقبل آغاز فتنه داعش در عراق بر نخواهد گشت.اکنون عراق از سه جهت در همگرايي راهبردي با جمهوري اسلامي عمل مي کند، اولا و از حيث سياسي در عراق، فرآيند سياسي در همان جهتي قرار دارد که مدنظر ايران است و امريکايي ها هيچ گزينه اي براي روي کارآوردن ساختار سياسي مطلوب خود در بغداد ندارند. ثانيا از جهت نظامي و امنيتي نيز داعش و جريان تکفيري زمين گير شده، دچار اختلاف هاي شديد داخلي است، با سرعت بالا در حال از دست دادن بدنه اجتماعي خود است و از همه مهم تر، به عنوان يک تهديد جهاني شناسايي شده است. اين نشان دهنده آن است که قدرت منطقه اي ايران، هم داراي قابليت دولت سازي است و هم به خوبي از عهده مهار بحران و مديريت منازعات پر شدت برمي آيد.و ثالثا و از همه مهمتر و از جهت اجتماعي، رزمايش معنوي و مانور پرعظمت اربعين حسيني نشان مي دهد که پيوند استراتژيک اجتماعي ميان مردم ايران و مردم عراق در حال شکل گيري است که از همگرايي هاي سياسي و نظامي فوق العاده مهمتر است. در واقع کربلاي حسيني و مسير پياده روي از نجف به کربلا به مثابه ستاره قطبي عمل مي کند که همه بُردارهاي واگرا را همگرا کرده است. اين همگرايي اجتماعي در درجه اول نشان مي دهد که قدرت نرم ايران در منطقه به شدت رو به رشد است. اين قدرت نرم نخست ناشي از رفتار اصولي ايران در قبال تحولات منطقه و دوري از نان به نرخ روز خوردن است. در سوريه و عراق ايران ماهيت مسئله را از ابتدا امنيتي و تروريستي تحليل کرد نه مردمي و اکنون اين تحليل درست از آب درآمده است.روزي که همه تصور مي کردند دولت شيعي در عراق رفتني است، ايران پاي کار دولت مردمي عراق ايستاد و حالا که همه به اين نتيجه رسيده اند که دولت شيعي مي ماند، واضح است که اين دولت پاي کار ايران خواهد ايستاد، همزمان با آنکه در پيش بُرد پروژه همکاري با عراق، ايران همبستگي شيعي را حفظ کرد بي آنکه در دام دعواي جعلي شيعه و سني بيفتد و هنوز هم موثرترين نيروي کنشگر و جمع کننده در بغداد، جمهوري اسلامي ايران است. جدا کردن حساب اکثريت اهل سنت منطقه از تکفيري ها، اکنون نوعي تنفر منطقه اي از سعودي ايجاد کرده است. رفتار چندسال قبل ايران در نبرد غزه نشان داد که ايران در منطقه، «شيعي گري» نمي کند بلکه سياست خود را بر حفاظت از مسلمين در مقابل صهيونيست ها استوار کرده است.همه اين ادله و توضيحات نشان دهنده آن است که ايران در حال بردن جنگ همه جانبه در منطقه است چراکه در کمال امنيت، در عتبات که قلب تپنده جهان اسلام است راهپيمايي ميليوني برگزار مي کند و نمادهاي انقلابي خود را صادر مي کند.مجموعه اين عوامل در کنار هم نشان مي دهد منطقه خاورميانه به رغم متلاطم بودن آن، در حال بازسازي خويش بر اساس نظمي است که مسلّماً امريکايي يا سعودي يا ترکي نخواهد بود. آنتروپي (بي نظمي) منطقه خاورميانه، با آنتالپي (انرژي) عظيم ارتش بيست ميليوني اربعين حسيني به سمت نظم جديدي مي رود.اين نوشته ادعا نمي کند نظم آينده در منطقه، ايراني است، ولي مدعي است نظم طبيعي منطقه بيش از هر نظم ديگري با منافع انقلاب اسلامي سازگار خواهد بود و توان ايران هم بيش از آنکه صرف شکل دهي به يک نظم تحميلي به منطقه شود، در راه محافظت از نظم طبيعي منطقه در مقابل عوامل بر هم زننده بيروني مصرف شده است. نظم مردمي و خود جوش حماسه ميليوني پياده روي اربعين در مسير هاي منتهي به کربلا، حکايت از يک ظرفيت عظيم مديريت منطقه اي دارد.
9- پياده روي اربعين در سالهاي اخير شباهت نشانه شناختي و معنا شناختي فراواني به راهپيمايي 9دي88 دارد. اگر در نهم دي ماه 88، مردم، بغض فروخفته و خشم سرشار خود از هتک حرمت عاشوراي حسيني را به صحنه خيابانهاي تهران آوردند، در پياده روي اربعين نيز شيعيان و عاشقان امام حسين، اراده سياسي و جمعي خود در مبارزه با فتنه هاي دست ساز آمريکا-انگليسي را به رخ مي کشند که آرامش و امنيت عتبات عاليات و زندگي مسلمانان منطقه را نشانه رفته است. 9دي 88 به برکت عشق مردم به امام شهيدشان شکل گرفت و اکنون همان عشق، جلوه بين المللي يافته است. و واعدنا موسي ثلاثين ليله و اتممناها بعشر، فتمّ ميقات ربه اربعين ليله.
راز تاکيد امام حسن عسگري بر زيارت اربعين
10- اربعين نقطه پرش دنياي امروز به دنياي ديگري است. در اين نکته ظريف و معنادار بايد بسيار دقت نمود که تاکيد بر زيارت اربعين از توصيه هاي امام حسن عسگري(عليه السلام) است که در آخرين روزهاي قبل از غيبت امام شيعيان اين وصيت و توصيه صادر شده است، گويي اين توصيه، راهگشاي شيعيان از تاريکي غيبت به صبح ظهور است.امام حسن عسگري (عليه السلام) به عنوان آخرين امام حاضر، يک قرارگاه و ميعادگاه براي مومنين تعيين مي کنند و دوران غيبت آغار مي شود. اکنون اين ميعادگاه دارد خودش را نشان مي دهند. اينکه چرا امام حسن عسگري (عليه السلام) بايد اين کار را انجام دهند و چرا ساير ائمه بر اين ميعادگاه تاکيد نمي کنند خيلي معنادار است، گويي اين ميعادگاه را اختصاص مي دهند به دوران غيبت و قرار است از اين ميعادگاه کاري ويژه برآيد و گويا زيارت اين مکان و در اين زمان هدفي را دنبال مي کند. هدفگذاري دقيق امام عسگري (عليه السلام)، اکنون در حال شکوفايي است.