گفت‌وگویی با رئیس مدرسه عالی معماری پیرامون معماری ایرانی؛
نسرین سراجی گفت: پارامترهای اجتماعی و تغییرات سیاسی اقتصادی و فرهنگی جامعه، معمار را به حاشیه کشانده است و هم‌اکنون معماران کمترین اثرگذاری را در جامعه دارند، به همین خاطر معماران بر خلاف عصر صفوی از کمترین نقش برخوردار هستند. در دوران صفوی معماران از بیشترین تاثیرگذاری در جامعه برخوردار بودند.

 به گزارش «سدید»؛ معماری ایران همچون بیشتر پدیده‌هایی که ما در نوع «خاص» مدرنیته خویش بازتعریف و به گونه‌ای به انحراف کشیده‌ایم، بیمار است؛ این حداقل چیزی است که می‌توان درباره این موقعیت، گفت. حال آنکه معماری، هنری است که شکوفایی و پرتوان و خلاق بودنش می‌تواند گویای زنده بودن و رشد و قدرت هر تمدنی باشد. فرایندهای تمدنی و رشد یا سقوط آن‌ها را اغلب بر اساس میزان ساخته‌های معماری و شهرسازی سنجیده‌اند و این چندان به دور از عقلانیت نیست، زیرا معماری و سازمان دادن به یک شهر می‌تواند شاخص‌هایی پرمعنا برای رشد فکر و دور شدن از هیجان‌های گذرا و شور و انگیزه‌ها و غرایز ِ نابه‌جا باشد. آیا شهرهای ما از بی‌هویتی مبالغه‌آمیزی رنج می‌برند؟ نقش معماری و معماران در این میان چیست؟ و مهم‌تر از همه معماری اصفهان چه تأثیری در کاهش این بی‌هویتی و آسیب‌ها دارد، برای بررسی و پاسخ این پرسش‌ها گفت‌وگویی کوتاه با پروفسور نسرین سراجی، رئیس مدرسه عالی معماری پاریس انجام داده‌ایم.

نسرین سراجی‌بزرگ‌زاد (زاده ۱۹۵۷) معمار ایرانی-بریتانیایی است. وی در سال ۲۰۱۱ نشان شوالیه لژیون دونور را دریافت کرد. سراجی در سال ۱۳۳۶ در شهر تهران به دنیا آمد.

وی فارغ‌التحصیل مدرسه معماری انجمن معماری (AA) است. سراجی یکی از بنیانگذاران آتلیه سراجی، معماران و همکاران در پاریس و رئیس مدرسه عالی معماری پاریس است. وی در سال ۱۹۸۳ از مدرسه معماری انجمن معماری لندن فارغ‌التحصیل شد. در سال ۱۹۸۹، به پاریس نقل مکان کرد و سال بعد، آتلیه سراجی یعنی دفتر خود را راه اندازی کرد.

نقش آموزش بین‌المللی سراجی بین سال‌های ۱۹۹۳ و ۲۰۰۱ شامل مدرسه معماری، برنامه‌ریزی و حفاظت دانشگاه کلمبیا در نیویورک، به عنوان استاد واحد کارشناسی ارشد در انجمن معماری لندن و استاد مدعو در دانشگاه پرینستون در نیوجرسی بود. بین سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ سراجی به عنوان استاد و دارای کرسی در دپارتمان معماری دانشگاه کرنل در ایتاکای نیویورک کار می‌کرد.

سال بعد به عنوان رئیس مدرسه عالی معماری پاریس، مالاکه انتخاب شد، همچنین تدریس در آکادمی هنرهای زیبای وین را آغاز کرد؛ جایی که به عنوان استاد چندرشته‌ای در زمینه‌های بوم‌شناسی، پایداری و حفاظت خدمت می‌کرد. در سال ۲۰۱۴، به عنوان صدمین استاد مدعو طراحی در دانشگاه هنگ‌کنگ انتخاب شد.

سراجی در سال ۲۰۰۶، مفتخر به دریافت مدال شوالیه ادب و هنر از وزیر فرهنگ فرانسه برای مشارکت‌های مهم در هنر و علوم انسانی و ارتباط آن‌ها با آموزش در فرانسه شد. در سال ۲۰۰۸، هر دو نشان شوالیه ملی لیاقت لژیون دونور آکادمی فرانسه و مدال نقره آکادمی معماری فرانسه را دریافت کرد. او در ژوئیه ۲۰۱۱، نشان شوالیه ملی لژیون دونور را دریافت کرد.

ماحصل گفت‌وگوی با نسرین سراجی‌بزرگ‌زاد، صاحب‌نظر حوزه معماری را از نظر می‌گذرانید.

تعریفتان از معماری چیست؟

نمی‌توان یک تعریف کلی از معماری کرد زیرا معماری به تنهایی نه علم است، نه هنر بلکه تلفیقی از علم و هنر است که مرتبط با اکثر علوم و هنرها است، معماری در سال‌ها و دهه‌های مختلف تغییرات زیادی از لحاظ کارکردی داشته است اما اوج تغییرات را در اواخر قرن بیستم شاهد هستیم؛ زمانی که معماری به توئیتر، اینستاگرام و پینترست تبدیل شد، اما به عقیده من معمار نه تاجر، نه فالگیر و نه جادوگر است. شیخ‌های عرب با خود فکر می‌کنند که معماران جادوگر هستند، به همین خاطر به دنبال این بودند که نقشه دنیا را در «دبی» بنا کنند، اما در اصل معماری یک خدمت اجتماعی است، در نتیجه به عقیده من معمار یک خدمتگزار است.

معماری یک حرفه نیست، بلکه یک پیچش ذهن است این را یکی از معماران معروف جهان چند سال گذشته بیان کرد، حال سوال اینجاست که این پیچش ذهن برای تصور غیرتصورات است؟ یا اینکه باید همچون جووانی باتیستا پیرانزی توصیف وصف‌ناشدنی‌ها را بدهیم؟

به ارتباط معماری با سایر رشته‌های هنری اشاره کردید، از چه سالی شاهد پیوند ناگسستنی رشته‌های دیگر همچون ادبیات با معماری هستیم؟ و این پیوند چه تأثیری بر معماری مدرن داشته است؟

از وقتی که «زاها حدید» به مقوله معماری پرداخت، باب این موضوع باز شد که درباره معماران زن صحبت شود، اما به عقیده من نخستین زنی که درباره معماری صحبت کرد و به آن پرداخت، «ویرجینیا وولف» در سال ۱۳۱۸ بود، در سال ۱۳۲۹ این نویسنده کتابی تحت عنوان «اتاقی از آن خود» نوشت، در همان سالی که ویرجینیا وولف اتاقی از آن خود را نوشت لوکوربوزیه در حال ساخت ویلا ساوا بود، یعنی اصل تز مدرنیزم دنیا بر اساس این کتاب شکل گرفت که این نشان‌دهنده پیوند ناگسستنی ادبیات با معماری است.

در حدود تاریخ‌های ۱۳۲۹ فردی به نام باستر کیتون، ایده‌ای را در فیلم یک هفته (one week) مطرح کرد که این ایده، انتقادی به خانه‌های در حال ساخت در سال ۱۹۲۰ یعنی اول قرن بیستم بود و اگر این فیلم را مشاهده کنیم درخواهیم یافت خانه‌ای کج و معوجی که در این فیلم به عنوان ایده آورده شده است، امروز در معماری معاصر ما به آن پرداخته شده است. در سال ۱۹۹۱ فرانک گری، خانه‌ای همچون خانه‌ای در فیلم یک هفته بعد را ساخت، ساخت این خانه با این نوع معماری یک انتقاد نبود، بلکه به‌وجود آمدن یک سبک جدید در معماری بود، در نتیجه درخواهیم یافت معماری در سال‌های ۱۹۸۰، به پژوهش، خواندن، نوشتن و تجزیه و تحلیل پرداخته است.

فارغ از بررسی وضعیت معماری در عصر حاضر، معماری کشورمان در حال حاضر با چه آسیب‌هایی روبه‌رو است؟

معماری در دهه‌های اخیر سرعت و شتاب زیادی در عرصه انتقال به شهرها و کشورهای دیگر گرفته است و نیاز دارد که از شتاب کمتری برخوردار باشد اما در مقابل معماری به معنای واقعی کلمه چند دهه است در جامعه ما غیبت دارد، نگاه اقتصادی، جایگزین نگاه معماری در شهرها شده است و به نوعی معماری سالیان سال است در ایران به حاشیه رانده شده است. کافی است به فضا و سیمای شهری کنونی شهرهای کشورمان نگاهی بیندازیم، درخواهیم یافت معمار و معماری دو غایب اصلی جامعه ایران هستند.

معماری در ایران از رویکرد اصلی خود خارج و به کار اقتصادی و ساختن بدون توجه به ماهیت معماری تبدیل شده است. بیشتر ساختمان‌ها و بناهایی که در حال ساخت است، بر ماهیت اصلی معماری که همان روشن‌فکری بر مبنای بینش انتقادی است، شکل نگرفته است. در صورتی که در گذشته در همین شهر اصفهان، معماری از اهمیت خاصی برخوردار بود، معماری در دوران صفویه تنها ساخت یک بنا نبود بلکه در آن نوعی درهم‌تنیدگی و پیوست بین اجزای فرهنگی، هنری و طبیعی با بناها وجود داشت و همین امر باعث شد بناهایی که در دوران صفویه ساخته شده است جزو شاهکارهای معماری کشور و جهان باشد.

این آسیب‌ها ناشی از کدام کج‌کاری کارکردها در جامعه معماری است؟

بخش نخست و مهم فضای آموزشی و دانشگاهی کشور است، متأسفانه مباحثی که در مدارس و دانشگاه در حوزه معماری تدریس می‌شود مبتنی بر معماری غربی است و در آن توجهی به معماری داخلی و معماری قدیم شهرهای کشور ما نشده است در صورتی که معماری داخلی و معماری شهرهای کشورمان از جمله شهر اصفهان حرفی برای گفتن داشته است و حداقل اغلب معماری‌های غربی از آنها الهام یا تأثیر گرفته است.

بخش دوم انزوای معماری در کشور است، متأسفانه پارامترهای اجتماعی و تغییرات سیاسی جامعه، معمار را به حاشیه کشانده است و هم‌اکنون معماران کمترین اثرگذاری را در جامعه دارند، به همین خاطر معماران برخلاف عصر صفوی از کمترین نقش برخوردار هستند، در دوران صفوی معماران از بیشترین تأثیرگذاری در جامعه برخوردار بودند.

عامل سوم دانش کم برخی از معماران کشور است. جامعه معماری هم‌اکنون، یک جامعه بی‌مطالعه است، متأسفانه امروزه معماری در کشور به کسب و کار تنزل پیدا کرده است و در معماری دچار توهم و دروغ شده‌ایم و این غرور کاذب اجازه پیشرفت از معماران را گرفته است. علاوه بر آن در معماری ایرانی دنباله‌رو هستیم و هیچ‌گاه معماری گذشته خود همچون معماری دوران صفویه را مورد موشکافی قرار نداده‌ایم تا ارزش آنها را دریابیم.

بارها در صحبت‌هایتان به اهمیت معماری اصفهان و معماری دوره صفویه اشاره کردید، اهمیت این نوع معماری در عصر حاضر چیست؟

استان اصفهان از لحاظ معماری دارای ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های بالایی است و این نوع معماری که در دوره صفویه به اوج شکوفایی خود دست پیدا کرده است امروزه برای معماران پر از تجربه و دانش است که باید معماران ما به این دانش دست پیدا کنند. معماری در جای‌جای شهر اصفهان وجود دارد و معماران با انبوهی از سازه‌ها و بناهای معماری چه از دوران گذشته و چه دوران کنونی روبه‌رو هستند.

معماری و شهرسازی در دوران صفویه همزمان با فعالیت نخبگان نجوم، فلسفه و ریاضی بود و تأثیر افکار این نخبگان بر معماری صفوی کاملاً مشهود است، معماری در طول تاریخ بیشتر مبتنی بر فضای آئینی بوده است تا فضای سکولار و به همین خاطر در اصفهان شاهد هستیم که شاخص‌ترین معماری‌ها متعلق به مساجد شهر است.

اصفهان به عنوان یک مدرسه بزرگ معماری است که در شرایطی که به عنوان یک منبع غنی و مهم معماری برای فراگیری آموزه‌های مهم در اختیار ما قرار گرفته است، فقط کافی است میل و اشتیاقی برای فراگیری این آموزه‌ها وجود داشته باشد.

دلیل اینکه شهر اصفهان را بیشتر از سایر شهرهای کشور و حتی جهان از لحاظ معماری می‌شناسند، چیست؟

اگر به شهرهای معروف جهان همچون سیدنی استرالیا یا پاریس نگاهی بیندازیم، درخواهیم یافت با با نام بردن یکی از این شهرها در وهله اول یک نماد معروف معماری به یادمان می‌آورد به عنوان مثال در سیدنی استرالیا سالن اپرای هاس یا در پاریس برج ایفل. اما شهر اصفهان برخلاف این شهرها است و با نام بردن این شهر چندین اثر معماری همچون سی‌وسه پل، میدان نقش جهان و آثار دیگر به یاد می‌آید، در واقع هویت اصفهان مختص به یک سازه و بنای معماری نمی‌شود بلکه به بیش از چندین بنا تقسیم می‌شود و دلیل آن این است که شهر اصفهان با جغرافیا رابطه تنگاتنگی دارد.

آیا معماری اصفهان توانسته است تأثیری بر معماری کشورهای جهان بگذارد؟

معماری اصفهان همیشه در طول تاریخ در آثار معماران، تاریخ‌نگاران و نقاشان معروف جهان از اهمیت خاصی برخوردار بوده است و این افراد در سفر خود به ایران از این شهر بازدید کرده‌اند و معماری آن را به تصویر کشیده‌اند یا در خلق سازه‌های معماری از آن الهام و تأثیر می‌گرفتند. به عنوان مثال Jørn Utzon در ساخت اپرا هاوس سیدنی از دریچه‌های مسجد شیخ لطف‌الله و مسجد امام الهام گرفته است اما نیامده است همان معماری را کپی کند در سالن سیدنی به کار برد، بلکه در ساخت این سالن از ترجمه معماری اصفهان بهره گرفته و به نوعی بر اساس ساختار هندسی و ویژگی معماری‌های این دو مسجد اقدام به ساخت اپرا هاوس سیدنی کرده است. این باعث افتخار است که ترجمه معماری اصفهان در قاره دیگری اتفاق افتاده است و نمی‌توان از این نکته غافل شد که بسیاری از آثار معروف معماری جهان برگرفته از ترجمه معماری اصفهان بوده است.

منبع: ایمنا

ارسال نظر
captcha